نفرینهای قرآنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نفرینهای قرآنی، یکی از مباحثی است که در
قرآن از آن یاد شده است. در
آیات قرآنی واژههای چندی برای
نفرین مورد استفاده قرار گرفته که از آن جمله میتوان به
قتل،
قاتل،
تبت،
تعسا،
ویل، بعدا،
اطمس،
اشدد و مانند آن اشاره کرد.
زنده باد و مرده باد از مصادیق
دعا و
نفرین است. انسانها هنگامی که توانایی ندارند تا بقا و یا زوال چیزی را به دست خود تحقق بخشند، به دعا و
لعن و نفرین متوسل میشوند و از
خداوند میخواهند تا بقای امر خوب و مطلوب و نابودی امر بد و نامطلوب را انجام دهد.
در عصر حاضر، نفرین و لعن از دایره فردی به دایره اجتماعی کشیده شده و در همه رسانهها میتوان نوشتهها و فریادهایی چون مرگ بر شاه، مرگ بر خلیفه، مرگ بر مبارک، مرگ بر آمریکا و اسرائیل یا مرگ بر استکبار را دید و شنید. البته این اختصاص به ایران اسلامی ندارد، بلکه در سرتاسر جهان عبارتهای فوق دیده و شنیده میشود.
شگفت اینکه خداوند در دو مورد به صراحت در حق دو گروه از انسانها نفرین و لعن کرده و مرده باد گفته است. نویسنده در این مطلب برآن است تا به چرایی انتخاب این دو گروه و نقش آنان در
ضلالت و اضلال
جامعه و مردم براساس آموزههای قرآنی بپردازد.
نفرین به معنای دعای بد، ضد آفرین است. نفرین بیانگر
نفرت و بیزاری شدید انسان از کس یا چیزی است و از آنجا که توانایی دفع آن را ندارد، به دعا متوسل میشود تا ضمن اعلان بیزاری، از کمک الهی برای از میان بردن و یا رهایی یا دوری از آن بهرهمند شود.
نفرین در شرایطی انجام میگیرد که انسان به
عجز و ناتوانی خود پی برده و از خداوند ربالعالمین یاری میجوید تا از شر آن در امان ماند. البته لعن به معنای راندن و دور کردن از روی
خشم و غضب نیزگاه در همین معنا به کار میرود؛ چرا که لعن انسان به معنای دعا و نفرین برضد دیگری است؛ هرچند که این واژه و اصطلاح وقتی در خصوص خداوند به کار میرود معنایی دیگر دارد؛ چرا که لعن خداوند در دنیا به معنای قطع رحمت الهی و عدم توفیق یابی شخص و در
آخرت به معنای
کیفر و مجازات است.
بنابراین، نفرین و لعن در انسانها به همان معنای دعای بد در حق دیگری است؛ چنانکه آفرین به معنای دعای خیر است.
در آیات قرآنی واژههای چندی برای نفرین مورد استفاده قرار گرفته که از آن جمله میتوان به
قتل،
قاتل،
تبت،
تعسا،
ویل، بعدا،
اطمس،
اشدد و مانند آن اشاره کرد.
از نظر آموزههای قرآنی لعن انسان در حق دیگری و نفرین وی در مواردی جایز دانسته شده است. البته خداوند خود اقدام به لعن و نفرین کرده ولی باید دانست که لعن و نفرین خداوند یک تفاوت ماهوی دارد، زیرا جملات انشایی خداوند مانند کن، در حقیقت معنای اخباری میدهد و بیانگر تحقق آن است.
به سخن دیگر، لعن خداوند در دنیا به معنای قطع شدن رحمت از شخصی و عدم توفیقیابی او در زندگی دنیوی، در آخرت به معنای مجازات و کیفر شدید است. خداوند
ابلیس را لعن کرده و او را از خود رانده و دور کرده است، از اینرو از
رحمت الهی و توفیق خداوندی محروم شده است. همچنین نفرین خداوند به معنای دعا بد در حق کسی نیست، بلکه معنای دوری آن شخص از رحمت الهی است و شخصی که خداوند او را نفرین میکند از رحمت خداوند محروم میشود و توفیقی در زندگی نمییابد.
براساس آموزههای قرآنی، هرکسی را که خداوند لعن کند، مجاز است که انسان نیز در حق او دعای بد و نفرین و لعن زبانی نماید. از اینرو افرادی چون ابلیس،
ستمگران کافران،
قاطعان رحم و ترککنندگان
صله رحم،
پیمان شکنان،
دروغگویان،
شایعه پراکنان علیه نظام و جامعه اسلامی،
مومنان به جبت و طاغوت،
بت پرستان بیماردلان متعرض به زنان مسلمان،
اذیتکنندگان پیامبر،
قاطبه
بنیامیه فرعون و فرعونیان،
مشرکان،
مرتدان،
منافقان،
عالمان کتمان کننده حق و احکام و معارف الهی
و گروهها و افراد و اشخاص حقیقی و غیرحقیقی که از سوی خداوند لعن و نفرین شدهاند مجاز است که مومنان نیز آنها را لعن و نفرین کنند
در آیات قرآنی آمده است که پیامبرانی از جمله
حضرت ابراهیم،
حضرت صالح،
حضرت موسی،
حضرت محمد،
حضرت نوح و مانند ایشان علیه افراد و قوم یا اشخاصی نفرین و دعای بد کردند.
