• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نظریه برابری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




برابری، نظریه‌ای بر پایه اعتقاد به همانند بودن انسان‌ها از جنبه وجودی و در نتیجه، لزوم رفتار یکسان با آن‌ها می‌باشد.




تأکید بر برابری انسان‌ها با یکدیگر پیشینه‌ای طولانی دارد، ولی در چند قرن گذشته، بویژه بعد از انقلاب فرانسه و دوره روشنگری، این اندیشه به نیرویی عمده برای تغییرات اساسی در حقوق عمومی و سیاسی در اروپا و شمال امریکا تبدیل شده و بتدریج بر کشورهای غیر اروپایی نیز اثر گذاشته است. در دهه‌های اخیر، مجامع بین المللی، به منظور تأکید بر برابری انسان‌ها با قطع نظر از نژاد، رنگ، طبقه اجتماعی، مذهب، ثروت، مقام، جنس و جز اینها، چندین مقاوله نامه و اعلامیه، تصویب کرده اند.
[۱] جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج۷، ص۳۹ـ۴۳، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.




آنچه در اندیشه برابری از دیر باز مطرح می‌شده، جنبه نظری آن بوده است. باتوجه به این‌که امور در ظاهر با یکدیگر تفاوت‌های محسوسی دارند، اعتقاد به برابری، مستلزم فرعی دانستن تفاوت‌ها و یکسان دیدن این اشیای بظاهر متفاوت و متنوّع از نگاهی کلّی است. با توجه به این نکته مهم که «برابری حکم می‌کند تا افراد همسان از حقوق همسان برخوردار شوند»،
[۲] ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
پرسش جدّی این است که وجود تفاوت‌های بسیار در نژاد، رنگ، خصوصیات محیطی، وضع تاریخی و سیاسی و مالی، بهره هوشی، قابلیّت فنّی، ویژگی‌های جسمی و سایر تفاوت‌های میان انسان‌ها، و نیز با تمایزهایی که در مراحل مختلف زندگی برای آن‌ها پیش می‌آید (مانند کسب مهارت، موفقّیت در امتحان، شهروند یا بیگانه بودن، التزام به قانون، و فضیلت‌های اخلاقی)، آیا همه انسان‌ها باید در یک گروه قرار گیرند و قوانین و امکانات و فرصت‌ها برای همه آن‌ها یکسان باشد، یا آن‌که در طبقات و گروه‌های متعدّد دسته بندی شوند و با افراد هر طبقه و گروه یکسان برخورد شود. این پرسش، بویژه از آنرو که با عدالت ارتباط دارد، حایز اهمیّت است. ارسطو
[۳] ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
با تصریح بر اینکه «هیچ حکومتی نپاید، مگر آن‌که بر پایه دادگری استوار باشد»، تمایز بین برخی گروه‌های اجتماع را ضروری می‌دانست، و نیز باور داشت که کسانی «بطبع، سزاوار بندگی اند» و بنابراین، بر آن بود که یونانیان می‌توانند آنان را به زیر فرمان آورند.
[۴] ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۷، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
این نظر او بدان معنا بود که برابری همه انسان‌ها در برخورداری از مواهب اجتماعی و سیاسی عادلانه نیست. سن سیمون، فیلسوف فرانسوی (۱۷۶۰ـ۱۸۲۵)، نیز با این استدلال که نابرابری به صورت مشهود در طبیعت وجود دارد و هماهنگی با طبیعت لازم است، از نابرابری انسان‌ها در زندگی اجتماعی دفاع می‌کرد و البتّه، بر لزوم برابری فرصت‌ها به منظور رشددادن استعدادها تأکید می‌ورزید. اما برای مثال، در دیدگاه مسیحیت، همه انسان‌ها از آنرو که آفریدگان خدا هستند، همسان تلقّی می‌شدند؛ یا حقوقدانان رومی، انسان‌ها را از لحاظ جوهر برابر می‌دانستند؛ و همین تلقّی بود که در اعلامیه حقوق بشر در ۱۹۴۸ تجلّی کرد.



در هر حال، اعتقاد به برابری غالباً به منزله نادیده گرفتن یا کوچک شمردن برخی تفاوتها و اصلی دانستن و بزرگ شمردن برخی دیگر است؛ مثلاً ممکن است اختلاف نژادی یا قومی را اصل بگیرند و فقط افراد یک نژاد یا قوم را یکسان بینگارند. در برابر، ممکن است تفاوت در استعداد و قابلیت یا کار بر جسته را ملاک طبقه بندی قرار دهند و سایر تفاوتها را کنار بگذارند. از این گذشته، در سیر تاریخی اندیشه برابری، گاهی فقط یکسانی مالی و اقتصادی وجهه نظر بوده است، گاهی بر همسانی در برابر قانون تأکید می‌شده است، گاهی از برابری فرصت‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیر آن سخن می‌گفته‌اند و گاهی به برابری پاداش در برابر کار یکسان نظر داشته اند.



