کسب علم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از گرایشهای فطری انسان حقیقت جویی است و یکی از توانائیهای
انسان قدرت شناخت واقعیات است.
شناخت خود و جهان پیرامون یا به عبارت دیگر خودآگاهی و دیگرآگاهی از ویژگیهای انسان است. انسان با آگاهی از خویشتن، قادر میشود چیزهای دیگر را بشناسد و حتی خداشناس گردد. پیش از این، اهمیت خودشناسی را یادآور شدیم؛ اکنون تاکید میکنیم که
خودشناسی مبدا همه شناختهای ماست و کسی که خود را بشناسد: اولا ضرورت شناختهای دیگر بر او آشکار میشود، زیرا به
غایت وجودی خود پی میبرد و به ضعف و کاستی بالفعل خویش آگاه میگردد و ضرورت شناخت مسیر و شیوه
حرکت به سوی مقصد را در مییابد و ثانیا شناختهای دیگر برای او ممکن میگردد.
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودهاند:
کیف یعرف غیره من یجهل نفسه؛
کسی که به خویشتن
جاهل است چگونه غیر خود را میشناسد.
بنابراین اهمیت و امکان تحصیل
علم و شناخت، از طریق خودشناسی بر ما آشکار میگردد و وقتی علم برای رسیدن به کمال و غایت وجودی انسان ضرورت و اهمیت داشته باشد، پرورش قوه درک حقایق نیز اهمیت خواهد داشت. قوه عاقله انسان هر چه در درک حقایق تواناتر باشد، مقصد و مسیر و موانع حرکت به سوی مقصد را بهتر میشناسد و امکان رسیدن به
کمال را بیشتر فراهم میکند. و بالعکس، اگر قوه شناخت انسان کارآیی خود را از دست دهد، حرکت در مسیر کمال ناممکن میشود و گمراهی و هلاکت را در پی میآورد.
این مطالب هم از طریق خودشناسی فهمیده میشود و هم
کتاب و
سنت آن را تایید میکند. در
قرآن کریم و
روایات معصومین (علیهمالسّلام) در فضیلت علم و علم آموزی سخنان زیبایی وجود دارد که در اینجا برخی از آنها را ذکر میکنیم:
شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم قائما بالقسط؛
خدا که همواره به
عدل قیام دارد گواهی میدهد که جز او هیچ
معبودی نیست و
ملائکه و صاحبان دانش نیز (
شهادت میدهند).
رسیدن به مرتبه درک
توحید پروردگار و شهادت به آن، برای صاحبان علم امکان پذیر است و این در فضیلت و ضرورت علم به تنهایی کافی است. چون علم چنین ثمره دلپذیری دارد خداوند فرموده است: یرفع الله الذین آمنوا منکم و الذین اوتوا العلم درجات؛
خداوند کسانی را که
ایمان آوردند و آنان را که علم داده شدند بسیار بلندمرتبه میفرماید.
خداوند در مواضع فراوانی برتری عالم را نمایان ساخته است و در آیاتی به این برتری تصریح نموده است: قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون؛
بگو آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند یکسانند؟
قرآن به علم آموزی تشویق و بلکه امر میکند:
فسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون؛
پس اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید.
از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که:
خداوند چون برای کسی نیکی بخواهد او را عالمی ژرف نگر در
دین میسازد؛
همچنین از ایشان نقل شده است: عالم هفتاد از
عابد برتر است.
علم چنان نقش ارزندهای در
حیات الهی انسان دارد که علم آموزی به فرموده
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فریضه است:
طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛
علم آموزی بر هر مسلمانی
واجب است.
و نیز فرمودهاند: کسی که دوست دارد به آزادشدگان از
آتش نگاه کند، باید به دانش آموزان نظر نماید.
قسم به کسی که جانم به دست اوست هیچ دانشجویی که در مسیر علم رفت و آمد میکند نیست مگر آنکه خداوند برای هر قدمش
عبادت یکسال را مینویسد و برایش با هر قدمی که بر میدارد شهری در
بهشت میسازد و در حالی که بر زمین گام میزند زمین برایش
آمرزش میطلبد و او در حالی که بخشوده است
صبح و
شام میکند و
فرشتگان گواهی میدهند که دانش طلبان، آزادشدگان
خدا از آتشند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روایت دیگری فرمودهاند: کسی که راه علم آموزی را میپوید خداوند او را در راهی به سوی بهشت پیش میبرد.
