• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سؤال (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





سُؤال (به ضم سین) از واژگان قرآن کریم به معنای طلب و خواستن است.



سُؤال به معنای طلب و خواستن است.
[۴] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.



راغب گويد: سؤال اگر راجع به دانستن چيزى باشد هم به نفسه متعدی می‌شود و هم با حرف جارّ و با حرف «عن» بيشتر است. مثل‌ (وَ يَسْئَلُونَكَ‌ عَنِ الرُّوحِ ...) (و از تو درباره روح سؤال مى‌كنند. ...) (يَسْئَلُونَكَ‌ عَنِ الْأَهِلَّةِ ...) (درباره «هلالهاى ماه» از تو سؤال مى‌كنند. ...) (يَسْئَلُونَكَ‌ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ) (از تو، درباره جنگ كردن در ماه حرام، سؤال مى‌كنند.) و مثل‌ (سَأَلَ‌ سائِلٌ‌ بِعَذابٍ واقِعٍ) (تقاضا كننده‌اى تقاضاى عذابى كرد كه انجام مى‌گيرد.) كه با باء متعدى شده و نحو (يَسْئَلُونَ‌ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ) (و پيوسته سؤال مى‌كنند: روز جزا كى فرا مى‌رسد؟!) كه به نفسه متعدى شده است. و نحو (فَلا تَسْئَلْنِ‌ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ...) (پس، آنچه را از آن آگاه نيستى، از من مخواه. ...) و چون سؤال خواستن مال باشد به نفسه و با «من» متعدى می‌شود. (وَ سْئَلُوا ما أَنْفَقْتُمْ وَ لْيَسْئَلُوا ما أَنْفَقُوا ...) (حق داريد مَهرى را كه پرداخته‌ايد مطالبه كنيد آنگونه كه آنها نيز حق دارند مَهر زنانشان را كه از آنان جدا شده‌اند از شما مطالبه كنند. ...) ناگفته نماند: مراد در آنچه گفته شد متعدى شدن به مفعول دوم است و «به» به مفعول اوّل هميشه به نفسه متعدى می‌شود.

۲.۱ - سؤل

سُؤْل به معنى خواسته است.
(قالَ قَدْ أُوتِيتَ‌ سُؤْلَكَ‌ يا مُوسى‌) «فرمود: اى موسی خواسته تو داده شد.» موسى از خدا خواست كه هارون را كمک و يار و شريک وى قرار دهد آيه فوق در جواب آن است.

۲.۲ - تسائل

تَسائل بين الاثنين است. بعضى از بعضى خواستن‌.
(وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ‌ يَتَساءَلُونَ‌) (و در اين حال رو به يكديگر كرده و از هم سؤال مى‌كنند.)

۲.۳ - سؤال فطرت‌

سؤال ممكن است در خواستن فطرت و احتياج واقعى به كار رود مثل‌ (وَ آتاكُمْ مِنْ كُلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ‌ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها ...) (و از هر چيزى كه از او خواستيد، به شما داد؛ و اگر نعمت‌هاى خدا را بشماريد، هرگز نمى‌توانيد آنها را احصا كنيد. ...) پيداست كه بشر اين همه نعمت‌ها را از خدا نخواسته است بلكه مراد آن است: هر كه از خورشید و زمین و ماه و دریاها و هزاران چيزهاى ديگر در زندگى احتياج داشتيد و به زبان حال و زبان فطرت خواستار بوديد داده است.
همچنين است آيه‌ (يَسْئَلُهُ‌ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ) (تمام كسانى كه در آسمان‌ها و زمين هستند از او تقاضا مى‌كنند، و او هر روز در شأن و كارى است.) بشر كه ذاتا يكپارچه فقر و احتياج است خدا را بشناسد يا نشناسد پيوسته از او می‌خواهد و از او استمداد می‌كند و وسائلی كه او مقرّر داشته مورد استفاده قرار می‌دهد.
چنان‌كه فرموده‌ (أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ) (اى مردم! شما همگى نيازمند به خداييد؛ تنها خداوند است كه بى‌نياز و ستوده است.) همچنين است آيه‌ (وَ قَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِلسَّائِلِينَ‌) (او برفراز زمين كوه‌هاى استوارى قرار داد و بركاتى در آن نهاد و مواد غذايى آن را مقدّر فرمود،- اينها همه در چهار روز (چهار دوران‌) بود- درست به اندازه نياز تقاضاكنندگان.)

