پرسش بهشتیان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از آیات
سوره صافات برداشت می شود که گاه نوعى ارتباط میان
بهشتیان و دوزخیان برقرار مى شود
و در
سوره اعراف نیز به سخن گفتن بهشتیان با دوزخیان
تصریح شده است.
الف) سؤال بهشتیان از جهنمیان، درباره
علت جهنمی شدن آنان:
الا
اصحـب الیمین• فی جنت یتساءلون• عن المجرمین• ما سلککم فی سقر.
مگر «
اصحاب یمین» (که نامه اعمالشان را به نشانه
ایمان و تقوایشان به
دست راستشان میدهند)!
آنها در باغهای بهشتند،
و سؤال میکنند...
از مجرمان:
چه چیز شما را به
دوزخ وارد ساخت؟!»
پس از انجام مراحل مختلف حساب در «
یوم الحساب» جایگاه افراد در
بهشت و دوزخ مشخص میشود؛ بهشتیان در بهشت
و جهنمیان در
جهنم استقرار می یابند،
مذاکره و گفتگو لفظی بین آنان بالا می گیرد. از
آیات قرآن کریم برمى آید که، گاه نوعى ارتباط میان بهشتیان
و دوزخیان برقرار مى شود، گوئى بهشتیان که در بالا قرار دارند به دوزخیان که در پائین هستند مى نگرند
و وضع حال آنها را مى بینند
و با هم سخن می گویند. هر کدام اعمال
و کارهای دنیای خود را بر شمرده
و جزا
و پاداشی را که دریافت نموده است، برای دیگری بیان می نماید.
و افراد میتوانند علاوه بر مشاهدهی جایگاه خود، جایگاه دیگران را نیز مشاهده نمایند، بهشتیان رو به دوزخیان کرده
و یک سوال بسیار مهم از آنان میپرسند؛ سوال این است که چرا شما اهل دوزخ شدید؟ «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ.»
و منظور از جمله یتساءلون عن المجرمین این است که مجموعه اهل بهشت از مجموعه مجرمین مى پرسند، نه اینکه هریک نفر از اهل بهشت از یک نفر از اهل دوزخ بپرسد.
و این در حالی است که بعض اهل بهشت
و دوزخ در دنیا با هم آشنا بوده
و با هم مراوده داشتهاند. گاهی اوقات از این رو از سر
تعجب میپرسند «شما که در
دنیا در کنار ما بودید، با ما زندگی میکردید،
همسایه و برادر و خویشاوند ما بودید، مگر چه عملی انجام دادهاید که مستحق دوزخ
و آتش شدهاید؟» « يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ وَلَـٰكِنَّكُمْ فَتَنتُمْ أَنفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّـهِ وَغَرَّكُم بِاللَّـهِ الْغَرُورُ»«آنها را صدا میزنند: «مگر ما با شما نبودیم؟!» میگویند: «آری، ولی شما خود را به
هلاکت افکندید
و انتظار (
مرگ پیامبر را) کشیدید،
و (در همه چیز)
شکّ و تردید داشتید،
و آرزوهای دور
و دراز شما را
فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید،
و شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد! »
ب) پاسخ جهنمیان
و اعتراف به چهار گناه:
مجرمان در پاسخ این سؤال
اصحاب الیمین چه مى گویند؟ آنها به چهار گناه بزرگ خویش در این رابطه اعتراف مى کنند.
۱. نخست اینکه مى گویند: ما از نمازگزاران نبودیم (قالوا لم نک من المصلین ).
اگر نماز مى خواندیم نماز ما را به یاد خدا مى انداخت ،
و نهى از فحشاء
و منکر مى کرد،
و ما را به صراط مستقیم الهى دعوت مى نمود.
۲. دیگر اینکه ما اطعام مسکین نمى کردیم (
و لم نک نطعم المسکین ).