اهمیت علم و علم آموزی چنان که گفته شد از آن روست که
معارف لازم برای
سعادت از طریق علم آموزی و بکارگیری
قوه تفکر و اندیشه به دست میآید. معارف سعادت بخش اعم از معرفت خداوند و شناخت راه رسیدن به اوست. هر حرکتی که انسان انجام میدهد و هر گامی که بر میدارد فقط در پرتو
نور علم میتواند در راه صحیح و به سوی خداوند باشد.
امام علی (علیهالسّلام) خطاب به
کمیل فرمودند:
ای کمیل! هیچ حرکتی نیست جز آنکه تو در آن نیازمند دانشی هستی.
دانش عمل را سودمند میسازد. زیرا عمل بدون آگاهی انسان را به
هدف نمیرساند، حتی اگر صورت ظاهری عمل درست باشد. آگاهی،
روح عمل است؛ چرا که عمل با
نیت جان میگیرد و عمل بدون آگاهی کاری بدون
نیت و یا با
نیت نادرست است.
امام صادق (علیهالسّلام) میفرمایند: چون شناخت آنچه از خیرخواهی انجام ده ـ خواه اندک یا بسیار ـ زیرا عمل (همراه با شناخت) پذیرفته میشود.
علم ارزش والایی دارد و رستگاری انسان به آن وابسته است؛ ولی علم خود متکی به
عقل است. علم محصول تعقل و اندیشه است. کسی که از قوه عاقله خود که هدیه الهی است بهره نمیبرد و شناخت او همراه
بصیرت و سنجش نیست، عالم نیست؛ زیرا علم یعنی شناخت آنچه هست آن گونه که هست. بنابراین چون انسان خیر و کمال بودن
خیرات و کمالات حقیقی را فقط به کمک عقل در مییابد، کسی که تعقل نمیکند فاقد علم است و آثار و برکات علم به او نمیرسد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
انما یدرک الخیر کله بالعقل؛
همه نیکیها به وسیله عقل درک میشوند.
بنابراین علم باید با تعقل همراه باشد. امام علی (علیهالسّلام) از همین رو مردم را به درایت و اندیشیدن
دعوت میکنند: «علیکم بالدرایات لا بالروایات»،
و نیز میفرمایند: «فقد البصر اهون من فقد البصیرة».
علم ثمره عقل است. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودند: «العقل مرکب العلم»
زیرا علم بدون عقل پیشرفت و حرکتی ندارد. از امام صادق (علیهالسّلام) نیز روایت شده است:
پشتوانه انسان عقل است، و هوشمندی و دانایی و
حافظه و دانش از عقل است. و چون عقل انسان او را پشتیبانی کند عالم،
حافظ ، زیرک، هوشمند و دانا میشود. و انسان به وسیله عقل کمال مییابد و عقل راهنمای او و بیناکننده او و کلیدکار اوست.
عقل و اندیشه چنان اهمیت دارند که بدون آن نمیتوان از
آیات خداوند بهرهای برد:
و سخر لکم اللیل و النهار و الشمس و القمر و النجوم مسخرات بامره ان فی ذلک لآیات لقوم یعقلون؛
شب و
روز و
خورشید و
ماه را برای شما رام گردانید، و ستارگان به فرمان او مسخر شدهاند. مسلما در این امور برای مردمی که تعقل میکنند نشانه هاست.
کسی که از قوه عقل خویش استفاده میکند و به وسیله آن به تفکر میپردازد، از تلاش خود بهره بسیار میبرد و کار او از
عابدی که بدون اندیشیدن
عبادت میکند بسیار پر ثمرتر است: یک
ساعت اندیشیدن از
عبادت یکسال بهتر است.
زیرا تفکر باعث بینایی است «من تفکر ابصر»،
و کسی که حقایق عالم را میبیند، راه و مقصد خویش را مییابد و به سوی مقصد هدایت میشود.
