انتظار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
انتظار یعنی چشم به راه بودن، همراه با
امید و بسترسازی برای پیروزی نهایی
حق بر
باطل. در
روانشناسی، انتظار حالت روحی است که فرد را برای چیزی که انتظار دارد آماده میکند. مفهوم انتظار در
اسلام، اعتقاد به برقراری
عدالت و سعادت جهانی در
آخرالزمان است.
در اسلام، انتظار به معنای امید به
وعده الهی و تلاش برای آمادهسازی خود و جامعه برای
ظهور حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) است. موضوع انتظار منجی در ادیان دیگر نیز مطرح شده و همگی به ظهور مصلح جهانی در آخرالزمان و برقراری عدالت جهانی اشاره دارند. در
قرآن نیز به مسئله انتظار اشاره شده و بر ضرورت آن تاکید شده است.
انتظار واقعی ویژگیهای خاصی دارد، از جمله:
چشم به راه بودن، پرهیزگاری، عدم تردید و عجله نکردن. انتظار سازنده با ارزشترین
عبادت است و آثار مثبتی مانند تسکین دردها و ایجاد امید به آینده دارد. در
عصر غیبت، تکلیف مسلمانان رها کردن اسلام نیست؛ بلکه باید با تشکیل
حکومت اسلامی، زمینه را برای ظهور
حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) فراهم کنند.
امام خمینی با مطرح کردن
نظریه ولایت فقیه، بهترین و سازندهترین شکل انتظار را تبیین کردند.
انتظار در لغت به معنای چشم به راه بودن و نگران بودن است.
و از نظر
روان شناسی، کیفیتی روحی است که سبب پیدایش حالت آمادگی است برای آنچه انتظار میرود و نقطه مقابل آن
یأس و ناامیدی است.
و از نظر اصطلاحی به معنای اعتقاد به این است که فرجام تاریخ با
عدالت و
سعادت جهانی رقم خواهد خورد.
ماهیت و چیستی انتظار آمیزهای از دو عنصر است:
عنصر نفی و عنصر اثبات. عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود و ناخشنودی از آن است و عنصر اثبات امید به آیندهای روشن و آرمانی و بسترسازی برای آن است.
مفهوم انتظار در اصطلاح کلامیاش برگرفته از
روایات و همان چشم داشتن به
وعده الهی است همراه با سعی و تلاش در آماده ساختن روح و جسم خود و جامعه برای روزی که با طلوع خورشید عالمتاب حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) گشایشی در همه شئون زندگی بشر پدید آید.
خاستگاه بحث انتظار در
اسلام به زمان
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) برمیگردد؛ از آن حضرت دهها روایت درباره
نشانههای ظهور، ویژگیهای موعود و کارهای بزرگی که پس از ظهور انجام میدهد، رسیده است.
موضوع انتظار موعود و مبحث نجات شناختی در سایر ادیان به خصوص
ادیان توحیدی مطرح شده، و آنها هم بشارت میدهند که مصلح بزرگ جهانی در
آخر الزمان و به هنگام فراگیر شدن
ظلم و بیعدالتی، ظهور میکند تا عدالت جهانی را گسترانده و ریشه ظلم را بخشکاند.
در آیینهای دیگر در رابطه با انتظار دیدگاههایی نقل شده است:
به باور
زرتشتیان اهورا مزدا (روح خیر) همواره با
اهریمن (روح بزرگ شر) در ستیز است، تا زمانی که در آخر الزمان «
سوشیانس» ظهور میکند، و خوبی بر شر و پلیدی فایق میآید و هنگامه صلح و پاکی و اعتلای «اهورا مزدا» فرا میرسد.
در متون مقدس
یهود همواره به موعود بشارت داده شده.
آنها معتقدند که با آمدن موعود همه موجودات از وجود او بهرهمند میشوند و منتظران موعود وارث زمین خواهند شد، چون قدرت شریر شکسته خواهد شد و صالحان، مورد تأیید خداوند قرار خواهند گرفت.
