• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ورث‌ (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





وَرث‌ (به فتح واو)، وِراثَت (به کسر واو) و اِرْث (به کسر همزه) از واژگان قرآن کریم به معنای منتقل شدن مالی است به تو از دیگری بدون خریدن و نظیر آن.



وَرث‌، وِراثَت و اِرث به معنای منتقل شدن مالی است به تو از دیگری بدون خریدن و نظیر آن. بدین جهت مال میت را میراث، ارث و تراث گفته‌اند.
طبرسی فرموده: «الْمِیرَاثُ‌ ما صار للباقی من جهة البادی» میراث آنست که پس از گذشتن کسی بدیگری ماند. تعبیر طبرسی از راغب جامع‌تر و رساتر است.


در اینجا راجع به ارث از چند جهت لازم است بررسی شود:

۲.۱ - ارث اقارب

اوّل از جهت ارث معمولی که از اقارب به انسان می‌رسد. ارث اسلامی روی قرابت پایه‌گذاری شده و آنکه از لحاظ نسب به مرده نزدیکتر است ارث را او می‌برد و تا او هست دیگران چیزی نمی‌برند و اگر دقّت شود خواسته طبیعت انسان نیز چنین است و از این جهت مراتب ارث را به سه مرتبه تقسیم کرده‌اند:
۱- پدران، مادران، فرزندان؛
۲- برادران، خواهران، اجداد؛
۳- عموها، عمّه‌ها، دائی‌ها، خاله‌ها.
بلی زن و شوهر از یکدیگر در هر مرتبه ارث می‌برند: (یُوصِیکُمُ اللَّهُ فِی اَوْلادِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ فَاِنْ کُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَیْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثا ما تَرَکَ وَ اِنْ کانَتْ واحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِاَبَوَیْهِ لِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ اِنْ کانَ لَهُ وَلَدٌ فَاِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ‌ اَبَواهُ فَلِاُمِّهِ الثُّلُثُ فَاِنْ کانَ لَهُ اِخْوَةٌ فَلِاُمِّهِ السُّدُسُ) (خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش مى‌كند كه سهم (ميراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد؛ و اگر فرزندان شما، (دو دختر و) بيش از دو دختر باشند، دو سوم ميراث از آن آنهاست؛ و اگر يكى باشد، نيمى (از ميراث،) از آن اوست. و براى هر يک از پدر و مادر او، يک ششم ميراث است، اگر (ميت) فرزندى داشته باشد؛ و اگر فرزندى نداشته باشد، و (تنها) پدر و مادر از او ارث برند، براى مادر او يک سوم است (و بقيه از آن پدر است)؛ و اگر او برادرانى داشته باشد، مادرش يك ششم مى‌برد (و پنج ششم باقيمانده، براى پدر است.))
به موجب این آیه شریفه:
۱- اگر میّت پسران و دختران داشته باشد هر پسر مقابل دو دختر ارث می‌برد.
۲- اگر میّت فقط یک دختر داشته باشد نصف مال به او می‌رسد و اگر دو دختر یا بیشتر باشند دو سوّم مال را می‌برند.
۳- پدر و مادر میّت در صورت بودن اولاد هر یک، یک ششم می‌برند و در صورت نبودن اولاد، مادر یک سوم و پدر بقیّه را می‌برد و اگر میّت دو برادر یا بیشتر داشته باشد مادر یک ششم و بقیّه مال پدر است: (وَ اِنْ کانَ رَجُلٌ‌ یُورَثُ‌ کَلالَةً اَوِ امْرَاَةٌ وَ لَهُ اَخٌ اَوْ اُخْتٌ فَلِکُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَاِنْ کانُوا اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ فَهُمْ شُرَکاءُ فِی الثُّلُثِ).. (و اگر مردى بوده باشد كه کلاله) خواهر يا برادر ( از او ارث مى‌برد، يا زنى كه برادر يا خواهرى دارد، سهم هر كدام، يك ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند)؛ و اگر بيش از يک نفر باشند، آنها در يک سوم شريكند.)
۴- اگر میّت یک خواهر یا یک برادر مادری داشته باشد هر کدام یک ششم می‌برند و اگر بیش از یک نفر باشند یک سوّم مال را می‌برند: (اِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ اُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها اِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَاِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَکَ وَ اِنْ کانُوا اِخْوَةً رِجالًا وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیَیْنِ) (اگر مردى از دنيا برود، كه فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او (ارث) مى‌برد؛ و (اگر خواهرى از دنيا برود، وارث او يک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مى‌برد، در صورتى كه (ميّت) فرزند نداشته باشد؛ و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مى‌برند؛ و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را ميان خود تقسيم مى‌كنند؛ و) براى هر مذكّر، دو برابر سهم مؤنّث است.)
۵- اگر میّت فقط یک خواهر پدری یا پدری و مادری داشته باشد نصف مال را می‌برد و در صورت عکس همه مال خواهر را برادر می‌برد.
۶- و اگر میّت دو خواهر داشته باشد دو سوم مال را می‌برند و اگر خواهران و برادران باشند هر برادر مقابل دو خواهر ارث می‌برد.
ناگفته نماند آیه اخیر درباره برادران و خواهران پدر و مادری و یا پدری است چنانکه آیه دوّم درباره برادران و خواهران مادری است:
(وَ لَکُمْ نِصْفُ ما تَرَکَ اَزْواجُکُمْ اِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَاِنْ کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْنَ‌... وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ وَلَدٌ فَاِنْ کانَ لَکُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکْتُمْ‌) (و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند؛ و اگر فرزندى داشته باشند، يک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصيتى كه كرده‌اند، و ادای دین (آنها). و براى زنان شما، يک چهارم ميراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشيد؛ و اگر براى شما فرزندى باشد، يک هشتم از آن آنهاست.)
۷- آیه در بیان ارث زن و شوهر است و آن اینکه اگر زن بمیرد و فرزند نداشته باشد نصف مال او بشوهر می‌رسد و اگر فرزند داشته باشد یک چهارم مال را شوهر می‌برد و اگر شوهر بمیرد و فرزند نداشته باشد زنش یک چهارم می‌برد و اگر فرزند داشته باشد فقط یک هشتم می‌برد. سهامی که خداوند در قرآن بیان داشته همین‌هاست که گفته شد بقیّه مراتب به حکم‌ (وَ اُولُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی‌ بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللَّهِ‌) (و خويشاوندان نسبت به يكديگر، در احكامى كه خدا مقرّر داشته، (از ديگران) سزاوارترند.) ارث می‌برند.

