• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

وجه (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





وَجْه (به فتح واو و سکون جیم) از واژگان قرآن کریم به معنای چهره، روی و صورت است.



وَجه به معنای چهره، روی و صورت است.
در مجمع و قاموس و مصباح گفته: «الْوَجْهُ‌: مستقبل کلّ شی‌ء» وجه روی هر چیز است که با آن روبرو شوند.
راغب می‌گوید: وجه در اصل صورت و چهره است و چون صورت اولین چیزی است که با تو روبرو می‌شود و نیز از همه اعضاء بدن اشرف است لذا به معنی روی هر چیز، اشرف هر چیز، اوّل هر چیز، بکار رفته است. علی هذا وجه در اصل به معنی صورت و ثانیا به معنی روبرو شده هر چیز و اشرف هر چیز آمده است.


در اینجا لازم است به نکاتی توجّه شود:

۲.۱ - نکته اول

فعل وجه در قرآن مجید فقط از باب تفعیل و تفعّل آمده است. مثل: (اِنِّی‌ وَجَّهْتُ‌ وَجْهِیَ‌ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ) (من روی خود را به سوی کسی کردم که آسمانها و زمین را آفریده.)
(وَ لَمَّا تَوَجَّهَ‌ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی‌ رَبِّی اَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ‌) (و هنگامی که متوجّه جانب مدین شد گفت: امیدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند!)

۲.۲ - نکته دوم

در بسیاری از آیات قرآن وجه به خدا نسبت داده شده و این آیات دو قسم‌اند:
اوّل مانند آیات‌ (کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ) (همه کسانی که روی زمین هستند فانی می‌شوند.) (وَ یَبْقی‌ وَجْهُ‌ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ‌) (و تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی می‌ماند! ) مرفوع بودن‌ «ذُو الْجَلالِ» را که وصف «وجه» است در نظر داشته باشید.
(وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لا اِلهَ اِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْ‌ءٍ‌ هالِکٌ اِلَّا وَجْهَهُ‌ لَهُ الْحُکْمُ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ‌) (معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می‌شوید!) ظاهرا مراد از وجه در این دو آیه ذات پروردگار است.
طبرسی ذیل‌ (بَلی‌ مَنْ اَسْلَمَ‌ وَجْهَهُ‌ لِلَّهِ‌) (آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند.) فرموده: عرب وجه الشی‌ء بکار برده و از آن ذات شی‌ء اراده می‌کند و این‌ از آن باب است که با لفظ اشرف و محترم به ذات شی‌ء و خود شی‌ء اشاره می‌کنند چنانکه خدای سبحان فرماید: (کُلُّ شَیْ‌ءٍ‌ هالِکٌ اِلَّا وَجْهَهُ‌ وَ یَبْقی‌ وَجْهُ‌ رَبِّکَ‌) (همه چیز جز ذات (پاک) او فانی می‌شود.) یعنی فقط پروردگارت می‌ماند.
در مصباح، صحاح، قاموس، اقرب الموارد، و مفردات تصریح شده که وجه به معنی ذات و نفس شی‌ء آید.
[۲۶] شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
و در جوامع الجامع، مجمع، کشاف، تفسیر بیضاوی، و غیر آنها در هر دو آیه وجه خدا را ذات خدا گفته‌اند.مؤیّد آن لفظ «ذُو الْجَلالِ» در آیه اوّل است که وصف‌ «وَجْهُ» آمده نه وصف‌ «رَبِّکَ» و این می‌رساند که وجه ذو الجلال، ذات ذو الجلال است. اگر «ذُو الْجَلالِ» صفت‌ «وَجْهُ» نیامده بود بهتر بود که وجه رب را صفات و تدبیر خدا معنی کنیم. و اللّه العالم.