درباره
آثار تعقل و تفکر آیات و روایات بسیاری وجود دارد. چنان که قبلا اشاره کردیم، تعقل منشا بهره گیری از آیات الهی است. کسی که درباره پدیدههای پیرامون خود میاندیشد به سرچشمه هستی پی میبرد:
و سخر لکم ما فی السماوات و ما فی الارض جمیعا منه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون؛
و آنچه در آسمانها و آنچه را در
زمین است به سود شما رام کردیم، همه از اوست قطعا در این (امر) برای مردمی که میاندیشند نشانههایی است.
کسی که تعقل نمیکند، از
مبدا هستی غافل میشود و به
عبادت غیر
خدا مبتلا میشود:
اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون؛
اف بر شما و بر آنچه غیر از
خدا میپرستید. مگر نمیاندیشید؟
غفلت از
آخرت و حیات جاوید و محدود شدن در دنیا و جلوههای آن، از ترک تعقل ناشی میشود:
و ما اوتیتم من شی ء فمتاع الحیاة الدنیا و زینتها و ما عند الله خیر و ابقی ا فلا تعقلون؛
و هر آنچه به شما داده شده است، کالای زندگی
دنیا و زیور آن است و آنچه پیش خداست بهتر و ماندگارتر است، مگر نمیاندیشید؟
ترک اندیشه علاوه بر بی بهره گی از آیات الهی، باعث غفلت از پروردگار و
فراموشی آخرت جاوید و موجب لغزشهای عملی و جدا شدن از
صراط مستقیم هدایت و رستگاری است:
و لقد اضل منکم جبلا کثیرا ا فلم تکونوا تعقلون؛
و شیطان گروهی انبوه از شما را گمراه کرد آیا اندیشه نمیکردید؟
عقل مایه حیات انسانی است. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرمایند: «فقد العقل فقد الحیاة و لایقاس الا بالاموات»،
و نیز فرمودهاند: انسان ترکیبی از عقل و صورت است، پس کسی که عقل از او روی گرداند و
صورت با او بماند کامل نیست و همچون جسمی بدون روح است.
عقل مایه حیات و موجب کمال است و بدون آن غایت انسان تحقق نمییابد.
عقل و اندیشه راهبر انسان به سوی کمال هستند و ثمره عقل، حرکت اندامها در جهت صحیح و مسیر
هدایت است. امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند:
عقلها راهبران اندیشهها، و اندیشهها راهبران قلبها، و قلبها راهبران حواس و حواس راهبران اندام هستند.
کسی که از عقل بهره کافی برد همواره همراه
حق است
و در راه حق پایداری میکند
و در پایداری خویش
نیتی صادق دارد. عقل سرچشمه همه خیرات است، چرا که ریشه علم را عقل سیراب میکند. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: «و من العقل الفطنة و الفهم و الحفظ و العلم»
و امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمودند: «العلم اصل کل خیر».
اگر عقل اندیشه را راهبری کند، اندیشه میوههای گوارا میدهد. در روایات برای تفکر چنین نتایجی شمرده شده است: بصیرت، پندآموزی، شناخت
اعمال نیک و بد خود، هدایت، آبادی آخرت، شناخت خوبیها و عمل به آن، جلوگیری از
فساد امور، درست کاری، کامیابی و نورانیت دل.
از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است: به یقین انسان به سبب خلق نیکو به
درجه صائم قائم میرسد و خلق نیکوی انسان کامل نمیشود تا آنکه عقل او کامل گردد، سپس ایمان او کامل میشود و پروردگارش را پیروی میکند و از دشمنش
ابلیس سرپیچی میکند.
از آنجا که علم ریشه در تعقل و تفکر دارد و علم حقیقی از عقل و اندیشه بر میآید، بسیاری از آثاری که برای علم در
قرآن و روایات بیان شده است، در حقیقت نتایج مشترک عقل و علم است. در این بخش برخی از آثار علم را یادآور میشویم. درباره آثار علم تاکنون مطالبی را آوردهایم که برای اثبات ارزش مثبت اخلاقی علم آموزی به عنوان عملی اختیاری، کافی است. همین که علم مقصد و مسیر حرکت کمالی انسان را نشان میدهد، کافی است تا
تعلم برای انسان فریضهای قلمداد گردد که بدون آن نمیتوان به قرب الهی دست یافت. در عین حال، آثار علم بسیار متنوع است و استفاده از آیات و روایات در شناخت این آثار سودمند است.
