معنای واژهتحسس نیز مانند تجسس، خبر جستن و کنجکاوی کردن در اسرار است. برخی، میان مفهوم این دو واژه تفاوت قایل شدهاند، از جمله گفتهاند که تجسس، جستجو در باطن کارها و بیشتر مربوط به امور شر است، اما تحسس آگاهی جستن از ظواهر امور به واسطه حواس ظاهری است و بیشتر در امور خیر به کار می رود، یا آنکه تجسس جستجو برای دیگری و تجسس کاویدن برای خویش است.
از جمله در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم، آن حضرت پس از بر حذر داشتن مؤمنان از سوءظن و تجسس و کارهایی از این دست، آنان را به برادری فراخوانده است.
فقها به استناد آیه دوازدهم سوره حجرات و احادیث متعدد، تجسس را حرام می دانند. همچنین تفتیش از عقاید و اسرار و خطاهای مؤمنان و نیز افشا و آشکار کردن آنها، با استناد به آیات قرآن، از جمله آیه نوزدهم سوره نور، حرام است.
[۴۲]حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة ج۲، ص۵۳۹ ـ ۵۴۵.
، ورود مخفیانه و بدون اجازه به حریم خانه دیگری، ممنوع است و بر پایه آرای فقهی، هرکس می تواند به هر شکل ممکن با متجاوز به این حریم مقابله کند. به نظر فقهای شیعه و اهل سنت، هرگاه کسی در پی تجسس از درون منزل مؤمن برآید، صاحبمنزل حق دارد وی را از این کار بازدارد و اگر تجسس کننده کار خود را ادامه دهد، صاحبخانه مجاز است با پرتاب سنگریزه وی را از این کار منع کند. به نظر بسیاری از فقها، اگر این کار منجر به جراحت و حتی مرگ این شخص شود، صاحب خانه ضامن نیست.
، محتسب باید از منکر آشکار که نیاز به تجسس ندارد، جلوگیری کند. بر این اساس، محتسب یا ناهی از منکر مجاز نیست که در امور پنهانی مردم تجسس و اسرارمخفی آنان را افشا کند.
بسیاری از مؤلفانی که به شرایط حسبه توجه داشتهاند، بر این نکته تصریح کرده و به حدیثمشهور نبوی استناد نمودهاند؛طبق آن حدیث، اگر کسی مرتکب کاری منکر شود و کار خود را آشکار کند حد ّ بر او جاری خواهد شد.
حاکم اسلامی نه تنها از تفتیش بدون دلیل نهی شده، بلکه بر پایه گمان و تردید هم نمی تواند به تفحص و تجسس بپردازد. بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم، این امر موجب فاسد شدن مردم می شود.
[۵۸]سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابوداوود ج۴، ص۲۷۲.
[۵۹]علی بن ابی طالب (علیه السلام ) امام اول، نهج البلاغة نامه ۵۳.
از دیدگاه فقهی، حاکم تنها وظیفه دارد که در صورت ثابت شدن گناهان مرتبط با حق الله، نسبت به آنها حد جاری کند و اجرای حدود مربوط به حق الناس نیاز به درخواست صاحب حق دارد.
فقیهانی که به فقه سیاسی اسلام پرداختهاند، برای جواز یا وجوب تجسس در این موارد، به آیات و احادیث و بویژه به سیره پیامبر اکرم و حضرت علی استناد کردهاند. از آنجا که حفظ نظامجامعه اسلامی در برابر تهدیدات نظامی دشمنان از مهمترین مصالح به شمار می رود، در جواز و ضرورت تجسس از نقشهها و تواناییهای بیگانگان تردید نشده است. ادلهای مانند آیه دوازدهم سوره حجرات ـ که از تجسس نهی کرده ـناظر به روابط مسلمانان با یکدیگر است و تجسس در امور غیرمسلمانانی که با مسلمانان رابطه خصمانه دارند (کفار حربی)، مشمول آن نیست. بعلاوه، آیاتی مانند آیه شصت سوره انفال
از موارد مهم جواز یا لزوم تجسس، گردآوردن اطلاعات کافی در باره مخالفان نظام اسلامی، از قبیل منافقان و جاسوسان و گروههای مخفی، است تا از نظام در برابر آنان محافظت شود. علاوه بر ادلهعام در باره وجوب حفظ نظام، ادله خاصی نیز در این خصوص وجود دارد، از جمله آیه چهارم سوره منافقون
بعد از جنگ صفین و جدا شدن خریت بن راشد ناجی و یارانش از حضرت علی علیه السلام و پراکنده شدن آنان در شهرها، حضرت به کارگزاران خود دستور داد که در هر ناحیه جاسوسانی برای آنان بگمارند و اخبار ایشان را به حضرت گزارش دهند.
