پست مدرنیسم (کلام جدید)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پست مدرنیسم مفهومی تاریخی و جامعهشناختی است که به دوران تاریخی بعد از
مدرنیسم اطلاق میشود. این اصطلاح در
زبان فارسی به فرانوگرایی، پسامدرنیسم و فرامدرنیسم و فرا تجددگرایی ترجمه شده است. از ویژگیهای عنصری و محتوایی
پست مدرنیسم، میتوان انکار حقیقت ثابت و عینی، برخورد انتقادآمیز نسبت به هر نوع
معرفت شناسی، نفی کلیت و جامعیت از هرگونه
فکر،
عقیده و اندیشه و غیره اشاره کرد.
در رابطه
پست مدرنیسم با
دین میتوان گفت که،
پست مدرنیسم هرگز نمیتواند دین را با خصائص حقیقتانگارانه و صدق محورانهای که ذاتی همه
ادیان محسوب میشود، برتابد. در واقع
پست مدرنیسم بر اساس اصول و ویژگیهایش، دین را نیز همانند یک فرا روایت و
جهانبینی کلی، به کنار مینهد. نتیجهای که از این طرز فکر بدست میآید، موضع نسبیگرایانه و پلورالیستی است که خود باعث به وجود آمدن مواضع گوناگونی از سوی اندیشمندان شده است.
با اندکی تامل در ویژگیهای
پست مدرنیسم آنها را مغایر با تعالیم اسلام و همه
ادیان توحیدی و الهی مییابیم. همه ادیان درصدد تبیین حقایق جهان و حقیقت غایی آن و راهنمایی بشر به سوی آن هستند، و برای این منظور به تبیین اصول و تعالیمی میپردازند که ثابت و غیرقابل تردید میباشد.
پیشوند
پست (post) را در فارسی به تعابیری چون مابعد، فرا، پس، پسا برگرداندهاند.
اصطلاحاتی چون پسا مدرنیسم، فراتجددگرایی و
نوگرایی را نیز در برابر تعبیر
پست مدرنیسم نهادهاند.
در اینکه
پست مدرنیسم چیست؟ چه تعریفی میتوان از آن ارائه کرد؟ آیا
پست مدرنیسم یک مکتب است؟ یا یک روش خاص در
هنر و معماری؟ و یا یک
جهانبینی؟ و یا یک تفکر کودتا مانند علیه اقتدار و نظم
مدرنیسم و یا رویکرد معرفتشناسانه است؟ میان اندیشمندان
پست مدرن وحدت نظر وجود ندارد. برخی بر این باورند که به دلیل وجود نارساییهای ناشی از مدرنیسم، نظریهپردازان امور اجتماعی و فرهنگی در غرب به این نتیجه رسیدهاند که پدیده
پست مدرنیسم را یک واکنش جدی در برابر تحولات و نابسامانیهای ناشی از دوران مدرنیسم بدانند.
به عقیده آنها
پست مدرنیسم، نوع نگرش و پندار مدرنیسم را نسبت به
انسان و
جهان نمیپذیرد و روایت کلان و جهان شمول آن را به چالش میطلبد. نکته حائز اهمیت اینکه این افراد کوشیدهاند تا به جهان بقبولانند که عصر
پست مدرنیسم، عصر کاهش تضادها،
صلح و مداراگری است.
برخی نیز
پست مدرنیسم را ادامه موج مدرنیسم میدانند، نهایت با این تفاوت که روشی است ملایم و تعدیلکننده نوع نگرش افراطی به
عقل و خرد مدرن. بنابراین قرائت واحد از
پست مدرنیسم وجود ندارد و تعریف فراگیر از این رویکرد نمیتوان بدست آورد و این بدان جهت است که مفهوم
پست مدرنیسم پیچیده، متنوع، چارچوب گریز و فاقد
نظم و اسلوب واحد است. به رغم پیچیدگی و ناهمگونی مفهوم
پست مدرنیسم و با وجود اختلاف نظر اساسی میان نظریهپردازان
پست مدرنیسم، میتوان در آراء متفکران این رویکرد، نکات مشترکی را در مورد
پست مدرنیسم بدست آورد.
آودی در این باره چنین میگوید: «
پست مدرنیسم به مجموعه پیچیدهای از واکنشهایی مربوط میشود که در قبال فلسفه مدرن و پیشفرضهای آن صورت گرفتهاند، بدون آنکه در اصول عقائد اساسی کمترین توافقی بین آنها وجود داشته باشد.» لذا فلسفه
پست مدرن با توجه به آنچه گفته شد به عنوان مفهوم پیچیدهای میتوان تلقی کرد که شامل عناصری از قبیل نفی حقیقت، نفی اصول، قواعد و ضدیت با
واقعگرایی میباشد.