در قرآن، حدیث، فقه و آرای دانشمندان مسلمان، نکاتی از جنبه های نظری درباره برابری و نیز مواردی از احکام فقهی ناظر به اندیشه برابری دیده می‌شود. یکی از آیاتی که در این باره جلب توجه می‌کند، آیه ۱۳ سوره حجرات است که به نصّ آن، تفاوت‌های ظاهری و طبیعی بین انسان‌ها، چه از نظر جنس و چه از نظر نسبت‌های خانوادگی، قبیله‌ای و نژادی، واقعیتی طبیعی است و کارکرد آن فقط کمک به شناسایی افراد است (وَجَعَلْنا کُم شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَع'ارَفُوا: و شما را جماعتها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را بشناسید). لذا این اختلافات نه همسانی جوهری انسان‌ها را نفی می‌کند و نه می‌تواند ملاک ارزشگذاری، از جنبه‌های اخلاقی، فقهی و حقوقی باشد. به گفته مفسّران، این آیه، بویژه بر نکوهش فخر فروشی و برتری طلبی طبقاتی، نژادی و نَسَبی تأکید کرده است.
[۵] فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
[۶] محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیه، قاهره، (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
[۷] احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ذیل آیه، بیروت ۱۹۸۵.
[۸] محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
روایاتی نیز که از پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در توضیح مراد این آیه یا به صورت مطلق نقل کرده‌اند همین نگرش را افاده می‌کند؛ از آن جمله است خطبه مشهور آن حضرت در حَجّة الوداع در مِنی (اِنَّ رَبَّکُمْ واحِدٌ وَ اِنَّ اَباکُم واحِدٌ، و ادَمُ مِنْ تُرابٍ، لیس لِعَرَبّیٍ عَلی عَجَمِیٍّ فضلٌ اِلاّ بَالتَّقْوی)
[۱۰] علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج۳، ص۹۳، ج ۳، چاپ صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
و نیز این جمله که همه مردم از دورترین زمان تاکنون، همچون دندانه‌های یک شانه با یکدیگر برابرند.
[۱۳] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۳۰، دمشق.
همچنین است تأکیدی که حضرت علی علیه السّلام در عهدنامه مالک اشتر بر همسانی انسان‌ها از نظر آفرینش داشته اند.
[۱۴] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۳،چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
بنابر برخی احادیث، تشریع احکامی مانند قصاص و عباداتِ اجتماعی چون حجّ
[۱۶] محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج۴۸، ص۱۴۱، بحارالانوار،به نقل از امام کاظم علیه السّلام، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
از همین نگرش درباره برابری حقیقی انسان‌ها برخاسته است.
مؤلفّان و متفکران مسلمانی که در دهه‌های اخیر از برابری در اسلام بحث کرده اند، به این نکته توجّه داده‌اند که وجود اصول اساسی و مهمّی چون توحید در عبودیت،
[۲۰] محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «عبد»، قاهره ۱۳۶۴.
انتساب همه انسان‌ها به یک منشأ و مخلوق بودن همه آن‌ها به دست یک آفریدگار
[۲۵] محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «خلق»، قاهره ۱۳۶۴.
که علاوه بر قرآن در حدیث (از پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم: اِنّی وَجَدْتُ اَصْلَ الْخَلْقِ التُرابَ... خَلَقَهُمْ اِلهٌ واحِدٌ) بارها مطرح شده است، و نیز «تکریم انسان‌ها» که همگانی است، مقتضی برابری همه انسان‌ها در برخورداری از زیر بنایی ‌ترین حقوق فردی و جمعی، مانند حقّ حیات، امنیّت مالی و جانی، حقّ تملّک و تصّرف و اکتساب، حقّ کار و استحقاق اجرت و سایر حقوق و آزادی‌های اساسی از دیدگاه اسلام است.
[۲۹] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۰، قم ۱۳۶۴ ش.
[۳۰] سید قطب، ج۱، ص۵۷-۵۸، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۳۱] سید قطب، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۳۲] مصطفی بغا، ج۱، ص۲۸۹، بُحوث فی نظام الاسلام، چاپ خالد بن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۳] مصطفی بغا، ج۱، ص۳۰۸، بُحوث فی نظام الاسلام، چاپ خالد بن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۴] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۵، ص۱۵۲ـ۱۶۵، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.




نگاه برابر به انسان‌ها به منزله نادیده انگاشتن تفاوت‌های موجود در میان آن‌ها از نظر استعداد، لیاقت، کوشش، ارائه کار مفید، پاداش و نیز نفی فضایل و برتریهای فردی یا نفی درجات و مراتب اجتماعی نیست و به تعبیر برخی مؤلفان، نادیده گرفتن این نکته در واقع، ظلم به فرد و جامعه است.
[۳۵] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۹ـ۹۲، قم ۱۳۶۱ ش.
[۳۶] حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۸۹، قم ۱۴۰۸.
[۳۷] مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، ج۱، ص۲۹۲، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۳۸] جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج۷، ص۹۹، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.
از آن بالاتر، به گفته این مؤلفان تفاوت استعدادها و وجود رتبه‌ها و مقامات اجتماعی برای استقرار نظام اجتماعی اجتناب ناپذیر است. آیه ۳۲ سوره زُخرف همین واقعیت را بیان می‌کند و در سخنان فلاسفه
[۳۹] محمد بن محمد نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۲۵۱، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
(لَوْ تَساوَی الناّسُ لَهَلَکوُا) نیز تصریحات و اشاراتی به این امر دیده می‌شود. مطهری
[۴۰] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۶ـ۸۹، قم ۱۳۶۱ ش.
بر همین اساس، مراد از برابری در عرصه زندگی اجتماعی را برابری در فرصت‌ها و امکانات می‌داند تا هر کس به فراخور قابلیّت و کوشش خود از این فرصت‌ها بهره بگیرد.
در واقع، این بحث به این دیدگاه باز می‌گردد که برابری در نظام حقوقی و فقهی اسلام، تحت شعاع اصلی مهم‌تر و اساسیتر، یعنی عدالت قرار دارد؛ زیرا هدف نهایی از آمدن پیامبران و تنها عامل اصلاح جامعه از نگاه دینی تحقّق قسط و عدالت اجتماعی است.
[۴۱] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۸ـ۴۲۰، قم ۱۳۶۴ ش.
[۴۲] حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۸۵ـ۱۸۷، قم ۱۴۰۸.
[۴۳] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۳۲۴ به بعد، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.




هر چند، یکی از معانی واژه «عدل» و برخی مشتقّات آن در لغت
[۴۴] ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل «عدل»، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۴۵] فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «عدل»، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۴۶] محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «عدل»، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
و قرآن کریم و احادیث،
[۴۸] فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «عدل»، تهران ۱۳۶۵ ش.
مساوات و برابری ذکر شده است و در احادیث متعدّدی این دو واژه با هم آمده اند (مانند «الاّ علی عدلٍ و سواء» «القَسْم بالسّویّه و العَدْل فی الرّعیّة»؛ و گاهی واژه «عدل» به معنای برابری به کار رفته است (از جمله : «فاتّقوا اللّه و اَعدلوا بینَ اولادکم...»)
[۵۵] زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۳، ص۱۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
«وَ اَنْ یقسَّم النّظر فیما بینهُما بالعدل»)،
[۵۶] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۴۰۸، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
اما مفهوم عدالت در متون اسلامی و نیز نزد فلاسفه و حقوقدانان مسلمان عیناً مترادف برابری نیست بلکه عدالت به معنای دادن هر حقّی به صاحب آن است (اِعطاء کلّ ذی حقٍّ حقَّه).
[۵۷] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، ج۱، ص۲۰۱ به بعد، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۵۸] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، ج۱، ص۲۱۷ـ۲۱۸، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۵۹] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۴۴ـ۵۵، قم ۱۳۶۱ ش.
نهایت این‌که در شرایط یکسان، مقتضایِ عدالت، برابری در حقوق و تکالیف است
[۶۰] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۹، قم ۱۳۶۱ ش.
[۶۱] ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
همچنانکه در بسیاری موارد، لازمة عدالت نابرابری و تفاوت گذاشتن است.
[۶۲] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۹، قم ۱۳۶۱ ش.
[۶۳] حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۸۹، قم ۱۴۰۸.

بنابراین، از آن‌جا که برابری از نظر دانشمندان اسلامی از لوازم و شاخه‌های عدالت است،
[۶۴] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۶، قم ۱۳۶۴ ش.
آنچه در مرحلة وضع قوانین اهیمت می‌یابد تحقّق عدالتِ حقوقی و ایجاد تعادل و تشابه میان حقوق، مسئولیت‌ها و تکالیفِ هر فرد است نه برابری همه قوانین نسبت به تمامی افراد.



