وصیت معاویه به ترور امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وصیت معاویه به ترور امام حسین، از مباحث مرتبط به وصایای
معاویه به
یزید درباره
امام حسین (علیهالسلام) است. معاویه در دوران بیماری که به مرگش منجر شد، وصایایی را برای یزید، در خصوص نحوه اداره
حکومت و برخورد با مخالفان، به ویژه امام
حسین (علیه السلام)، بیان کرد. بر اساس برخی گزارشات، معاویه با علم به محبوبیت و جایگاه والای امام
حسین (علیهالسلام) در میان مردم، طرحی را برای شورش احتمالی امام
حسین (علیهالسلام) ترسیم میکند و به یزید دستور سرکوب قاطعانه و مخفیانه ایشان را میدهد.
بر اساس برخی گزارشات معاویه در وصیت به یزید ضمن تاکید بر جایگاه و منزلت امام
حسین (علیه السلام) و محبوبیت ایشان ابتدا یزید را به مدارا با امام توصیه می کند. با این حال، معاویه در ادامه، طرحی را نیز برای شرایطی که امام
حسین (علیه السلام) از بیعت با یزید خودداری کرده و دست به شورش میزند، ترسیم میکرد. در این طرح، معاویه به یزید دستور میداد که با قاطعیت تمام با امام
حسین (علیه السلام) و یارانش برخورد کرده و کار او را همانند پدر و برادرش (
امام علی و
امام حسن (علیهماالسلام) به سرانجام برساند. این بدان معنا بود که معاویه در وصایای خود به یزید طرح
ترور و حذف فیزیکی امام
حسین (علیهالسلام) را به عنوان راهحلی نهایی برای قیام امام در نظر میگرفت. او به یزید دستور میدهد که کار را همانند پدر و برادرش به سرانجام برساند که به معنای ترور امام
حسین (علیه السلام) با استفاده از توطئه و بدون برجا گذاشتن ردی آشکار است.
•
«لَمّا حُضِرَ مُعاوِیَةُ، دَعا یَزیدَ بنَ مُعاوِیَةَ فَاَوصاهُ بِما اوصاهُ بِهِ، وقالَ: اُنظُر حُسَینَ بنَ عَلِیِّ بنِ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله؛ فَاِنَّهُ احَبُّ النّاسِ الَی النّاسِ، فَصِل رَحِمَهُ وَارفُق بِهِ یَصلُح لَکَ امرُهُ، فَاِن یَکُ مِنهُ شَیءٌ فَاِنّی ارجو ان یَکفِیَکَهُ اللّه ُ بِمَن قَتَلَ اباهُ وخَذَلَ اخاهُ.»در کتاب
الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) گزارش شده است: معاویه به هنگام
احتضار، پسرش یزید را فرا خواند و به او چنین
وصیّت کرد: مراقب
حسین بن علی، پسر دختر
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باش، که او محبوب ترینِ افراد نزد مردم است. پس پیوند خویشیات را با او نگاه دار و با او مدارا کن تا کارت سامان بگیرد، و اگر کاری و شورشی از او پدیدار شد، من امید میبرم که خداوند، کار تو را با او به وسیله کسانی کفایت کند که پدرش را کُشتند و برادرش را وا نهادند.