برای نمونه،معاویه بعد از شهادت حضرت علی، دو نفر را به جاسوسی در کوفه و بصره گماشت ؛ امام حسن از ماجرا آگاه شد و بی درنگ فرمان داد هر دو را دستگیر و اعدام کنند، سپس به معاویه نامه نوشت و او را به سبب کار زشت گماشتن جاسوس نکوهید.
از مهمترین وظایف حکومت، اطلاع یافتن از کارکرد مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظارت بر آنان است تا درباره انجام یافتن وظایف واگذار شده اطمینان حاصل شود، از ظلم و فساد اداری پیشگیری گردد و عدالت اجتماعیتحقق یابد. بنا بر حدیثی از امام رضا علیه السلام، پیامبر اکرم هنگامی که لشکری گسیل می داشت، همراه فرمانده افراد مطمئنی میفرستاد تا در کارهای او تجسس کنند.
گزینش مسئولان و کارگزاران حکومتی نیز نیازمند شناخت دقیق آنان، از نظر تعهد و ایمان و مسئولیت پذیری و تخصص، است و به دست آوردن این شناخت، به بررسی و تجسس نیاز دارد. در نامهحضرت علی علیه السلام به مالک اشتر، شرایط انتخاب عاملان و مقامات حکومتی ذکر شده است.حاکم اسلامی برای انجام دادن وظایف خود باید از افکار و آرا و نیازها و درخواستها و شکایتهای مردم آگاه باشد و این آگاهی مستلزم نوعی تجسس از جانب حاکم نسبت به امور مذکور است. علاوه بر آنکه مصالحنظام اسلامی اینگونه تجسس را اقتضا می کند، احادیث و سیره نبوی و علوی نیز بر آن تأکید دارد.
از آن حضرت این حدیث نقل شده است که «نیاز کسی را که نمی تواند نیازش را به من برساند، به من برسانید». همچنین گزارش شده است که ایشان از حال یاران خود جویا میشدند و از مردم در باره امورشان پرسش می کردند.
۱. ↑ محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة ذیل «جسّ». ۲. ↑ ابن منظور، لسان العرب ج۶، ص۳۸. ۳. ↑ محمد بن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس ذیل «جسّ». ۴. ↑ دهخدا، ذیل واژه «جسّ». ۵. ↑ طبرسی، مجمع البیان ذیل سوره حجرات، آیه ۱۲. ۶. ↑ طبرسی، مجمع البیان ذیل سوره یوسف، آیه ۸۷. ۷. ↑ محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی ذیل سوره حجرات، آیه۱۲. ۸. ↑ محمود بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی ذیل سوره یوسف، آیه ۸۷. ۹. ↑ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ذیل سوره حجرات، آیه ۱۲. ۱۰. ↑ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ذیل سوره یوسف، آیه ۸۷. ۱۱. ↑ محمد باقر مجلسی، بحار الانوارج۶۴، ص۳۱۲-۳۱۳. ۱۲. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ج۱۰، ص۱۶۱. ۱۳. ↑ محمد بن عبداللّه خرشی، حاشیة الخرشی علی مختصر خلیل ج۴، ص۲۸. ۱۴. ↑ ابن عابدین، ردالمحتار علی الدّر المختار ج۳، ص۲۴۹. ۱۵. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ذیل واژه. ۱۶. ↑ حجرات/سوره۴۹، آیه۱۲. ۱۷. ↑ طبرسی، مجمع البیان ذیل سوره حجرات آیه ۱۲. ۱۸. ↑ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ذیل سوره حجرات، آیه۱۲. ۱۹. ↑ محمود بن عبدالله آلوسی، روح المعانی ذیل سوره حجرات، آیه ۱۲. ۲۰. ↑ طبرسی، مجمع البیان ذیل سوره حجرات، آیه ۱۲. ۲۱. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۲۸۷. ۲۲. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۳۴۲. ۲۳. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۴۶۵. ۲۴. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۴۷۰. ۲۵. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۴۸۲ ۲۶. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۴۹۲ ۲۷. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۵۱۷. ۲۸. ↑ ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل ج۲، ص۵۳۹. ۲۹. ↑ سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابوداوود ج۴، ص۲۸۱. ۳۰. ↑ طبرسی، مجمع البیان ذیل سوره حجرات، آیه ۱۲. ۳۱. ↑ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری ج۴، ص۶۰ـ۶۱. ۳۲. ↑ کلینی، اصول کافی ج۲، ص۳۵۴ ۳۵۵. ۳۳. ↑ حر عاملی ج۱۲، ص۲۷۴ـ۲۷۶. ۳۴. ↑ محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج۹، ص۱۰۸ـ ۱۱۱. ۳۵. ↑ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری ج۴، ص۶۰ـ۶۱. ۳۶. ↑ ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول ص۳۱۷. ۳۷. ↑ مسعود بن عیسی ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر ج۱، ص۱۱۵. ۳۸. ↑ مسعود بن عیسی ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر ج۲، ص۲۰۸. ۳۹. ↑ زین الدین بن علی شهید ثانی، کشف الریبة عن احکام الغیبةص۲۳. ۴۰. ↑ محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیحالبخاری ج۲،ص ۱۷۰ـ۱۷۱. ۴۱. ↑ احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری ج۱۳، ص۵۰۳ ـ۵۰۷. ۴۲. ↑ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة ج۲، ص۵۳۹ ـ ۵۴۵. ۴۳. ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن ج۲، صص ۵۴۰. ۴۴. ↑ بقره/سوره ۲، آیه۱۸۹. ۴۵. ↑ نور/سوره۲۴، آیه۲۷. ۴۶. ↑ مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح ج۶، ص۱۸۰ـ۱۸۱. ۴۷. ↑ حر عاملی، ج۲۹ ص۵۹. ۴۸. ↑ محمد حسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام ج۴۱، ص۶۶۰. ۴۹. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ج۱۰، ص۱۶۹. ۵۰. ↑ علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ص۴۱۳. ۵۱. ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۳، ص۲۸. ۵۲. ↑ محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین ج۳، ص۲۸. ۵۳. ↑ مالک بن انس، الموطا ج۲، ص۸۲۵. ۵۴. ↑ علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ص۴۰۵. ۵۵. ↑ ابن فراء، الاحکام السلطانیة ص۲۹۵. ۵۶. ↑ ابن اخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة ص۹۱. ۵۷. ↑ سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابوداوود ج۴، ص۲۷۲ـ۲۷۳ ۵۸. ↑ سلیمان بن اشعث ابوداود، سنن ابوداوود ج۴، ص۲۷۲. ۵۹. ↑ علی بن ابی طالب (علیه السلام ) امام اول، نهج البلاغة نامه ۵۳. ۶۰. ↑ حر عاملی ج۲۸، ص۵۷. ۶۱. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرةج۱۰، ص۱۶۲. ۶۲. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرةج۱۰، ص۱۶۷ـ ۱۶۸. ۶۳. ↑ علی بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ص۴۰۶. ۶۴. ↑ علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال ج۳، ص۴۶۲. ۶۵. ↑ عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ج۵، ص۹۳. ۶۶. ↑ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة ج۲، ص۵۴۶ـ۵۵۰ ۶۷. ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن ج۲، صص ۵۴۲. ۶۸. ↑ انفال/سوره۸، آیه۶۰. ۶۹. ↑ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ج۱، ص۱۹. ۷۰. ↑ ابن هشام، السیرة النبویة ج۲، ص۲۵۲. ۷۱. ↑ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ج۱، ص۱۹. ۷۲. ↑ ابن هشام، السیرة النبویة ج۲، ص۲۶۷ـ ۲۶۸. ۷۳. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۱، ص۳۶۰ـ۳۶۱. ۷۴. ↑ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ج۱، ص۲۰۶. ۷۵. ↑ ابن سعد، طبقات کبری ج۲، ص۲۵. ۷۶. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۱، ص۳۶۳. ۷۷. ↑ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ج۲، ص۴۶۰. ۷۸. ↑ ابن هشام، السیرة النبویة ج۳، ص۲۴۰، ۲۴۲. ۷۹. ↑ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ج۱، ص۴۰۴. ۸۰. ↑ طبرسی، جوامع الجامع ذیل آیه ۱۶_۲۰سوره فتح. ۸۱. ↑ محمد بن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ج۳، ص۸۹۳. ۸۲. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۱، ص۳۶۲. ۸۳. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۱، ص۳۶۱ـ۳۶۳. ۸۴. ↑ عبد علی بن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ج۵، ص۶۵۲. ۸۵. ↑ ابن سعد، طبقات الکبری ج۲، ص۱۹۰. ۸۶. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۳۳ . ۸۷. ↑ ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول ص۱۹۱. ۸۸. ↑ نعمان بن محمد قاضی نعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام ج۱، ص۳۶۹. ۸۹. ↑ نساء/سوره ۴، آیه۱۰۲. ۹۰. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۵۳. ۹۱. ↑ منافقون/سوره۶۳، آیه۴. ۹۲. ↑ طبرسی، مجمع البیان،سوره منافقون ذیل آیه ۶،۱۱. ۹۳. ↑ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات ج۱، ص۳۳۲ـ ۳۳۸. ۹۴. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ج۳، ص۱۲۸۱۳۰. ۹۵. ↑ محمد باقر محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة ج۴، ص۲۴. ۹۶. ↑ ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات ج۱، ص۲۰۸ . ۹۷. ↑ محمد باقر محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة ج۴، ص۲۸. ۹۸. ↑ محمد بن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر ج۲، ص۹۹ . ۹۹. ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن ج۲، ص۵۵۶. ۱۰۰. ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین ص۳۳. ۱۰۱. ↑ جعفر بن حسن محقق حلی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ج۱، ص۳۲۹ . ۱۰۲. ↑ منصوربن یونس بهوتی حنبلی، شرح منتهی الارادات ج۳، ص۱۱۶ـ۱۱۷ . ۱۰۳. ↑ محمد بن عبدالله خرشی، حاشیة الخرشی علی مختصر خلیل ج۴، ص۲۸. ۱۰۴. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ج۱۰، ص۱۶۶ ۱۰۵. ↑ محمد رواس قلعه جی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ج۱۰، ص۱۶۶. ۱۰۶. ↑ عبدالله بن جعفر حمیری، قرب الاسناد ص۳۴۲ . ۱۰۷. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۵۳ . ۱۰۸. ↑ ابو یوسف قاضی، کتاب الخراج ص۱۱۸. ۱۰۹. ↑ محمد باقر محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغة ج۵، ص۲۵. ۱۱۰. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۳ . ۱۱۱. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۳۴ . ۱۱۲. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۴۳. ۱۱۳. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۴۴ . ۱۱۴. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۴۵. ۱۱۵. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۶۳ . ۱۱۶. ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة نامه ۷۱. ۱۱۷. ↑ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن ج۲، ص۵۴۴. ۱۱۸. ↑ الصحاح، إسماعيل بن حماد الجوهري ذیل «نقب » و «عرف ». ۱۱۹. ↑ ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ذیل «نقب » و «عرف » . ۱۲۰. ↑ لسان العرب، ابن منظورج۱، ص۷۶۹. ۱۲۱. ↑ لسان العرب، ابن منظورج۱، ص۵۹۲. ۱۲۲. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۱، ص۲۳۵. ۱۲۳. ↑ ابن هشام، السیرة النبویة ج۲، ص۸۵. ۱۲۴. ↑ ابن بابویه عیون اخبار الرضا ج۱، ص۳۱۷ . ۱۲۵. ↑ ابن بابویه، معانی الاخبار ص۸۱ ـ۸۲. ۱۲۶. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۱، ص۳۶۳. ۱۲۷. ↑ محمد عبد الحی بن عبد الکبیر کتانی، نظام الحکومة ج۲، ص۴۴۹ـ۴۵۰. ۱۲۸. ↑ نهج البلاغة نامه ۵۳.