برخی نخستین کاربرد واژه «
پست مدرن» را به دهه ۱۸۷۰ و به یک هنرمند بریتانیایی به نام
چپمن (John Watkins Chapman) نسبت دادهاند.
اما ظاهراً این واژه نخستین بار از سوی
آرنولد توین بی (Arnold Toynbee) در سال ۱۹۳۹ به کار گرفته شد. این اصطلاح بعدها در سال ۱۹۶۰ توسط هنرمندان و منتقدان نیز استفاده شد.
از ویژگیهای عنصری و محتوایی
پست مدرنیسم، که در واقع سلسله اصول مواضع این مکتب را نشان میدهد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
این اصل آنچنان با اندیشه
پست مدرنیسم آمیخته است که در پارهای موارد
پست مدرنیسم را همان انکار استانداردهای عینی باورها دانستهاند. با این حساب در همه زمینهها، اعم از هنر،
ادبیات،
انسانشناسی و غیره این سوال مطرح خواهد بود که آیا اموری حقیقی و عینی و یا مفهومی از حقیقت عینی یافت میشود یا نه. در مقام پاسخ،
پست مدرنیسم نقادانه به هرگونه مفهومی از حقیقت عینی نظر میکند و در تلاش است تا بیان کند که هیچ معیار حقیقی و عینی از باور وجود ندارد.
این بخش از کلام
نیچه (Nietzsche) که در سال ۱۸۸۷ اظهار داشت: «خدا مرده است.» و «اعتقاد به خدای
مسیحیت دیگر مورد باور نیست.» مورد توجه و خوشایند
پست مدرنیستها قرار گرفته است. بنابراین در یک جامعه
پست مدرن هیچ اصلی وجود ندارد و هیچ معیاری، کلی و پذیرفته شده نیست. اصل چنین جامعهای در بیاصلی است.
برخورد انتقادآمیز نسبت به هر نوع
معرفت شناسی:
پست مدرنیسم بر حسب دیدگاه انتقادآمیزش نسبت به سرشت انسانی،
تاریخ و
الهیات و
متافیزیک، قابل تبیین و تشخیص است. برخی از هواداران
پست مدرنیسم بر این باورند که جنبه صریحا انتقادی
پست مدرنیسم عنصر کلیدی این فلسفه به شمار میرود. در واقع فلسفه
پست مدرنیسم ارزش عمدهای را برای تفکر انتقادی در نظر میگیرد.
نفی کلیت و جامعیت از هرگونه فکر، عقیده و اندیشه:
لیوتارد در تبیین و توضیح
پست مدرنیسم معتقد است که دیگر نمیتوان از یک عقیده و عقلانیت کلیت یافته و جهان شمول سخن گفت؛ زیرا عقل کلی و جهانی هرگز وجود خارجی ندارد. آنچه در اندیشه
پست مدرن مطرح است این است که باید از عقلها و بینشها و اندیشههای متکثر سخن به میان آورد.
بدین ترتیب در دنیای
پست مدرن، عدم اعتقاد به دنیای عینی و بیایمانی نسبت به توجیهات و استدلالهای کلی یا جهان شمول فلسفی و ناباوری و عدماعتماد به هرگونه فرا روایت درباره
مشروعیت وجود دارد.
در واقع
پست مدرنیسم با ارزش عمدهای که برای تفکر انتقادی در نظر میگیرد، فرضیههای بنیادی که در ارتباط با تمامیت و قطعیت، همچنین علیت و جامعیت برخی از امور، مورد تایید فلسفه مدرنیسم بودهاند را مردود میداند. و اینگونه تفکر انتقادی در نفی امور موجب شکاکیت میگردد.
یکی از عناوین مهمی که در مباحث کلامی جایگاه ویژه دارد،
پلورالیسم یا کثرتگرایی است. پلورال در لغت، به معنای جمع، جمعی، متکثر و چندگانه است و پلورالیسم به معنای تکثر، چندگانگی، آیین کثرت و غیره میباشد. پلورالیسم در حوزههای مختلف، کاربردهای مختلفی دارد که حد مشترک تمامی آنها، به رسمیت شناختن کثرت در برابر
وحدت، یگانگی و نوعی
انحصارگرایی (انحصارگرایان معتقدند
رستگاری، کمال یا هر چیز دیگری که هدف نهایی دین تلقی میشود، منحصرا در یک دین خاص وجود دارد، یا از رهگذر یک دین خاص به دست میآید.
