• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جراحات امام حسین در عاشورا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مقالات مرتبط: شهادت امام حسین.


جراحات امام حسین در عاشورا، از مباحث مرتبط با شهادت امام حسین (علیه‌السّلام) است. بنا بر نقل منابع گوناگون، امام حسین (علیه‌السّلام) در روز عاشورا از ناحیه سر و صورت، چانه، دهان و لب‌ها، پیشانی، قلب یا سینه، گلو و ... با آلات مختلف جنگی مانند شمشیر، نیزه و تیر، صدمه دیدند. درباره تعداد ضرباتی که به امام (علیه‌السّلام) زده شده اختلاف وجود دارد اما بر اساس برخی گزارش‌ها آن قدر تیر بر بدن امام اصابت کرده بود که بدنش پوشیده از تیر شده بود.



امام حسین (علیه‌السّلام) در طول جنگ روز عاشورا، ضربات متعدّدی با ابزارآلات جنگی گوناگون از دشمن دیده‌اند؛ ضربه خوردن از ناحیه سر و صورت، چانه، دهان و لب‌ها، پیشانی، قلب، گلو، تهیگاه، کف دست چپ، دوش، پهلو، پشت گردن، ترقوه، استخوان‌های سینه و افتادن از اسب از آن جمله‌اند. بر اساس گزارش منابع و مقاتل معتبر ایشان در آن لحظات سخت و طاقت‌فرسای نبرد، با دعا و نیایش به درگاه الهی، مراتب تسلیم، توکل و عشق حقیقی خود به معبود را به نمایش می‌گذاشتند. نیایش‌های امام حسین (علیه‌السّلام) در تمام لحظات نبرد با دشمن تا مجروحیت و شهادت، جلوه‌ای عمیق از بندگی، تسلیم و عشق حقیقی ایشان به خداوند متعال را به تصویر می‌کشد.


پس از به شهادت رسیدن همه اصحاب و یاران سید الشهداء (علیه‌السلام) در روز عاشورا امام یکه و تنها به مصاف دشمن شتافت. آن‌گاه امام، دشمن را به مبارزه طلبید: پیوسته هرکس از جنگاوران نامدار و شناخته شده دشمن را که به او نزدیک می‌شد، از تیغ می‌گذراند، و گروه بسیاری از آنان را به هلاکت رساند. تا اینکه فردی از سپاه دشمن به نام مالک بن نُسَیر (یا مالک بن بشر یا مالک بن بشیر مقابل امام ایستاد و شمشیرش را بر سر ایشان فرود آورد، به طوری‌که شمشیر، جبّه کلاه‌دار امام که از خز بود؛ را پاره کردو به سر رسید و سر امام را زخمی کرد، به گونه‌ای که کلاه پر از خون شد. امام حسین (علیه‌السّلام) به او گفت: (امیدوارم) با این دست هرگز نخوری و نیاشامی و خدا تو را با ستمکاران محشور کند.
بلاذری ماجرای ضربه به سر مقدس امام حسین (علیه‌السّلام) را اینگونه نقل کرده است: «ثُمَّ اِنَّ رَجُلًا یقالُ لَه مالِک بنُ النُّسیرِ الکندی وَ کان فاتِکا لایُبالی علی' ما اَقدَمَ، اَتاهُ فَضَرَبَهُ عَلی' رَاسِهِ بِالسَّیفِ وَ علَیهِ برنُسٌ فَقَطَعَ البُرنُسَ وَ اَصابَ السِّیفُ رَاسَهُ فَاَدماهُ حَتَّی امتَلَاَ البُرنُسُ دَمًا. فَاَلقَی الحسَینُ البرنُسَ وَ دَعا بِقَلَنسُوَةٍ فَلَبِسَها.»