اطعام مسکین گر چه به معنى غذا دادن به بینوایان است ، ولى ظاهرا منظور از آن ، هر گونه کمک به نیازمندیهاى ضرورى نیازمندان مى باشد اعم از خوراک
و پوشاک
و مسکن
و غیر اینها.
۳. دیگر اینکه ما پیوسته با اهل باطل همنشین
و همصدا مى شدیم (
و کنا نخوض مع الخائضین ).
هر صدائى از هر گوشه اى بر ضد حق بلند مى شد،
و هر مجلسى براى ترویج باطل تشکیل مى گردید
و ما با خبر مى شدیم ، با آنها همراهى مى کردیم
و همرنگ جماعت مى شدیم ، سخنان آنها را تصدیق مى کردیم ،
و بر تکذیب
و انکار آنها صحه مى گذاردیم ،
و از استهزا
و سخریه آنها نسبت به حق لذت مى بردیم .
۴. سپس مى افزایند
و اینکه ما همواره روز جزا را انکار مى کردیم (
و کنا نکذب بیوم الدین ).
این امور چهار گانه یعنى نماز
و زکات
و ترک مجالس اهل باطل
و ایمان به قیامت اهمیت
و نقش فوق العاده اى در هدایت
و تربیت انسان دارد،
و به این ترتیب جهنم جاى نمازگزاران واقعى ،
و زکات دهندگان ،
و تارکان باطل ،
و مؤ منان به قیامت نیست .
الف) پرسش دیگر بهشتیان از جهنمیان، درباره
حقانیت وعدههای
خداوند است:
ونادی
اصحـب الجنة
اصحـب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا...
و بهشتیان دوزخیان را صدا میزنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما
وعده داده بود، همه را
حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» گفتند: «بله!» در این هنگام، ندا دهندهای در میان آنها
ندا میدهد که: «
لعنت خدا بر
ستمگران باد!
در نهایت بهشتیان
اهل جهنم را مورد
خطاب قرار داده
و از آنان در مورو
تحقق وعده های الهی می گویند: خدا به وعدههایی كه به ما داده بود
وفا كرد، آیا وعدههایی كه به شما دوزخیان داده وفا كرده؟! بهشتیان میگویند: خدا وعده داده بود به ما كه به بهشت ببرد. به وعدهاش نسبت به شما هم وفا كرد ؟
باید توجه داشت با اینکه نادى
فعل ماضی است ، در اینجا معنى
مضارع را مى بخشد،
و اینگونه تعبیر در
قرآن فراوان است که حوادث قطعى آینده را با فعل ماضى ذکر مى کند
و این یک نوع
تاکید محسوب مى شود، یعنى
آینده چنان روشن است که گوئى در گذشته روى داده است . ضمنا تعبیر به نادى که معمولا براى فاصله دور است ، روشنگر بعد مسافت مقامى یا مکانى میان این دو گروه است .
قرآن گفتگوى دوزخيان با بهشتيان را با جمله" نادى" كه معمولا براى سخن گفتن از دور است آورده
و اين نشان می دهد كه در ميان اين دو گروه فاصله بسيار زيادى است،
و البته اين موضوع هيچ بعيد نيست كه حتى تا ميليونها
فرسنگ فاصله سخن يكديگر را بشنوند
و حتى يكديگر را در پارهاى از اوقات ببينند،
و اگر اين موضوع در گذشته ممكن بود براى بعضى مشكلى ايجاد كند در عصر
و زمان ما كه انتقال صداها
و تصويرها از فاصله هاى بسيار دور در همين جهان حل شده است جاى
تعجب نخواهد بود. در
قرآن کریم ظاهرا اشاره صریحی به این موضوع نشده که چگونه همدیگر را می بینند
و کیفیت این دیدار چگونه است
و همچنین درباره همیشگی بودن این دیدار. به هر حال در آن شرائط قدرت دید فوق العاده اى به آنها داده مى شود که مسأله فاصله
و مکان در برابر آن مطرح نیست.