به عبارت دیگر، برابری در حقوق اسلامی را می‌توان در دو عرصه مورد توجّه قرار داد: ۱) برابری افراد در برابر قانون موجود یا اجرای یکسان و بی تبعیض هر حکم قانونی نسبت به مصادیق موضوع آن؛ ۲) برابریِ احکام و قوانین نسبت به تمامی افراد به طوری که همه افراد و گروه‌های بشر مشمول قوانینی یکسان با عناوینی کلّی و عام باشند و هر حکم قانونی بتواند بالقوّه شامل هر فرد انسان شود.
فقها و متفکران مسلمان نسبت به وجود نوع نخستِ برابری در قانونگذاری اسلام تردید نکرده‌اند تا آن‌جا که برخی از آنان مراد از برابری و مساوات، یا دست کم مصداق بارز آن را منحصراً همین امر دانسته اند. نایینی
[۶۵] محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
برابری را اجرای یکسان و بدون تبعیض عناوین احکام، چه عناوین عام و مشترک میان همه افراد انسان و چه عناوین خاصّ نسبت به افراد موضوعِ خود دانسته است. از این گذشته، عده ای ازمؤلفان، گسترة برابری در فقه را فراختر از این شمرده و به عرصة دوم یعنی «یکسان بودن قوانین برای همه افراد» تعمیم داده اند. از جمله دلایل و شواهد اقامه شده بر وجود این نوع برابری در حقوق اسلامی، تعابیر عام قرآن و حدیث - (مانند: یا ایّها النّاس، یا ایّهاالّذین آمنوا) و نیز شیوة کلی بیان احکام و تکالیف در منابع فقهی است.
[۶۶] سبحانی، ج ۲، ج۱، ص۳۳۹، ص ۴۱۶، عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، بیروت (بی تا).
[۶۷] مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، ج۱، ص۲۸۹، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۶۸] سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، ج۱، ص۴۹، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
این محققّان، وجود مواردی از نابرابری حقوقی میان افراد و گروه‌های جامعه را، به دلیل برخی تفاوت‌ها، بر پایة اصل مهّم و بنیادین «عدالت» توضیح داده اند. برای مثال، به موجب فقه اسلامی، غیر مسلمانان مقیم در جامعة اسلامی از حقوق عام مدنی و اساسی، از قبیل حقّ مالکیت و تصرّف، حقّ حیات، حقّ امنیت جانی و شغلی، حقّ دادخواهی از دادگاه برخوردارند (بنابر روایتی از حضرت علی علیه السّلام : «لَهُ لَنا وَ عَلَیْهِ ما عَلَیْنا مُسْلِماً کان او کافراً».
[۶۹] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
در پاره ای موارد نیز که ادّعای نابرابری میان احکام ویژه مسلمانان و اقلیت‌های دینی شده است، مذاهب مختلف اسلامی اختلاف نظر دارند و بعلاوه، گاه این نابرابری به سود غیر مسلمانان است.
[۷۰] عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۰، بیروت (بی تا).
[۷۱] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۲، دمشق.
[۷۲] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۲۶۹، دمشق.
[۷۳] زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۱۰، ص۵۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۷۴] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۹۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
از آن مهمتر، یکی از ادلّه فقها درباره مواردی از این نابرابری، با استناد به آیه ۱۴۱ نساء، اصل عدم سلطه کافران بر مؤمنان است (و لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤْمنینَ سَبیلاً)
[۷۶] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۹۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۷] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۸، ص۱۳۴، دمشق.
و این لازمة جدّی بقای جامعه دینی است.



همچنین فقها و محقّقان با بیان این نکته که در اسلام بر اشتراک و برابری زن و مرد در حیثیت انسانی و پاداش اخروی تأکید شده است، به برابریِ آن دو در قوانین از کرامت انسانی و قوانین عام مدنی و اساسی اشاره کرده و درباره احکام نابرابر در حق زن و مرد، با الهام از احادیث، به حکمت تشریع آن احکام توجّه کرده این نابرابری را ناشی از تفاوت‌های غریزی و طبیعی ـ اعّم از جسمی و روانی ـ میان آن دو دانسته اند. به عبارت دیگر، از نظر فقها وجود این تفاوت‌ها لازمة عدالت است. به عقیده آنان ویژگیهای طبیعی، اعمّ از جسمی و روانی در هر یک از این دو جنس، موجِب شده است که مرد در وظایفی مانند تأمین نفقه خانواده، جهاد، قضاوت، شهادت و طلاق نقش بیش‌تر یا انحصاری داشته باشد و در برابر، حق دخالت زن در حضانت و تربیت فرزند و مادری افزایش یافته و در نتیجه حقوق آنان درباره ارث، قصاص و دیه نابرابر شده است.
[۷۸] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ج۱، ص۱۲۱ به بعد، قم ۱۳۵۷ ش.
[۷۹] سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، ج۱، ص۵۳ـ۵۴، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
[۸۰] عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، بیروت (بی تا).
[۸۱] جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج۷، ص۱۰۰، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.
ازینرو، این محقّقان با یادآوری نقش تاریخی و اساسی اسلام در ایجاد برابری در حقوق بنیادین و تکالیف زن و مرد، مجموعة حقوق هر یک از آن دو و مسئولیت‌ها و تکالیف آن‌ها را برابر و متعادل دانسته اند «وَ لَُهنَّ مثلُ الذَّی عَلَیْهِنَّ بالمَعْروف».
[۸۳] عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۱، ص۲۷، بیروت (بی تا).
[۸۴] مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳، قم ۱۳۵۷ ش.
[۸۵] سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، ج۱، ص۵۴ـ۵۵، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
در هر حال، گستره برابری در اسلام، هم شامل خودِ احکام و قوانین است و هم شامل اجرای قانون نسبت به مشمولان خود.
اصل برابری افراد از نظر کرامت انسانی و عدم رجحان جان، مال و حیثیتِ یک فرد بر فرد دیگر در گزارشهای روشنی که در سیره پیامبر بر جای مانده و در بسیاری از احکام فقهی مشهود است. احکام و مقرّرات در منابع فقهی و اصولی، به تبعِ آیات و احادیث، به صورت کلّی و خطاب به تمامی افراد بشر، یا دست کم مسلمانان و مؤمنان، است و تنها در پاره ای احکام، به سبب برخی مصالح و به اقتضای عدالت، گروه‌هایی خاص مورد خطاب قرار گرفته اند (به فرموده امام صادق علیه السّلام : «لِاَنَّ حُکْمَ اللّهِ فی الاَوّلینَ والا´خِرینَ و فرائِضَهُ علیهم سواءٌ اِلاّ مِنْ عِلةٍ اوحادِثٍ....
همچنین در قرآن و احادیث، از برابری همه افراد، از زن و مرد، نزد خدا و نیز برابری پاداش و کیفر کارهای آنان سخن رفته است. فَمَنْ یَعْمَلْ مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ...؛



و بنا به روایتی پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم: کُلُّکُمْ فی الاجرِ سَواءٌ.
در سنّتِ پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و حضرت علی علیه السّلام، و در احادیث و فقه اسلامی بر برخی از مصادیق برابری، چه در احکام چه در اجرای قانون، تصریح و تأکید خاص شده است؛ از جمله: برابری افراد در برخی حقوق و احکام اقتصادی (مانند سهم یکسان همگان از بیت المال) و مسئولیت و اختیارات سیاسی، لزوم اجرای یکسان و بی تبعیض قانون نسبت به مشمولان آن زیر نظر حاکم اسلامی، و برابریِ طرفینِ دعوا نزد قاضی در دادگاه.