«سپس مردی که به او مالک بن نسیر کندی گفته می‌شد و مردی جَری بود که بر انجام آنچه که می‌خواست، باکی نداشت، نزدش آمد و با شمشیر به سر وی زد و برنُسش (یعنی کلاهی که متّصل به جامه اش بود) را برید و شمشیر به سر خورد و آن را خونین کرد تا جایی که برنس، پر از خون شد. پس حسین برنس را‌انداخت و کلاهی از نوع قلنسوه خواست و آن را پوشید.»
خوارزمی می‌نویسد: وقتی امام آن کلاه را کنار‌ انداخت و عمامه بر سر بست، آن مرد کندی آمد و کلاه را برداشت. بعد از اتمام جنگ، وقتی کلاه را به خانه برد و به همسرش داد تا خون‌های آن را بشوید، همسرش به او گفت: آیا کلاه پسر دختر پیامبر را گرفته و به خانه من آوردی؟ از نزد من خارج شو، خداوند قبر تو را پر از آتش کند. دوستان او نقل می‌کنند. دستان او خشک شد و پیوسته در فقر و بدحالی به سر می‌برد تا مرد. بر اساس گزارش منابع، امام (علیه‌السّلام) او را نفرین نمود و او بر اثر آن، به فقر شدید دچار شد. بنا بر برخی گزارش‌های تاریخی، دستانش فلج شد و عقلش کم و کاستی پیدا کرد. وی در جریان قیام مختار، دستگیر شد و مختار، دستور داد که دست‌ها و پاهایش را قطع کنند و رها گردد تا بمیرد. انساب الاشراف درباره او می‌نویسد: «کِندی، بُرنُس حسین (علیه‌السّلام) را برداشت. گفته می‌شود که او، همواره نادار بود و دستانش دچار لَقْوه شدند.»


پس از زخمی شدن سر مبارک امام حسین (علیه‌السلام)، کوفیان از هر سو به امام حسین (علیه‌السلام) حمله کردند؛ از جمله این افراد، ابوالجنوب جعفی بود. بلاذری نام او را قشعم بن عمرو بن نذیر جُعفی ضبط کرده و او را از جمله کناره‌گیران از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دانسته است. ابوالجنوب، غرق در سلاح بود. چون شمر بن ذی الجوشن بر او گذشت، به او گفت: حمله کن. گفت: چرا خودت حمله نمی‌کنی؟ شمر گفت: به من این حرف را می‌زنی؟ گفت تو چرا به من می‌گویی؟ و یکدیگر را به باد دشنام گرفتند. ابوالجنوب به شمر گفت: «به خدا سوگند، می‌خواهم این نیزه را در چشم تو فرو کنم و آن را از کاسه در آورم». شمر از او دور شد و گفت: اگر می‌توانستم به تو زیانی برسانم، قطعا چنین می‌کردم. سپس شمر با پیاده نظامش به سوی امام حسین (علیه‌السّلام) حمله کرد و امام مقاومت کرد و دو طرف درگیر شدند. امام به سوی آنها حمله می‌برد و آنان از اطراف او پراکنده می‌شدند، تا آنکه آنان، امام حسین (علیه‌السّلام) را محاصره کردند. امام حسین (علیه‌السّلام) در همان حال سعی در به دست آوردن آب داشت تا جرعه‌ای بنوشد. هر بار که امام به سوی فرات می‌تاخت، بر او حمله می‌بردند و او را از آب دور می‌کردند. سپس ابوالجنوب جعفی تیری به طرف امام‌انداخت که بر پیشانی امام فرود آمد. حضرت تیر را در آورد و کنار‌انداخت، خون بر صورت و محاسن وی جاری شد. حسین (علیه‌السّلام) گفت: «خدایا تو می‌بینی که از دست این بندگان نافرمان و طغیانگر تو در چه حالی هستم. خدایا آنان را یکایک به عذاب خود گرفتار کن و ریشه‌کن ساز و هیچ‌کس از آنان را روی زمین باقی نگذار و هرگز آنان را نیامرز». سپس همچون شیری خشمگین بر آنان حمله برد، به هر کسی که می‌رسید، شمشیری حواله‌اش می‌کرد و او را بر زمین می‌انداخت.