۲.۲ - عصبه

ناگفته نماند در ارث گاهی سهام تمام مال را احاطه نمی‌کند و مقداری زیاد می‌ماند مثلا اگر میت یک پدر و یک دختر داشته باشد مال او را شش قسمت می‌کنند سه قسمت مال دختر و یک قسمت مال پدر است و بقیّه را که دو قسمت است ارباعا به دختر و پدر می‌دهند. نصیب اوّلی پدر و دختر را فرض و نصیب دوّمی را ردّ نامند و چون پدر و دختر از هر کس به میّت نزدیکتراند لذا بقیّه را نیز به آندو ردّ می‌کنند.
ولی اهل سنت بقیه را که زاید بر سهام است به اقوام پدری از قبیل برادر و عمو و غیره می‌دهند و به آن «ارث عصبه» گویند اما شیعه به پیروی از اهل بیت (علیهم‌السّلام) و به مضمون آیه‌ (اُولُوا الْاَرْحامِ‌) این نظر را مردود می‌داند. در استبصار باب میراث ذوی الارحام از حسین بزّاز نقل می‌کند که به کسی گفتم: از امام صادق (علیه‌السّلام) سؤال کند که: آیا ترکه میّت مال کسی است که به او نزدیکتر است یا مال عصبه است؟ فرمود: «الْمَالُ لِلْاَقْرَبِ وَ الْعُصْبَةُ فِی فِیهِ التُّرَابُ.» «مال از آن اقرب است، خاک به دهان عصبه باد.»

