گزارش خطا
مَظْلُومِيَّةُ الشِّيعَةِ؛«مظلومیت شیعه» وَ قَالَ (عَلَيْهِالسَّلَامُ):«و فرمود (علیهالسلام):» «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ »۱«مَنْ»:
اِسْمُ شَرْطٍ وَ جَزْمٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ رَفْعٍ مُبْتَدَأٌ؛
«اسم شرط و جزم، مبنی بر سکون است که در محل رفع مبتدا واقع شده است.»
«أَحَبَّنَا»:
فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الْفَتْحِ الظَّاهِرِ عَلَى آخِرِهِ، وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ جَزْمٍ فِعْلَ الشَّرْطِ؛
«فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهری در آخر آن است، و در محل جزم به عنوان فعل شرط واقع شده است،»
وَ النَّا: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ نَصْبٍ مَفْعُولٌ بِهِ؛
«و النَّا: ضمیر متصل مبنی بر سکون است که در محل نصب به عنوان مفعولبه واقع شده است.»
«أَهْلَ»:
مَفْعُولٌ بِهِ مَنْصُوبٌ وَ عَلَامَةُ نَصْبِهِ الْفَتْحَةُ الظَّاهِرَةُ، وَ هُوَ مُضَافٌ؛
«مفعولبه منصوب و علامت نصب آن فتحه ظاهری است، و آن مضاف است.»
«الْبَيْتِ»:
مُضَافٌ إِلَيْهِ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ؛
«مضافالیه مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری است.»
«فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً.» (
•)
۲«فَلْيَسْتَعِدَّ»:
الْفَاءُ: رَابِطَةٌ؛
«الْفَاءُ: رابط (برای جواب شرط) است،»
لِيَسْتَعِدَّ: اللَّامُ: الْأَمْرُ؛
«لِيَسْتَعِدَّ: اللَّامُ: لام امر است،»
يَسْتَعِدَّ: فِعْلٌ مُضَارِعٌ مَجْزُومٌ وَ عَلَامَةُ جَزْمِهِ السُّكُونُ الظَّاهِرَةُ، وَ فَاعِلُهُ ضَمِيرٌ مُسْتَتِرٌ فِيهِ جَوَازاً تَقْدِيرُهُ: هُوَ؛
«يَسْتَعِدَّ: فعل مضارع مجزوم و علامت جزم آن سکون ظاهری است، و فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً در آن است که تقدیر آن «هُوَ» میباشد.»
«لِلْفَقْرِ»:
اللَّامُ: حَرْفُ جَرٍّ مَبْنِيٌّ عَلَى الْكَسْرِ لَا مَحَلَّ لَهُ مِنَ الْإِعْرَابِ؛
«اللَّامُ: حرف جر مبنی بر کسر است و محلی از اعراب ندارد،»
الْفَقْرِ: اِسْمٌ مَجْرُورٌ وَ عَلَامَةُ جَرِّهِ الْكَسْرَةُ الظَّاهِرَةُ،؛
«الْفَقْرِ: اسم مجرور و علامت جر آن کسره ظاهری است،»
وَ الْجَارُّ وَ الْمَجْرُورُ مُتَعَلِّقَانِ بِالْفِعْلِ «يَسْتَعِدَّ»؛
«و جار و مجرور به فعل «يَسْتَعِدَّ» متعلق هستند.»
«جِلْبَاباً»:
مَفْعُولٌ بِهِ مَنْصُوبٌ وَ عَلَامَةُ نَصْبِهِ الْفَتْحَةُ الظَّاهِرَةُ، وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛
«مفعولبه منصوب و علامت نصب آن فتحه ظاهری است، و دومی برای تنوین است،»
وَ جُمْلَةُ «يَسْتَعِدَّ» وَاقِعَةٌ فِي مَحَلِّ جَزْمٍ جَوَابَ الشَّرْطِ؛
«و جملهٔ «يَسْتَعِدَّ» در محل جزم به عنوان جواب شرط واقع شده است،»
وَ جُمْلَةُ الشَّرْطِ وَ جَوَابِهِ وَاقِعَةٌ فِي مَحَلِّ رَفْعٍ خَبَرَ «مَنْ»؛
«و جملهٔ شرط و جواب آن در محل رفع به عنوان خبرِ «مَنْ» واقع شده است،»
وَ جُمْلَةُ الشَّرْطِ «مَنْ أَحَبَّنَا...» مَقُولُ الْقَوْلِ وَاقِعَةٌ فِي مَحَلِّ نَصْبٍ مَفْعُولٌ بِهِ؛
«و جملهٔ شرطیه «مَنْ أَحَبَّنَا...» مقول قول (محتوای سخن) است که در محل نصب به عنوان مفعولبه واقع شده است.»
(
•)
قَالَ الشَّرِيفُ الرَّضِيُّ: وَ قَدْ يُؤَوَّلُ ذَلِكَ عَلَى مَعْنًى آخَرَ، لَيْسَ هَذَا مَوْضِعَ ذِكْرِهِ؛«شریف رضی گوید: و این سخن به معنای دیگری نیز تأویل میشود که اینجا جای ذکر آن نیست.»