خوارزمی پس از نقل مانع شدن لشکریان از نوشیدن آب فرات توسط آن حضرت، می‌نویسد: «ثُمَّ رَماهُ رَجُلٌ یُقالُ لَه: اَبُوالحَتوفِ الجُعفیُّ بِسَهمٍ فوَقَعَ السهمُ فی جَبهَتِهِ، فَنَزَعَ الحُسَینُ السَّهمَ وَ رَمیٰ بِه فَسالَ الدَّمُ عَلیٰ وَجهِهِ وَ لِحیَتِهِ.»
«سپس مردی که به او ابوالحتوف جعفی گفته می‌شد تیری به سوی او پرتاب کرد که بر پیشانی وی نشست. پس حسین تیر را بیرون کشید و دور‌انداخت و خون بر صورت و محاسنش جاری شد.»
خوارزمی همچنین از اصابت سنگ به پیشانی سخن گفته است: «فَوَقَفَ یَستَریحُ وَ قَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، فَبَینا هوَ واقفٌ اِذ اَتاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلیٰ جَبهَتِه فَسالَتِ الدِّماءُ مِن جَبهَتِهِ.»
«پس او در حالی که برای جنگیدن، کم توان شده بود، ایستاد تا کمی بیاساید که ناگهان سنگی بر پیشانی اش نشست و خون از آن جاری شد.»
در کتاب الفتوح آمده است: هرگاه حسین (علیه‌السلام)، به تنهایی به سوی فرات یورش می‌بُرد، به او حمله می‌کردند تا او را از رسیدن به آب، باز بدارند. آن گاه، مردی از آنان ـ که کنیه اش ابو حُتوف جُعْفی بود ـ، تیری‌ انداخت و بر پیشانی حسین (علیه‌السّلام) نشست. حسین (علیه‌السلام)، تیر را کَنْد و آن را‌ انداخت. خون بر صورت و محاسنش، سرازیر شد. سپس حسین (علیه‌السّلام) گفت: «خدایا! تو می‌بینی که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت، در چه حالی هستم. خدایا! یکْ یکِ آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاکشان ساز و هیچ یک از آنان را بر روی زمین، باقی مگذار و هرگز، آنان را میامرز!».


بر اساس گزرش مورخان، چون تشنگی بر امام حسین (علیه‌السّلام) شدت یافت، امام خود را نزدیک (فرات) رساند تا آب بنوشد. در این هنگام فردی به نام حصین بن تمیم یا حصین بن نمیر، تیری افکند که بر دهان امام نشست. امام شروع کرد به گرفتن خون از دهانش و آن‌ را به آسمان می‌پاشید. سپس حمد و ثنای الهی را به جای آورد و آن گاه گفت: «بار خدایا! از رفتاری که با پسرِ دختر پیامبرت می‌کنند، به تو شِکوه می‌بَرم. بار خدایا! یکایکشان را به شمار آور و یکایکِ آنان را بکُش و هیچ یک از ایشان را باقی مگذار».
طبری در تاریخ خود می‌نویسد: «مُحَمَّدُ بنُ السّائبِ عَنِ القاسِمِ بنِ الاَصبَغِ بنِ نُباتةَ قالَ: حَدَّثَنی مَن شَهِدَ الحُسَینَ فی عَسکرِهِ اَنَّ حُسَینًا حینَ غَلَبَ عَلی عَسکرِهِ رَکبَ المُسَنّاةَ یُریدُ الفراتَ. قالَ: فَقالَ رَجُلٌ مِن بَنی اَبانِ بنِ دارمٍ: وَیلَکم حَولوا بَینَهُ وَ بینَ الماء لاتَتَاَمُ اِلیهِ شیعَتُهُ. قالَ: وَ ضَرَبَ فَرَسَهَ وَ اَتبَعَهُ النّاسُ حَتّی' حالوا بَینَهُ وَ بینَ الفراتِ؛ فَقالَ الحُسَینُ: اَللّٰهُمّ اَظمِهِ. قالَ: وَ ینتَزِعُ الاَبانی بِسَهمٍ فَاَثبَتَهُ فی حَنَک الحُسَین. قالَ: فَانتَزَعَ الحُسَینُ السَّهمَ ثُمَّ بَسَطَ کفَّیهِ فَامتَلَاَتا دَمًا.»