۹.۱ - در تقسیم اموال


در منابع حدیثی و تاریخی نمونه‌هایی از سخنان و سیره پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم درباره اِعمال اصل برابری در تقسیم اموال عمومی دیده می‌شود؛ مانند تقسیم یکسان غنایم جنگی میان جهادگران در جنگ‌ها.
[۹۳] محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۰۲، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
بنا به حدیثی، آیه ۵۸ سوره توبه درباره شخصی نازل شده است که مدعی بود حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم اصل برابری را رعایت نمی‌کرده است. به طور کلی، رعایت برابری در تقسیم اموال بیت المال از اهمّ نکاتی است که در سیرة حضرت رسول گزارش شده است
[۱۰۰] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۶، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
همچنانکه حضرت علی علیه السّلام بارها در خطبه‌ها و مناظرات خود به سیره آن حضرت استناد جسته اند.
[۱۰۱] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۴۱، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
در سیره اجتماعی و سیاسی حضرت علی علیه السّلام نیز اصرار و تأکیدی خاص به برابریِ حقوق افراد از بیت المال به چشم می‌خورد. او در خطبه خود به مناسبت درخواست مردم برای پذیرش منصب خلافت، بر لزوم استرداد اموال دنیاپرستان به بیت المال و اعطای حقّی برابر با دیگران به آنان تأکید کرد
[۱۰۵] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۳۵ـ۴۲، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
و پس از تصدّی امر خلافت، در هنگام تقسیم اموال، به خزانه دارش، ابن ابی رافع ، دستور داد که سهم هر یک از مهاجران و انصار را‌ به‌طور برابر سه دینار بپردازد. البته این نگاه برابر، از همان روز نخست با اعتراض برخی صحابیان، که به استناد سوابق خود سهم بیشتری می‌خواستند، روبرو شد. به عقیده برخی دانشمندان
[۱۰۷] محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، ج۱، ص۳۲، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
[۱۰۸] محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
[۱۰۹] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
[۱۱۰] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۱۷ـ ۱۸، قم ۱۳۶۱ ش.
همین سیره برابری خواهانه امیر مؤمنان، مهمترین عامل آزردگی اشراف و ثروتمندان عرب از ایشان و بر پا داشتن جنگ و گرویدن برخی از آنان به معاویه بود. حتی گاهی در مناظرات خود با آن حضرت به این امر تصریح می‌کردند و برابری عمومی را ناصواب می‌خواندند.
[۱۱۱] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۴۱، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.

فشار اجتماعی و سیاسی این اعتراضات چنان بود که برخی از یاران امام، با این استدلال که برابری عرب و غیرعرب خشم قریش را بر انگیخته است، خواستار تجدید نظر در این شیوه شدند. اما امام در پاسخ خواسته خیرخواهانه این گروه و نیز به منظور پیشگیری از تندروی‌های اشراف عرب و بزرگان صحابه، با سخنرانی در مسجد، و استناد به قرآن و سیره پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، بر تداوم سیاست خود تأکید کرد.
[۱۱۴] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، خطبه ۱۲۶، نامه ۷۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
به نقل برخی از مورّخان، آن حضرت پس از پایان جنگ جمل، در تقسیم غنایم میان بردگان و غیربردگان تفاوتی نگذاشت،
[۱۱۹] محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۰۲، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
بعلاوه، خواستة برخی یاران و خویشاوندان خود از جمله عقیل بن ابیطالب، عاصم بن میثم و عبدالّله بن زمعه را در خصوص افزایشِ سهمشان از بیت المال نپذیرفت.
[۱۲۰] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،خطبه ۲۲۴، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۲۱] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،خطبه۲۳۲، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۲۲] محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۱۶، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.


۹.۲ - در حقوق


به موجب حدیث مشهور نبوی («النّاسُ شُرَکاءٌ (یا: سَواءٌ) فی ثَلاثٍ: النّارُ و الماءُ و الکلاء»
[۱۲۴] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۷، ص ۱۴۶، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
تمامی مردم در آب رودخانه‌ها و چشمه‌ها، چاه‌ها و نیز گیاهان خودرو، از نظر اباحه و حقّ بهره برداری، شریک و دارای حقوقی برابرند، و این اموال به فتوای بیش‌تر فقهای شیعه و عامّه غیر قابل تملّک و تملیک فردی است.
[۱۲۵] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۱۷۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۲۶] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۱۸۰، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۲۷] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۵۴۲، دمشق.
[۱۲۸] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۵۹۴، دمشق.
[۱۲۹] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۵۹۷، دمشق.
[۱۳۰] ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۲۱، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.

از دیگر مصادیق برابری در حقوق اسلامی، برابری افراد در برخی احکام سیاسی است. در منشوری، که پیامبر اسلام خطاب به مهاجران و انصار درباره چگونگی رفتار متقابل آنان با یهود اعلام کردند، تعبیراتی متضمّن برابری مسلمانان با یکدیگر و با یهودیان، بویژه از نظر حرمت مال، جان و دین و نیز انجام مصالحه و معامله عادلانه و برابر با هم، وجود دارد. همچنین بخشی از این منشور (لایُسالِمُ مُؤمنٌ دونَ مؤمنٍ فی قتالٍ فی سبیل اللّه الاّعلی عدلٍ و سَواءٍ؛
[۱۳۱] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۰ـ۱۴۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۱۳۳] محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج۱۹، ص۱۶۸ـ۱۷۰،پانویس به نقل از السیرة النبویة ابن هشام، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
دالّ بر حقّ مشارکتِ برابر فرد فرد مسلمانان در تصمیم گیری برای مصالحه با دشمن است؛ هر چند انعقاد پیمان مصالحه به عهده امام یا نایب اوست.
[۱۳۴] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۷، ص۶۵۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۳۵] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۱، ص۴۳۷، دمشق.
بعلاوه، فقهای شیعه و اهل سنّت به استنادِ قرآن و احادیث (از جمله: ذِمَّةُ المسلمینَ واحدةٌ یَسْعی بِهااَدْناهُمْ؛... یَسْعی بِذِمَّتهِم اَدناهُم
[۱۳۷] محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۵، ص۶۶ـ۶۹، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
[۱۳۸] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۰، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۱۴۰] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۳۲، دمشق.
و نیز سیره پیامبر صلّی اللّه علیه وآله و سلّم چنین نظر داده‌اند که هر یک از مسلمانان ـ زن یا مرد، برده یا غیر برده، و حتی کودک ممیّز به نظر برخی مذاهب ـ در هنگام جنگ می‌تواند با انعقاد عقد امان با افراد معدودی از کافران (کمتر از ده نفر)، آنان را پناه دهد
[۱۴۱] محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۱۰، ص۷۲، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
ابن قدامه، ج ۱۰، ص ۴۳۲؛.
[۱۴۲] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۲۹ـ۴۳۷، دمشق.
[۱۴۳] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۷، ص۵۳۶ به بعد، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

همچنین از آن‌جا که وجود تبعیض و نابرابری در اجرای قوانین، موجبِ سستی قانون و نقض غرض از قانونگذاری و آثار نامطلوب دیگر می‌شود،
[۱۴۴] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۰، قم ۱۳۶۴ ش.
در فقه بر رفع تبعیض‌ها و اختلافات ناروا و اجرای برابر قانون نسبت به همه افراد جامعه سخت تأکید شده است.

