نصرتهای الهی در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نصرت
انبیا و
مؤمنان از
سنّتهای الهی است و باید به تحقق نصرت الهى
ایمان داشته باشیم.
آیهای که
موضوع نصرت الهی است
آیه ۵۱
سوره غافر است.
• «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا و یوم یقوم الاشهاد؛
به
یقین ما فرستادگان خود و كسانى را كه (به آنها)
ایمان آوردهاند يارى مىدهيم، در زندگانى دنيا (به پيروزى در جنگها و به الهامات خير) و در روزى كه گواهان (اعمال از انبيا و معصومان و
فرشتگان) به پا مىخيزند (
روز قیامت ، به يارى در اجراى
پاداش و
کیفر).».
اینکه در تحقق نصرت الهی
شک نکنیم، از کلمه «ان» استفاده میشود؛ یعنی قطعا. کلمه لام در (لننصر ) نیز
تاکید همان است. لام مفتوحه در
قرآن یعنی قطعا مثل «ان الانسان لفی خسر»
«ان الانسان لیطغی»
«انا ل...» یعنی قطعا. خود «انا» یعنی قطعا «ل» هم یعنی قطعا. پس ترجمه میشود قطعا قطعا. یعنی شک نکن.
تلخیها و سختیها، لازمه
رشد بشر است. هر استهلاکی ضرر نیست. میخی که در دیوار میکوبیم، میخ که چکش در سرش میزنی، این میخ در سرش چکش میخورد، اما هرچه چکش بخورد نفوذ این میخ در چوب بیشتر میشود و این چوب پایدارتر میشود. پس هر ضربهای ضرر نیست. !
در قرآن سخن از نصرت الهى درباره
انبیا و
مؤمنان بسيار است و ما گوشهاى از آن را مىآوريم تا مصداقى باشد بر اين آيه كه مىفرمايد: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا»
و آيه «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ».
• نصرت
حضرت نوح (علیهالسلام): «فَنَجَّيْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ؛
ما او و كسانى را كه با او در
کشتی بودند
نجات داديم.»
• نصرت
حضرت ابراهیم (علیهالسلام): «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً؛
اى
آتش! بر ابراهيم سرد و
سلامت باش.»
• نصرت
حضرت لوط (علیهالسلام): «إِذْ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ؛
ما او و بستگانش (جز همسرش) را نجات داديم.»
• نصرت
حضرت یوسف (علیهالسلام): «وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ؛
و ما اين گونه براى يوسف در زمين مكنت قرار داديم كه هر جاى آن را كه مىخواهد برگزيند.»
• نصرت
حضرت شعیب (علیهالسلام): «نَجَّيْنا شُعَيْباً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ؛
ما شعيب و
مؤمنان همراه او را نجات داديم.»
• نصرت
حضرت صالح (علیهالسلام): «نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ؛
ما صالح و
مؤمنان همراه او را نجات داديم.»
• نصرت
حضرت هود (علیهالسلام): «نَجَّيْنا هُوداً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ؛
ما هود و
مؤمنان همراه او را نجات داديم.»
• نصرت
حضرت یونس (علیهالسلام): «وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ؛
ما يونس را از
غم نجات داديم.»
• نصرت
حضرت موسی (علیهالسلام): «وَ أَنْجَيْنا مُوسى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ؛
ما موسى و كسانى را كه با او بودند نجات داديم.»
• نصرت
حضرت عیسی (علیهالسلام): «إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَ رافِعُكَ إِلَيَّ؛
من تو را مىگيرم و به سوى خود بالا مىبرم.»
• نصرت
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله): «إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً؛
همانا ما براى تو پيروزى آشكارى گشوديم.»
• نصرت
مؤمنان:
• «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ؛
همانا خداوند شما را در
جنگ بدر در حالى كه
ذلیل بوديد يارى كرد.»
• «ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ؛
خداوند
آرامش خود را بر پيامبرش و
مؤمنين نازل كرد.»
• «هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدادُوا إِيماناً؛
اوست كه آرامش را در دلهاى
مؤمنان نازل كرد تا ايمانشان زياد شود.»
بر اساس آیه نصرت الهى در همه جوانب و مطلق است چون در آیه شریفه «لَنَنْصُرُ» بدون
قید آمده است. نصرت الهى در مورد پيامبران و
مؤمنان به صورتهاى مختلف جلوه مىكند:
گاهى با ايجاد
الفت و
گرایش دلها:
• «وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ؛
بگو: در (روى) زمين بگرديد، سپس بنگريد كه عاقبت تكذيب كنندگان چگونه بوده است!»
