تاریخ طبری از دو بخشتاریخ جهان و تاریخ اسلام تشکیل میشود.
قسمت اعظم این اثر، یعنی بخش تاریخ اسلام آن، به ترتیبِ سالشمارهجری و منحصر به رویدادهای سیاسی و شرح جنگهاست .
بخش تاریخ جهان ترتیب سالشمار ندارد و ترتیب آن، موضوعی است، اگر چه در تنظیم مطالب تقدم زمانی حفظ شده است.
طبری گفته است که هدفش در این کتاب ذکر تاریخ شاهان، از عاصی و مطیع، و نیز تاریخ پیامبران است و تاریخ و زمان را به شب و روز تعیین کنند
و درست به همین سبب، کتابش را با بحث درباره زمان و ماهیت و مقدار آن از ابتدای خلقآدم آغاز نموده و در این خصوص بعد از نقل گزارشهای مفصّل از راویاناخبار، به عقایدادیان و امتهای گوناگون و آرای زردشتیان استناد کرده است.
طبری مسلماً اولین کسی نبوده که وقایع نگاری را بر اساس سالشمار تنظیم کرده، اما میتوان گفت که این روش را به کمال رسانده است.
قسمت اعظم تاریخ طبری مجموعه ای از روایات گوناگون از راویان مختلف است که به شکلِ معمولِ روایتِ خبر، نقل شده است، بدین صورت که ابتدا سلسله راویان و سپس خبرگزارش میشود؛ بنابراین، تاریخ طبری صرفاً نقلی است و مؤلف دخل و تصرفی در منابع خود نکرده و مطالب را بدون درنظر گرفتن صحت و سقم آنها ضبط نموده است.
وی از یکسو با امانتداری کامل و در نوع خود بی نظیر، روایات متعدد و متنوع راجع به هر واقعه را آورده و از این طریق به حفظ منابع اسلامی از خطر نابودی خدمتی شایان کرده است، اما از سوی دیگر، مطالب غیرواقعی و افسانه هایحماسی و نیز خلط و سهوهایی در کتابش دیده میشود؛ ازینرو باید محتوای هر روایت بررسی و با روایات دیگر مقایسه شود و مختصات و مسائل آن معلوم گردد.
او هر گاه از منابعی استفاده کرده که اجازهنقل حدیث از آنها داشته، با بیان «حَدِّثنا»، «أَخبَرنا»، «کَتَبَ الیّ» گزارش داده است و هرگاه از منابعی سود جسته که اجازه نقل حدیث نداشته، با ذکر «قالوا»، «حَدّثوا»، «رُوِیَ» و «ذُکِرَ» گزارش آورده است.
وی گاه مطلبی را از یک روایت با ذکر «امّا» بیان کرده، مانند «امّا واقدی » یا «امّا ابن اسحاق »، اینگونه مطالب به احتمال بسیار تفسیر و تعبیر خود طبری از محتوای یک روایت بوده است،گذشته از این موارد، طبری بخصوص در تاریخ خلفا و فتوح، شعر و خطابه آورده و بدین ترتیب نقل مستمر خبر را قطع کرده است.
در این کتاب، روایات راجع به دوره خلفای نخستین، طولانی است و از اواخر دوره بنی امیه بتدریج از تنوع روایات کاسته میشود.
ذیل هر سال اغلب یک حادثه، از جمله واقعه کربلا ذیل سال ۶۱، گزارش میشود، اما گاه ذیل یک سال، چند حادثه سیاسی و نظامیِ جداگانه، و گاه ذیل دو سال یک حادثه ذکر میگردد، مانند سال ۴۲ و ۴۳ که گزارش جنگخوارج است، از دوران بعد از خلافتمعتصم عباسی (۲۱۸ـ۲۲۷) ذیل هرسال حوادث معدودی به اختصار آمده است.
روایات و منابع طبری ویژگیهایی دارد که وقوف نداشتن بر آنها ممکن است به نتیجه گیریهای نادرست بینجامد، از جمله آنکه هدفناقلان این روایات تألیف اثر تاریخی نبوده است، بی تردید گزارشهای ناقلان نخستین که طبری از آنها استفاده کرده، شرحِ کاملِ یک حادثه نبوده است.
راویان مختلف، صحنههایی از یک واقعه را که خود دیده یا درباره آن شنیده بودهاند و انگیزه ای نیز برای گفتن آن داشتهاند، نقل کردهاند؛ بنابراین، یک روایت گاه برگرفته از منابع گوناگونی است که احتمالاً سهو و خلط و حذف و اضافه های دلبخواهی در آنها ــ که تا زمانطبری لااقل دویست سال دست به دست شده بودهاند ــ راه یافته است.
این ویژگیها بر تاریخ طبری ــ که مؤلف آن به منابع خود نگرش تاریخی داشته و کتاب را به ترتیب زمانی و موضوعی تدوین کرده ــ تأثیر نهاده است.