ادیان دیگر نیز حامل حقایقی هستند، اما منحصرا یک دین حق وجود دارد که راه رستگاری و رهایی را پیش روی ما مینهد) است.
پلورالیسم و
تکثرگرایی، ریشه در نوع معرفتشناسی افراد و جهانبینی آنان داشته و از آنجا به
مذهب و
دین سرایت کرده است. به عبارتی، سرچشمه پلورالسیم در
جهانشناسی است؛ یعنی اگر شخصی در معرفتشناسی و جهانبینی معتقد به نسبیت حقیقت یا نسبیت درک باشد، در دین نیز دچار نسبیت و تکثر خواهد بود.
نوعی از پلورالیسم، پلورالیسم دینی میباشد. این گروه معتقدند که حقیقت و رستگاری، در دین ویژهای نبوده، همه ادیان بهرهای از حقیقت دارند. در نتیجه پیروی از برنامههای هر یک از آنها میتواند مایه نجات و رستگاری و کمال پیروان خود شود. به بیان دیگر، گرچه حقایق در اصل، متعددند و گرچه همه عقاید و ادیان متناقض باشند، همگی حقیقت دارند و تمامی آنها صحیح و درست است.
میتوان گفت اصول و مبانی پلورالیسم، زاینده شکاکیت و سوفسطاییگری است. و چون از نظر آنها به حقیقت واحد و مطلق نمیتوان دست یافت، هر کس هرچیزی را که درک کند، همان حقیقت است. طرفداران این مکتب، حقیقت هر چیزی را نامتناهی میدانند و بر این عقیدهاند که انسان متناهی و دیگر موجودات متناهی نمیتوانند حقایق نامتناهی را درک کنند.
تشکیک شدید نسبت به باورهای گذشته: از دیگر ویژگیهای
پست مدرنیسم، تشکیک در بسیاری از اعتقادات کهن و سنتی میباشد. از جمله:
اقتصاد، اخلاقیات، متافیزیک،
کلام،
تعلیم و تربیت و غیره،
پست مدرنیسم تمامی این باورها را که در دوران قبل خود مورد تایید بودند، در معرض نقد و شکاکیت قرار میدهد و بسیاری را مردود میشمارد.
همچنان که پیشتر گفتیم، ماهیت
پست مدرنیسم به نحوی است که برداشتهای گوناگونی از آن شده است. از همینرو، در مورد ارتباط دین و
پست مدرنیسم نیز برداشتهای متفاوتی وجود دارد. از نظر برخی از نظریهپردازان
پست مدرن، چه بسا فلسفه
پست مدرنیسم به منزله مرگ خدایان و نابودی دین تلقی شده است؛ اما از نظر برخی دیگر، این مکتب به اصول بازگشت به
ایمان و التزامات ایمان سنتی اشعار دارد و در نظر گروه سوم، چنین فلسفهای بیانگر امکان بازسازی ایدههای مذهبی فراموش شده است.
از سوی دیگر، نگاه دین
داران به
پست مدرنیسم نیز از همخوانی چندانی برخوردار نیست. برخی از دینداران در صدد نفی
پست مدرنیسم برآمدهاند، اما برخی دیگر آن را پذیرفته و بر آن شدهاند که بین آموزههای دینی و احکام و لوازم
پست مدرنیستی هماهنگی و سازگاری ایجاد کنند و یا حتی الامکان قرائتی پسا تجددگرایانه از دین ارائه داده و آن را منطبق با
پست مدرنیته بنمایند.
پیشتر ویژگیهای کلی
پست مدرنیسم را برشمردیم و در خصوص آن، اشاره کردیم که اصول، مواضع و دیدگاههای
پست مدرنیسم بر نوعی دیرباوری نسبت به مبانی و مضامین ثابت و تغییرناپذیر استوار است.
از منظر
پست مدرنیسم، اندیشه بشری به طور سرشتی فاقد هرگونه اصول غیرقابل تغییر و تبدلشناختی است. از این نظر، اندیشه دینی نیز همچون اندیشههای بشری دستخوش
تغییر و تحول میباشد. در واقع یکی از نقاط مشترک در مدرنیته و
پست مدرنیته، خط مشی نقد دین و اصول و مبانی آن است. آنچه را که مدرنیسم، به نام تامین استقلال انسان و استکشاف واقعیات و تواناییهای انسانی و نیز در راستای تحقق آرزوها و امیال انسانی، در بستر دین و اصول و مبانی ثابت انجام میداد،
پست مدرنیسم نیز دنبال کرد. از این رو برخورد منتقدانه با دین و تعلیمات دینی، نقطه عطف مشترکی بین مدرنیسم و
پست مدرنیسم تلقی میگردد.