چنان که با استفاده از آیه یازدهم سوره مجادله یادآور شدیم، علم موجب بلندی مرتبه انسان است و ارزش وجودی او را افزایش میدهد. امام صادق (علیهالسّلام) نیز فرمودند: اکثر الناس قیمة اکثرهم علما.
علم موجب نزدیکی به خداست. از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است:
چون روزی آید که در آن علمی که مرا به خداوند نزدیک کند بر من افزوده نشود مرا در
طلوع خورشید آن روز مبارکی نیست.
انسان از طریق اطاعت و
عبادت خداوند به او نزدیک میشود و علم، موجب اطاعت و
عبادت بنده است. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «اما علمت ان الله یطاع بالعلم و
یعبد بالعلم».
اطاعت و
عبادت، وقتی به
نیت صادق و به شکل صحیح انجام میگیرد که دل بنده در برابر خداوند نرم شده باشد و
قلب او آماده
عمل و
عبادت خالصانه باشد:
انما یخشی الله من
عباده العلماء؛
از بندگان
خدا تنها دانایان از او میترسند.
علم، دنیا و آخرت انسان را نیکو میکند و
جهل دنیا وآخرت را خراب میکند
علم دنیا را نیکو میسازد، زیرا نقش دنیا را در حیات حقیقی انسان و زندگی جاوید او معلوم میسازد و قدرت انسان را در عملی ساختن
نیات افزایش میدهد. امام علی (علیهالسّلام) فرمودند:
علم آموزید... زیرا علم... توانایی
بدن است.
علم، آخرت را آباد میکند، زیرا دین را کامل میسازد. امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) میفرمایند:
ای مردم بدانید کمال
دین آموختن دانش و عمل به آن است.
و چون کسی دینش کامل و عملش مطابق دین کامل باشد، آنگاه آخرتی آسان، آسوده از
عذاب و همراه با کامیابی در بهشت خواهد داشت: امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: العلم یقوی الرجل علی المرور علی الصراط؛
علم انسان را بر گذر از
صراط توانا میسازد.
آیات و روایات، آثار بی شمار و مبارکی برای علم بیان داشتهاند که ارزش و سودمندی هر کدام کافی است تا تاثیر آن در تحقق سعادت انسان آشکار شود، و ارزش اخلاقی آموختن علم معلوم گردد.
قبلا گفتیم که عقل و اندیشه، ریشه علم است. اکنون تاثیر علم بر عقل را یادآور میشویم. عقل قوهای در انسان و بصیرتی در جان او است که ارزش هر چیز را در رابطه با هدف غایی انسان محاسبه میکند و انسان را در راه راست و به سوی مقصد حقیقی به حرکت میآورد. هرگاه کسی در رتبهای از مراتب عقل باشد و به ندای عقل خویش پاسخ مثبت دهد و به تفکر و تعلم بپردازد، علم او در ترفیع رتبه عقل و توانایی خرد او مؤثر خواهد بود؛ زیرا با وجود علم، عقل فضای بازتری برای اندیشه خواهد داشت و بر افزایش علم خود تواناتر خواهد گشت. این تاثیر علم، چیزی است که بالندگی و زایندگی عقل و دانش انسان را موجب میشود. خداوند در
سوره «
عنکبوت» کسانی را که غیر
خدا را دوست خود میگیرند به عنکبوت تشبیه فرموده است که «خانه اش سستترین خانه هاست»، آنگاه میفرماید:
و تلک الامثال نضربها للناس و ما یعقلها الا العالمون؛
و این مثلها را برای مردم میزنیم ولی جز دانشوران آنها را در نیابند.
همانگونه که عقل، اندیشه و دانش، آثاری مبارک برای انسان دارند و تعلم، عملی با ارزش مثبت اخلاقی است، جهل و بی خردی خساراتی جبران ناپذیر دارد و پرهیز از بی خردی و نادانی به لحاظ اخلاقی
واجب است.
قرآن کریم از زبان
کافران نقل میکند که آنان چون عذاب
جهنم را میبینند و جوش و خروش آتش جهنم را مینگرند با خود میگویند: و قالوا لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر؛
گویند: اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم در میان دوزخیان نبودیم.