در
آیین مسیحیت بر آموزه انتظار و ظهور منجی تأکید بسیاری شده و بشارت های روشنی درباره موعود آخر الزمان در
اناجیل (متی، لوقا، مرقس، برنابا) یافت میشود، همچون: «در خانههای خود را بسته و چراغها را افروخته دارید، بمانند کسانی که انتظار آقای خود را میکشند، وقتی که آمد و در را کوبید بی درنگ در را به روی او باز کنید».
آموزه انتظار باوری فراگیر بوده و ادیان غیر توحیدی نیز به آن معتقد بودهاند برای نمونه، در کتابهای قدیم چینیان، در عقاید هندیان، و در بین اهالی اسکاندیناوی و حتی در میان مصریان قدیم، بومیان آمریکایی، اهالی مکزیک چنین باوری به چشم میخورد.
بدینسان امید به آینده روشن و اعتقاد به رستگاری و نجات نهایی، نقطه مشترک همه ادیان و آیین های الهی و غیر الهی است و همین عطش و سوز
فطری و فراگیر بشر بهترین گواه بر درستی عقیده به انتظار است.
در دنیای
اسلام نیز همه مذاهب و نحلهها اصل این مسئله را پذیرفته و به منظور تبیین و دفاع از این باور کتابهای بسیاری نوشتهاند.
از دیدگاه اهل سنت این باور که شخصی از تبار
قریش و از سلاله نبی گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ظهور خواهد کرد و
حضرت مسیح پشت سر او
نماز خواهد خواند و
خلافت و
حکومت را به دست خواهد گرفت، حقیقتی انکار ناپذیر است.
با این حال، بیشتر آنان بر این عقیدهاند که مهدی موعود هنوز متولد نشده است؛ چنانکه او را از نسل
امام حسن مجتبی (علیهالسلام) میدانند.
از مجموع روایاتی که در منابع معتبر
شیعه وجود دارد به دست میآید که
مهدی موعود (عجّلاللهفرجهالشریف) دارای مشخصات زیر است:
از
خاندان پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و فرزندان او است؛ از فرزندان
امام حسین (علیهالسلام) است؛ دوازدهمین امام معصوم و حجت و خلیفه خدا پس از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است؛ فرزند
حسن بن علی العسکری (علیهالسلام) است که در پانزدهم
شعبان سال
۲۵۵ق متولد شده و هماکنون زنده است و بر اساس مصلحتی که خداوند متعال میداند در حال
غیبت به سر میبرد و روزی خواهد رسید که حضرتش ظهور کرده و پس از آنکه بیدادگری زمین را فرا گرفته، عدالت جهانی را برقرار خواهد ساخت و بر
مؤمنان است که همواره با آمادگی در انتظار چنین روزی باشند
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حدیثی که فریقین آن را نقل کرده اند، در اینباره میفرماید:
«اگر از
دنیا جز یک روز نماند،
خداوند آن روز را آن قدر طولانی میکند که تا فرزندم مهدی که
اسم او، اسم من و
کنیه او، کنیه من است ظهور کند و
عدالت را بگستراند، بعد از آنکه زمین را ظلم و جور فرا گیرد».
در روایات زیادی بر ضرورت و لزوم انتظار تأکید شده است؛ از جمله:
امام جواد (علیهالسلام) میفرماید: «بر هر
مسلمان واجب است در غیبت حضرت انتظار بکشد».
در اهمیت انتظار همین بس که در روایات، یکی از ارکان
دین شمرده شده است،
و یا در ردیف
ایمان به خدا و رسولش قرار گرفته است.
قرآن که مهم ترین منبع اسلامی است، بی آنکه به جزئیات بپردازد، در آیاتی چند به مسئله انتظار پرداخته است، برای نمونه میفرماید:
«انتظار بکشید من نیز با شما از منتظرانم».
«در انتظار باشید من هم در انتظارم».
و نیز میفرماید: «منتظر باشید که ما هم با شما منتظریم».
این آیات در بعضی از روایات به مسئله انتظار تفسیر و تأویل شده است.
انتظار فرج از محبوبترین اعمال نزد خداوند است.
جوهره انتظار آمیخته با
صبر و تحمل سختی هاست.
در پارهای از روایات درباره فضیلت انتظار آمده است:
انتظار فرج از بزرگ ترین فرج هاست.
انتظار فرج افضل اعمال و برترین
جهاد دانسته شده و اینکه با آمدن منجی حزن از شیعه برداشته میشود..