حضرت عیسی (علیهالسّلام) و
حضرت داود (علیهالسّلام) بطور خاص
قوم یهود را به سبب کفرورزی، تجاوزگری،
عصیان، ترک
نهی از منکر و
فسق و فجور لعن کردهاند.
به هر حال، سنت لعن و نفرین، سنتی اسلامی است و نمیتوان آن را غیرمجاز شمرد، بلکه برای اعلان رسمی بیزاری از غیرخودیها لازم است که نفرین و لعن انجام گیرد تا انسان با دل و زبان و عمل خویش از علل و عوامل منکر تبری جوید.
با نگاهی به آنچه گفته شد، دانسته شد که چه کسانی استحقاق نفرین و لعن خدا و مؤمنان را دارند. اما برای این که شناخت جامع و کاملی از ایشان داشته باشیم و علت و عوامل استحقاق نفرین و لعن را بدانیم و بشناسیم، با نگاهی دقیق تر به آیات قرآنی مینگریم و میکوشیم علل و عوامل استحقاق نفرین و لعن را بشناسیم.
در آیات قرآنی بیش از ۳۳ مورد را میتوان یافت که به عنوان علل و عوامل استحقاق لعن و نفرین معرفی شده است و خداوند به سبب همین علل و عوامل آنان را نفرین کرده است.
استکبار و توطئه غرورآمیز علیه قرآن و آموزههای و حیانی یکی از علل و عواملی است که خداوند دارنده این صفت را مستحق لعن و نفرین دانسته است. خداوند در آیات ۱۸ تا ۲۵
سوره مدثر ضمن بیان این عامل، شخص را مستحق مرده باد دانسته و با واژه قتل از او یاد کرده است: فقتل کیف قدر: مرگ بر او باد! چگونه برای مبارزه با حق، مطلب را آماده کرد؟
افتراء به خداوند،
افتراء به قرآن و
سحر دانستن آیات آن،
بازداشتن مردم از راه خدا،
تحریف حقایق دین،
ترک
نماز تکبر و خود بزرگبینی،
تکذیب قیامت،
تکذیب
رسالت پیامبر،
تکذیب معارف الهی،
طراحی و توطئه علیه دین و پیامبر،
دروغپردازی،
دنیاطلبی،
ریاکاری،
شرکت،
شکنجه مومنان،
ظلم و ستم،
عیب جویی،
غفلت از نماز،
فسادانگیزی،
قساوت قلب،
کراهت از حق،
کفران نعمت و ناسپاسی،
کم فروشی و خیانت در معامله،
گمراهی و اغواگری،
گناه و فسق،
لواط و هم جنسبازی،
امتناع از پرداخت
زکات و ناخشنودی از
وحی از جمله عواملی است که خداوند شخص را به سبب آنها مستحق نفرین و دعای بد خود و مؤمنان دانسته است.
در این میان خداوند به شکلی شگفت انگیز، نسبت به علل و عواملی، سختگیری بیشتر میکند و با واژگانی چون مرده باد به نفرین و لعن میپردازد. از جمله کسانیکه مستحق مرده باد الهی هستند کسانیاند که
کفران نعمت و ناسپاسی پیشه میکنند یا به گمانهزنی میپردازند و یا در برابر دین الهی میایستند و مومنان را شکنجه و اذیت میکنند. از این رو میفرماید: قتل الخراصون،
قتل اصحاب الاخدود،
قتل الانسان ما اکفره،
قتل کیف قدر.
در این آیات قرآنی که خداوند خشم و غضب خویش را با واژه مرده باد (قتل، فعل مجهول ماضی که به معنای اخبار از گذشته و تحقق آن است و به ظاهر در قالب انشاء بیان شده است) گفته است به روشنی این معنا به دست میآید که پروردگار از برخی کارها، بسیار به خشم میآید.
خداوند از کسانی که
دین را به تمسخر گیرند و با گمانهزنی (تخرص)، زندگی خود را سامان دهند، به شدت خشمگین میشود. اصولا تخرص و گمانه زدن به این معناست که چیزی را مبنا قرار دهیم که نمیتواند مبنا قرار گیرد. روشی که اهل تمثل منطقی و
قیاس اصولی به کار میگیرند و در
مذهب اسلام برخی آن را به عنوان یک منطق زندگی گرفته و احکام را بر آن بار کردهاند، بسیاری از مشکلات را برای جامعه اسلامی به دنبال میآورد.
