واژه تولّی، مصدر باب تفعل، از ریشه «و ل ی»، به دو صورت (تَوَلیّ'، تَوَلیّ'عَنْ) به کار می رود. برای صورت اول، معانی متعددی، از جمله دوستی داشتن با کسی و پیروی کردن از او و ولی گرفتن وی و یاری رساندن به او، ذکر شده
[۳۳]وسیلة الخادم الی المخدوم (در شرح صلوات چهارده معصوم (ع))، ص۳۰۰.
، اهل سنّت نیز بر آناند که تولّی پیامبر صلواتاللهعلیهوآله و آل او و تبرّی از دشمنان او، بر هر مؤمنی واجب است و کسی که ایشان را والی و متصرف امور خود نداند یا از دشمنان ایشان تبرّی نجوید، مؤمن نیست.
مراد از محبّت اهل بیت علیهمالسلام -که روایات بر آن تأکید کردهاند- پذیرش امامت و ولایت امامان علیهمالسلام و تسلیم در برابر آنان و تصدیق و تبعیّت از ایشان در رفتار و گفتار و قرار دادن آنان در جایگاهی است که خدای متعال برای آنان قرار داده است. ازاینرو، مقدّم داشتن دیگران بر آنان در این قلمرو، در واقع خروج از دایره محبّت، محسوب میشود.
به نوشته شیخ یوسف بحرانی، از تأکید فراوان احادیث شیعی در این باب، نتیجه گرفته میشود که محبت اهل بیت عبارت از پذیرش امامت آنها و قرار دادن آنها در جایگاهی است که متعلق به آنهاست. بنابراین، مقدّم داشتن غیرِ آنها بر آنها در این زمینه، در واقع خروج از دایره محبت محسوب می شود.
بنابراین، محبتی که منجر به تولّی، یعنی پذیرش ولایت ائمه علیهمالسلام و تسلیمِ آنان شدن، و تبرّای نظری و عملی از مخالفان آنان نشود، اصلاً محبت به حساب نمیآید، چنان که بر اساس حدیثی، کمال ولایت و محبت مخلصانه نسبت به آلمحمد علیهمالسلام، جز با تبرّی از دشمنان دور و نزدیک آنان به دست نمیآید.
بنابراین، حبّ و بغض و ولایت و برائتی را که در روایات، مکرراً بر آن تأکید شده، باید به معنای تولّی و قبول ولایت و سرپرستی ائمه و مرجعیت آنها در همه امور و مسائل دانست.
این همه تأکید و اهتمام به مسئله تولّی در متون دینی برای این است که محبّت به اهلبیت علیهمالسّلام و پذیرش ولایت ایشان در واقع، محبّت به خدا و پیامبر خدا صلواتاللهعلیه و قبول ولایت خدا و رسول او است. چنانکه دشمنی با آنان، دشمنی با خدا و رسول و انکار ولایت ایشان، انکار ولایت خدا و رسول و دخول در ولایت شیطان است.
برهمین اساس، تصدیق امامت ائمه دوازده گانه علیهمالسلام ـکه لازمه آن، اعتماد به عصمت و منصوص بودن مقام آنان از جانب خدا و رسول اکرم صلواتاللهعلیه و عالم بودن آنان به صلاح امور دنیا و آخرت و در نتیجه وجوباطاعتاوامر و نواهی آنان استـ از جمله اصول تحقق ایمان و بلکه از ضروریات مذهب امامیه شمرده شده است.
ب) همچنین تولّی در کنار تبرّی، به عنوان جزء مقوّم، در همه صیغههایی که برای ابرازدین و ایمان صحیح از سوی ائمه علیهمالسلام انشا یا تأیید شده، مورد تأکید رار گرفته است.
ادله و مستندات شیعه در این طرز تلقی از موضوع ولایت و به تبع آن تولّی، برخی آیات قرآن کریم و احادیث فراوانی از رسول خداست که در متون حدیثی و تفسیری و کلامی شیعی و احیاناً اهل سنّت درج و دقیقاً بررسی شده است.
، با استفاده از احادیث عامه و خاصه، اثبات کرده که مراد از «الذین امنوا» در این آیه، نه عموم مؤمنین، که تنها حضرت علی علیهالسلام است. بنابراین، شیخ طوسی چیزی فراتر از موالات و محبت، یعنی معنای امامت را از این آیه فهم کرده است.
در بسیاری از احادیث پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه، از جمله حدیث معروفغدیر نیز، علی علیهالسلام به عنوان جانشین پیامبر صلواتاللهعلیه، معرفی شده و از مردم خواسته شده که ولایت وی را چونان ولایت پیامبر صلواتاللهعلیه بپذیرند.
