[۴۸]محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره رعد آیه ۱۴، قاهره، چاپ افست تهران.
توضیح میدهد که موجود، یا عدم میپذیرد و باطل میشود، یا عدم و بطلان ندارد و بنابراین، واجب الوجودشایسته ترین موجودی است که میتوان او را حق نامید. او یگانه موجود مطلق، غنی و قائم به ذات است که هستی همه موجودات دیگر از اوست و همه مسخَّر و نیازمند اویند و اوست که نظام حق را در عالم جاری میسازد.
[۴۹]محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل سوره طه آیه ۱۱۴، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
[۵۰]زمخشری، الکشّاف عن حقیقة التنزیل، ذیل سوره حج آیه ۶.
[۵۱]طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل سوره انعام آیه ۶۲.
[۵۲]محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل سوره حج آیه ۶، قاهره، چاپ افست تهران.
[۵۳]محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل سوره حج آیه ۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
حق بودن قول خدا را به این معنا دانسته است که اگر از چیزی خبر دهد، مطابق با خبر الهی واقع میشود و اگر حُکمی را انشا کند، آثاری که با مصلحتواقعیمطابقت دارد، بر آن مترتب میشود. مفسران، اطلاق «حق» بر قرآن یا توصیفنزول آن به «حق» را در آیات متعدد به همین معنا دانسته اند.
[۱۶۷]زمخشری، الکشّاف عن حقیقة التنزیل، ذیل سوره یونس آیه ۳۵.
مثال معروف حق و باطل در آیه ۱۷ سوره رعد بیان میکند که موضع انسانها در برابر حقیقت متفاوت است؛ برخی حق بودنِ حقایقی چون قرآن را درمی یابند و برخی نسبت به آن کور و چشم بسته اند.
مطابق این تمثیل، از آبی که خدا از آسمان فرو میفرستد، دشتها به قدر خود مقداری از آب را در خود روان میکنند و کف زائد را سیل میبرد. همچنین زیور آلاتی که در آتش گداخته میشود، مادهخالصی دارد که باقی میماند و پس ماندههایی که بی فایده است.
[۱۶۹]ابو الفتوح رازی، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، ذیل سوره رعد آیه ۱۷، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش.( برای تعداد مثالها در این آیه)
[۱۷۰]سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ذیل سوره رعد آیه ۱۷.( برای تعداد مثالها در این آیه)
براین اساس، اگر انسان معتقد به چیزی باشد که وجود خارجی ندارد، یا برای موجودات، خواص وجودی ای فرض کند که فاقد آن باشند، مانند استقلال یا بقا برای موجودات ممکن الموجود، یا اعتقاد به تجسد یافتن خدا در شخص انسانی، این عقاید باطل است.
[۱۷۴]عبد الرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، ج۱، ص۳۰۳، چاپ مجید هادی زاده، تهران ۱۳۸۳ش.
قرآن افراد خاصی را به عنوان کسانی که حق (به طور خاص، حق بودنِ قرآن) را در مییابند، معرفی کرده است: کسانی که از جانب خدا به ایشان علم داده شده، صاحبانخردهایناب، برخی از اهل کتاب، و مؤمنان.
در حوزه افعال انسانها نیز هر فعل هنگامی حق است که با غایت و نتیجه ای که برایش مقرر شده است (مانند سیری برای خوردن)، هماهنگ باشد، در غیر این صورت، فعل باطل است. ظاهرآ تعبیر «بِغَیرِالحقّ» در توصیف برخی افعال انسانها از همین باب است؛ افعالی چون غلوّ در دین، بَغیْ (ظلم)، بیرون راندن مؤمنان از سرزمینشان و فَرَح.
دلالتی ضمنی است بر اینکه این گونه اعمال، انسانها را به هدف و غایتی که در پی آناند نمیرساند. چون در عالم وجود، حقِ مطلق فقط خداوند است و تنها اوست که به سوی حق هدایت میکند
گذشته از دو حوزه معنایی وجود شناسانه و معرفت شناسانه، واژه «حَق» در قرآن با دو دلالت حقوقی نیز به کار رفته است: یکی به معنای عمل یا تکلیفی که برعهده فرد است و بر انجام دادن آن تأکید شده است، مانند وصیت کردن
البته به تصریح امام علی علیهالسلام، حق به رغم سنگینی، گوارا، و باطل در عین سبکی، بد فرجام است و اهل حق مدتی کوتاه در سختی و مدتی طولانی در عافیت و آسایش اند.
[۲۷۸]علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، حکمت ۳۷۶، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
از جمله مسائلی که در احادیثشیعی بسیار مورد توجه قرار گرفته، توصیف اهل حق است. براساس این روایات، امامان علیهمالسلام با حقاند و حق با آنهاست، امر ایشان حق است و هر قضاوت حقی نزد آنهاست.
[۳۰۲]محمد بن حسن طوسی، الامالی، ج۱، ص۶۲۶، قم ۱۴۱۴.
بر این دلالت دارد که شناختن حق بر شناختن اهلِ آن مقدّم است؛ اما در احادیث متعددی از رسول خدا، که در کتاب هایفریقین آمده است، علی علیهالسلام و عمار یاسر، صراحتاً معیار شناخت حق و اهل آن معرفی شده اند.