گمانه زدن به یک معنا نوعی دروغپردازی است، زیرا بر اساس امور ظنی میکوشد تا امری را به عنوان علم قطعی، نشان دهد و حقیقتی را وارونه جلوه کند. به عنوان مشت نمونه خروار، نمونهای را انتخاب میکند که تفاوت ماهوی با کل دارد و به اعتبار اینکه جن از
آتش است پس آتش نمیتواند موجب عذاب و رنج
جن شود، بنابراین نتیجه میگیریم که دوزخ جن نمیتواند آتشین باشد. یا اینکه بگوید که
شراب همان آب انگور است و آب انگور
حلال است، پس نتیجه میگیریم که شراب حلال است. چنین روشی در حوزه امور علمی و زندگی میتواند آثار زیانباری را به جا بگذارد؛ چراکه خراصون و گمانهزنندگان با گمانههای باطل خود حقایق را دگرگونه میکنند و با
جهل و
غفلت خویش به عنوان علم زمینه ساز تباهی زندگی و گمراهی خود و دیگران میشوند. آنان با تمسخر گرفتن حقایق با توهمات باطل و غلط خویش منکر
قیامت میشوند و میپرسند اگر قیامت حق است پس کی و چگونه اتفاق میافتد؟
این پرسشهای غلط و باطل ایشان به سبب این گمانه زدن است که هر چیزی که نیست و نابود شود دیگر حیات و زندگی مجدد نخواهد یافت و با قیاس و
تمثیل به برخی از مسایل دنیوی، استدلالهای قطعی و یقینی ارایه میدهند که قیامتی نخواهد بود.
از مصادیق خراصون و گمانه زنندگان میتوان به
ولیدبن مغیره اشاره کرد که با تمثیل خواست حقیقت وحی را منکر شود. او با تفکر ظنی خویش چنین فکر کرد که چگونه میتواند میان خدا و بشر ارتباطی باشد؛ چراکه هیچ تناسب و سنخیتی میان بشر خاکی با این کالبد جسمانی با خداوند مجرد نیست. پس هرکسی ادعای وحی و ارتباط با خدا را مطرح کند بیگمان یاوه میگوید و یا سحر و ساحری میکند و چیز خلاف واقع را به عنوان واقع به خورد مردم میدهد. از اینرو با گمانهزنی خود، حقیقت وحی و ارتباط با خدا را یا دروغی از سوی مدعی پیامبری دانست که قول بشری را به عنوان قول خداوندی جا میزند یا اینکه سحر و جادویی دانست که این شخص در آنچنان وارد شده که میتواند با اینگونه تاثیرگذاری سخنی را بر زبان آرد که بشری است ولی گویی قول خدایی است.
گمانهزنی و تمثیل گرایی
ولیدبن مغیره موجب میشود که براساس یک فکر و نظری باطل و جاهلانه، حقیقت وی را منکر شود و اینگونه خود و دیگران را گمراه کند. از این رو خداوند به شدت به مبارزه با خراصون و گمانهزنان میپردازد و این شیوه دروغگویی را ناپسند و زشت برمی شمارد و گمانهزنان را مستحق مرگ میداند و ایشان را خود نفرین میکند و میفرماید: قتل الخراصون: مرگ بر گمانهزنان و دروغگویان.
دومین امری که خشم خداوند را به شدت برمی افزود و غضب خداوند به شکل مرده باد تحقق مییابد، مساله
کفران نعمت است. خداوند در آیات۱۷ تا ۳۲
سوره عبس بیان میکند که افراد ناسپاسی که نعمتهای خداوند را منکر میشوند و قدر این نعمتهای بزرگ از وجود و بقا را نادیده میگیرند، گرفتار نفرین الهی میشوند و خداوند فریاد مرده باد بر سرشان میکشد.
از نظر قرآن افراد ناسپاسی که نعمتها را منکر میشوند و کفران نعمت میکنند و آن را در زندگی به درستی به کار نمیگیرند و یا شکرگزار نعمت الهی نیستند، مستحق نفرین الهی هستند و خداوند بر ایشان فریاد میزند و میگوید: مرگ بر ناسپاسان و این روش گویای آن است که ناشکری و قدرنشناسی از نعمتها تا چه حد نزد خداوند سنگین و زشت و ناپسند است.
نفرین الهی در حق هر کسی وارد شود او را به هلاکت میافکند چنانکه اقوام بسیاری گرفتار نفرین شده و هلاک گردیدند.
و... و اگر گرفتار هلاکت نشوند دستکم این نفرین پیامدهایی چون تباهی اموال و بهرهنبردن از آنها،
سرگردانی
و قساوت قلب و سنگدلی
درپی خواهد داشت. بنابراین، باید کاری کرد تا گرفتار علل و عوامل نشویم که نفرین الهی ما را دربر گیرد و از رحمت الهی محروم شده و مرگ را بر خودمان مسلط کرده و هلاکت در دنیا و آخرت را برای خودمان رقم زنیم. باید به خداوند پناه برد و از کفران نعمت و سخن بر پایه گمان و گمانهزنی و تخمین ناروا فرار کرد و به خود اجازه ندهیم بر پایه تخمین حقایق را کتمان کرده و اموری را به عنوان قطعی بپذیریم و به دیگران به عنوان امر قطع معرفی کنیم و خود و دیگران را گمراه نماییم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نفرینهای قرآنی»، تاریخ یازیابی ۹۵/۱۱/۳۰.