شخصی از
امام صادق (علیهالسلام) درباره کسی که انتظار ظهور حکومت حق را میکشد و در اینحال از دنیا میرود سؤال کرد، حضرت فرمود: «او همانند کسی است که با رهبر این انقلاب و در خیمه او بوده باشد، و پس از لحظهای سکوت، فرمود: مانند کسی است که با پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) همراه باشد.
تعابیر دیگری درباره چنین کسی وارد شده؛ از جمله این که: چنین شخصی به مجاهدی که در
راه خدا شمشیر میزند؛ یا کسی که در خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) با شمشیر بر مغز دشمن بکوبد؛ یا کسی که زیر پرچم قائم باشد؛ یا کسی که پیش روی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم جهاد کند و یا کسی که با پیامبر شهید شود، مانند شده است.
و در برخی روایات ثواب انتظار با ثواب روزهدار شب زندهدار برابر دانسته شده است.
انتظار سبب تسکین دردها و آسان شدن
مصیبتها میشود، چون منتظر امید به آیندهای روشن دارد. و نیز گفته شده برای اینکه انسان بتواند لیاقت مصاحبت با حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) و جهاد در رکاب او را داشته باشد باید برای
اصلاح نفس و تهذیب اخلاقی بکوشد و مقدمات و وسایل لازم برای غلبه حضرت بر دشمنانش را که از جمله آن تحصیل علوم و معارف است مهیا سازد.
افزون بر آنچه گفته شد، نیروهای نهفته و سرمایهها در پرتو دوران سخت انتظار به جریان میافتد و در پرتو پویایی معارف، زندگی معنای جدیدی پیدا میکند و به لحاظ قداست و عظمت هدف، تحمل در مقابل ناملایمات بیشتر میشود و
انسان از مرز انسان متعادل فراتر رفته و به مرحله متعالی میرسد و از مرحله رنجهای حقیر مادی رها شده و به وادی رنجهای عظیم معنوی و دغدغههای بزرگ انسان گام نهاده و چشم به دروازههای روشن ظهور میاندازد.
کسانی که ادعای انتظار دارند باید دارای شرایط و ویژگیهایی باشند تا منتظر واقعی به شمار آیند:
امام صادق (علیهالسلام) می فرماید: «هر کس دوست دارد که از یاران
حضرت قائم به شمار آید باید چشم به راه او باشد و به پارسایی و نیکویی رفتار نماید؛ چنین کسی منتظر حقیقی است، پس بکوشید و انتظار بکشید، گوارا باد شما را ای گروه بخشودگان».
از دیگر ویژگیهای منتظر واقعی
حفظ دین و پرهیزگاری است. انتظار آن قدر سخت است که در روایات به دست کشیدن بر خارها تشبیه شده است.
تردید نداشتن و انکار نکردن و عجله نکردن در تحقق مسئله ظهور از دیگر شاخصه های منتظران واقعی به شمار میآید.
امام حسین (علیهالسلام) در روایتی درباره ویژگی های منتظران واقعی میفرماید:«در مسئله غیبت، عدهای به تردید میافتند و عدهای دیگر ثابت قدم میمانند، اما کسانی که در مقابل آزارها و تکذیبها
صبر پیشه کنند به منزله جهادکنندگان در محضر رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشند».
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) نیز از جمله ویژگیهای منتظران واقعی را ثابت قدم بودن در پذیرش
ولایت اهل بیت (علیهمالسلام) و
برائت جستن از دشمنان آنها میداند.
درباره آسیبشناسی انتظار باید گفت انتظار دوگونه است:
انتظار سازنده، تحرک بخش و تعهد آور؛ این نوع انتظار همانگونه که گذشت با فضیلتترین
عبادت شمرده شده است.
در مقابل انتظار ویرانگر، بازدارنده و فلج کننده است؛ این دو نوع انتظار معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم تاریخی مهدی موعود (عجّلاللهفرجهالشریف) است.
