پ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پ، سومین حرفِ
الفبای فارسی ، یکی از ۴ حرف مخصوص این زبان ـ در مقایسه با
الفبای عربی ـ که به «بای فارسی»، «بای عجمی» و «بای معقود» نیز مشهور، و در حساب جُمّل برابر با حرف «ب» عربی (= ۲) است.
سیبویه و
حمزه اصفهانی تلفظ آن را میان باء و فاء وصف کردهاند و
ابنسینا آن را باء مشدد خوانده است.
در برخی از لغتنامههای کهن فارسی این حرف به صورت «ب» نوشته میشده، و بابی مختص خود نداشته، و تعاریف و شواهد آن ذیل باب «ب» میآمده است
اما بعدها برای تمایز از حرف هم شکل عربی، برخی از علمای دستور و
لغت ، نوشتن آن را با ۳ نقطه پیشنهاد کردند.
در آواشناسی، واج «پ» صامتِ انسدادی (یا انفجاری)، بیواک و دولبی است، یعنی در ادای آن گذرگاهِ هوا با اتصالِ محکم دو لب کاملاٌ مسدود میگردد، هوا در پشتِ لبها فشرده، یا حبسِ تام میشود و زبان در حالت آمادگی ادای صوت بعدی قرار میگیرد؛ آنگاه با گشایش دو لب از هم، هوا به شدت بیرون میآید و صوتِ «پ» شنیده میشود، درحالی که تارهای صوتی بیحرکت، یا به تعبیری از هم جدا هستند.
واج «پ» صامتی (یا همخوانی) دمیده نیز هست؛ زیرا در ادای آن با آزاد شدن هوای متراکم، از هوای ششها نیز مقداری خارج گشته، سایشی خفیف در چاکنای ایجاد میشود. مقدار این دمش به محل قرار گرفتن «پ» در کلمه وابسته است و در آغاز کلمه یا در هجاهای تکیهدار بیشتر از پایان کلمه یا میان دو مصوت (واکه) شنیده میشود.
تحولات تاریخ واج «پ» یِ ایرانی باستان را میتوان اینگونه خلاصه کرد:
۱. «پ» یِ آغازی غالباً بدون تغییر به دور میانه و نو رسیده، اما گاه به «ب» بدل شده است: فارسی باستان pitar-، فارسی میانه pid/pidar، فارسی نو «پدر»؛ نیز پادافراه/بادافراه، پدورد/بدورد.
۲. «پ» یِ میانی و پایانی غالباً، به خصوص در مجاورتِ آواهای واکدار، در دورۀ میانه و نو به «ب» یا «و» بدل شده است: فارسی باستان •nipištanaiy، فارسی میانه nibištan، فارسی نو «نبشتن/نوشتن»؛ نیز چارپا/چاروا، نبرد/نورد.
۳. «پ» ی باستانی به ندرت به «ف» بدل شده است: فارسی باستان •upasarah-، فارسی میانه abesar، فارسی نو «افسر (=تاج)»؛ نیز پشردن/فشردن.
در فارسی نو و نیز در تعریب «پ» به «ف»، «ج»، «غ»، «ک»، «ل» و «م» هم بدل شده است: پیل/
فیل ؛ پالیز/
جالیز ؛ پروین/غرویزن؛ پیخ/کیخ؛ سراندیپ/سراندیل؛ سپاروگ/سماروگ؛ گاه نیز در اتباع به جای صامتِ نخستِ کلمه دوم به کار رفته است: چرندوپرند.
با آنکه حرف «پ» ویژۀ الفبای فارسی است. در متون حروفیه (از سدۀ ۸ق بب)، گاهی تأویلها و تفاسیرِ رمزی نیز دربارۀ آن دیده میشود.
(۱) آنندراج، محمدپادشاه، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۲)
ابنسینا، مخازنالحروف، به کوشش پرویز خانلری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳) باطنی، محمدرضا، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴) ثمره، یدالله، آواشناسی زبان فارسی، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۵) حمزۀ
اصفهانی، التنبیه علیٰ حدوث التصحیف، به کوشش محمدحسن آلیاسین، بغداد، ۱۳۸۷ق.
(۶) خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۷) سیبویه، عمرو، الکتاب، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۸) قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۹) کیا، صادق، مقدمه بر واژهنامه فارسی شمس
فخری اصفهانی، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۱۰) لغتنامه دهخدا.
(۱۱) مجتبائی، فتحالله و علیاشرف صادقی، مقدمه بر لغتفرس اسدی طوسی، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۲) میهنی، محمد، دستور دبیری، به کوشش علی رضوی بهابادی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۳) نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۴) نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۱۵) هدایتنامه، مجموعه رسائل حروفیه، به کوشش کلمان هوار، لیدن، ۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «پ»، ج۱۳، شماره۵۴۲۹.