• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اِعراب حکمت ۱۰۶

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



گزارش خطا



صُعُوبَةُ حُبِّ الْإِمَامِ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ‌اَلسَّلاَمُ)؛
«دشواری دوست داشتن امام علی (علیه‌السلام)»

وَ قَالَ (عَلَيْهِ‌اَلسَّلاَمُ)‌:
«و امام (علیه‌السلام) فرمودند:»

وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ اَلْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ‌ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ‌، وَ كَانَ أَحَبَّ اَلنَّاسِ إِلَيْهِ‌:
«و هنگامی که سهل بن حنیف انصاری در کوفه پس از بازگشتش با ایشان از صفین وفات یافت، و او محبوب‌ترین مردم نزد ایشان بود:»

«لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ.» ()۱
«لَوْ»:
حَرْفُ شَرْطٍ
[۱] لَوْ: حَرْفُ شَرْطٍ يَدُلُّ عَلَى امْتِنَاعِ الشَّرْطِ لِامْتِنَاعِ الْجَزَاءِ، وَ قَدِ اسْتُعْمِلَ فِي هَذَا الْمَقَامِ بِمَعْنَى (إِنْ) نَظَرًا لِعَدَمِ وُقُوعِ الشَّرْطِ وَ الْجَزَاءِ.
غَيْرُ جَازِمٍ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ لَا مَحَلَّ لَهُ مِنَ الْإِعْرَابِ؛
«حرف شرط
[۲] لو: حرف شرطی است که بر امتناع شرط به دلیل امتناع جزا دلالت می‌کند، و در این مقام به معنای (إن) به کار رفته است، با توجه به عدم وقوع شرط و جزا.
غیر جازم مبنی بر سکون است که محلی از اعراب ندارد.»

«أَحَبَّنِي»:
فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الْفَتْحِ الظَّاهِرِ عَلَى آخِرِهِ وَ هُوَ فِعْلُ الشَّرْطِ؛
«فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهر در آخر آن است، و آن فعل شرط است»

وَ النُّونُ لِلْوِقَايَةِ؛
«و نون برای وقایه است»

وَ الْيَاءُ: ضَمِيرٌ مُتَّصِلٌ مَبْنِيٌّ عَلَى السُّكُونِ وَاقِعٌ فِي مَحَلِّ نَصْبٍ مَفْعُولٍ بِهِ؛
«و یاء: ضمیر متصل مبنی بر سکون است که در محل نصب مفعول‌به واقع شده است.»

«جَبَلٌ‌»:
فَاعِلٌ مَرْفُوعٌ وَ عَلَامَةُ رَفْعِهِ الضَّمَّةُ الظَّاهِرَةُ وَ الثَّانِيَةُ لِلتَّنْوِينِ؛
«فاعل مرفوع و علامت رفع آن ضمه ظاهری است، و (ضمه) دوم برای تنوین است.»

«لَتَهَافَتَ‌»:
اللَّامُ: وَاقِعَةٌ فِي جَوَابِ الشَّرْطِ؛
«لام: در جواب شرط واقع شده است»

تَهَافَتَ‌: فِعْلٌ مَاضٍ مَبْنِيٌّ عَلَى الْفَتْحِ الظَّاهِرِ عَلَى آخِرِهِ وَ هُوَ جَوَابُ الشَّرْطِ وَ فَاعِلُهُ ضَمِيرٌ مُسْتَتِرٌ فِيهِ جَوَازًا تَقْدِيرُهُ: هُوَ؛
«تَهافَتَ: فعل ماضی مبنی بر فتح ظاهر در آخر آن است، و آن جواب شرط است، و فاعل آن ضمیر مستتر جوازاً است که تقدیر آن: هو می‌باشد»

وَجُمْلَةُ الشَّرْطِ مَقُولُ الْقَوْلِ وَاقِعَةٌ فِي مَحَلِّ نَصْبٍ مَفْعُولًا بِهِ؛
«و جمله شرط، مقول قول، در محل نصب مفعول‌به واقع شده است.»



() قَالَ الشَّرِيفُ الرَّضِيُّ: مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّ الْمِحْنَةَ تَغْلُظُ عَلَيْهِ فَتُسْرِعُ الْمَصَائِبُ إِلَيْهِ‌، وَ لَا يَفْعَلُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْأَتْقِيَاءِ الْأَبْرَارِ وَ الْمُصْطَفِينَ الْأَخْيَارِ؛
() «شریف رضی گوید: معنای آن این است که محنت بر او سخت می‌شود پس مصیبت‌ها به‌سوی او شتاب می‌گیرند، و این‌گونه جز با پرهیزکاران نیکوکار و برگزیدگان خوب رفتار نمی‌شود.»



۱. لَوْ: حَرْفُ شَرْطٍ يَدُلُّ عَلَى امْتِنَاعِ الشَّرْطِ لِامْتِنَاعِ الْجَزَاءِ، وَ قَدِ اسْتُعْمِلَ فِي هَذَا الْمَقَامِ بِمَعْنَى (إِنْ) نَظَرًا لِعَدَمِ وُقُوعِ الشَّرْطِ وَ الْجَزَاءِ.
۲. لو: حرف شرطی است که بر امتناع شرط به دلیل امتناع جزا دلالت می‌کند، و در این مقام به معنای (إن) به کار رفته است، با توجه به عدم وقوع شرط و جزا.





جعبه ابزار