چیزى که باطنش نجس شده است، اگر آب به درون آن نفوذ کند، لیکن فشردن آن جهت اخراج غساله، ممکن نباشد، مانند صابون، پنیر و کره، تطهیر ظاهر و باطن آن- در صورت نفوذ آبپاک به باطن- با آب کثیر بنابر قول منسوب به مشهور، امکانپذیر است؛ لیکن با آب قلیل، بنابر قول منسوب به مشهور متأخّران، تطهیرپذیر نیست.
در فرض شک در نفوذ آب نجس به باطن در مثل صابون، بنابر عدم آن گذاشته و حکم به طهارت آن مىشود؛ چنانکه در فرض علم به نفوذ آب نجس به باطن و شکّ در رسیدن آب پاک به آن، بنابر عدم گذاشته و حکم به بقاى نجاست مىگردد.
در موارد زیر ملاقات، موجب نجاست نمىشود: ۱) ملاقات نجس باطنى با پاک باطنى، مانند ملاقات خون برآمده از دندان با آب دهان، ۲) ملاقات نجسى که از بیرون به درون سرایت کرده با چیز پاک در باطن، مانند مضمضه با آب نجس که موجب نجاست دهان نمىگردد و۳) ملاقات چیز پاک با نجس در باطن، مانند ملاقات آب پاک با خون در دهان؛ هرچند برخى احتیاط لزومی در اجتناب آن کردهاند.
در وضو و غسل، شستن ظاهر اعضا کفایت مىکند و شستن باطن آنها، مانند داخل دهان، بینی و گوش لازم نیست؛ هرچند شستن قسمتى از آنها براى حصول علم به شستن مقدار واجب از صورت، لازم است.
نگاه کردن شوهر به فرجهمسر، بویژه هنگام آمیزش و بخصوص نگاه کردن به باطن آن، مکروه است. برخى قدما نگاه کردن به فرج- اعم از ظاهر و باطن آن- در حال آمیزش را حرام دانستهاند.
معدن، دوگونه است؛ باطنى وظاهرى. مراد از معدن باطنى معدنى است که جوهر آن با کار و تلاشآشکار مىشود، مانند معدن طلا و نقره. برخلاف معدن ظاهرى که جوهر آن آشکار است، مانند معدن نمک. معدن باطنى با احیاتملک مىشود.
در بادی امر، «ظاهر» و «باطن » را می توان به معنای «آشکار» و «پنهان » گرفت؛ زیرا که در آیه های دیگر، به همین دو معنا، به نعمتهای خداوند یا گناهانبندگاننسبت داده شده است: اَسْبَغَ علیکم نِعَمَهُ ظاهرةً و باطنةً: نعمتهای خود را، چه آشکار و چه پنهان، به تمامی، بر شما ارزانی داشته است.
در واقع، یکی از تفسیرهایرایج و پذیرفته شده اسماء الهی ظاهر و باطن، همین است که خداوند هم آشکار است و هم پنهان. این تضاد ظاهری را اینطور می توان تبیین کرد که خداوند با افعال و آثار خود آشکار است و از لحاظ حقیقت و ذات، پنهان.
باطنٌ بِکُنْهِه و ظاهرٌ بوجهه (کنه ـ ذات ـ پروردگار پنهان است و وجه ـ افعال و آثار ـ او آشکار). ظاهر است یعنی ظاهرالوجود به ادلّه ای که بر وجود برخاسته ( اقامه شده ) است، به حدی که پنداری ظاهر است بر حاسّه؛ باطن است ( یعنی ) که از حواس دور است، و او را هیچ حاسّه ای ادراک نکند. طباطبایی
: الظّاهر بالاَدِلّة ( یعنی ) الدّالّة علیه و الباطن غیرُ مدرک بالحواسّ (با دلیلهایی که بر او راه می نمایند آشکار است؛ و چون با حواس درک نمی شود، پنهان است )؛ طبرسی
: بَطَنَ بالذّات و ظَهَرَ و عَلا بالا´یات (به ذات پنهان است و به آیات، آشکار و والا). بیشتر مفسراناسماء حسنی، پنهان بودن ذات خدا و آشکار بودن نشانه هایش را پذیرفته اند.