ب) پاسخ مثبت جهنمیان به پرسش بهشتیان، در مورد حق یابی وعدههای خداوند:
ونادی
اصحـب الجنة
اصحـب النار ان قد وجدنا ما وعدنا ربنا حقا فهل وجدتم ما وعد ربکم حقا قالوا نعم...
و بهشتیان دوزخیان را صدا میزنند که: «آنچه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، همه را حق یافتیم؛ آیا شما هم آنچه را پروردگارتان به شما وعده داده بود حق یافتید؟!» گفتند: «بله!» در این هنگام، ندادهندهای در میان آنها ندا میدهد که: «لعنت خدا بر ستمگران باد!
جهنمیان در پاسخ می گویند: بله، ما رسیدیم به آنجایی كه باید میرسیدیم شما هم رسیدید.
اعتراف کردن خود دوزخیان بهترین نوع اعتراف است که
انسان چیزی را که خودش
انکار می کرد روزی اعتراف کند . با این که بهشتیان به تحقق وعده الهی در باره دوزخیان واقف هستند
و آن را به رای العین می بینند. سئوال کردن از این موضوع چه وجهی دارد؟ وچه فایده ای بر این سئوال مترتب است ؟ در پاسخ گفته می شود
استفهام چند نوع است
و در اینجا استفهام٬ استفهام حقیقی نیست بلکه
استفهام توبیخی است . مثل اینکه به فردی که حرف ناصحی را گوش نکرده
و دچار خسران
و زیان شده است به او گفته می شود: آیا من پیش از این به شما نگفتم ؟ سؤ ال همیشه براى افزایش معلومات نیست ، بلکه گاهى جنبه
ملامت و سرزنش
و توبیخ دارد،
و در اینجا چنین است ، در واقع این خود یکى از کیفرهاى گنهکاران است.
سؤال بهشتیان از یکدیگر، درباره گذشته خود:
ان المتقین فی جنت ونعیم: ولی پرهیزگاران در میان
باغهای بهشت و نعمتهای فراوان جای دارند،
واقبل بعضهم علی بعض یتساءلون: در این هنگام رو به یکدیگر کرده (از گذشته) سؤال مینمایند؛
قالوا انا کنا قبل فی اهلنا مشفقین: میگویند: «ما در میان
خانواده خود ترسان بودیم (مبادا گناهان آنها دامن ما را بگیرد)!
در اینجا به چند نکته باید توجه کرد:
۱. یتسائلون از ماده سؤ ال به معنى پرسش کردن از یکدیگر است ، اشاره به اینکه هر کدام از بهشتیان از
دوستان خود سؤ ال مى کنند،
و وضع
گذشته آنها را جویا مى شوند، چرا که یادآورى این مسائل ،
و نجات از آن همه
درد و رنج،
و رسیدن به این همه مواهب ، خود نیز لذتى است ، درست همانطور که انسان هنگامى که از سفر خطرناکى باز مى گردد
و در محیط
امن و امان مى نشیند با همسران خود وضع گذشته را گفتگو کرده
و از نجاتشان اظهار خوشحالى مى کنند.
۲. مشفقین از ماده اشفاق به طورى که
راغب در
مفردات مى گوید: به معنى توجه آمیخته با
ترس است ، هنگامى که با کلمه من متعدى شود
مفهوم خوف در آن ظاهرتر است ،
و هنگامى که با کلمه فى متعدى گردد مفهوم توجه
و عنایت در آن بیشتر است . این کلمه در اصل از ماده شفق گرفته شده که همان روشنى آمیخته با تاریکى است .
۳. در
حقیقت این
آیات در
مقام بیان چهارده بخش از نعمتهاى بهشتیان برآمده است :
باغهاى بهشت (جنات ) - نعمتهاى گوناگون (نعیم ) - سرور
و شادمانى - امنیت از
عذاب جهنم -
خوردن و آشامیدن گوارا از ماءکولات
و مشروبات بهشتى - تکیه بر تختهاى در کنار هم چیده شده - همسرانى از
حورالعین - ملحق شدن فرزندان با ایمان به آنها - انواع میوه هاى لذت بخش - انواع گوشتها - هر چه آنها بخواهند - جامهاى پر از
شراب طهور - خدمتگذاران مرواریدگون -
و سرانجام تشکیل مجلس
انس و یاد گذشته کردن
و از وضع موجود لذت بردن !