۲.۳ - ارث پیامبران

مطلب سوم اینکه آیات ارث درباره پیامبران (علیهم‌السّلام) مانند سایر انسانها است:
(وَ وَرِثَ‌ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا اَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ)سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده است.)
(فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا) (تو از نزد خود جانشينى به من ببخش.‌)، (یَرِثُنِی‌ وَ یَرِثُ‌ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ‌) (كه وارث من و دودمان یعقوب باشد؛ و او را مورد رضايتت قرار ده!») آیه دوّم درباره زکریّا (علیه‌السّلام) است که از خدا برای خویش فرزندی خواست و در آیه دیگر دعای وی چنین نقل شده: (وَ زَکَرِیَّا اِذْ نادی‌ رَبَّهُ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ اَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ‌) (و زكريا را (به ياد آور) در آن هنگام كه پروردگارش را خواند (و عرض كرد): «پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندى به من عطا كن)؛ و تو بهترين وارثانى!»)
بهر حال مراد از «وَرِثَ‌... - یَرِثُنِی‌» نمی‌شود نبوت باشد زیرا نبوّت مقام و منصبی است خدائی و نمی‌شود پدر بمیرد و نبوّت او را پسرش صاحب شود؛ (اللَّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ‌) (خداوند آگاه‌تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.) پس مراد از آن در هر دو آیه وراثت مال است. اینکه گفته‌اند وراثت، نبوّت است صحیح نیست زیرا که گفته شد نبوت موروثی نیست. گفته‌اند: روا نیست منظور مال باشد که مال دنیا پسندان ارزش ندارد که در آیه مطرح شود. می‌گویم چرا؟ چه اشکالی دارد که خدا آن را درباره پیامبران مطرح کند آنها هم بشر بودند و اولاد داشتند. و آنگهی زکریّا فرموده: (فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا)، (یَرِثُنِی‌ وَ یَرِثُ‌ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ‌) ظاهر آیه آن است که از اقوام دیگرش می‌ترسد لذا فرزند می‌خواهد که وارث مال او باشد که در صورت نبودن به موالی منتقل خواهد شد. احتمال قوی می‌دهم: که مطرح شدن ارث در این دو آیه برای آن است که مردم در ارث گذاشتن انبیاء شکّی نداشته باشند و آنچه از ابوبکر نقل شده که در علت مصادره اموال فاطمه زهرا (سلام‌الله‌علیها) گفت: از رسول خدا شنیدم فرمود: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْاَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ‌ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ!!» از درجه اعتبار ساقط و مخالف دو آیه فوق و عمومات قرآن مجید است و اگر چنین چیزی می‌بود علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) و اهل بیت (علیهم‌السّلام) از آن بی خبر نبودند.

۲.۴ - وارث بودن آیندگان

مطلب چهارم راجع آیاتی است درباره بگذشتن و یا هلاک مردمان سابق و جانشین و وارث بودن آیندگان مثل‌:
(وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرا) (و زمين‌ها و خانه‌ها و اموالشان را در اختيار شما گذاشت، و (همچنين) زمينى را كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد؛ و خداوند بر هر چيز تواناست!)
(کَذلِکَ وَ اَوْرَثْناها بَنِی اِسْرائِیلَ‌) ((آرى،) اينچنين كرديم! و بنی اسرائیل را وارث آنها ساختيم!)
(وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‌) (در «زبور» بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: «بندگان شايسته‌ام وارث (حکومت) زمين خواهند شد!»)