۹.۳ - در اجرای قانون


بنا به متون تاریخی و حدیثی، پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و حضرت علی علیه السّلام بارها تصریح کرده‌اند که حتی اگر نزدیکترین افراد به آنان مانند فرزندانشان مرتکب خلاف قانون بشوند، از شمول قوانین و کیفر مستثنی نخواهند بود
[۱۴۵] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۳ـ۲۱۴، استانبول ۱۹۸۱.
[۱۴۶] محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
و برای سخن حضرت علی علیه‌السلام درباره امام حسن و امام حسین علیهماالسلام
[۱۴۷] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، نامه ۴۱، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۴۸] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۱۰، ص ۱۵۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
بعلاوه، آنان چه بسا احکام الهی را ابتدا درباره خود یا نزدیکانشان اجرا می‌کردند و سپس درباره دیگران
[۱۴۹] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۴، قم ۱۳۶۴ ش.
و هیچ امتیازی برای خود قایل نبودند؛ در این باره اعلام آمادگی رسول اکرم در روزهای آخر عمر برای ادای حقوق احتمالی مردم
[۱۵۰] محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۸.
[۱۵۱] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۳، قم ۱۳۶۴ ش.
و نیز حضور حضرت علی علیه‌السلام در زمان خلافت خود نزد قاضی به موجب ادّعایِ کذب یک یهودی در خور ذکر است. به گفتة برخی نویسندگان
[۱۵۳] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۵۴، قم ۱۳۶۱ ش.
[۱۵۴] گوستاولوبون ، تمدّن اسلام و عرب ، ترجمة هاشم حسینی ، ص ۱۵۹، تهران ۱۳۶۴ ش
[۱۵۵] گوستاولوبون ، تمدّن اسلام و عرب ، ترجمه هاشم حسینی ،ص۷۶۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۱۵۶] مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، ج۱، ص۳۰۹ـ۳۱۰، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۵۷] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۴۵، دمشق.
رعایت اصل برابری میان مردم عرب و تازه مسلمانان غیرعرب یکی از عوامل مهم جذب مردم و ملت‌ها به اسلام بوده است. همچنین حضرت علی علیه السّلام ضمنِ التزام عملی خود به اصل برابری در اجرای قانون و عدم پذیرش هر گونه میانجیگری در این زمینه، به خلفای وقت و نیز کارگزارانِ خود (از جمله: مالک اشتر، اسودبن قُطبَة و حُذیفه)
[۱۶۱] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۳، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۶۲] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.

پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، به منظور ایجاد روح برابری در میان مردمی که غرق در امتیاز طلبی‌های قبیله ای و نژادی و فخرفروشی‌های دوران جاهلیت بودند، به اقداماتی اساسی مبادرت کردند، از جمله اصرار بر اصل برابری در اجرای قانون (به فرموده علی علیه السّلام : «عَمَّمتَ حتی صار النّاسُ فیک سِواءٌ
[۱۶۴] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،خطبه ۲۳۵، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
و ردّ هر گونه میانجیگری برای تعلیق اجرای احکام کیفری، از جمله درباره کیفر سرقت زنی از اشراف قریش، کیفر دزدیِ کنیز همسرشان امّ سلمه.
[۱۶۷] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۳، استانبول ۱۹۸۱.
[۱۶۸] محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲۸، ص۴۲، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.


۹.۴ - ایجاد پیوند بین قبایل مختلف


اقدامات دیگر آن حضرت، ایجاد پیوند خانوادگی بین افراد قبایل و خانواده‌های مختلف با طبقات اجتماعی متفاوت بود، مانند پیشنهاد ازدواج جُوَیْبِر فقیر و سیاه پوست با ذَلْفاء دختر زیادبن لُبَیلْ، از بزرگان و ثروتمندان مدینه، که آن حضرت در برابر تعّجبِ جویبر از این پیشنهاد، برابری و همسانی افراد بشر را در منشأ و اصل آفرینش یادآور شدند اقدام به خواستگاری و تزویج دختر عمه خود زینب برای زید بن حارثه، که فرزند خوانده آن حضرت بود، و موارد بسیار دیگر. زحیلی
[۱۷۱] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۴۴ـ۲۴۵، دمشق.
با بر شمردن شماری از این پیوندهای ازدواج، شرط بودن «کَفائت در نَسَب» (خویشاوند بودن زوجین) را در عقد نکاح انکار و نیز در صحّتِ روایاتی که داّل بر برتری قریش بر سایر مردم عرب یا عرب بر عجم است، مناقشه کرده است. حتی معدودی از فقهای اهل سنت با استناد به ادلّة برابری، کفائت را نه شرط صحّت ازدواج شمرده‌اند و نه شرط لزوم آن
[۱۷۲] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۳۰، دمشق.
همچنانکه فقهای امامی، کُفوْ بودن را تنها از نظر همدین بودن شرط می‌دانند.
[۱۷۳] محمد جواد مغنیه، الاحوال الشخصیّة علی المذاهب الخمسة، ج۱، ص۴۲، بیروت ۱۹۶۴.
[۱۷۴] زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۵، ص۲۳۴ـ۲۳۶، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.