«محمّد بن سائب از قاسم بن اصبغ بن نباته نقل کرده که گفت: کسی که شاهد حسین در لشکرش بوده، مرا حدیث کرد که وقتی لشکر حسین مغلوب شد، او از روی بندآب، عزم فرات کرد. گوید: پس مردی از بنی ابان بن دارم گفت: وای بر شما! میان او و آب حائل شوید که شیعیانش به او نرسند و اسب خویش را حرکت داد و مردم نیز دنبالش رفتند تا اینکه بین او و فرات حائل شدند. حسین نفرین کرد: خدایا! تشنه اش بدار! گوید: مرد ابانی تیری زد و آن را بر چانه حسین نشاند. گوید: پس، حسین تیر را بیرون کشید و دو کف دست خود را باز کرد که از خون پر شد.»
گزارش‌های دیگری هم از اصابت تیر به دهان امام (علیه‌السّلام) سخن گفته است. بلاذری می‌نویسد: «قالوا: وَ اشتَدَّ عَطَشُ الحُسَینِ بنِ عَلیٍّ. فَدَنا لِیَشرِبَ مِنَ الماءِ؛ فرَماهُ حصَینُ بنُ تَمیمٍ بِسَهمٍ فَوَقَعَ فی فَمِهِ فَجَعَلَ یَتَلَقِّی الدَّمَ مِن فَمِهِ وَ یَرمی بِهِ.»
«گفتند: و عطش حسین بن علی شدّت گرفت. پس نزدیک شد که از آب بنوشد؛ ولی حصین بن تمیم، تیری پرتاب کرد که در دهان او نشست. پس حسین خون‌ها را از دهان خود می‌گرفت و به هوا می‌افکند.»
دینوری این ماجرا را بدین صورت آورده است: «وَ عطَشَ الحسَینُ فَدَعا بِقَدَحٍ مِن ماءٍ، فَلَمّا وَضَعَهُ فی فیهِ رَماهُ الحُصَینُ بنُ نُمَیرٍ بِسَهمٍ فَدَخَلَ فَمَهُ وَ حالَ بَینَه وَ بَینَ شُربِ الماءِ فَوَضَعَ القَدَحَ مِن یدِهِ.»
«حسین (علیه‌السّلام) تشنه شد. پس قدح آبی خواست. هنگامی که آن را در دهانش قرار داد، حصین بن نمیر تیری به او زد که داخل دهانش نشست و مانع آشامیدن آب توسّط وی گردید. پس حسین (علیه‌السّلام) قدح را رها کرد.»


هر بار که امام حسین (علیه‌السلام) به سوی فرات می‌تاخت، دشمن بر او حمله می‌بردند و او را از آب دور می‌کردند. در این میان قبیله بنی کلاب، میان حسین (علیه‌السّلام) و آب، مانع شدند. تیری به سوی او پرتاب شد که بر گلویش نشست و از اسبش به زمین افتاد. امام (علیه‌السّلام) تیر را گرفت و بیرون کشید. سپس، خون را با کفِ دستش می‌گرفت و هنگامی که پُر می‌شد، به سر و صورتش می‌مالید و می‌گفت: «خدای (عزّوجلّ) را مظلوم و خونین، دیدار خواهم کرد».
ابن اعثم درباره اصابت تیر به گلوی مبارک حضرت می‌نویسد: «رَماهُ سَنانُ بنُ اَنسِ النَّخَعیُّ لَعنَهُ الله بسَهمٍ فَوَقَعَ السَّهمُ فی نَحرِهِ وَ طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهَبِ نِ الیَزَنیُّ لَعَنَهُ اللهُ طَعنَةً فی خاصِرَتِهِ فَسَقَطَ الحُسَینُ رَضِیَ اللهُ عنُه عن فَرَسِه اِلَی الاَرضِ وَ استَویٰ قاعِدًا وَ نَزَعَ السهمُ مِن نَحرِهِ.»