[۳۰۳]سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۹۶، چاپ حمدی عبد المجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴.
مضمون این روایات، که به وقوع اختلاف و نبرد میان مسلمانان پس از رحلتپیامبر اشاره دارد، در واقع به مسلمانان کمک میکرد که در فضایی که حق و باطل به هم آمیخته بود، حق را از باطل تمییز دهند.
مجموعه مفصّل و جامعی از این حقوق در رساله ای کوتاه از امام سجاد علیهالسلام، به نام «رسالة الحقوق»، آمده است (رسالة الحقوق). مطابق این رساله، منشأ تمامی حقوق، حقی است که خدا بر بندگان دارد.
بزرگ ترین حق خدا بر بنده، عبادتخالصانه و شرک نورزیدن به اوست. براساس این حق اصلی، در هر نعمتی، حقی بر بندگان واجب شده است، که همه این حقوق اهمیت یکسانی ندارند. به تصریح [[|امام علی]] علیهالسلام،
[۳۳۰]علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، خطبه ۲۱۶، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
عظیم ترین حقی که خدا بر انسانها واجب ساخته، حقوق متقابل حاکم و مردم است. همچنین بنابر سخن امام علی علیهالسلام،
[۳۳۱]علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، خطبه ۹۱، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم.
(۱) علاوه بر قرآن. (۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت. (۳) ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیة، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ۱۹۸۵. (۴) ابن ابی زینب، الغیبة، چاپ فارس حسون کریم، قم ۱۴۲۲. (۵) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش. (۶) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷. (۷) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش. (۸) ابن بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۴۱۴. (۹) ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش. (۱۰) ابن حِبّان، صحیح ابن حبّان، بترتیب ابن بلبان، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۱۱) ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دارصادر. (۱۲) ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول صلی اللّه علیهم، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۳ش. (۱۳) ابن عبد البرّ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. (۱۴) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة. (۱۵) ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمد فؤاد عبد الباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت). (۱۶) ابن منظور، لسان العرب. (۱۷) ابو الفتوح رازی، روض الجِنان و روح الجَنان فی تفسیر القرآن، چاپ محمدجعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، مشهد ۱۳۶۵ـ۱۳۷۶ش. (۱۸) الاختصاص، (منسوب به) محمد بن محمد مفید، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۲/۱۹۸۲. (۱۹) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج ۳، چاپ عبدالحلیم نجار، قاهره. (۲۰) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱. (۲۱) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمد باقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴. (۲۲) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی و هوالجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳. (۲۳) محمد اعلی بن علی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، بیروت، دار صادر. (۲۴) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبد الغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش. (۲۵) خلیل بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹. (۲۶) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران، ۱۳۳۲ش. (۲۷) محمد بن محمد زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴. (۲۸) زمخشری، الکشّاف عن حقیقة التنزیل. (۲۹) سیوطی، الدّر المنثور فی التفسیر بالمأثور. (۳۰) محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد «ص»، چاپ محسن کوچه باغی تبریزی، قم ۱۴۰۴. (۳۱) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن. (۳۲) سلیمان بن احمد طبرانی، کتاب الدعاء، چاپ مصطفی عبد القادر عطا، بیروت ۱۴۱۳. (۳۳) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبد المجید سلفی، چاپ افست بیروت ۱۴۰۴. (۳۴) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن. (۳۵) طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن. (۳۶) محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴. (۳۷) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت. (۳۸) عبد الرزاق کاشی، شرح فصوص الحکم، چاپ مجید هادی زاده، تهران ۱۳۸۳ش. (۳۹) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷، چاپ افست قم. (۴۰) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، چاپ افست تهران. (۴۱) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۴۲) کلینی، الکافی. (۴۳) علی بن حسام الدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹. (۴۴) مجلسی، بحارالانوار. (۴۵) محمد فؤاد عبد الباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم ۱۳۸۰ش. (۴۶) مُفَضَّل بن محمد مُفَضَّل ضَبّی، المُفَضَّلیات، چاپ احمد محمد شاکر و عبد السلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳. (۴۷) محمد بن محمد مفید، الامالی، چاپ حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۴۸) احمد بن علی نسائی، سنن النسائی، بشرح جلال الدینسیوطی، بیروت ۱۳۴۸/۱۹۳۰. (۴۹) یعقوبی، تاریخ الیعقوبی. (۵۰) ادوین کالورلی، "اهل حق (حقیقت)، " جهان اسلام ۱۹۶۴. (۵۱) دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه «حَق»، توسط د ب مک دونالد–EE Calverley. (۵۲) ویلهلم گزنیوس، واژگان عبری و چالدی گزنیوس به کتاب مقدس عهد عتیق، لندن ۱۸۸۴. (۵۳) توشی هیکو ایزوتسو، مفاهیم اخلاقی - دینی در قرآن، مونترال ۱۹۶۶. (۵۴) توشی هیکو ایزوتسو، تصوف و تائویسم: یک مطالعه مقایسه ای از مفاهیم کلیدی فلسفی، توکیو ۱۹۸۳؛