۹.۵ - هم‌نشینی با عموم افراد


به نوشته مطهری،
[۱۷۵] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۹۸ـ۹۹، قم ۱۳۶۱ ش.
جنبه‌های مختلفی از سیره پیامبر مانند نشستن در مجالس به صورت دایره و به دور از تشریفات، نشستن بر روی خاک، انجام کارهای شخصی با دست خود و جز این‌ها ـ علاوه بر جنبه اخلاقی و تواضع ـ از نظر آثار اجتماعی و تأثیر آن بر رفع تمایزات ناپسند و ایجاد برابری قابل تأمّل است. همچنانکه در احادیث، تأثیر متقابل برابریِ اجتماعی بر برادری و همبستگی اجتماعی و نیز نقش آن در اصلاح اخلاق ناپسند فردی و اجتماعی چون تکبر، عصیان و کینه جویی تصریح شده است.
[۱۷۶] مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، قم ۱۳۶۱ ش.
[۱۷۷] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۵، ص۱۰۷ـ۱۰۹، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
نسبت به رعایت این اصل برای آحاد مردم، حتی در اموری مانند نگاه، اشاره و سلام کردن سفارش می‌کردند
[۱۸۱] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، نامه ۲۷، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۱۸۲] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۴۶، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
و در موارد اِعمال تبعیض، با توبیخِ آنان، خواستار جبران خسارات وارده می‌شدند؛ از جمله مَصْقَلَة بن هُبَیْرة شیبانی، حاکم اردشیر خرّه،
[۱۸۴] معجم مقاییس اللغة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
برای تقسیم فَیْء میان خویشاوندانش
[۱۸۵] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۴۳،چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
و نیز مؤاخذه خزانه دارشان، ابن ابی رافع، در ماجرای عاریه دادن گردنبندی از بیت المال به یکی از دختران امام
[۱۸۶] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۱۰، ص ۱۵۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.




برخی از دانشمندان با استناد به سیره پیامبر صلّی اللّه علیه و آله وسلّم و حضرت علی علیه‌السلام و احادیث، رعایت و نظارت بر برابری در تقسیم اموال عمومی را از وظایف حاکم اسلامی دانسته اند.
[۱۸۸] محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۵، ص۱۰۵ به بعد، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
[۱۸۹] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۷، ص۵۹۳، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۱۹۰] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۳۰۹، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
به نظر بعضی نویسندگان
[۱۹۱] دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، ج۱، ص۲۳۲، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
[۱۹۲] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۵، ص۱۵۱ـ۱۵۲، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
[۱۹۳] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۱۱۵، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
[۱۹۴] محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۳۷۹، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
هر چند در اسلام نظریة برابری مالی افراد مطرح نشده است، می توان گفت با مقرّر کردن حقوق برابر در اموال عمومی و نیز تشریع احکام حقوقی و اخلاقی مانند خمس، زکات و انفاق برای توانگران واقدامات دیگر، اهدافی را پیگیری کرده است که به از میان رفتن فقر مادّی و ایجاد برابری نسبی، بویژه از نظر امکانات و فرصت‌ها می‌انجامد. در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام علت تشریع روزه ایجاد برابری میان اغنیا و فقرا دانسته شده است؛ همچنانکه یکی از ویژگی‌های حکومت حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه «تقسیم برابرِ اموال» ذکر شده است.
بنا به احادیث و فقه،
[۲۰۲] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۰۳] علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، نامه ۵۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
[۲۰۷] حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۹۰، قم ۱۴۰۸.
[۲۰۸] جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۰۹، قم ۱۳۶۴ ش.
[۲۰۹] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۷۱۹، دمشق.
حاکم اسلامی مکلّف به رعایت برابری در اجرای قوانین نسبت به عموم افراد با قطع نظر از نژاد، رنگ، زبان، وابستگی قبیله ای و خانوادگی، غنا و فقر، مقام اجتماعی و حتی نیکوکار یا بدکار بودن افراد است، و این از حقوق مردم بر والی است.



از مصادیق بارز برابری در فقه، برابری طرفین دعوا در برابر دادگاه و قاضی است. فقهای عامّه و بعضی فقهای امامی با استناد به احادیثی از پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و حضرت علی علیه السّلام (فَلْیُواسِ بَیْنَهُم فیِ الاِشارةِ و النَّظَرِ...؛
[۲۱۰] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۴، ص۸۳ـ۸۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۲۱۱] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۵۰۰، دمشق.
گفته‌اند که رعایت برابری میان طرفین دعوا در اموری مانند اجازه ورود به دادگاه، محلّ نشستن، ایستاده یا نشسته بودن و نیز درباره رفتار قاضی با آنان از جمله سلام دادن، پاسخ سلام گفتن، اشاره، نگاه، استماع سخنان آنان و هر گونه توجه نسبت به آن دو بر قاضی واجب است. شماری از فقها نیز به استحباب این کارها نظر داده اند.
[۲۱۲] زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۹۹ـ ۵۰۱، دمشق.
[۲۱۳] الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۱۱، ص۳۵۷ـ۳۵۸.
[۲۱۴] زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۳، ص۷۲، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۲۱۵] محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۴، ص۸۳ـ۸۵، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

در سنّت و احادیث پیشوایان دین علیهم السّلام، و به تبع آن در فقه، دربارة اصل رعایت برابری در رفتار اجتماعی، از جمله در زمینه‌های آموزشی و تربیتی، نکات فراوانی آمده که بعضی درخور اشاره است: یکسان نگریستن پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله وسلّم به یاران خویش، و یکسان گوش دادن به سخنان و اظهارات ایشان توصیه کردن ایشان به رعایت برابری در آموزش کودکان
[۲۱۸] محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۶۴، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
و نیز درباره بخشش و هدیه به آن‌ها و وجوب یا استحباب آن بنابر مذاهب مختلف
[۲۱۹] زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۳، ص۱۹۳ـ۱۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
[۲۲۰] الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۱۱، ص۳۵۹ـ۳۶۰.
و وجوب تقسیم برابر زکات میان گروه‌های هشتگانه بنابر برخی مذاهب اهل سنت می‌باشد.
[۲۲۱] الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۱۱، ص۳۵۵ـ۳۵۶.




(۱) قرآن.
(۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
(۳) ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، قم ۱۳۶۳ ش.
(۴) ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.
(۵) ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۶) ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷) ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۸) ابن منظور، لسان العرب، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۹) ارسطو، سیاست، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۱۰) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۹۸۱.
(۱۱) مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۲) محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
(۱۳) محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
(۱۴) محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
(۱۵) دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۶) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سید کیلانی،.
(۱۷) وهبه مصطفی تهران ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۸) زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق.
(۱۹) جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، قم ۱۳۶۴ ش.
(۱۹) محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۲۰) زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
(۲۱) محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
(۲۲) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۳) محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت ۱۴۰۸.
(۲۴) فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، تهران ۱۳۶۵ ش.
(۲۵) محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۲۶) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره ۱۳۶۴.
(۲۷) علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۲۸) عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، بیروت (بی تا).
(۲۹) محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۰) محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۳۱) سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
(۳۲) محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.
(۳۳) گوستاولوبون، تمدّن اسلام و عرب، ترجمة هاشم حسینی، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۳۴) علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج ۳، چاپ صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۳۵) محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۳۶) جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۳۷) احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، بیروت ۱۹۸۵.
(۳۸) مرتضی مطهری، بیست گفتار، قم ۱۳۶۱ ش.
(۳۹) مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، قم ۱۳۵۷ ش.
(۴۰) محمد جواد مغنیه، الاحوال الشخصیّة علی المذاهب الخمسة، بیروت ۱۹۶۴.
(۴۱) حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، قم ۱۴۰۸.
(۴۲) الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۴۳) محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۴۴) محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۴۵) محمد بن محمد نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.