۲.۵ - ارث بردن بهشت

مطلب پنجم درباره آیاتی است راجع به ارث بردن بهشت مثل‌:
(تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتِی‌ نُورِثُ‌ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا) (اين همان بهشتى است كه به بندگان پرهيزگار خود، به ارث مى‌دهيم.)
(الَّذِینَ‌ یَرِثُونَ‌ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ‌) ((وارثانى) كه بهشت برين را ارث مى‌برند، و جاودانه در آن خواهند ماند!‌)
(وَ اجْعَلْنِی مِنْ‌ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِیمِ‌) (و مرا وارثان بهشت پرنعمت گردان!)
(وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلين‌) (آنها مى‌گويند: «حمد و ستايش مخصوص خداوندى است كه به وعده خويش درباره ما وفا كرد و زمين (بهشت) را ميراث ما قرار داد كه هر جا را بخواهيم منزلگاه خود قرار دهيم؛ چه نيكوست پاداش عمل كنندگان!»)
در مجمع فرموده: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده: برای هر کس منزلی در بهشت و منزلی در آتش است، کافر منزل مؤمن را در آتش وارث می‌شود و مؤمن منزل کافر را در بهشت آیه‌ (وَ نُودُوا اَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّةُ اُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌) (و (در اين هنگام) به آنان ندا داده مى‌شود كه: «اين بهشت را در برابر اعمالى كه انجام مى‌داديد، به ارث برديد!») همان است.
المیزان در توجیه آیه فرموده: موروث بودن جنّت آنست که هر کس از مؤمن و کافر می‌تواند آن را با عمل بدست آورد، ولی آن در اثر شرک و عصیان از چنگ کافر بیرون شده و به مؤمن مانده است و مؤمن در اثر عملش وارث آن شده است.
در المنار چند روایت مانند روایت گذشته نقل کرده و گوید: ارث بودن بهشت به یکی از دو وجه است:
اوّل اینکه گویند: ارث ملکی است بلا منازع (و از این جهت به بهشت ارث اطلاق شده)؛
دوّم مضمون حدیث که مؤمنان نسبت به بهشت وارث کافرانند.
نگارنده گوید: این وجوه در صورتی صحیح‌اند که بگوئیم مؤمن مقداری از بهشت را از کفّار ارث برده. زیرا مقداری نیز اثر اعمال خودش می‌باشد حال آنکه آیات همه بهشت را ارث گفته‌اند. و آنگهی‌ (بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌ و مَنْ کانَ تَقِیًّا) در آیات گذشته روشن می‌کند که باید حل مطلب را در عمل صالح و تقوی جستجو کرد. کسی که از دنیا می‌رود اموال او به ورثه‌اش منتقل می‌شود ورثه کسانی‌اند که با میّت ارتباط نسبی دارند لذا اشکال ندارد که بگوئیم: بهشت باقی مانده اعمال دنیوی است و وارث آن مؤمنی است که در دنیا با عمل رابطه داشته است پس اعمال دنیا موروث و بهشت ارث و مؤمن وارث است. و اعتبار لفظ ارث در بهشت در اثر ارتباط مؤمن با عمل دنیوی است. و اللّه العالم.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۹۵.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۶۳.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۲، ص۲۶۷.    
۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۶۳.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۴، ص۳۸۷.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۱.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۸.    
۸. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۹.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۶.    
۱۲. نساء/سوره۴، آیه۱۲.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۷۹.    
۱۴. انفال/سوره۸، آیه۷۵.    
۱۵. احزاب/سوره۳۳، آیه۶.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸۶.    
۱۷. طوسی، محمد بن حسن، الاستبصار، ج۴، ص۱۷۰.    
۱۸. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۸.    
۲۰. مریم/سوره۱۹، آیه۵.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۵.    
۲۲. مریم/سوره۱۹، آیه۶.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۵.    
۲۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۹.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۹.    
۲۶. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۴۳.    
۲۸. مریم/سوره۱۹، آیه۵.    
۲۹. مریم/سوره۱۹، آیه۶.    
۳۰. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۹، ص۶۳۰.    
۳۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۲۷.    
۳۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۱.    
۳۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۵۹.    
۳۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۶.    
۳۵. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۵.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۳۱.    
۳۷. مریم/سوره۱۹، آیه۶۳.    
۳۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۹.    
۳۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴۲.    
۴۱. شعرا/سوره۲۶، آیه۸۵.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۱.    
۴۳. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۶.    
۴۵. اعراف/سوره۷، آیه۴۳.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۵.    
۴۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۴، ص۲۵۷.    
۴۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۱۱۷.    
۴۹. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۸، ص۱۴۶.    
۵۰. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۸، ص۳۷۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «ورث»، ج۷، ص۱۹۵.    






جعبه ابزار