«سنان بن انس نخعی که خدا لعنتش کند، تیری را به حسین زد و تیر بر گلوی او نشست. سپس صالح بن وهب یزنی که خدا او را لعنت کند، با نیزه به تهیگاه وی زد. پس حسین که خدا از او راضی باشد، از اسب بر زمین افتاد و نشست و تیر را از گلویش بیرون آورد.»
سید بن طاووس نیز در کتاب الملهوف نوشته است: «ثُمَّ رَماهُ (ایِ الاِمامَ الحُسَینَ (علیه‌السّلام)) سِنانٌ ایضا بِسَهمٍ، فَوَقَعَ السَّهمُ فی نَحرِهِ، فَسَقَطَ (علیه‌السّلام) وجَلَسَ قاعِدا، فَنَزَعَ السَّهمَ مِن نَحرِهِ، وقَرَنَ کَفَّیهِ جَمیعا وکُلَّمَا امتَلَاَتا مِن دِمائِهِ خَضَّبَ بِها رَاسَهُ ولِحیَتَهُ، وهُوَ یَقولُ: هکَذا القَی اللّه َ مُخَضَّبا بِدَمی، مَغصوبا عَلی حَقّی.»
«سپس سِنان نیز تیری به سوی امام حسین (علیه‌السّلام) ‌انداخت. تیر، بر گلویش نشست. امام (علیه‌السّلام) بر زمین افتاد. سپس راست نشست و تیر را از گلویش بیرون کشید و دو دستش را کنارهم گرفت و هر گاه از خونش پُر می‌شدند، سر و صورتش را با آن، خضاب می‌کرد و می‌فرمود: «خدا را این گونه، خضاب کرده از خونم و با حقّ غصب شده‌ام، دیدار خواهم کرد.»
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب نوشته است: فردی به نام ابوایّوب غَنَوی تیری به سوی امام پرتاب کرد که بر گلوی مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) نشست. «فَرَماهُ (ایِ الاِمامَ الحُسَینَ (علیه‌السّلام)). .. ابو ایّوبَ الغَنَوِیُّ بِسَهمٍ مَسمومٍ فی حَلقِهِ.»
در کتاب الدرّ النظیم گزارش شده است: زخمی در گلوی حسین (علیه‌السّلام) بر اثر تیری که به او اصابت کرد، پدید آمد. او دستش را بر آن می‌نهاد و چون از خون، پُر می‌شد، می‌گفت: «خدایا! تو می‌بینی». سپس، دوباره چنین می‌کرد و چون پُر می‌شد، می‌گفت: «خدایا! این، در راه تو، ‌اندک است».


در کتاب مقتل الحسین خوارزمی آمده است: «فَوَقَفَ الحُسَینُ (علیه‌السّلام) وقَد ضَعُفَ عَنِ القِتالِ، اتاهُ حَجَرٌ عَلی جَبهَتِه هَشَمَها، ثُمَّ اتاهُ سَهمٌ لَهُ ثَلاثُ شُعَبٍ مَسمومٌ، فَوَقَعَ عَلی قَلبِهِ. فَقالَ: بِسمِ اللّه ِ، وعَلی مِلَّةِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله. ثُمَّ رَفَعَ رَاسَهُ االَی السَّماءِ وقالَ: الهی، تَعلَمُ انَّهُم یَقتُلونَ ابنَ بِنتِ نَبِیِّهِم. ثُمَّ ضَعُفَ مِن کَثرَةِ انبِعاثِ الدَّمِ بَعدَ اخراجِ السَّهمِ مِن وَراءِ ظَهرِهِ، وهُوَ مُلقیً فِی الاَرضِ.»