۲.۳ - نکته سوم

قسم دوّم از آیاتی که وجه را به خدا نسبت می‌دهد به قرار ذیل است:
(وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ‌ رَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الصَّلاةَ) (و آنها که به خاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایی می‌کنند؛ و نماز را برپا می‌دارند.)
(ذلِکَ خَیْرٌ لِلَّذِینَ یُرِیدُونَ‌ وَجْهَ‌ اللَّهِ‌) (اين براى آنها كه رضای خدا را مى‌طلبند بهتر است.)
(اِنَّما نُطْعِمُکُمْ‌ لِوَجْهِ‌ اللَّهِ‌) ((و می‌گویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام می‌کنیم.)
(وَ لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ‌ وَجْهَهُ‌) (و کسانی را که صبح و شام خدا را می‌خوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن!)
مراد از وجه در اینگونه آیات ظاهرا رحمت و ثواب و رضایت خداوند است چنانکه در بعضی از آیات به جای وجه مرضاة آمده مثل: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‌) (بعضی از مردم (با ایمان و فداکار، همچون علی (علیه‌السّلام) در «لیلة المبیت» به هنگام خفتن در جایگاه پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند.)
(یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ‌) (و (کار) کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا، و تثبیت (ملکات انسانی در) روح خود، انفاق می‌کنند.))
ظاهرا سرّ اینکه وجه در جای ثواب و رضایت آمده آن ست که انسان در سؤال و طلب خویش اوّل وجه و چهره طرف را می‌خواهد تا روبرو شده و مطلب خویش را اظهار دارد، نیکوکاران هم در عمل خویش چنین‌اند، بعید نیست که وجه در این آیات مصدر و به معنی توجّه و رو کردن باشد یعنی مؤمنان برای توجّه و رو کردن خدا چنین می‌کنند و توجّه خدا عبارت اخرای ثواب و رضایت خدا است.

۲.۴ - نکته چهارم

در بعضی از آیات نسبت وجه به انسان داده شده ولی مراد از آن چهره و صورت نیست مثل‌ (بَلی‌ مَنْ اَسْلَمَ‌ وَجْهَهُ‌ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ اَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ‌) (آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است.)
(وَ مَنْ اَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ اَسْلَمَ‌ وَجْهَهُ‌ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ‌) (دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد.)
(وَ مَنْ یُسْلِمْ‌ وَجْهَهُ‌ اِلَی اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی‌) (کسی که روی خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، به دستگیره محکمی چنگ زده (و به تکیه‌ گاه مطمئنی تکیه کرده است.)‌) به قولی مراد از وجه در این آیات نفس و ذات است. ظاهرا مراد از تسلیم وجه به خدا ایمان به خداست، چنانکه مراد از احسان عمل صالح است. آیات سه‌گانه فوق با آیات‌ (الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‌) (و آنها که ایمان آورده، و کارهای شایسته انجام داده‌اند.) مطابق‌اند، پس تسلم وجه به خدا آن ست که انسان فقط به خدا رو کرده و او را معبود و مالک خویش بداند و به وی تسلیم شود.