بخشى از این نعمتها جنبه مادى دارد،
و بخشى دیگر جنبه معنوى آن غالب است ، با اینهمه باز نعمتهاى مادى
و معنوى بهشت منحصر به آنها نیست ، بلکه آنچه گفته شد تنها گوشه هائى از آن است .
پرسش بهشتیان از یکدیگر، در مورد وضعیت بعضی از دوستان دنیایی خود:
فاقبل بعضهم علی بعض یتساءلون: (در حالی که آنها غرق گفتگو هستند) بعضی رو به بعضی دیگر کرده میپرسند...
قال قائل منهم انی کان لی قرین: کسی از آنها میگوید: «من همنشینی داشتم...
قال هل انتم مطلعون: (سپس) میگوید: «آیا شما میتوانید از او خبری بگیرید؟»
ضمیر در قال به همان گوینده قبلى برمى گردد، همان کسى که به رفقاى بهشتى اش مى گفت : من رفیقى چنین
و چنان داشتم .
و کلمه اطلاع به معناى مشرف بودن انسان بر چیزى است .
و معناى جمله این است که : همان شخص سپس رفقاى بهشتى خود را مخاطب ساخته ، مى گوید: آیا شما به جهنم اشراف دارید
و اهل جهنم را مى بینید
و مى توانید آن رفیق مرا در جهنم پیدا کنید
و ببینید چه حالى دارد؟
بندگان مخلص پروردگار که طبق
آیات گذشته غرق انواع نعمتهاى معنوى
و مادى بهشتند، انواع
میوه های بهشتی در یک سو
و حوریان بهشتی در سوى دیگر، جامهاى شراب طهور گرداگرد آنها در حرکت ،
و بر
تختهای بهشتی تکیه داده
و با دوستان با صفا به راز
و نیاز مشغولند ناگهان بعضى از آنها به فکر گذشته خود
و دوستان
دنیا مى افتد، همان دوستانى که راه خود را جدا کردند
و جاى آنها در جمع بهشتیان خالى است ، مى خواهند بدانند سرنوشت آنها به کجا رسید. آرى در حالى که آنها غرق گفتگو هستند
و از هر درى سخنى مى گویند
و بعضى رو به بعضى دیگر کرده سؤ ال مى کنند
و جواب مى شنوند (فاقبل بعضهم على بعض یتسائلون ).
ناگهان یکى از آنها خاطراتى در نظرش مجسم مى شود رو به سوى دیگران کرده
و مى گوید: من دوست
و همنشینى در دنیا داشتم ! (قال قائل منهم انى کان لى قرین ).
مع الاسف او به انحراف کشیده شده
و در خط منکران
رستاخیز قرار گرفت ، او پیوسته به من مى گفت : آیا به راستى تو این سخن را باور کرده اى
و تصدیق مى کنى ؟! (یقول ءانک لمن المصدقین ).
که وقتى ما مردیم
و خاک و استخوان شدیم (بار دیگر) زنده مى شویم
و به پاى حساب
و کتاب مى آئیم
و در برابر اعمالمان مجازات
و کیفر خواهیم شد من که این سخنان را باور ندارم ! (ءاذا متنا
و کنا ترابا
و عظاما ءانا لمدینون ).
اى دوستان ! کاش مى دانستم الان او کجاست ؟
و در چه شرائطى است ؟، آه جاى او در میان ما خالى است ! سپس مى افزاید: اى دوستان ! آیا شما مى توانید نظرى بیفکنید
و از او خبرى بگیرید؟ (قال هل انتم مطلعون ).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۴۸۶، برگرفته از مقاله «پرسش بهشتیان».