در باره تألیفتاریخ ایران، علاوه بر دیدگاههای شخصی طبری، باید به پیوستگی تاریخ ایران با تاریخ اسلام نیز توجه شود، طبری در قسمت تاریخ ایران، منابع خود را بیان نکرده و به ذکر «مطّلعان» یا «دانشوران پارسی» یا «قالوا» اکتفا کرده است.
از مقایسه تاریخ طبری با تواریخ دیگر برمی آید که وی در بخش تاریخ ایران صرفاً از منابع ایرانی استفاده کرده، از جمله در قسمتی که درباره اسکندرگزارش داده است.
طبری در مورد ملوک الطوایف تحت نام « اشکانی » نام پادشاهان اشکانی را بدون هیچ تفصیلی درباره آنان آورده است، آنگونه آمیختگی که راجع به اشکانیان و جانشینان اسکندر در منابع دیگر وجود دارد، در روایات طبری نیست.
روایات طبری درباره تاریخ ساسانی بسیار مفصّلتر از دوره های قبل و به نحو بارزی متضمن مطالب تاریخی است، گرچه مطالب غیرواقعی و داستانی نیز دارد.
طبری در این قسمت نیز منابع خود را ذکر نمیکند، جز در مواردی که از راویان مسلمان نقل قول میکند، روایات طبری در ترتیب و کلیات وقایع با منابع دیگر مطابقت دارد که نشان میدهد مورخان اسلامی در تدوینتاریخ ایران از منابع ایرانی مشترک استفاده کردهاند.
تمایز اصلی تاریخ طبری در بخش ساسانی نسبت به دیگر بخشهای کتاب، تنوع منابع (اعم از ایرانی و غیرایرانی) و تفصیل مطالب با جزئیات بالنسبه دقیق است؛ ازینرو بخش ساسانی تاریخ طبری بر تواریخ هم زمان آن برتری دارد.
بعلاوه طبری از نقل مطالبی که منشأ شعوبی و رنگحماسی دارند احتراز کرده است، از جمله حکایاتی را که برخی تواریخ راجع به دربار و زندگی خصوصی پادشاهان، مثلاً خسرو پرویز، آوردهاند، نیاورده است.
[۱۳]عبدالعزیز طباطبائی، «الغدیر فی التراث الاسلامی»، ج۱، ص۱۷۱ـ۱۷۳، تراثنا، سال ۵، ش ۴ (شوال ـ ذیحجّه ۱۴۱۰).
در اینجا ذکر نکرده است، با وجود این روایات متعددی درباره اسلام آوردنِ علی علیهالسلام و سهم وی و اعضایخاندان بنی هاشم در نشر و پیروزی اسلام، در تاریخ طبری نقل شده است.
طبری در تدوین تاریخ خلفا از منابع مورخان استفاده کرده، البته از کتابهای آنان نام نبرده و فقط روایاتشان را با ذکر کامل راویان نقل کرده است، با وجود تنوع راویان در این بخش، از سال ۱۱ تا ۱۲۷ بیشترین روایات از ابومِخْنَفلوط بن یحیی اَزْدی (متوفی ۱۵۷) است و طبری، تک نگاری دقیق و مفصّل او با نام مقتل الحسین را در روایات خود حفظ کرده است، البته طبری تا سال ۱۳۲ باز هم از ابومخنف، اما نه مکرر، روایت کرده است.
بیشترین روایات درباره دوران فتوح نیز از سیف بن عمر (متوفی در عهد هارون الرشید، ۱۷۰ـ۱۹۳) است، طبری روایات ابومخنف را از طریقعمربن شبَّه (متوفی ۲۶۴) و مداینی (متوفی بین سالهای ۲۱۵ تا ۲۳۵) و هشام بن محمد کلبی (متوفی ۲۰۶)، و روایات سیف بن عمر را از طریق یحیی بن السَّری نقل نموده است.
در تاریخ طبری روایات فتوح غالباً طولانیاند و سبکبیان و موضوعات متنوع معلوم میدارد که گزارشهایی از راویان مختلف است، این گزارشها در قرن اول و دوم از جمع روایات پراکنده درباره فتح یک ناحیه یا جنگ بزرگ تدوین شده است.
گفتنی است که طبری کمتر به جرح و تعدیل و اظهارنظر پرداخته و با انتقال معلومات متنوع مسلمانان به همان شکلی که بودهاند، بزرگترین خدمت را به آیندگان کرده و امکان تحقیق و داوری را فراهم نموده است.
در تاریخ طبری شرح فتوح سواد (جنگهای بزرگ مسلمانان با ایرانیان )، به سبب اهمیت فتوح سواد و نتایج آن، مفصّل است.
ایرانی بودن طبری و انگیزه او در جمع آوری انبوه روایات راجع به فتوح ایران عامل بسیار مهمی بوده است، این مطلب از مقایسه آنها با حجم کمتر روایات راجع به فتوح شام در تاریخ طبری روشن میشود.