(قَدْ نَری‌ تَقَلُّبَ‌ وَجْهِکَ‌ فِی السَّماءِ) (نگاه‌های انتظارآمیز تو را به سوی آسمان (برای تعیین قبله می‌بینیم!)
(فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ‌ وَ اَیْدِیَکُمْ اِلَی الْمَرافِقِ‌) (صورت و دستها را تا آرنج بشویید!)
(وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَاَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَ‌ وَجْهُ‌ اللَّهِ) (مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست!) به قولی مراد از وجه در آیه جهت است و ممکن است مراد از آن ذات باشد و به مناسبت‌ «تُوَلُّوا» وجه آمده است که نمازخوان می‌خواهد با خدا روبرو شود.
در تفسیر عیاشی از حضرت باقر (علیه‌السّلام) نقل شده که آیه فقط در باره نماز مستحبی است؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روی مرکب خویش آنگاه که به خیبر می‌رفت نماز خواند، مرکبش به هر طرف رو می‌کرد و آنگاه که از خیبر برمی‌گشت‌ پشت به مکه نماز خواند. نظیر آن را از زراره از حضرت صادق (علیه‌السّلام) نیز نقل کرده است. المیزان گوید: این آیه توسعه قبله است از حیث جهت نه مکان. المنار گفته: به قول بعضی این آیه پیش از دستور به قبله معیّن نازل شده است. به نظر نگارنده: اگر ثابت شود که آیه راجع به نماز استحبابی است هیچ و گر نه: ظاهرا مقدّمه تحویل قبله است و خداوند خواسته با این آیه زمینه تحویل قبله را فراهم آورد که اگر روزی قبله از بیت المقدس به کعبه برگردانده شد نباید وحشت کرد و غیر ممکن دانست زیرا همه جهات مال خدا است و به هر کجا رو کنید با خدا روبرو هستید و یا منظور نماز خواندن نیست بلکه اشاره به احاطه خداست نسبت به هر جا و هر مکان.
(وَ لِکُلٍ‌ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ) (هر طایفه‌ای قبله‌ای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است؛ (بنابراین، زیاد در باره قبله گفتگو نکنید! و به جای آن،) در نیکی‌ها و اعمال خیر، بر یکدیگر سبقت جویید!) «وِجْهَةٌ» به کسر واو آن ست که انسان به آن رو می‌کند مثل قبله.
(فَبَرَّاَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ کانَ عِنْدَ اللَّهِ‌ وَجِیهاً) (و خداوند او را از آنچه در حق او می‌گفتند مبرا ساخت؛ و او نزد خداوند، آبرومند (و گرانقدر) بود!) وجیه به معنی ذو جاه و محترم است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۷، ص۱۸۴.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۵۵.    
۳. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۶، ص۳۵۶.    
۴. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۹۵.    
۵. فیومی، احمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۳۵.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۵۰.    
۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ص۸۵۵.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۷.    
۱۰. قصص/سوره۲۸، آیه۲۲.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۸.    
۱۲. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۶.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۲.    
۱۴. رحمن/سوره۵۵، آیه۲۷.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۳۲.    
۱۶. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۶.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷.    
۲۰. قصص/سوره۲۸، آیه۸۸.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۹۶.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۵۰.    
۲۳. جوهری، اسماعیل، الصحاح تاج اللغه وصحاح العربیه، ج۶، ص۲۲۵۵.    
۲۴. فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۲۹۵.    
۲۵. فیومی، احمد، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۳۵.    
۲۶. شرتونی، سعید، اقرب الموارد.
۲۷. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۸۵۶.    
۲۸. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱، ص۳۵۱.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج۲، ص۷۵۷.    
۳۰. بیضاوی، ناصرالدین، انوار التنزیل و اسرار التاویل، ج۵، ص۲۷۶.    
۳۱. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج۲، ص۴۴۷.    
۳۲. رعد/سوره۱۳، آیه۲۲.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۵۲.    
۳۴. روم/سوره۳۰، آیه۳۸.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۰۸.    
۳۶. انسان/سوره۷۶، آیه۹.    
۳۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵۷۹.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۵۲.    
۳۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۳۳.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۲۰۷.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۲.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶۵.    
۴۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۵.    
۴۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۲.    
۴۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۷.    
۴۶. نساء/سوره۴، آیه۱۲۵.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۹۸.    
۴۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۲.    
۴۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۳.    
۵۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۸۲.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۲۷۷.    
۵۳. نساء/سوره۴، آیه۵۷.    
۵۴. آل عمران/سوره۳، آیه۵۷.    
۵۵. نساء/سوره۴، آیه۱۲۲.    
۵۶. نساء/سوره۴، آیه۱۷۳.    
۵۷. مائده/سوره۵، آیه۹.    
۵۸. مائده/سوره۵، آیه۹۳.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۵.    
۶۰. بقره/سوره۲، آیه۱۴۴.    
۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۲.    
۶۲. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۰۸.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.    
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸.    
۶۶. عیاشی، محمد، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۵۶.    
۶۷. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۵۹.    
۶۸. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۳۹۱.    
۶۹. رضا، محمد رشید، تفسیر المنار، ج۱، ص۳۵۸.    
۷۰. بقره/سوره۲، آیه۱۴۸.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۳.    
۷۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۹.    
۷۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۷.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «وجه‌»، ج۷، ص۱۸۴.    






جعبه ابزار