جهل و بی خردی، انسان را به نافرمانی
خدا میکشاند و از همین جاست که راه را به سوی عذاب اخروی و
محرومیت از قرب خداوند باز میکند. کسانی که تعقل نمیکنند به جنگ
خدا میروند و به خداوند
افتراء میزنند: «و لکن الذین کفروا یفترون علی الله الکذب و اکثرهم لا یعقلون»
. بی خردان
عبادت خدا را به
سخره میگیرند و از حرکت به سوی پروردگار باز میمانند:
«و اذا نادیتم الی الصلاة اتخذوها هزوا و لعبا ذلک بانهم قوم لا یعقلون»
.
در روایات
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام)، برای جهل آثار زیان باری بیان شده است: جهل
دشمن انسان و مایه همه بدی هاست، دردناکترین دردهاست و از خوره بدتر است، باعث لغزش، کفر و گمراهی است، و جاهل، به افراط و تفریط مبتلاست.
جاهل با
خدا گستاخی میکند:
لا یجترئ علی الله الا جاهل شقی؛
کسی جز نادان
بدبخت بر
خدا دلیری نمیکند.
در موانع
معرفت ، عواملی هستند که بر شناخت انسان نسبت به خداوند تاثیر منفی دارند همچون: پیروی از هوای نفس، محبت دنیا، سطحی نگری، عادات ذهنی،
تقلید از پدران و رذایل نفسانی. این عوامل همگی در عین حال باعث
رکود اندیشه و تعقل انسان هستند.
اگر به معنای عقل در آیات و روایات توجه کنیم، در مییابیم که عقل قوهای است که
قدرت جامع نگری نسبت به دنیا و آخرت را به انسان میدهد و او را قادر میسازد مصالح خویش را در مقیاس حیات مستمر دنیا و آخرت ارزیابی نماید، و مطابق مصالح واقعی خود عمل کند. از همین روست که روایت شده است: از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیده شد: عقل چیست؟ ایشان فرمودند: ما
عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان؛
عقل چیزی است به وسیله آن خداوند رحمان پرستش میشود و بهشت به سبب آن به دست میآید.
تاکنون آنچه درباره اهمیت عقل و آثار آن گفته شد، همه درباره عقل به معنای مذکور در روایت فوق بود، ولی باید توجه کرد که عقل معانی متعددی دارد. درباره این معانی متعدد، دانشمندان
مسلمان بسیار سخن گفتهاند؛ اینک به اختصار معانی عقل را اینگونه بیان میکنیم:
۱. عقل هیولانی. مقصود از عقل هیولانی، قوهای طبیعی در
نفس انسان است که قادر به تعقل علوم
بدیهی و
نظری است، ولی هیچیک از علوم را تعقل نکرده است.
۲. عقل بالملکة. عقلی را میگویند که علوم بدیهی اعم از
تصور و
تصدیق را در خود پذیرفته است.
۳. عقل بالفعل. عقل در این مرتبه، علوم نظری را به وسیله حواس و با کمک علوم بدیهی استنتاج کرده است.
۴. عقل مستفاد. عقل در این رتبه همه علوم بدیهی و نظری را تعقل نموده و قادر به احضار همه آنهاست، و چون عالم علمیای شده است که شبیه عالم عینی است.
عقلی که میتواند به محاسبه سود و
زیان دنیا بپردازد و مصلحت و مفسده مادی امور را بسنجد، از حد عقل بالفعل تجاوز نکرده است و عقلی که جامع نگر است همان عقل مستفاد است. همه کسانی که به رتبه عقل مستفاد رسیدهاند و همه آنهایی که از سرچشمه عقل مستفاد بهره میگیرند، عاقل هستند؛ زیرا عمل آنان به مصلحت حیات مستمر دنیا و آخرتشان صورت میپذیرد. دین که از سرچشمه علم مطلق بر جان انسان جاری میشود، در بردارنده مصالح و مفاسد انسان در مقیاس دنیا و آخرت است. هر کس از عقل غریزی خود با چنان بصیرتی بهره گیرد که به معرفت
خدا و
التزام به دین الهی نایل شود، واجد عقلی است که به وسیله آن خداوند پرستش میشود و بهشت به دست میآید.
