هاد (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هاد:
(فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ) هاد:
هادى اسم فاعل است از مادّه
«هدايت» و
هدایت در لغت به معنى «دلالت و راهنمايى توأم با لطف و دقت» است.
به موردی از کاربرد
هاد در
قرآن، اشاره میشود:
(أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ وَ يُخَوِّفُونَكَ بِالَّذِينَ مِن دُونِهِ وَ مَن يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ) (آيا
خداوند براى نجات و دفاع از بندهاش كافى نيست؟! ولى آنها تو را از غير او مىترسانند. آنها گمراهند و هر كس را خداوند گمراه كند، هيچ راهنمايى براى او نخواهد بود!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: اين آيه مشتمل بر دو جمله عكس هم است كه به عنوان دو ضابطه كلى ايراد شده و به همين جهت با اينكه در آيات قبل ضميرى به
اللَّه برمىگردانيد، در اين جا خود اين نام مقدس را آورده، پس اين آيه از قبيل به كار بردن اسم ظاهر در جاى ضمير است.
در اينكه دنبال جمله
(أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ ...) فرمود:
(وَ مَنْ يُضْلِلِ ...) خود اشاره است به اينكه اين تهديد كنندگان كه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به خدايان خود تهديد مىكردند، تا ابد به سوى
ایمان راه نمىيابند، سعى و تلاششان به نتيجه نمىرسد و هرگز به آرزوى خود درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اميدهاى خامشان نمىرسند، براى اينكه خدا او را كه هدايت كرده هرگز گمراه نمىكند.
(كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنذِرِينَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) (مردم در آغاز امت واحدى بودند؛ به تدريج جوامع و طبقات پديد آمد و اختلافاتى پيدا شد؛ در اين حال خداوند،
پیامبران را برانگيخت؛ تا مردم را بشارت و بيم دهند و
کتاب آسمانی را، كه به سوى حق دعوت مىكرد، با آنها نازل نمود؛ تا در ميان مردم، درباره آنچه اختلاف داشتند، داورى كند. تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، پس از آنكه نشانههاى روشن به آنها رسيده بود، به سبب انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند. ولى خداوند، كسانى را كه ايمان آورده بودند، بر حقيقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، هدايت نمود؛ و خدا، هر كس را بخواهد، به راه راست هدايت مىكند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: اختلافها دو قسم شد، يكى اختلاف در
دین كه منشاش ستمگرى و طغيان بود، يكى ديگر اختلافى كه منشاش فطرت و غريزه بشرى بود، اختلاف دومى كه همان اختلاف در امر دنيا باشد باعث تشريع دين شد، و خدا به وسيله دين خود، عدهاى را به سوى حق هدايت كرد، و حق را كه در آن اختلاف مىكردند روشن ساخت، و خدا هر كس را بخواهد به سوى
صراط مستقیم هدايت مىكند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
))
(وَ لَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلكِن يُضِلُّ مَن يَشَاءُ وَ يَهْدِي مَن يَشَاءُ وَ لَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ) (و اگر خدا مىخواست، شما را به اجبار امّت واحدى قرار مىداد؛ ولى خدا هركس را بخواهد و شايسته باشد گمراه، و هر كس را بخواهد و لايق باشد هدايت مىكند. و به
یقین شما از آنچه انجام مىداديد، بازپرسى خواهيد شد.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: بعد از آنكه كلام به ذكر اختلاف ايشان منجر شد همان اختلاف را بيان كرده فرمود:
اين اختلاف غرض الهى از خلقتشان را نقض نمىكند و او را عاجز نمىسازد، اگر خدا مىخواست همه آنان را امتى واحد مىكرد كه اختلافى بينشان نباشد، ليكن
خدای سبحان خودش آنها را مختلف خلق كرد، يكى را هدايت و يكى را گمراه نمود.