به احتمال زیاد منابع طبری برای حوادث نزدیک به زمانحیات وی و حوادث معاصرش، اخبار رایج در بغداد بوده است، زیرا وی منابع خود را در شکل «ذُکِرَ»، «ذَکَرَ لی بعضُ اصحابی»، «اخبرنا جماعةٌ من اهل الخبر» مینویسد و کمتر نام راویان را ذکر میکند، بعلاوه وقایع این سالها به اختصار گزارش شده است.
می توان گفت که از زمان خلافت معتصم فقط حوادث بسیار مهم و دامنه دار، مثل قیامبابک خرمدین در آذربایجان یا قیام زنگیان در خوزستان و بین النهرین، بتفصیل گزارش شده است.
در واقع، به سبب ضعف دستگاه خلافت، حوزه و مقر خلافت، دیگر منشأ جریانهای سیاسیجهان اسلام نبود، بلکه اکثر امور سیاسی مهم، راجع به ایالات و حکومتهای محلی بود که مسلماً در بغداد به اختصار انتشار مییافت.
با توجه به این نکات نمیتوان صرفاً کهولت طبری را دلیل اختصار گزارشهای حوادث معاصرش دانست، طبری هشت سال قبل از فوتش، امیدوار بود که تاریخش را ادامه دهد، در واقع قطع تألیفش را بیشتر میتوان به سبب کهولت و بیماری دانست.
لحن روایات طبری درباره خلفای اموی و عباسی بیطرفانه است، وی مطالب بسیاری را ذکر کرده است که ممکن بود مخالف منافع خلفا یا در نظر آنان شنیع باشد، از جمله ضعف و ناتوانی دستگاه خلافت و بی کفایتی خلفای بعد از معتصم، زندگی خصوصی خلفا که گاه مطابق احکاماسلام نبوده، و روایاتی حاکی از ستم آنها.
روایات طبری درباره بعضی قیامها، مثل قیامهای ایرانیان در عهد بنی عباس و قیام زنگیان و برخی قیامهای شیعی، یکطرفه و تعصب آمیز است.
تاریخ طبری به سبب جامعیتِ بخشتاریخ اسلام آن ــ که نتیجة احاطه و بی طرفی و امانتداری مؤلف است ــ در بین تواریخاسلامی بی نظیر است.
شیوه تدوین مطالب (کنار هم قرار دادن روایات مختلف و گاه متضاد درباره یک واقعه ) ارزش کتاب را برای محقق امروزی بمراتب بیشتر، و امکان نقد و ارزیابی را برای او فراهم کرده است.
تاریخ طبری از زمان تألیف، منبع و مرجعی برای همه کسانی که تاریخ اسلام مینوشتند و تاریخ نگاریاسلامی نیز با ذیلها و تکملههای متعددی که بر تاریخ طبری نوشته شد، ادامه یافت، این کتاب تا قرن هفتم ــ که ابن اثیر (متوفی ۶۳۰) الکامل خود را تا حوادث ۳۰۲، بر اساس آن نوشت ــ بر تاریخ نگاری مسلمانان تأثیر مستقیم داشت.
تاریخ طبری چند بار ترجمه شده است، ابوعلی بلعمی در سدة چهارم تاریخ طبری را تهذیب کرد و به فارسی برگرداند که در دست است.
ابوالقاسم پاینده تاریخ طبری را با حذف اسناد و روایتهای مکرر به انضمام صلة تاریخ الطبری به فارسی برگرداند و در شانزده مجلد منتشر ساخت (تهران ۱۳۵۲ـ۱۳۵۴ ش)، بعداً فهرست اعلام در مجلدی جداگانه به آن افزوده شد.
عده ای از خاورشناسان، از جمله باسورث و روزنتال و مونتگومری وات، زیرنظر احسان یارشاطرمتن کامل تاریخ طبری را به انگلیسی ترجمه کردند و توضیحاتی در حاشیه به آن افزودند و در ۳۸ جلد به چاپ رساندند ( نیویورک ۱۹۸۵ـ ۱۹۹۵).
(۱) ابن ندیم، الفهرست.
(۲) عبدالعزیز طباطبائی، «الغدیر فی التراث الاسلامی»، تراثنا، سال ۵، ش ۴ (شوال ـ ذیحجّه ۱۴۱۰).
(۳) طبری، تاریخ (بیروت).
(۴) طبری، تاریخ (لیدن).
(۵) جواد علی، «موارد تاریخ الطبری»، مجلة المجمع العلمی العراقی، ج۱ (۱۳۶۹).
(۶) جواد علی، «موارد تاریخ الطبری»، مجلة المجمع العلمی العراقی ج۲ (۱۳۷۱).
(۷) جواد علی، «موارد تاریخ الطبری»، مجلة المجمع العلمی العراقی ج۳، جزء ۱ (۱۳۷۳).
(۸) جواد علی، «موارد تاریخ الطبری»، مجلة المجمع العلمی العراقی ج۸ (۱۳۸۰).
(۹) یاقوت حموی، معجم الادباء، مصر ۱۳۵۵ـ۱۳۵۷/ ۱۹۳۶ـ ۱۹۳۸، چاپ افست بیروت.