نَفَق (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نَفَق (به فتح نون و فاء) و
نَفاق (به فتح نون) از
واژگان قرآن کریم به معنای خروج یا تمام شدن است. این واژه دارای مشتقاتی است که
در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اِنْفاق (به کسر الف و سکون نون) به معنای اخراج
مال؛
نَفَقه (به فتح نون و فاء) به معنای آنچه خرج و مصرف میشود؛ و
نِفاق (به کسر نون)
مصدر به معنی
منافق بودن است و
مُنافِق به کسی گویند که
در باطن
کافر و
در ظاهر
مسلمان است.
نَفَق و
نَفاق به معنی خروج یا تمام شدن است.
در مجمع ذیل آیه
(نَفَقاً فِی الْاَرْضِ) فرموده: اصل
نَفَق به معنی خروج است
و
در ذیل
آیه ۳ بقره (وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ) فرموده:
انفاق اخراج
مال است، «
اَنْفَقَ ماله» مال خویش را از ملکش خارج کرد.
در لغت آمده:
نَفَقَتِ الدّابَّة
نُفُوقاً: مات و خرج روحها».
راغب میگوید: «
نَفَقَ الشّیء: مضی و نفد» یعنی شیء رفت و تمام شد.
در صحاح گوید: «
نَفَقَ الزّاد
نَفْقاً: نفد»
توشه تمام شد.
زمخشری از
یعقوب نقل کرده: «نفد الشّیء و
نفق واحد» یعنی هر دو به یک معنی است.
این واژه دارای مشتقاتی است که
در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
اِنْفاق: اخراج مال است. وجه
تسمیه اِنْفاق از آنست که شخص مال را بدان وسیله از دستش خارج میکند و یا فانی مینماید.
(وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَاِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ) « آنچه از مال
در راه خدا خرج میکنید،
خدا به آن دانا است».
(قُلْ لَوْ اَنْتُمْ تَمْلِکُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّی اِذاً لَاَمْسَکْتُمْ خَشْیَةَ الْاِنْفاقِ) «بگو: اگر مالک خزائن
رحمت پروردگارم بودید، آنوقت از خرج کردن
امساک میکردید، از
ترس آنکه خرج کنید، تمام شود»؛
راغب آن را
لازم و به معنی تمام شدن دانسته است.
انفاق در اصطلاح شرعی یعنی: خرج مال
در راه خدا اعمّ از
واجب و
مستحبّ، و از چیزهائی است که
قرآن و
روایات درباره آن بسیار تشویق کردهاند و آن یکی از اسباب تعدیل
ثروت و پرکردن شکاف جامعهها است،
بخل و امساک هر قدر مذموم و منهیّ است
در مقابل،
انفاق مانند آن و بیشتر از آن ممدوح میباشد.
خداوند میفرماید:
(الَّذِینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ لا یُتْبِعُونَ ما اَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا اَذیً لَهُمْ اَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ) (كسانى كه اموال خود را
در راه خدا
انفاق مىكنند، سپس به دنبال
انفاقى كه كردهاند،
منّت نمىگذارند و آزارى نمىرسانند،
پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است)
و نیز آنان را به زارعی تشبیه کرده که با کاشتن یک دانه، هفتصد دانه بلکه بیشتر به دست میآورند:
(مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ اَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ اَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ) (كسانى كه اموال خود را
در راه خدا
انفاق مىكنند، همانند بذرى هستند كه هفت خوشه بروياند؛ كه
در هر خوشه، يكصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر كس بخواهد، دو يا چند برابر مىكند).
نَفَقه: آنچه خرج و مصرف میشود.
(وَ ما اَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ اَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَاِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُهُ) « آنچه از
نفقه خرج کردید و یا
نذری که انجام دادید، خدا آن را میداند».
جمع آن
نَفَقات است:
(وَ ما مَنَعَهُمْ اَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ اِلَّا اَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ) (هيچ چيز مانع قبول
انفاقهاى آنها نشد، جز اينكه آنها به
خدا و
پیامبرش کافر شدهاند).
نِفاق: مصدر به معنی
منافق بودن است.
مُنافِق کسی است که
در باطن
کافر و
در ظاهر
مسلمان است.
(یَقُولُونَ بِاَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ) (به
زبان خود چيزى مىگويند كه
در دلهايشان نيست).
طبرسی در وجه این تسمیه
در جائی میگوید:
منافق به سوی
مؤمن با
ایمان خارج میشود و به سوی کافر با
کفر و
در جای دیگر میگوید: علت این تسمیه آنست که
منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. به نظر
راغب در مفردات و
فیومی در مصباح تسمیه
منافق از «
نَفَق» به معنی نَقْب (سوراخ کردن) است که از راهی به
دین وارد و از راه دیگری خارج میشود.
به هر حال
منافق را از آن
منافق گوئیم که از ایمان خارج شده، چنانکه از طبرسی نقل شد و یا از دری وارد و از
در دیگری خارج شده، چنانکه از راغب نقل گردید و شاید از
(اِنَ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ) (به يقين،
منافقان همان فاسقانند)
علت تسمیه را فهمید که
فسق به معنی خروج است.
نَفَق (بر وزن فَرَس) نقبی (سوراخی) است
در زیر زمین که درب دیگری برای خروج دارد:
(فَاِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقاً فِی الْاَرْضِ اَوْ سُلَّماً فِی السَّماءِ) مراد از
نَفَق در آیه همان
نَقْب (سوراخ کردن) است، یعنی: «اگر بتوانی نقبی
در زمین یا نردبانی بر
آسمان بجوئی».
یربوع خزندهایست شبیه به موش (شاید
موش صحرائی یا
راسو بوده باشد) این خزنده دو لانه میسازد، یکی به نام
نافقاء که آن را مخفی میدارد؛ دیگری به نام قاصعاء که آشکار است؛ چون
دشمن در قاصعاء به آن حمله کند وارد
نافقاء شده و از آن خارج میشود. این مطلب
در صحاح و
قاموس و
اقرب الموارد نقل شده است.
طبرسی
در علّت تسمیه
نافقاء فرموده که: یربوع از آن خارج میشود.
فعل
نفاق از
باب مفاعله آید، مثل:
(اَ لَمْ تَرَ اِلَی الَّذِینَ نافَقُوا یَقُولُونَ لِاِخْوانِهِمُ الَّذِینَ کَفَرُوا) (آيا
منافقان را نديدى كه پيوسته به برادران كافرشان از
اهل کتاب مىگفتند...).
منافق از کافر خطرناکتر و
عذاب او
در آخرت از کافر سختتر است زیرا که به حکم
دزد خانگی است و پلی است که کفّار به وسیله آن به خرابکاری
در اسلام راه مییابند.
قرآن مجید میفرماید:
(اِنَ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْاَسْفَلِ مِنَ النَّارِ) «
منافقان در پائینترین درجه آتش هستند»
و نیز فرموده:
(وَعَدَ اللَّهُ الْمُنافِقِینَ وَ الْمُنافِقاتِ وَ الْکُفَّارَ نارَ جَهَنَّمَ) (
خداوند به مردان و زنان
منافق و كفّار، وعده آتش
دوزخ داده).
در صدر اسلام
منافقان در کارهای
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسیار کارشکنی کردند. حالاتشان اغلب
در سوره توبه که
در سال نهم
هجرت نازل شده و
در سوره منافقون و جاهای دیگر مذکور است و نیز زنان
منافق نیز کم نبودهاند، که
قرآن پنج بار «
منافقات» را
در ردیف «
منافقین» آورده است.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "نفق"، ج۷، ص۹۷.