«حسین (علیه‌السّلام) که بر اثر نبرد، کم توان شده بود، ایستاد و به استراحت پرداخت. همان هنگام که ایستاده بود، سنگی آمد و به پیشانی اش خورد. خون از پیشانی‌اش، سرازیر شد. پارچه‌ای را گرفت تا خون از پیشانی اش پاک کند که تیری با پیکانِ سه شاخه آهنین و مسموم آمد و در قلبش نشست. حسین (علیه‌السّلام) گفت: «به نام خدا و یاری خدا، و بر دین پیامبر خدا!». آن گاه، سرش را به سوی آسمان، بالا بُرد و گفت: «خدای من! تو می‌دانی که آنان، مردی را می‌کُشند که جز او، فرزند پیامبری بر روی زمین نیست». سپس، تیر را گرفت و آن را از پشت خود، بیرون کشید. خون، مانند ناودان، از آن سرازیر شد. حسین علیه السلام، دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد، آن را به آسمان پاشید. قطره‌ای از آن، باز نگشت.... دوباره، دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد، به سر و محاسنش کشید و فرمود: «به خدا سوگند، این گونه خواهم بود تا جدّم محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با خضاب خون، دیدار کنم و بگویم: «ای پیامبر خدا! فلانی و فلانی، مرا کُشتند.»
علامه مجلسی در بحار الانوار نوشته است: «فَوَقَعَ السَّهمُ فی صَدرِهِ وَ فی بَعضِ الرّوایاتِ: علیٰ قلبِهِ»برخی از پژوهشگران، مراد از قلب را نیز همان سینه امام (علیه‌السّلام) دانسته‌اند؛ چراکه قلب در ناحیه سینه قرار گرفته و احتمالا راوی از آن، تعبیر به قلب کرده است. از سوی دیگر اگر تیر به خود قلب خورده باشد، حضرت نمی‌توانستند پس از تیرخوردن، کارهای دیگری را که در ادامه روایت آمده، انجام دهند.
ابن سعد نیز چنین ماجرای جراحت سینه مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) را چنین نقل کرده است: «وَ بَرَزَ لَهُ سَنانُ بنُ اَنَسِ النَّخَعیُّ فَطَعَنَهُ فی تَرقُوَتِهِ ثُمَّ انتَزَعَ الرُّمحَ فَطَعَنَهُ فی بَوانی صَدرِهِ فَخَرَّ الحُسَینُ صَریعًا.»
«سنان بن انس نخعی، مقابل او آمد و با نیزه به ترقوه اش زد. سپس آن را بیرون کشید و به استخوان‌های سینه‌اش زد. پس حسین با رو بر زمین افتاد.»

بر اساس این گزارشات به نظر می‌رسد سینه مبارک امام حسین (علیه‌السّلام) در چند نوبت و توسط سلاح‌های مختلف همچون تیر و نیزه مجروح شده است.


مورخان و مقتل نویسان همچنین از جراحت کفِ دست چپ، پهلو، دوش و پشت گردن امام حسین (علیه‌السّلام) خبر می‌دهند. بلاذری در این باره می‌نویسد: «وَ نادیٰ شِمرٌ فِی النّاسِ: وَیلَکم ما بالَکم تَحیدونَ عَن هٰذَا الرَّجُلِ؟ ما تَنتَظِرونَ؟ اُقتُلوهُ ثَکلَتکم اُمَّهاتُکم! فَحَمَلوا عَلَیهِ مِن کلِّ جانِبٍ فَضَرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شریک التَّیمیُّ عَلیٰ کفِّهِ الیُسریٰ وَ ضَرَبَ عَلیٰ عاتِقِهِ. ثُمَّ انصَرَفوا عَنهُ وَ هُوَ یَنوءُ وَ یَکبُّ.»
«و شمر در میان مردم صدا کرد: وای بر شما! شما را چه شده که از این مرد فرار می‌کنید؟ منتظر چه هستید؟ او را بکشید! مادرانتان به عزایتان بنشینند! پس به او از هر طرف هجوم بردند. زرعه بن شریک تیمی، ضربه‌ای بر کف دست چپ و بین شانه و گردن او زد. سپس او را رها کردند در حالی که به سختی برمی خاست و دوباره بر زمین می‌افتاد.»