در انتظار ویرانگر برداشت این است که ظهور و قیام حضرت قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) صرفاً ماهیت انفجاری دارد، و از اشاعه ظلمها، تبعیضها، اختناقها و حقکشیها ناشی میشود، و این انفجار وقتی رخ میدهد که اصلاح به نقطه صفر برسد و حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد. بنابراین هر اصلاحی در این جریان محکوم است، چون هر اصلاحی یک نقطه روشن است و تا نقطه روشن باشد دست غیب ظاهر نمیشود، پس بهترین کمک به تسریع در امر ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه
فساد است. مفهوم این نوع انتظار دست روی دست گذاشتن است و جنبه تحذیری دارد، بالاتر اینکه برخی بر این باورند که باید در اشاعه
ظلم و
فحشا نیز کوشش کرد.
اما در انتظار سازنده، نوع برداشت از انتظار این است که ظهور مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) از حلقههای مبارزه اهل
حق و
باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق میانجامد. سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف بر این است که آن فرد عملاً اهل حق باشد، بنابراین باید اهل حقی باشد، نه اینکه ظهور وقتی محقق میشود که همه اهل باطل باشند.
از این رو، در روایت آمده است که این امر محقق نمیشود، مگر اینکه هر یک از
شقی و
سعید به نهایت کار خود برسند.
شیعیان در دوره
غیبت کبری چه راهی را باید برگزینند؟
سرنوشت جوامع شیعی چگونه و به دست چه کسی تعیین میگردد؟ آیا در این دوره گوشهگیری،
انزوا و کنار ایستادن و عنان امور را رها نمودن و به دست
اغیار سپردن تنها راه پیش روی شیعیان است؟
بیشک غیبت
حضرت حجت (سلاماللهعلیه) حکمت و فلسفه خاص خود را دارد و یک مقصود الهی را دنبال میکند، و روشن است که خداوند متعال،
امت آن ولی غائب را مامور به مسیری برخلاف فلسفه و هدف غیبت نفرموده است. پس راه همان است که قبل از غیبت بود. به بیان دیگر غیبت حضرت امام زمان (ارواحنافداه) به معنای تعطیلی
دین و دیانت و برداشته شدن
تکلیف از دوش انسان و رهایی امت از قید
بندگی و
طاعت پروردگار متعال نیست. هر آنچه که دین متوجه انسان میداند در زمان غیبت هم وجود دارد. این مجموعه وظایف، زمانی دستیافتنی است که شیعیان از تمرکز در رفتار فردی خارج و به امور اجتماعی نیز اهمیت داده و به لوازم حیات اجتماعی پایبند گردند.
نظرات
امام خمینی در خصوص
ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت و تولی امور توسط
ولایت فقیه ایدهای مترقی و همسو با فلسفه غیبت و سازندهترین شکل
انتظار است.
امام خمینی درباره تکلیف
مسلمانان در
عصر غیبت و چگونگی اداره امور مسلمین در این دوره، در کتاب ولایت فقیه مینویسد:
اکنون که شخص معینی از طرف خدای تبارکوتعالی برای احراز امر حکومت در دوره غیبت تعیین نشده است، تکلیف چیست؟ آیا باید
اسلام را رها کنید؟ دیگر اسلام نمیخواهیم؟ اسلام فقط برای دویست سال بود؟ یا اینکه اسلام
تکلیف را معین کرده است، ولی تکلیف حکومتی نداریم؟ معنای نداشتن حکومت این است که تمام حدود و ثغور مسلمین از دست برود؛ و ما با بیحالی دست روی دست بگذاریم که هر کاری میخواهند بکنند. و ما اگر کارهای آنها را امضا نکنیم، رد نمیکنیم. آیا باید اینطور باشد؟ یا اینکه
حکومت لازم است؛ و اگر خدا شخص معینی را برای حکومت در دوره غیبت تعیین نکرده است، لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (علیهالسّلام) موجود بود، برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از
علم به
قانون و
عدالت باشد، در عده بیشماری از فقهای عصر ما موجود است. اگر با هم اجتماع کنند، میتوانند حکومت عدل عمومی در عالم تشکیل دهند.
«ولایت فقیه از موضوعاتی است که
تصور آنها موجب
تصدیق میشود، و چندان به
برهان احتیاج ندارد؛ به این معنی که هر کس عقاید و
احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد، و آن را
ضروری و
بدیهی خواهد شناخت. اینکه امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمیشود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً، و
حوزههای علمیه خصوصاً، میباشد».
فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت حضرت ولیالله الاعظم (ارواحنافداه)، نه تنها بر ایتام و سفها و مجانین فاقد
ولی قهری و
وصی بلکه در جمیع صور بر
جامعه اسلامی ولایت دارد، همانگونه که حضرت
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) ولایت داشتند.
امام خمینی برای جلوگیری از هرگونه غلو و افراطگرایی و برداشتها و خیالات ناروا، در کتاب
ولایت فقیه مینویسند:
«وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه (علیهمالسّلام) داشتند، بعد از غیبت
فقیه عادل دارد، برای هیچکس این توهّم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه (علیهمالسّلام) و رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. «ولایت» یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین
شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است؛ نه اینکه برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد.
بهعبارت دیگر، «ولایت» مورد بحث، یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفهای خطیر است. «ولایت فقیه» از امور اعتباری عقلایی است و واقعیتی جز
جعل ندارد، مانند جعل (قرار دادن و تعیین)
قیّم برای
صغار. قیم ملت با قیم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (علیهالسّلام) کسی را برای
حضانت، حکومت، یا منصبی از مناصب، تعیین کند. در این موارد معقول نیست که رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امام با فقیه فرق داشته باشد».
گرچه فقیه همانگونه که سخن رفت در جمیع صور بر جامعه اسلامی ولایت دارد لیکن تولی امور و تشکیل حکومت امری است که به آرای اکثریت مسلمین بستگی دارد که در صدر اسلام از آن به
بیعت با
ولی مسلمین تعبیر میشده است.
امام خمینی در این خصوص که «در چه صورت فقیه جامع الشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد.» در ۲۹ دی ۱۳۶۶ مطابق با ۲۸
جمادی الاول ۱۴۰۸ و به دنبال استفتاء نمایندگان خویش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور، میفرماید:
«بسمه تعالی ولایت در جمیع صور دارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در
قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولیّ مسلمین. روح اللَّه الموسوی الخمینی.»
بنابراین ولایت فقیه جامع شرایط فینفسه منوط به آرای اکثریت نیست و بدون آرای اکثریت آنان، بلکه حتی با رأی آنان به عدم (رای منفی اکثریت)، شرعا ولایت برای او ثابت است لیکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی به آرای اکثریت مسلمین دارد، حتی نسبت به بعضی مراتب مانند ولایت بر ایتام و مجانین و اوقاف بدون متولی و وصایایی که وصی ندارد، مشروط به اعلم بودن فقیه نیست.
و اما در امر
تقلید، در صورت امکان باید از اعلم پیروی کرد بنا بر احوط
و همچنین در
قاضی اعلمیت شرط است علی الاحوط نسبت به کسانی که در آن شهر یا شهرهای نزدیک آن، که بردن دعاوی به آنها موجب
حرج نیست.
از نظر امام خمینی،
حاکم به ما هو حاکم، در همه امور حق وضع مقررات در جهت حفظ مصالح و تامین منافع مردم و کشور را دارد. بر همین مطلب گواهی میدهد اینکه در پاسخ به
استفتاء رئیس
دیوان عالی کشور مبنی بر اینکه:
«۱.
حبس،
نفی بلد، تعطیل محل کسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتی،
جریمه مالی و بهطور کلی هر تنبیهی که به نظر برسد موجب تنبه و خودداری از ارتکاب جرایم میگردد جایز است بهعنوان
تعزیر تعیین شود، یا در تعزیرات به مجازاتهای منصوص باید اکتفا کرد؟» مرقوم فرموده است:
«بسمهتعالی در تعزیرات شرعیه احتیاط آن است که به مجازاتهای منصوصه اکتفا شود، مگر آنکه جنبه عمومی داشته باشد. مثل
احتکار و گرانفروشی که با مقررات حکومتی داخل در مساله دوم میباشد».