به این جهت چنين كرد كه حكمت خداوند سبحان اقتضاء مىنمود كه
سعادت و
شقاوت بشر بر اساس اختيار بوده باشد، و راه اطاعت را كه منتهى به سعادت آنان مىشود و راه شقاوت را كه منتهى به بدبختى ايشان مىگردد برايشان بيان كرد تا هر كس راه معصيت را بپيمايد و طريق ضلالت را پيش گيرد مجازاتش نموده، و هر كس بر مركب راهوار اطاعت
سوار شود و راه اطاعت را طى كند او را هم پاداش دهد، و بزودى از هر دو طايفه خواهد پرسيد كه چه كرديد و چه اختيار نموديد؟
از آنچه گذشت اين نكته روشن گرديد كه مراد از يک امت قرار دادن آنان، رفع اختلاف از ميان آنان است، مقصود اين است كه همه ايشان را از نظر هدايت و سعادت يک جور خلق مىكرد، و نيز روشن گرديد كه مقصود از
اضلال بعضى و هدايت بعضى اضلال و هدايت ابتدايى نيست، بلكه مجازاتى است، زيرا همه آنان چه گمراهشان و چه در راهشان همه هدايت ابتدايى دارند، و آن كسى كه خدا مىخواهد گمراهش كند كسى است كه خودش راه ضلالت يعنى معصيت را پيموده و پشيمان هم نمىشود و آن كس كه خدا هدايتش كرده كسى است كه هدايت فطرى خود را از دست نداده و بر آن اساس مشى مىكند يا همواره در طاعت است و يا اگر گناهى سر مىزند توبه مىكند و از راه گناه به صراط مستقيم و سنت الهىاش كه تبديل پذير نيست بر مىگردد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا) (ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد و پذيرا گردد يا ناسپاس.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: كلمه هدايت به معناى ارائه طريق است، نه رساندن به مطلوب. مراد از سبيل، سبيل به حقيقت معناى كلمه است و آن مسيرى است كه آدمى را به غايت مطلوب برساند، غايت مطلوب همان حق است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
هدایت را به دو شعبه تقسيم كردهاند:
هدایت تشریعی و
هدایت تکوینی.
يک نگاه اجمالى به آيات قرآن به خوبى روشن مىسازد كه قرآن هدايت و
ضلالت را فعل خدا مىشمارد و هردو را به او نسبت مىدهد، چنانكه در آيه ۲۱۳
سوره بقره مىخوانيم:
«خداوند هركس را بخواهد به راه
راست هدايت مىكند»
و نيز در آيه
۹۳ سوره نحل آمده:
«خدا هركس را بخواهد و شايسته باشد گمراه، و هر كس را بخواهد و لايق باشد هدايت مىكند.»
منظور از هدايت الهى، هدايت تشريعى است كه از طريق
وحی،
کتب آسمانی و ارسال پيامبران و اوصياى آنها و همچنين درک عقل و وجدان صورت گرفته است، امّا پيمودن راه در تمام مراحل برعهده خود
انسان است.
جمعى ديگر از مفسران، هدايت و ضلالت را در آنجا كه جنبه تكوينى دارد به مسأله پاداش و كيفر و رساندن به طريق
بهشت و
دوزخ تفسير كردهاند و گفتهاند خداوند نيكوكاران را به راه بهشت هدايت مىكند و بدكاران را از آن گمراه مىسازد.
جمعى ديگر گفتهاند منظور از هدايت فراهم ساختن اسباب و مقدمات براى رسيدن به مقصود است و منظور از ضلالت عدم تهيه آنها يا حذف آن است كه بعضى از آن به «توفيق» و «سلب توفيق» تعبير كردهاند، زيرا توفيق همان فراهم ساختن مقدمات براى وصول به مقصود است و سلب توفيق از ميان بردن آنهاست.
دقيقترين تفسيرى كه با همه آيات هدايت و ضلالت سازگار است، اين است كه بگوييم: هدايت تشريعى به معنى ارائه طريق جنبه عمومى و همگانى دارد و هيچ قيد و شرطى در آن نيست.
چنانكه در آيه ۳
سوره دهر آمده:
«ما راه را به انسان نشان داديم خواه شكرگزارى كند يا
کفران»
در آيه ۵۱
سوره آل عمران مىخوانيم:
«تو همه انسانها را به صراط مستقيم دعوت مىكنى»
بديهى است دعوت
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مظهر دعوت خداست، چرا كه هرچه او دارد از خدا دارد. امّا هدايت تكوينى به معنى ايصال به مطلوب و گرفتن دست بندگان و گذراندن آنها از تمام پيچ و خمهاى راه، حفظ و حمايت از آنها تا رساندن به ساحل نجات كه موضوع بحث بسيارى ديگر از آيات قرآن است هرگز بىقيد و شرط نمىباشد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «هاد»، ج۴، ص۵۷۹.