باطنٌ من فرط الظّهور، ظاهرٌ من شده الاحاطة (از افزونی درخشندگی ـ چون خورشید ـ غیرقابل رویت است؛ و در عین حال، همین درخشندگی که ذات او را از دید ناظران پنهان داشته، ظهورفراگیر او را می رساند). غزالی
[۴۳]المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماءالله الحسنی، ص۱۴۷ـ۱۴۹.
، در همین معنی، می گوید: اگر خداوند برای عقل آشکار (ظاهرٌ للعقل ) باشد، چگونه است که بسیاری در وجود او شک دارند؟ و پاسخ می دهد: آنچه باعث می شود که روشنایی دیده شود، وجود سایه و تاریکی است. خورشید را به این دلیل می بینیم که شب هنگام ناپدید می شود. اگر نور دائمی بود، آن را درک نمی کردیم. همین حکم درباره نور الهی نیز صادق است.
باطنٌ بأسمائه التّنزیهیّه، ظاهرٌ باسمائه التّشبیهیّه (خداوند با صفات تنزیهی ـ سلبی ـ خود پنهان است و با صفات تشبیهی ـ جمال، ثبوتی ـ آشکار). صفات سلبی، ذات حق را جلوه گر نمی سازد و صرفاً او را منزّه می گرداند، و صفات ثبوتی ـ که در واقع عین ذات اوست و نه زاید بر آن ـ نمایانگر ذات حق تعالی است و نشان می دهد که تمامی کمالات از او نشأت گرفته است.
باطنٌ مُقَّوِمُ الارواح، ظاهرٌ بأنّه قیّومُ الاشباح (ارواح ـ انفس و عقول ـ که در وراء حس قرار دارند، پنهان بودن بر پا دارنده خویش را می رسانند، و اشباح ـ ابدان و جساد ـ که در حیطه حس قرار گرفته اند، آشکار بودن بر پا دارنده خود را).
علاوه بر این چهار تفسیر، که براساس معنا کردن «ظاهر» و «باطن » به «آشکار» و «پنهان »، صورت گرفته، و با توجه به نسبت آنها، از هم تفکیک نشده اند، برخی از مفسران نیز امکان تفکیک و تفسیر جداگانه «ظاهر و باطن » را یادآور شده اند.
و در تفسیر «باطن » گفته است: «و معنی ثانٍ: أنَّه باطنُ کل شی ءٍ، اَی خبیرٌ بمایُسرّون و یُعلنون » (معنی دوم: خداوند باطن هر چیزی است، یعنی از هر چه پنهان دارند، یا آشکار سازند آگاه است ). در دعای جوشن کبیر (بند ۸۸) نیز آمده است: «یا من بَطَنَ فَخَبَر» (ای آنکه از آشکار و نهان آگاه و با خبری ).
و در نهج البلاغه (خطبه ۴۹): «الحمدللّه الذی بَطَنَ خفیّاتِ الامور» (سپاس خدایی را که از کارهای پنهان آگاه است ). پس، معنای دوم «ظاهر»، غالب و معنای دوم «باطن »، آگاه به رازهای پنهان است ). «ظاهر» به معنای «قویتر» و «مقتدرتر» نیز که در واقع معادل «غالب و چیره » است، به کار رفته است.
( هوالظاهر علی کل شی ءٍ دونه و هوالعالی فوق کل شی ءٍ فلا شی ءَ أعلی ' منه: او بر تمامی مخلوقات ظاهر است، یعنی برتر از هر چیز است و چیزی بالاتر از او نیست ). علاوه بر این معانی، «ظاهر» را «عالم بما ظهر» (دانای آشکارها) در برابر «عالم بما بطن »