، با استناد به شعر و لغت، نشان داده که «مولی» در این حدیث، هم معنای «أولی'» است که در ابتدای همین حدیث، در عبارت «أَلَسْتُ أَوْلی' بکم منکم بِأنفسِکم» آمده است. همچنین از نظر وی
أولی' افاده کننده معنای امامت است، زیرا در مورد کسی به کار میرود که تدبیر امری را بر عهده دارد. بدین گونه علمای شیعه، بر اساس ادله متعدد، به ویژه ادله نقلی، به اثبات ولایت ائمه و حقتصرفمشروع آنها در امور دینی و دنیویبندگان پرداختهاند.
به باورشیعه، آنچه وجود امام و تولّی به او را توجیه و الزام میکند، جلوگیری از درافتادن به ورطهگمان و قیاس و وهم در امر دین است. به اعتقاد شیعه، علم امام از روی رأی و اجتهاد نیست بلکه یقینی است، زیرا وی این علم را یا از جانب خداوند و از طریقعلم لدنی یا با نفسقدسی خود از طریق پیامبر و امامان پیشین علیهمالسلام، دریافت میکند.
بدین ترتیب، تولّی یعنی پذیرش ولایت امام علیهالسلام، شرط دست یافتن به یقین در امر دین خواهد بود، چنان که بر اساس حدیثی، امام باقر علیهالسلام تولّی ائمه علیهمالسلام و تبرّی از دشمنان آنان را در کنار تصدیق خدا و رسول، از ارکان معرفت خدا ـکه به عبادت حقیقی او منتهی میشودـ برشمرده است.
آثار محبّت اهل بیت، در آخرت: ۱) مُحب اهل بیت علیهمالسلام از آتشجهنمامان مییابد. ۲) رویش سفید میشود. ۳) نامهاش به دستراستش داده میشود. ۴) بی محاسبه به بهشت میرود.
بابی را به حبّ و بغض و تولّی و تبرّی اختصاص داده و در آن، آیات و احادیث و سخنان حُکما را در این باره آورده است. علاوه بر این، نوشته مختصر و مستقلی با نام «رساله در تولاّ و تبرّا» به وی منسوب است (همراه با اخلاق محتشمی چاپ شده ) که در آن با دیدی فلسفی به موضوع پرداخته و در نهایت، حاصل شدن ایمان را با تولّی و تبرّی مرتبط ساخته است. به نوشته وی، هر گاه نفس بهیمی، تحت امر نفس ناطقه درآید، دو قوهشهوت و غضب لطیفتر شده، به شوق و اِعراضبدل میشوند و چون نفس ناطقه فرمانبردار عقل گردد، شوق و اعراض، باز هم لطیفتر شده، به ارادت و کراهت، تبدیل میشوند و سرانجام، وقتی عقل، به فرمانِ فرمانده حقیقت، تن دهد، ارادت و کراهت به تولّی و تبرّی مبدل خواهند شد.
وی کمال تولّی و تبرّی را در آن دانسته که عناصر چهارگانه آنها، یعنی معرفت و محبت و هجرت و جهاد، محقق شود (اخلاق محتشمی، ص۵۶۵.) اما معتقد است کمال دینداری درجهای بالاتر دارد که مرتبه رضا و تسلیم است و آن زمانی حاصل میشود که تولّی و تبرّی یکی شوند؛ یعنی، تبرّی در تولّی مستغرق گردد.
در نهایت، از نظر خواجه نصیرالدین طوسی، ایمان، زمانی حاصل میشود که مجموع تولّی و تبرّی و رضا و تسلیم یکجا در فرد، جمع و محقق گردد و در این صورت است که میتوان نام مؤمن بر او نهاد.
موضوع تولّی، علاوه بر شیعیان و اهل سنّت، در میان برخی فرق دیگر اسلامی (از جمله اباضیه) نیز مورد توجه بوده است. مفهوم ولایت و تولّی و برائت و تبرّی یکی از بارزترین پایههای عقاید اباضیان است، چندان که برخی از علمای اباضی در شرح آن کتابها نوشتهاند.
نظام ولایت در نظر اباضیان دو جنبه اساسی دارد؛ ۱) جنبه اول آن مرتبط با توحید است که بدون ایمان به این بنیادها کامل نمیشود: ولایت خدا و اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهی او، ولایت نسبت به تمام مسلمانان، ولایت نسبت به معصومین و کسانی که بنا به نص قرآن، اهل بهشتاند. ۲) جنبه دوم این نظام نیز بخشی از حقوقمتقابل مؤمنان نسبت به یکدیگر را تشکیل میدهد.