۲.۴ - سؤال عقوبت‌

در بسيارى از آيات قرآن سؤال به كار رفته ولى پيداست كه مراد سؤال استخبار نيست كه از چيز مجهولى سؤال شود مثل‌ :
(وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ‌ مَسْؤُلُونَ‌) (آنها را در كنار دوزخ نگه داريد كه بايد مورد بازپرسى قرار گيرند.)
(فَوَ رَبِّكَ‌ لَنَسْئَلَنَّهُمْ‌ أَجْمَعِينَ • عَمَّا كانُوا يَعْمَلُونَ) (به پروردگارت سوگند، در قیامت از همه آنها سؤال خواهيم كرد، از آنچه انجام مى‌دادند!)
(تَاللَّهِ‌ لَتُسْئَلُنَ‌ عَمَّا كُنْتُمْ تَفْتَرُونَ) (به خدا سوگند، در دادگاه قيامت، از اين افتراها كه مى‌بنديد، بازپرسى خواهيد شد!)
(أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ يُسْئَلُونَ‌) (آيا هنگام آفرینش آن‌ها حضور داشته‌اند؟! گواهی آنان نوشته مى‌شود و از آن بازخواست خواهند شد.)
به نظر می‌آيد كه سؤال در اين آيات سؤال عقوبت و مورد مؤاخذه واقع شدن است. به عبارت ديگر اين سؤال براى دانستن مطلب مجهول نيست بلكه سؤالى است كه طرف در مقابل وامانده و محكوم شود و مستحق عقوبت بودنش روشن گردد.

۲.۵ - عدم سؤال از گناه گناهكاران‌

در بعضى از آيات هست كه از گناه گناهكاران سؤال نمی‌شود مثل‌ (فَيَوْمَئِذٍ لا يُسْئَلُ‌ عَنْ ذَنْبِهِ إِنْسٌ وَ لا جَانٌّ) (در آن روز هيچ كس از انس و جن از گناهش سؤال نمى‌شود (و همه چيز روشن است).) ظاهرا مراد از سؤال در اين آيه سؤال استخبار است چون روز قيامت تمام اسرار ظاهر می‌شود بدكار و نيكوكار از هم شناخته می‌شوند ديگر احتياج به سؤال از اينكه تو چه كاره بوده‌اى نيست چنان كه فرموده‌ (يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسِيماهُمْ ...) (مجرمان از چهره‌هايشان شناخته مى‌شوند. ...)
وقتی كه مردم با علائم خود شناخته شدند ديگر به سؤال احتياج نيست و نيز آيه‌ (يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ) (در آن روز كه اسرار نهان انسان آشكار مى‌شود.) صراحت دارد كه روز قيامت نهان‌ها آشكار شود.
بعضى از بزرگان نفى سؤال را در اين آيه نظير سؤال‌ (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ‌ مَسْؤُلُونَ‌) (آنها را در كنار دوزخ نگه داريد كه بايد مورد بازپرسى قرار گيرند.) دانسته و فرموده: قيامت مواقف بسيار دارد در بعضى سؤال واقع می‌شود و در بعضى نه ... ولى احتياج به آن‌چه فرموده نيست زيرا آيات‌ موضوعا از هم ديگر جدا هستند.