و در پاسخ به اینکه «۲. برای اداره امور کشور، قوانینی در
مجلس تصویب میشود، مانند قانون قاچاق، گمرکات و تخلفات رانندگی، قوانین شهرداری، و به طورکلی
احکام سلطانیه، و برای اینکه مردم به این قوانین عمل کنند برای متخلفین مجازاتهایی در قانون تعیین میکنند. آیا این مجازاتها از باب
تعزیر شرعی است و احکام شرعی تعزیرات از نظر کم و کیف بر اینها بار است یا قسم دیگر است و از تعزیرات جدا هستند، و اگر موجب خلاف شرع نباشد باید به آنها عمل کرد؟» میفرمایند: «بسمه تعالی در احکام سلطانیه که خارج است از تعزیرات شرعیه، در حکم اوّلی است، متخلفین را به مجازاتهای بازدارنده به امر حاکم یا
وکیل او میتوانند
مجازات کنند».
• الإمام المهدی عند أهل السنة، فقیه ایمانی، مهدی، نشر مکتبة أمیر المؤمنین (علیهالسلام)، اصفهان، ۱۴۰۲هـق.
• الهیات، سبحانی، جعفر، نشر المرکز العالمی للدراسات الإسلامیة، قم، ۱۴۱۱هـ ق.
• بحارالأنوار، مجلسی، محمد باقر، نشر دار احیاء التراث العربی، لبنان، ۱۴۰۳هـ ق.
• تاج العروس، زبیدی، محب الدین، نشر دارالفکر، لبنان، ۱۴۱۴هـ ق.
• تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، عبد الرحمن، نشر دارالفکر، لبنان، ۱۴۱۷هـق.
• تاریخ الغیبة الکبری، صدر، محمد، نشر دار التعارف للمطبوعات، لبنان، ۱۴۰۲هـق.
• تاریخ جامع ادیان، جان ناس، مترجم علی اصغر حکمت، نشر انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۰.
• تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، نشر دارالکتب اسلامی، تهران، ۱۳۷۰.
• شرح نهج البلاغه، ابن ابوالحدید، عزالدین، عبدالحمید، نشر داراحیاء التراث العربی، لبنان، ۱۳۸۳هـق.
• الفتوحات المکیة، ابن عربی، محی الدین، نشر المکتبة العربیة، مصر، ۱۴۰۵هـق.
• فرهنگ فارسی، معین، محمد، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۱.
• قیام وانقلاب مهدی، مطهری، مرتضی، انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۷۳ش.
• کافی، کلینی، محمد، دار الكتب الإسلامية، ۱۴۰۷ق.
• کتاب الغیبة، نعمانی، محمد، نشر مکتبة الصدوق، بی تا، تهران.
• کتاب مقدس، انتشارات اساطیر، تهران، ۱۳۸۰.
• کشف الغمه، اربلی، علی بن عیسی، نشر دار الکتب، بی تا، لبنان.
• کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، محمد بن علی، نشر انتشارات نشر اسلامی، قم، ۱۳۶۳هـش.
• مستدرک الوسائل، طبرسی، حسین، نشر مؤسسة آل البیت (علیهمالسلام)، قم، ۱۴۰۷هـق.
• مکیال المکارم، موسوی اصفهانی، محمدتقی، مترجم، حائری قزوینی، انتشارات بدر، تهران، ۱۳۷۴.
• منتخب الأثر، صافی گلپایگانی، لطف اللّه، نشر مکتبة الصدر، بی تا، تهران.
• من لا یحضره الفقیه، صدوق، محمد بن علی، نشر دارالأضواء، لبنان، ۱۴۰۵هـق.
• منهاج السنة، الحرانی، ابن تیمیّه، احمد بن عبدالحلیم، نشر دار الکتب، لبنان، ۱۴۲۰.
• موسوعة الإمام المهدی، فقیه ایمانی، مهدی، مکتبة امیر المؤمنین، اصفهان، ۱۴۰۱هـ ق.
• المهدی المنتظر، البستوی، عبدالعلیم، نشر دار ابن حزم، عربستان، ۱۴۲۰هـق.
• وسائل الشیعة، حر عاملی، محمّد، نشر مکتبة الإسلامیة، تهران، ۱۳۸۹هـ ق.
• الیوم الموعود بین الفکر المادی والدین، صدر، محمد، نشر دار التعارف للمطبوعات، لبنان، ۱۴۰۳ق
•
دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیهالسلام، برگرفته از مقاله «انتظار»، شماره ۸۸ • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.