 
۱. جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج۷، ص۳۹ـ۴۳، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.
۲. ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
۳. ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
۴. ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۷، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
۵. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۶. محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیه، قاهره، (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
۷. احمد مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ذیل آیه، بیروت ۱۹۸۵.
۸. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ذیل آیه، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
۹. ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (ص)، ج۱، ص۲۹۳۰، بیروت ۱۳۹۴/۱۹۷۴.    
۱۰. علی بن حسام الدین متقی، کنزالعمال، ج۳، ص۹۳، ج ۳، چاپ صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۱. ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۹، قم ۱۳۶۳ ش.    
۱۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۴۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۳. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۳۰، دمشق.
۱۴. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۳،چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۳۸۸ به نقل از امام سجّاد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج۴۸، ص۱۴۱، بحارالانوار،به نقل از امام کاظم علیه السّلام، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۱۸. نساء/سوره۴، آیه۳۶.    
۱۹. انعام/سوره۶، آیه۱۰۲.    
۲۰. محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «عبد»، قاهره ۱۳۶۴.
۲۱. زمر/سوره۳۹، آیه۶.    
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۱.    
۲۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۸۹.    
۲۴. انعام/سوره۶، آیه۹۸:«وَهُوَالَّذی اَنْشَأکُمْ مِن نَفسٍ واحِدَةٍ».    
۲۵. محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل «خلق»، قاهره ۱۳۶۴.
۲۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۱۷۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۰.    
۲۸. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۱۵۵، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.    
۲۹. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۰، قم ۱۳۶۴ ش.
۳۰. سید قطب، ج۱، ص۵۷-۵۸، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۳۱. سید قطب، ج۱، ص۴۹ـ۵۰، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۳۲. مصطفی بغا، ج۱، ص۲۸۹، بُحوث فی نظام الاسلام، چاپ خالد بن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۳. مصطفی بغا، ج۱، ص۳۰۸، بُحوث فی نظام الاسلام، چاپ خالد بن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۴. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۵، ص۱۵۲ـ۱۶۵، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۳۵. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۹ـ۹۲، قم ۱۳۶۱ ش.
۳۶. حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۸۹، قم ۱۴۰۸.
۳۷. مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، ج۱، ص۲۹۲، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۸. جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج۷، ص۹۹، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.
۳۹. محمد بن محمد نصیر الدین طوسی، اخلاق ناصری، ج۱، ص۲۵۱، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.
۴۰. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۶ـ۸۹، قم ۱۳۶۱ ش.
۴۱. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۸ـ۴۲۰، قم ۱۳۶۴ ش.
۴۲. حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۸۵ـ۱۸۷، قم ۱۴۰۸.
۴۳. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۳۲۴ به بعد، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۴۴. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل «عدل»، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۴۵. فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «عدل»، تهران ۱۳۶۵ ش.
۴۶. محمد بن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل «عدل»، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
۴۷. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل «عدل»، چاپ محمد سید کیلانی.    
۴۸. فخر الدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «عدل»، تهران ۱۳۶۵ ش.
۴۹. ابن منظور، لسان العرب، ذیل «عدل»، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.    
۵۰. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۱، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۵۱. سبیل محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۰۱۴۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.    
۵۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۰۶۱۰۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۴۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵۵. زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۳، ص۱۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۵۶. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۴۰۸، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۵۷. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، ج۱، ص۲۰۱ به بعد، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۵۸. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، ج۱، ص۲۱۷ـ۲۱۸، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۵۹. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۴۴ـ۵۵، قم ۱۳۶۱ ش.
۶۰. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۹، قم ۱۳۶۱ ش.
۶۱. ارسطو، سیاست، ج۱، ص۳۱۳، ترجمه حمید عنایت، تهران ۱۳۵۸ ش.
۶۲. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۸۹، قم ۱۳۶۱ ش.
۶۳. حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۸۹، قم ۱۴۰۸.
۶۴. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۶، قم ۱۳۶۴ ش.
۶۵. محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۶۶. سبحانی، ج ۲، ج۱، ص۳۳۹، ص ۴۱۶، عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، بیروت (بی تا).
۶۷. مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، ج۱، ص۲۸۹، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۶۸. سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، ج۱، ص۴۹، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۶۹. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۷۰. عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۰، بیروت (بی تا).
۷۱. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۲، دمشق.
۷۲. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۲۶۹، دمشق.
۷۳. زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۱۰، ص۵۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۷۴. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۹۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۵. نساء/سوره۴، آیه۱۴۱.    
۷۶. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۵، ص۹۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۷. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۸، ص۱۳۴، دمشق.
۷۸. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ج۱، ص۱۲۱ به بعد، قم ۱۳۵۷ ش.
۷۹. سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، ج۱، ص۵۳ـ۵۴، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۸۰. عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۱، ص۲۷ـ ۲۸، بیروت (بی تا).
۸۱. جلال الدین مدنی، حقوق اساسی در جمهوری اسلامی ایران، ج۷، ص۱۰۰، ج ۷: حقوق و آزادی‌های افراد ملت، تهران ۱۳۶۹ ش.
۸۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۸.    
۸۳. عبد القادر عودة، التشریع الجنائی الاسلامی مقارناً بالقانون الوضعی، ج۱، ص۲۷، بیروت (بی تا).
۸۴. مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳، قم ۱۳۵۷ ش.
۸۵. سید قطب، العدالة الاجتماعیّة فی الاسلام، ج۱، ص۵۴ـ۵۵، مصر ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
۸۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۲۸۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۸۷. زلزال/سوره۹۹، آیه۷.    
۸۸. زلزال /سوره۹۹، آیه۸.    
۸۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۷.    
۹۰. سبأ/سوره۳۴، آیه۳۳.    
۹۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.    
۹۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۲۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۳. محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۰۲، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
۹۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۹، ص۲۱۱۲۱۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۴۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۲۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۷. توبه/سوره۹، آیه۵۸.    
۹۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۷ ۳۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۹۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۷ ۳۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۰۰. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۶، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۰۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۴۱، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
۱۰۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۰۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۰۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۳۳۱۳۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۰۵. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۳۵ـ۴۲، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
۱۰۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۴۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۰۷. محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، ج۱، ص۳۲، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۰۸. محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
۱۰۹. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۱۹۷ـ ۱۹۸، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
۱۱۰. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۱۷ـ ۱۸، قم ۱۳۶۱ ش.
۱۱۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۷، ص۴۱، مصر ۱۹۵۹ـ۱۹۶۴.
۱۱۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۱۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۴. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، خطبه ۱۲۶، نامه ۷۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۱۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۰ ۱۱۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۲۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۱۹. محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۰۲، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
۱۲۰. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،خطبه ۲۲۴، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۲۱. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،خطبه۲۳۲، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۲۲. محمد تقی تستری، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۱۶، تهران ۱۳۹۰ـ۱۴۰۰.