۲.۶ - سؤال از انبياء و مردم‌

(فَلَنَسْئَلَنَ‌ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَ‌ الْمُرْسَلِينَ‌) (به يقين، هم از كسانى كه پیامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهيم كرد؛ و (هم) از پيامبران سؤال مى‌كنيم.)
اين آيه با دو تأكيد می‌گويد: «حتما حتما از كسانی كه پيامبران به ايشان فرستاده شده و از پيامبران سؤال خواهيم كرد.» مراد از اين سؤال چيست؟
آيه بعدى چنين است‌ (فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِمْ بِعِلْمٍ وَ ما كُنَّا غائِبِينَ‌) «حتما حتما عمل آنها را با علم مخصوصى كه داريم به آن‌ها حكايت می‌كنيم و ما از آنها غائب نبوده‌ايم.» يعنى كسى در مقابل علم ما قدرت انكار ندارد.
ما قبل آيه خطابى به حضرت رسول (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) دارد كه فرموده‌ (كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى‌ لِلْمُؤْمِنِينَ‌) (اين كتابى است كه بر تو نازل شده- پس نبايد از ناحيه ابلاغ آن، ناراحتى در سينه داشته باشى.- تا به وسيله آن، مردم را از عواقب اعمال بد بيم دهى؛ و تذكّرى است براى مؤمنان.) و خطاب ديگرى به مردم‌ (اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ...) (از چيزى كه از جانب پروردگارتان بر شما نازل شده، پيروى كنيد. ...) خطاب اول روشن می‌كند كه وظيفه پيامبر انذار و تذكر است و بايد به مردم برساند، خطاب دوم مبيّن آن است كه مردم بايد اطاعت كنند. با اين قرائن می‌شود گفت كه مراد از سؤال مسئوليت در مقابل وظيفه و مؤاخذه است كه انبياء و مردم هر دو در صورت تخلّف پيش خدا مسئول و محكوم‌اند.
در مجمع فرموده: خداوند قسم ياد كرده كه از انبياء از ابلاغ و از مردم از امتثال بپرسد. هر چند خدا به كارشان داناست ولى اين سخن در مقام تهدید است كه به اين سؤال آماده شوند.
در روايات نيز به اين مطلب تصريح شده است.
ناگفته نماند پيغمبران در تبليغ خود كوتاهى نمی‌كنند ولى اين سخن مانع از آن نيست كه خدا بفرمايد: در صورت عدم تبليغ معاقبيد چنانكه به حضرت رسول (صلّى‌الله‌عليه‌وآله) فرموده‌ (وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُكَ وَ لا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِينَ‌) (و جز خدا، چيزى را كه نه سودى به تو مى‌رساند و نه زيانى، مخوان (و پرستش مكن)! كه اگر چنين كنى، از ستمکاران خواهى بود.) و آنگهى پيامبران را بايد خداوند ياد بدهد كه در صورت عدم تبليغ مسئول هستيد تا بدانند و آيه ما نحن‌ فيه در بيان آن است.

(لا يُسْئَلُ‌ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ‌ يُسْئَلُونَ‌) (از آنچه انجام مى‌دهد بازخواست نمى‌شود، در حالى كه آنان بازخواست مى‌شوند!)
درباره اين آيه گفته‌اند: چون خداوند حکیم است و هر كار را از روى مصلحت می‌كند لذا جائى براى سؤال از فعلش باقى نمى‌ماند و ديگران چون ممكن است از روى مصلحت و يا از روى مفسده انجام بدهند در حق آنها سؤال و مسئوليت هست كه در صورت عدم مصلحت مسئول باشند. ولى بهتر است آيات ما قبل را به نظر آوريم تا به مقصود نزديک شويم قبل از آيه فرموده‌ (وَ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‌) و ايضا (فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ‌) «آنچه در آسمان‌ها و زمین است ملک خدا است و خدا رب العرش است.» على هذا آن‌كه مالک حقيقى است از تصرّف در ملک خود مسئول نيست ولى اين را هم می‌دانيم كه خدا جز به مصلحت كار نكند. پس علت عدم مسئوليت، مالک بودن خداست با در نظر گرفتن اينكه كار از روى حكمت كند.

(قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَكْثَرُ جَمْعاً وَ لا يُسْئَلُ‌ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ‌) (خداوند از ميان اقوام پيشين كسانى را هلاک كرد كه نيرومندتر و ثروتمندتر از او بودند؟! و هنگامى كه عذاب الهی فرا رسد، مجرمان از گناهانشان سؤال نمى‌شوند.)
به عقيده المیزان مراد از عدم سؤال وقوع ناگهانى عذاب خداست كه خداوند در عذاب كردن مانند حكمرانان دنيا سؤال و جواب نمی‌كند بلكه آنگاه كه وقت عذاب رسيد آن را وارد می‌كند. آيه در جواب قارون است كه می‌گفت: من اين ثروت را در اثر دانش خودم گير آورده‌ام ... خدا در جواب فرمايد آيا ندانسته كه خدا مردمان بسيارى قويتر و ثروتمندتر از او را هلاک ساخته گناهكاران از جرم خود مسئول واقع نمی‌شوند بلكه عذاب بی‌درنگ آنها را مى‌ربايد.

(وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ‌ مَسْؤُلًا) (و به عهد خود وفا كنيد، كه از عهد سؤال مى‌شود.) (وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا) (و عهد الهى مورد سؤال قرار خواهد گرفت (و در برابر آن مسؤولند).) از اين دو آيه روشن می‌شود كه شخص در مقابل عهدی كه با خدا مى‌كند و مطلق عهد حتى با مردم مسئول مى‌باشد ما قبل‌ آيه دوم چنين است‌ (وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ) (با اينكه آنان قبل از اين با خدا عهد كرده بودند كه پشت به دشمن نكنند.)

(لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلًا) (هر چه بخواهند در آن جا برايشان فراهم است؛ جاودانه در آن خواهند ماند؛ اين وعده‌اى است مسلّم كه پروردگارت بر عهده گرفته است.) ظاهرا مراد از مسئول بودن حتمى بودن وعده است كه خدا بر خود اين عمل را واجب فرموده است بعضى از بزرگان فرموده است: اين وعده از خدا به وسيله ملائکه خواسته شده‌ (وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدْتَهُمْ ...) (آن‌ها را در باغ‌هاى جاويدان بهشتى كه به آنها وعده فرموده‌اى وارد كن. ...) و نيز مؤمنان خواسته‌اند ولى ظاهرا اين كلمه حتمى بودن آن را می‌رساند چنان‌كه گفتيم.


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۳، ص۱۹۹.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۳۷.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۳۹۰.    
۴. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۵.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۸۹.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹.    
۹. بقره/سوره۲، آیه۲۱۷.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۴.    
۱۱. معارج/سوره۷۰، آیه۱.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۶۸.    
۱۳. ذاریات/سوره۵۱، آیه۱۲.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۲۱.    
۱۵. هود/سوره۱۱، آیه۴۶.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۷.    
۱۷. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۱۰.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۵۰.    
۱۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۴۳۷.    
۲۰. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ص۱۰۱۲.    
۲۱. طه/سوره۲۰، آیه۳۶.    
۲۲. صافات/سوره۳۷، آیه۲۷.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۷.    
۲۴. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۴.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۰.    
۲۶. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۹.    
۲۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۲.    
۲۸. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۵.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۳۶.    
۳۰. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۰.    
۳۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۷۷.    
۳۲. صافات/سوره۳۷، آیه۲۴.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۶.    
۳۴. حجر/سوره۱۵، آیات۹۲ - ۹۳.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۶۷.    
۳۶. نحل/سوره۱۶، آیه۵۶.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۷۳.    
۳۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۱۹.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۹۰.    
۴۰. رحمن/سوره۵۵، آیه۳۹.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۲.    
۴۲. رحمن/سوره۵۵، آیه۴۱.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۳.    
۴۴. طارق/سوره۸۶، آیه۹.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۹۱.    
۴۶. صافات/سوره۳۷، آیه۲۴.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۶.    
۴۸. اعراف/سوره۷، آیه۶.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۱.    
۵۰. اعراف/سوره۷، آیه۷.    
۵۱. اعراف/سوره۷، آیه۲.    
۵۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۱.    
۵۳. اعراف/سوره۷، آیه۳.    
۵۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۱.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۱۴.    
۵۶. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰۶.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲۰.    
۵۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۳.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲۳.    
۶۰. انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۹.    
۶۱. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۲.    
۶۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۲۶۸.    
۶۳. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۸۱.    
۶۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷۸.    
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۵.    
۶۶. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۷۸.    
۶۷. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۶۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۸۵.    
۷۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۵.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۹.    
۷۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۱۵.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۹.    
۷۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۱۶.    
۷۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۶۱.    
۷۶. مؤمن/سوره۴۰، آیه۸.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۸.    



قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «سؤال»، ج۳، ص۱۹۹.    






جعبه ابزار