درباره عوامل شکوفایی و رکود عقل به معنای عقل حساب گر ـ یعنی عقلی که در مرتبه عقل بالفعل است ـ روانشناسان تحقیقات بسیاری کردهاند. حاصل تحقیقات آنان در قلمرو تعلیم و
تربیت ، قابل بررسی و بهره برداری است. آنچه در محدوده
اخلاق باید مورد توجه قرار گیرد همان عواملی است که عالمان اخلاق الهی مطرح کردهاند.
علمی که صلاح آخرت در هر عصری وابسته به آن است، علم آخرت است. حقایق این علم ازلی و تغییر ناپذیرند. زمانی میتوان گفت کسی این علم را آموخته است که آثار علمی آن مشاهده شود. بسیار دیده میشود که کسانی با اصطلاحات علوم معنوی و آخرتی آشنایند، ولی آثار آن علوم در آنها دیده نمیشود. بهترین دلیل بر اینکه چنین افرادی وجود دارند، روایاتی است که عالمان سوء را معرفی میکنند و آنان را وعده
عذاب و آتش میدهد. از این روایات میتوان فهمید که اطلاق عنوان عالم به این افراد، مجازی است؛ زیرا در روایات دیگری آثار علم
نجات و رستگاری معرفی شده است. اگر اثر علم رستگاری و
حسن آخرت باشد، کسی که عالم است نمیتواند جهنمی و بدعاقبت باشد. پس اگر به کسی که آخرت سوء دارد، عالم گفته میشود، از سر
مجاز است.
همین مقدار کافی است تا بپذیریم علم، همین اصطلاحات و مفاهیم نیست، بلکه حقیقتی است که با مذاکرات علمی به دست نمیآید. مذاکرات علمی و تعلم، فقط زمینه را برای دریافت آن حقیقت آماده میسازد، ولی علم نوری است که خداوند به قلوب مؤمنان خالص
هدیه میکند. امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: لیس العلم بالتعلم و انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تبارک و تعالی ان یهدیه؛
علم به زیادی دانش آموختن نیست، بلکه نوری است که خداوند در
قلب آنکه هدایتش را اراده فرموده واردمی کند. این دیدگاه که علم به افاضه پروردگار تحقق مییابد، نقشی کلیدی در اخلاق آموزشی دارد.
دانشجویی که در پی این علم است، به هر سخنی گوش و دل نمیسپارد و از هر منبعی علم نمیآموزد و چون جان خود را آماده پذیرایی از غذایی پاک میکند به
تصفیه باطن میپردازد، برای آنکه نور علم در قلبی بتابد، باید آن قلب صیقل داده شود؛ پس مجاهده با نفس، مقدمه ضروری کار دانشجوی علم آخرت است.
از امام باقر (علیهالسّلام) روایت شده است که درباره این آیه
قرآن: «فلینظر الانسان الی طعامه» فرمودند:
یعنی علمه الذی یاخذ ممن یاخذه؛
مقصود از
طعام علم است که باید انسان ببیند از کجا دریافت میکند.
اهمیت منبع و منشا علم بسیار زیاد است، زیرا هدف از علم آموزی، کمال نفس است و کمال نفس فقط با علم حقیقی مطابق با واقع محقق میشود. پس اتکا به منابع نامطمئن، علم
نافع را به بار نمیآورد: کسی که به گویندهای گوش میسپارد او را بندگی کرده است؛ پس اگر گوینده از
خدا بگوید، شنونده
خدا را بندگی کرده و اگر از زبان
شیطان سخن بگوید، شنونده شیطان را بندگی نموده است.
متعلم راه رستگاری، علم را از خداوند میخواهد: «قل رب زدنی علما»
و علم را برای رشد و تعالی میجوید نه برای اغراض نفسانی و دنیایی: «هل اتبعک علی ان تعلمن مما علمت رشدا»
با توجه به دو نکته فوق، روش صحیح دانشجویی این است که در انتخاب
مدرسه و
استاد نهایت دقت صورت گیرد و پس از آن، از خداوند درخواست علم حقیقی شود و از او نجات از گمراهی طلب شود: ... خداوندا به تو پناه میبرم از اینکه گمراه شوم یا گمراه کنم،
ستم کنم و یا ستم دیده شوم... .
این استعاذهها ضروری است، زیرا راهزنان مسیر دانش آموزی بسیارند.