دینوری در الاخبار الطّوال پس از اینکه ضربه خوردن به سر و دهان آن حضرت را گزارش می‌دهد، می‌نویسد: «فَانَتَزَعَ لَهُ رَجُلٌ مِنَ القَومِ بِسَهمٍ فاَثبَتَهُ فی عاتِقِهِ فَنَزَعَ السهمَ وَ ضرَبَهُ زُرعَةُ بنُ شَریک نِ التَّمیمیُّ بِالسَّیفِ؛ اِتَّقاهُ الحُسَینُ بِیدِه فَاَسرَعَ السَّیفُ فی یَدِهِ.»
«پس مردی از گروه دشمنان به سمت او تیری‌ انداخت که بر دوشش نشست. وی تیر را بیرون کشید. زرعه بن شریک تمیمی با شمشیر او را زد که حسین دست خود را سپر قرار داد و شمشیر در دستش فرو رفت.»
بنابراین گزارشات، امام (علیه‌السّلام) بر اثر جراحات وارده آن قدر کم توان شده بودند که قدرت ایستادن نداشتند. طبق برخی از نقل‌ها «زرعه» با این ضربه، کف دست امام (علیه‌السّلام) را قطع کرده است.
در نقل شیخ مفید و فتال نیشابوری، تصریح شده که امام (علیه‌السّلام) پس از ضربه دیدن از ناحیه عاتِق یعنی بین شانه و گردن و محلّ قرارگرفتن رِدا (دوش)، با صورت به زمین افتادند. در برخی منابع به جای عاتق، کلمه «کتف» ثبت شده است. ابن سعد و ابن شهر آشوب محلّ ضربه را کتف چپ دانسته‌اند. ابن شهر آشوب، خوردن نیزه به پهلوی امام (علیه‌السّلام) توسّط صالح بن وهب را نیز گزارش کرده است. در نقل الفتوح آمده که زرعه، ضربه‌ای را به دست چپ آن حضرت زد و عمرو بن طلحه جعفی از پشت امام (علیه‌السّلام) یک ضربه کاری بر پشت گردن آن حضرت زد.
همچنین در مقتل خوارزمی آمده است: «طَعَنَهُ صالِحُ بنُ وَهَبِ نِ المُرّیُّ عَلیٰ خاصِرَتِهِ طَعنَةً مُنکرَةً، فَسَقَطَ الحُسَینُ عن فرَسِه اِلَی الاَرضِ عَلیٰ خَدِّهِ الاَیمَنِ.»
«صالح بن وهب مری، ضربه‌ای کاری با نیزه به تهیگاه او زد؛ پس حسین از اسبش به پایین افتاد و با گونه راستش به زمین خورد.»


منابع و روایات گوناگون از تعداد زخم‌های اباعبدالله الحسین (علیه‌السّلام) سخن گفته‌اند. درباره تیرها، افزون بر تعداد آن که در ادامه می‌آید، توصیف دیگری نیز آمده است. شیخ مفید پس از بیان روایت حمله امام حسین (علیه‌السّلام) و فرارکردن دشمنان از پیش روی ایشان مانند فرار گلّه بز، می‌نویسد: «فَلَمّا رَآی ذٰلِک شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ اِستَدعَی الفرسانَ فصاروا فی ظُهورِ الرُّجالَةِ وَ اَمَرَ الرُّماةَ اَن یَرمَوهُ فَرَشَقوهُ بِالسِّهامِ حَتّیٰ صارَ کالقنفُذِ.»
«زمانی که شمر بن ذی الجوشن این وضع را دید، سوارگان را فراخواند و آنان در پشت پیادگان قرار گرفتند و به تیراندازان دستور داد تا به ایشان تیر بزنند. پس تیرها را به سوی او رها کردند تا (از شدّت اصابت تیر بر بدنش) مانند خارپشت شد.»