همچنین در کتاب
تاریخ طبری گزارش شده است که
معاویه در وصیت به یزید ضمن پیشبینی
قیام امام حسین (علیهالسلام) به همراه عراقیان، او را به حذف مخفیانه امام بوسیله افرادی توصیه میکند که امام
علی (علیهالسلام) را کُشتند و امام
حسن (علیهالسلام) را وا نهادند:
•
«انَّ مُعاوِیَةَ لَمّا حَضَرَهُ المَوتُ ـ وذلِکَ فی سَنَةِ سِتّینَ ـ وکانَ یَزیدُ غائِبا، فَدَعا بِالضَّحّاکِ بنِ قَیسٍ الفِهرِیِّ وکانَ صاحِبَ شُرطَتِهِ ومُسلِمِ بنِ عُقبَةَ المُرِّیِّ، فَاَوصی الَیهِما، فَقالَ: بَلِّغا یَزیدَ وَصِیَّتی: اُنظُر اهلَ الحِجازِ فَاِنَّهُم اصلُکَ، فَاَکرِم مَن قَدِمَ عَلَیکَ مِنهُم وتَعاهَد مَن غابَ. وَانظُر اهلَ العِراقِ، فَاِن سَاَلوکَ ان تَعزِلَ عَنهُم کُلَّ یَومٍ عامِلاً فَافعَل، فَاِنَّ عَزلَ عامِلٍ احَبُّ الَیَّ مِن ان تُشهَرَ عَلَیکَ مِئَةُ الفِ سَیفٍ. وَانظُر اهلَ الشّامِ فَلیَکونوا بِطانَتَکَ وعَیبَتَکَ، فَاِن نابَکَ شَیءٌ مِن عَدُوِّکَ فَانتَصِر بِهِم، فَاِذا اصَبتَهُم فَاردُد اهلَ الشّامِ الی بِلادِهِم؛ فَاِنَّهُم ان اقاموا بِغَیرِ بِلادِهِم اخَذوا بِغَیرِ اخلاقِهِم. وانّی لَستُ اخافُ مِن قُرَیشٍ الّا ثَلاثَةً: حُسَینَ بنَ عَلِیٍّ، وعَبدَ اللّه ِ بنَ عُمَرَ، وعَبدَ اللّه ِ بنَ الزُّبَیرِ. فَاَمَّا ابنُ عُمَرَ، فَرَجُلٌ قَد وَقَذَهُ الدِّینُ، فَلَیسَ مُلتَمِسا شَیئا قِبَلَکَ. وامَّا الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ، فَاِنَّهُ رَجُلٌ خَفیفٌ، وارجو ان یَکفِیَکَهُ اللّه ُ بِمَن قَتَلَ اباهُ وخَذَلَ اخاهُ، وانَّ لَهُ رَحِما ماسَّةً وحَقّا وقَرابَةً مِن مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله، ولا اظُنُّ اهلَ العِراقِ تارِکیهِ حَتّی یُخرِجوهُ، فَاِن قَدَرتَ عَلَیهِ فَااصفَح عَنهُ؛ فَاِنّی لَو انّی صاحِبُهُ عَفَوتُ عَنهُ. وامَّا ابنُ الزُّبَیرِ فَاِنَّهُ خَبٌّ ضَبٌّ، فَاِذا شَخَصَ لَکَ فَالبُد لَهُ الّا ان یَلتَمِسَ مِنکَ صُلحا، فَاِن فَعَلَ فَاقبَل وَاحقِن دِماءَ قَومِکَ مَا استَطَعتَ»در کتاب تاریخ طبری به نقل از عوانه گزارش شده است: معاویه، هنگامی که در سال شصت هجری مرگش در رسید و یزید غایب بود،
ضحّاک بن قیس فِهری ـ که فرمانده نگهبانانش بود ـ و
مسلم بن عُقبه مُرّی را فرا خواند و به آنان، چنین وصیّت کرد: وصیّتم را به یزید برسانید و بگویید: مواظب حجازیان باش که ریشه تو هستند و هر یک از آنان را که بر تو وارد میشود، بنواز و از هر کس که غایب است، سراغ بگیر. و مراقب عراقیان باش و اگر هر روز هم از تو برکناریِ کارگزاری را خواستند، چنین کن، که از نگاه من، برکنار کردن کارگزاری، بهتر از بیرون آمدن صد هزار شمشیر بر ضدّ توست. و محافظ شامیان باش و آنان را خاصّان و رازداران خود قرار ده، که اگر نیشی از دشمنت رسید، از آنان یاری میگیری و چون کار دشمنان را ساختی، شامیان را به سرزمینهای خود بازگردان، که آنان چون در جای دیگری اقامت گزینند، خویِشان دگرگون میشود. و من از قریش، تنها از سه تن بیمناکم:
حسین بن علی،
عبداللّه بن عمر و
عبداللّه بن زبیر. امّا ابن عمر، مردی است که
دین، او را از پای در آورده و در برابر تو نمیایستد و چیزی نمیخواهد. امّا
حسین بن علی، او مردی کم پشتیبان است و امید میبرم که خدا، کار تو را با او به وسیله کسانی کفایت کند که پدرش را کُشتند و برادرش را وا نهادند. او حقّ خویشاوندی با تو و نزدیکی به
محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دارد و مطمئن نیستم که عراقیان، تا او را به شورش نکشانند، دست از او بدارند. پس اگر بر او قدرت یافتی، از او در گذر، که اگر در روزگار من چنین کند، از او در میگذرم. امّا ابن زبیر، حلیه گر و مکّار است. اگر بر تو خروج کرد، به او بچسب و رهایش مکن، جز آن که از تو
صلح بخواهد. پس اگر چنین خواست، بپذیر و تا میتوانی، خون خویشانت (قُریش) را مریز.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۴۵۱-۴۶۰.