۱۲۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۴۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۲۴. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۷، ص ۱۴۶، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۲۵. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۱۷۶، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۲۶. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۸، ص۱۸۰، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۲۷. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۵۴۲، دمشق.
۱۲۸. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۵۹۴، دمشق.
۱۲۹. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۵، ص۵۹۷، دمشق.
۱۳۰. ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، ج۴، ص۲۱، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۳۱. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۰ـ۱۴۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۳۲. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۱، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۱۳۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، ج۱۹، ص۱۶۸ـ۱۷۰،پانویس به نقل از السیرة النبویة ابن هشام، بحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۳۴. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۷، ص۶۵۱، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۳۵. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۱، ص۴۳۷، دمشق.
۱۳۶. توبه/سوره۹، آیه۶.    
۱۳۷. محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۵، ص۶۶ـ۶۹، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
۱۳۸. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۱۴۰، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۳۹. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۰، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۱۴۰. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۳۲، دمشق.
۱۴۱. محمد بن احمد شمس الائمه سرخسی، کتاب المبسوط، ج۱۰، ص۷۲، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۴۲. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۲۹ـ۴۳۷، دمشق.
۱۴۳. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۷، ص۵۳۶ به بعد، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۴۴. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۰، قم ۱۳۶۴ ش.
۱۴۵. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۳ـ۲۱۴، استانبول ۱۹۸۱.
۱۴۶. محمد حسین نایینی، تنبیه الامُة و تنزیه الملّة، ج۱، ص۳۱ـ۳۲، یا، حکومت از نظر اسلام، به ضمیمه مقدمه و با صفحه و توضیحات بقلم محمود طالقانی، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۴۷. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، نامه ۴۱، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۴۸. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۱۰، ص ۱۵۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۴۹. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۴، قم ۱۳۶۴ ش.
۱۵۰. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۲۷، بیروت ۱۴۰۸.
۱۵۱. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۱۳، قم ۱۳۶۴ ش.
۱۵۲. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۵۶۵۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۵۳. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۵۴، قم ۱۳۶۱ ش.
۱۵۴. گوستاولوبون ، تمدّن اسلام و عرب ، ترجمة هاشم حسینی ، ص ۱۵۹، تهران ۱۳۶۴ ش
۱۵۵. گوستاولوبون ، تمدّن اسلام و عرب ، ترجمه هاشم حسینی ،ص۷۶۴، تهران ۱۳۶۴ ش.
۱۵۶. مصطفی بغا، بُحوث فی نظام الاسلام، ج۱، ص۳۰۹ـ۳۱۰، چاپ خالدبن ولید، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۵۷. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۴۵، دمشق.
۱۵۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۲۷۲۲۷۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۵۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶۰. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۶، ص ۲۲۷، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.    
۱۶۱. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۳، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۶۲. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۶۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۸، ص۸۸، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶۴. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،خطبه ۲۳۵، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۶۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۵۲۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۶۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶۷. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۳، استانبول ۱۹۸۱.
۱۶۸. محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۲۸، ص۴۲، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
۱۶۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۱۱۸۱۱۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۷۰. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۳۳۹۳۴۱، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۱۷۱. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۴۴ـ۲۴۵، دمشق.
۱۷۲. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۷، ص۲۳۰، دمشق.
۱۷۳. محمد جواد مغنیه، الاحوال الشخصیّة علی المذاهب الخمسة، ج۱، ص۴۲، بیروت ۱۹۶۴.
۱۷۴. زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۵، ص۲۳۴ـ۲۳۶، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۱۷۵. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۹۸ـ۹۹، قم ۱۳۶۱ ش.
۱۷۶. مرتضی مطهری، بیست گفتار، ج۱، ص۶۹ـ۷۱، قم ۱۳۶۱ ش.
۱۷۷. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۵، ص۱۰۷ـ۱۰۹، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۱۷۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۶۶، ص۱۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۷۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۲۲۶۲۲۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۸۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۴۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۸۱. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، نامه ۲۷، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۸۲. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۴۶، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۸۳. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۳، ص۵۴۰، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۸۴. معجم مقاییس اللغة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۸۵. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۴۳،چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۱۸۶. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام،ج ۱۰، ص ۱۵۱، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۸۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۲۷، ص۲۴۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۸۸. محمد بن حسن حرّ عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج۱۵، ص۱۰۵ به بعد، قم ۱۴۰۹ـ۱۴۱۲.
۱۸۹. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۷، ص۵۹۳، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۱۹۰. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۳۰۹، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۱۹۱. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، گروه حقوق و علوم سیاسی، ج۱، ص۲۳۲، درآمدی بر حقوق اسلامی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۹۲. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۵، ص۱۵۱ـ۱۵۲، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۱۹۳. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۱۱۵، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۱۹۴. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی، ج۶، ص۳۷۹، و علی حکیمی، الحیاة، تهران ۱۳۵۸ـ ۱۳۶۸ ش.
۱۹۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۹۳، ص۳۷۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۹۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۲۹، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۹۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۹۸. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۸۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۹۹. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۱، ص۹۲، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰۰. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۵۱، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰۱. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۸۵، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰۲. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة،نامه ۵۰، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۰۳. علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، نهج البلاغة، نامه ۵۹، چاپ صبحی صالح، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
۲۰۴. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۳۲، ص۴۱۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰۵. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰۶. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۵۶، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۰۷. حسینعلی منتظری، ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیّة، ج۲، ص۱۹۰، قم ۱۴۰۸.
۲۰۸. جعفر سبحانی تبریزی، مفاهیم القرآن فی معالم الحکومة الاسلامیة، ج۲، ص۴۰۹، قم ۱۳۶۴ ش.
۲۰۹. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۷۱۹، دمشق.
۲۱۰. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۴، ص۸۳ـ۸۴، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۱۱. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۵۰۰، دمشق.
۲۱۲. زحیلی (۱۳۳۲ ش)، الفقه الاسلامی و ادلّته، ج۶، ص۴۹۹ـ ۵۰۱، دمشق.
۲۱۳. الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۱۱، ص۳۵۷ـ۳۵۸.
۲۱۴. زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۳، ص۷۲، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۲۱۵. محمد حسن بن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج۱۴، ص۸۳ـ۸۵، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۲۱۶. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۷۱، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت ۱۴۰۱.    
۲۱۷. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۵۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۱۸. محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۳۶۴، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲۱۹. زین الدین بن علی شهید ثانی، الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدمشقیّة، ج۳، ص۱۹۳ـ۱۹۴، چاپ محمد کلانتر، نجف ۱۳۸۷/۱۹۶۷.
۲۲۰. الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۱۱، ص۳۵۹ـ۳۶۰.
۲۲۱. الموسوعة الفقهیّة، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۸، ج۱۱، ص۳۵۵ـ۳۵۶.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «نظریه برابری»، شماره۸۴۵.    



جعبه ابزار