بدین ترتیب،
پست مدرنیسم هرگز نمیتواند دین را با خصائص حقیقتانگارانه و صدق محورانهای که ذاتی همه ادیان محسوب میشود، برتابد. در واقع
پست مدرنیسم بر اساس اصول و ویژگیهایش، دین را نیز همانند یک فرا روایت و جهانبینی کلی، به کنار مینهد. نتیجهای که از این طرز فکر بدست میآید، موضع نسبیگرایانه و پلورالیستی است که خود باعث به وجود آمدن مواضع گوناگونی از سوی اندیشمندان شده است.
در مورد ارتباط بین
اسلام و
پست مدرنیسم، آنچه روشن میباشد، این است که در اسلام برخی از مفاهیم از جایگاه بسیار قطعی، مسلم و مقدسی برخوردارند، به نحوی که هیچگونه تردیدی در مورد پذیرش اصول و آموزههای آن نیست. در حالیکه
پست مدرنیسم به انکار هرگونه مفهوم قطعی و مقدس میپردازد. از سویی دیگر نسبیگرایی و نگاه انتقاد آمیزانهای که
پست مدرنیسم نسبت به اعتقادات و باورهای پذیرفته شده دارد، با مفاهیم ثابت و مسلمی که در اسلام هست، تضاد دارد.
اسلام به عنوان دینی که بر محور
توحید استوار است و خودش را به عنوان دین حق و البته به عنوان تنهاترین دین حق معرفی میکند و نجات، رستگاری،
مغفرت و
هدایت را تنها در آموزههای خودش میبیند، قهرا با اندیشهای که مخالف هر نوع وحدت و ساختار واحد است، راه نجات و رستگاری را انحصاری نمیداند و با هر گونه اصالت و محوریت واحد در ستیز است، مخالف و در تقابل است و دیگر هیچگونه راه جمع باقی نمیماند.
وقتی که ایده
پست مدرن با وحدت مخالف است و راه نجات را نه یک راه که هزاران راه میبیند، مخالف هرگونه راست کیشی است و هرگونه پیشگویی از آینده را مردود میشمارد، چگونه میتواند با اسلام که یکی از مهمترین اصولش
معاد است و ریشه در آینده دارد، قابل جمع باشد. تفکری که میگوید حقیقتی در کار نیست هرگز نمیتواند با اسلام سازگار باشد و به هیچ وجه نمیتوان گفت نظریهای که هیچ حجیتی را قبول ندارد، با دین برابر شود.
بنابراین به طور خلاصه میتوان گفت: با اندکی تامل در این ویژگیها، آنها را مغایر با تعالیم اسلام و همه
ادیان توحیدی و الهی مییابیم. همه ادیان درصدد تبیین حقایق جهان و حقیقت غایی آن و راهنمایی بشر به سوی آن هستند، و برای این منظور به تبیین اصول و تعالیمی میپردازند که ثابت و غیرقابل تردید میباشد. از نظر اندیشه دینی، به ویژه دین مبین اسلام، نمیتوان همه امور را نسبی و قراردادی پنداشت.
ادیان مختلف، همواره به تبیین جهانبینی الهی برای آدمی میپردازند و این مطلب با ویژگی نفی فراروایتها سازگار نیست. نسبیتانگاری و انکار هنجارهای ارزشمند نیز مسالهای است که هرگز مورد پذیرش دین اسلام و سایر ادیان نیست. همچنین پلورالیسم و روح کثرتگرایی شدیدی که بر
پست مدرنیسم حاکم است، مورد نقد و بررسی ادیان توحیدی و بویژه اسلام است.
از سویی دیگر، اندیشه
پست مدرنیسم، دارای تناقضی درونی بوده و مبانی ارائه شده توسط این گروه (پلورالیسم، نفی حقیقت و غیره) به رد نظیرهشان کمک مینماید؛ زیرا این سخن که هیچ حقیقت ثابتی در جهان وجود ندارد شامل دیدگاه آنها نیز میشود. بنابراین اندیشه
پست مدرنیسم نیز دارای حقیقتی نیست و نمیتوان آن را پذیرفت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «پست مدرنیسم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۹/۱۷.