جایگاه علم و عالمان در جامعه به صورت طبیعی برای عالم موقعیتی فراهم میکند. توجه مردم به عالم و منافع مادی قابل تحصیل برای عالم، خلوص
نیت او را
تهدید میکند و نیز خلوص
نیت کسی را که آرزوی عالم شدن دارد.
از
امام باقر (علیهالسّلام) روایت شده است:
کسی که دانش طلبد تا با آن در برابر عالمان
فخر کند و یا با کم خردان درآویزد و یا مردم را به خود متوجه سازد، پس جایگاه او آتش است.
از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است: کسی که خواهان
حدیث باشد برای سود دنیا در آخرت بهرهای ندارد و کسی که از حدیث خیر آخرت را بجوید، خداوند خیر دنیا و آخرت را به او عطا میکند.
سخنانی از این قبیل، هشدار به طالبان علم است تا مبادا
نیات خود را به اغراض دنیایی آلوده سازند؛ زیرا کاربرد علم آخرت در اصلاح آخرت است و صلاح آخرت جز به خلوص
نیت محقق نمیشود.
احادیثی که
نیات دنیایی را نکوهش میکنند همه درباره علم آخرت هستند، ولی درباره علوم و صنایع دنیایی نیز اگر کسی بخواهد تحصیل آنها برای سلوک معنوی او سودمند باشد، باید
نیت خود را خالص سازد و علم را برای بکارگیری آن در مصلحت مسلمین و نیکی به آنان بیاموزد، و شناخت بیشتر
طبیعت و قوانین آن را به عنوان شناخت آیات الهی و رهبری شدن به سوی او اراده کند.
روایاتی که به اخلاص دعوت میکند، در عین حال راهنمایی برای انتخاب استاد است. طالب علم اگر استادی را خواهان دنیا یافت، نباید او را برگزیند، زیرا تاثیر استاد بر دانشجو بسیار است؛ چنان که گویی دانشجویانی که
گوش به استادی میسپارند او را بندگی کردهاند. از امام صادق (علیهالسّلام) درباره عالم دوستدار دنیا به احتیاط سفارش شده است. ایشان فرمودهاند:
اذا رایتم العالم محبا للدنیا فاتهموه علی دینکم، فان کل محب لشئ یحوط ما احب؛
چون عالم را دوستدار دنیا یافتید او را بر دین خود متهم سازید زیرا دوستدار هر چیز آن را نگاه میدارد.
طالب علم پس از آنکه درون خود را از
نیات دنیایی تصفیه کرد، از خداوند درخواست علم نمود، استاد مناسب اختیار کرد و از خطر گمراهی
استعاذه نمود، در روابط خود با استاد باید به نکات زیر توجه کند:
۱. در بهره گیری از دانش استاد دو اصل را به طور همزمان رعایت کند:
الف. همیشه درستی رای استاد را محتمل تر از درستی رای خود بداند، زیرا استاد از علم و تجربه بیشتری بهره دارد. پس به استاد خود اعتماد کند.
ب. درباره درستی سخن استاد اندیشه کند و در ارزیابی آن عقل خود را میزان قرار دهد. به عبارت دیگر
تحصیل را به شیوهای محققانه انجام دهد و صرف
گفتار استاد را بدون سنجش عقلی، دلیل بر درستی سخن نپندارد. برای محصل ابتدایی، سلوک راه تحقیق دشوار است، پس باید از شتاب در اظهار رای بپرهیزد و پرسشها و نقدهای خود را برای رسیدن به
حق ، با استاد در میان گذارد. از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است:
بر علم قفلی است که
کلید آن پرسش است.
۲. در برابر استاد فروتنی کند. استادی که انسان را به معارف سودمند برای کمال آشنا میکند، مقدمات نجات او را فراهم میکند و حقی بزرگ بر او دارد. از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است:
تواضعوا لمن طلبتم من العلم؛
در برابر کسی که از او علم میآموزید فروتنی کنید.
۳. در جلب
رضایت او کوشا باشد. معلم از شاگردان خود دو چیز میخواهد: نخست آنکه رعایت
ادب کنند و دیگر آنکه در یادگیری آنچه استاد میگوید کوشا باشند. دانش پژوهی که خواستار رضایت استاد است باید از این دو فروگذار نکند.
علم؛
آداب تعلم (قرآن)؛
اعلمیت در اجتهاد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «کسب علم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۲/۲۲.