• «يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا؛
خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند به واسطه گفتار استوار (كلمه
توحید) در زندگى دنيا و در
آخرت پابرجا مىدارد، و نيز خداوند ستمكاران را در گمراهى رها مىكند و خداوند آنچه بخواهد انجام مىدهد.»
گاهى با
استجابت دعا:
در سوره انبيا درباره دعاى حضرت نوح و يونس و
زکریّا و
ایّوب مىخوانيم: همين كه خدا را
ندا كردند، دعايشان
مستجاب شد: «فَاسْتَجَبْنا»
و در
سوره شوری آیه ۲۶ مىخوانيم: «وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛
خداوند دعاى كسانى را كه اهل
ایمان و عمل صالحند مستجاب مىفرمايد.»
• «فَاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ؛
پس پروردگارش دعاى او را اجابت نمود و مكر آنان را از وى بگردانيد، كه همانا اوست كه شنوا و داناست.»
• «رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكافِرِينَ دَيَّاراً؛
و نوح گفت: پروردگارا، احدى از كافران را بر روى
زمین باقى مگذار.»
گاهى با
معجزه و
استدلال:
• «أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ؛
به
یقین ما فرستادگان خود را با دلايلى روشن (از
منطق و معجزه) فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و وسيله سنجش (معانى و شناسايى حق از باطل و وزن اشياء خارجى) فرو فرستاديم تا مردم (در زندگى دنيا) به
قسط و
عدل برخيزند، و
آهن را (از مرحله امكان به حيطه وجود) فرو فرستاديم كه در آن نيرويى سخت (در
جنگ و
دفاع) و منافعى (ديگر) براى مردم است و تا خداوند كسانى را كه او و فرستادگانش را در نهان يارى مىدهند بشناسد (
علم ازليش بر معلوم متأخر منطبق گردد)، كه همانا خدا نيرومند و مقتدر شكست ناپذير است.»
گاهى با عطاى
حکومت:
• «آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً؛
يا اينكه آنها به مردم (به پيامبر و آلش) به خاطر آنچه خداوند از فضلش به آنها داده
حسد مىورزند؟ همانا ما به خاندان ابراهيم كتاب و
حکمت (
نبوت و
شریعت و
معارف عقلی) داديم و آنها را حكومتى بزرگ عطا كرديم.»
گاهى با غلبه در
جنگ:
• «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ؛
حقّا كه خداوند شما را در مواضع زيادى يارى نمود و نيز در روز حنين آن گاه كه فزونى عددتان شما را به خود
مغرور كرد ولى هيچ چيزى (از حادثه و
عذاب) را از شما دفع نكرد و زمين بر شما با آن پهناوريش تنگ گرديد، سپس پشت به دشمن رو به فرار نهاديد.»
گاهى با
سکینه و
آرامش قلب:
• «فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَ أَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْها؛
اگر او را (پيامبر را) يارى نكنيد بىترديد خدا (ياريش مىكند چنان كه) او را يارى نمود هنگامى كه كافران او را (از
مکه) بيرون كردند در حالى كه يكى از دو تن بود، (پيامبر و
ابوبکر) آن گاه كه هر دو در آن غار (
غار ثور نزديك مكه) بودند، وقتى كه به همراه خود مىگفت: اندوه مخور كه حتما خدا با ماست، پس خدا سكينه و آرامش خود را بر او (پيامبر) فرود آورد و او را با سپاهيانى كه شما آنها را نمىديديد (در جنگهاى اسلامى) تقويت نمود و سخن كسانى را كه
کفر ورزيدند پست كرد، و كلمه خداوند (
وعده ازلی او در يارى انبيا و پيروزى دينش بر اديان) است كه والا و برترست، و خداوند مقتدر غالب و صاحب حكمت است.»
گاهى با
هلاکت دشمن يا
انتقام از او:
• «فَأَغْرَقْناهُمْ؛
سرانجام از آنها
انتقام گرفتيم و آنها را در
دریا غرق كرديم، زيرا آيات و نشانههاى ما را
تکذیب كردند و (به كلى) از آنها در
غفلت بودند.»
گاهى با
امدادهای غیبی و نزول فرشتگان:
• «أَ لَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلاثَةِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُنْزَلِينَ؛
آن گاه كه به
مؤمنان مىگفتى: آيا شما را بس نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار
فرشته فرو فرستاده شده (از
آسمان) يارى دهد؟!»