در کتاب الفتوح آمده است: تیرها از هر سو به طرف حسین (علیه‌السّلام) می‌آمدند و به گلو و سینه او می‌خوردند و او می‌فرمود: «ای امّت بدکار! چه بد جانشینانی برای محمّد، در میان امّت و خاندانش بودید. ‌هان! شما پس از من، دیگر از کُشتن هیچ بنده‌ای از بندگان خدا، هراس نخواهید داشت؛ بلکه چون مرا کُشتید، کُشتن هر کس دیگری بر شما، گران نخواهد بود و ـ به خدا سوگند ـ امید می‌برم که خدا، مرا با خواری شما، گرامی بدارد و انتقام مرا از شما، به گونه‌ای که نمی‌دانید، بگیرد». تعبیر خارپشت، از زیادی تیرها حکایت می‌کند.


۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۸.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۸.    
۴. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۱۰.    
۵. دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، ص۲۵۸.    
۶. نیشابوری، ابن فتال، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۸.    
۷. ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۰۲.    
۸. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۱۰.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۸.    
۱۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۱۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۰.    
۱۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۲۸۵.    
۱۳. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۲۸۶.    
۱۴. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۹، ص۲۸۷.    
۱۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳ ص۳۰۲.    
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰.    
۱۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۲.    
۱۹. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۸.    
۲۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۸.    
۲۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۹.    
۲۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۶.    
۲۳. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۷.    
۲۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۸.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۲.    
۲۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۱.    
۲۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۴۴۹.    
۲۸. ابن کثیر، اسماعیل، البدایه و النهایة، ج۸، ص۲۰۳.    
۲۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۴۳.    
۳۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۱.    
۳۱. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۲۵۸.    
۳۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۲.    
۳۳. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۲۶.    
۳۴. نیشابوری، ابن فتال، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۹.    
۳۵. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۳۶. ابن طاووس، علی بن موسی، الملهوف علی قتلی الطفوف، ج۱، ص۱۷۶.    
۳۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۴.    
۳۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۶.    
۳۹. ابن شهرآشوب، محمد بن علی‌، مناقب آل ابی‌طالب (علیهم‌السّلام)، ج۳، ص۲۵۸.    
۴۰. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۵.    
۴۱. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۱.    
۴۲. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۰.    
۴۳. ابن نما حلی، محمد بن جعفر، مثیر الاحزان، ج۱، ص۷۳.    
۴۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۹.    
۴۵. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۹.    
۴۶. سید بن طاووس، الملهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۷۲.    
۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴۵، ص۵۳.    
۴۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۲۱.    
۴۹. ابن سعد، محمد، ترجمة الإمام الحسین ومقتله، ص۷۵.    
۵۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۳.    
۵۱. دینوری، ابوحنیفه، اخبار الطوال، ص۲۵۸.    
۵۲. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲.    
۵۳. تمیمی مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۶۴.    
۵۴. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲.    
۵۵. فتال نیشابوری، ابوعلی، روضة الواعظین، ص۱۸۹.    
۵۶. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطّالبین، ص۷۹.    
۵۷. ابن سعد، محمد، ترجمة الإمام الحسین ومقتله، ص۷۵.    
۵۸. ابن شهر آشوب، ابوجعفر، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۵۸.    
۵۹. ابن سعد، محمد، ترجمة الإمام الحسین ومقتله، ص۷۵.    
۶۰. ابن شهر آشوب، ابوجعفر، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۵۸.    
۶۱. ابن شهر آشوب، ابوجعفر، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۲۵۸.    
۶۲. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۶۳. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۴۰.    
۶۴. مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲.    
۶۵. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری باعلام الهدی، ص۴۶۹.    
۶۶. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۸۹.    
۶۷. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۵.    
۶۸. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیه‌السلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۲۱۴.    
۶۹. ابن اعثم، احمد، الفتوح، ج۵، ص۱۱۸.    
۷۰. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السّلام)، ج۲، ص۳۹.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء.






جعبه ابزار