گاهى با ايجاد
رعب در
دل دشمن:
• «وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ؛
اوست كه كافران اهل كتاب را (يهود بنى نضير را) براى نخستين بار اخراج و
تبعید دستهجمعى از خانههاشان (از
جزیره العرب) بيرون راند، شما
گمان نمىكرديد كه آنان بيرون روند، و آنها هم گمان مىكردند كه حصارها و دژهايشان آنان را از (اراده) خدا جلوگير خواهد شد، پس (اراده) خداوند از آنجا كه گمان نمىكردند بر آنها در رسيد و در دلهايشان
رعب افكند (به گونهاى كه) خانههاى خود را به
دست خويش و به
دست مؤمنان خراب مىكردند؛ پس
عبرت گيريد اى صاحبان بصيرت.»«و نصرته بالرعب».
گاهى با گسترش
فکر و
فرهنگ و پيروان:
• «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ؛
اوست كه فرستاده خود را با (وسايل) هدايت و دين حق فرستاد، تا آن را بر همه مصاديق دين (كه شرايع آسمانى است) پيروز گرداند، هر چند مشركان را خوش نيايد.»
گاهى با نجات از خطرها:
• «فَأَنْجَيْناهُ وَ أَصْحابَ السَّفِينَةِ؛
پس او و كشتى نشينان را نجات داديم و آن (حادثه يا آن كشتى) را نشانهاى (از قدرت و
غضب خود) براى جهانيان قرار داديم.»
گاهى با خنثى كردن حيلهها و خدعهها:
• «وَ أَنَّ اللَّهَ مُوهِنُ كَيْدِ الْكافِرِينَ؛
(آرى سرنوشت كفر و ايمان) همين است، و نيز اين كه خداوند هماره سست كننده
نیرنگ كافران است.»
گاهى با
الهام به
مؤمنان:
ايمان، به انسان ارزش داده و او را در كنار انبيا قرار مىدهد و مشمول نصرت الهى مىكند. «رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا». «و الذین آمنوا» یعنی
مومنین را هم یاری میکنیم.
• «انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین؛
و ما به مادر موسى الهام سرّى و سريع كرديم كه او را
شیر ده، پس اگر بر او ترسيدى (كه فرعونيان بر او اطلاع يابند) او را (در ميان صندوقى نه و) به دريا بينداز، و مترس و محزون مباش، كه بىترديد ما او را به سوى تو بازمىگردانيم، و او را از پيامبران مرسل قرار مىدهيم.» مادر موسی که پیغمبر نبود. یک
زن با ایمانی بود. دیدی چطور کمکش کردیم؟ به او الهام کردیم بچه اش را شیر بدهد در جعبه در دریا بیاندازد. «انا رادوه».
عوامل نصرت چیست؟ چه کنیم که خدا کمک ما کند؟. یکی از عوامل دریافت نصرت الهی ایستادگی در برابر
آداب و
رسوم نادرست است. ما اگر یک حقی را، فهمیدیم حق است پایش ایستادیم،
متلک گفتند، بایستیم. در مقابل متلک باید بایستید بتپرستها با
دست خودشان بت میتراشیدند، مقابلش
گریه میکردند. قرآن میگوید: تو با
دست خودت تراشیدی. «ا تعبدون ما تنحتون»
با
دست خودت میتراشی مقابلش
اشک میریزی؟ ما هم با
دست خودمان آداب و رسوم را درست کردیم، بعد حالا در آداب و رسوم ماندیم. مراسم و آداب و رسوم
ازدواج ازدواج کردن که یک
غول شده برای جوانی که
همسر ندارد. وقتی میگویی ازدواج کن، مثل اینکه میگوییم: از قله
هیمالیا خودت را پایین پرت کن. میترسد. ازدواج خیلی آسان است. ما خودمان مشکلش کردهایم.
یاری خداوند در برابر شاهدان قیامت:
انسان همواره محتاج نصرت الهى است و هرگز از لطف او بى نياز نيست چه در زندگی دنیا و چه در
آخرت .«فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ». «اشهاد» یعنی شاهد. در
قیامت، گواهان بسيارند. روز قیامت چند تا
شاهد به پا میخیزد. چون
زمین شهادت میدهد. «و اخرجت الارض اثقالها»
«و قال الانسان ما لها»
«یومئذ تحدث اخبارها»
زمین شهادت میدهد که این انسان روی من
گناه کرد.
دست شهادت میدهد. قرآن میگوید: «شهد... جلودهم»
پوست دست شهادت میدهد که من چه گناهی کردم. زمان شهادت میدهد. فرشتهها شهادت میدهند.
وجدان شهادت میدهد. خدا هم شهادت میدهد. خدا شهادت میدهد.
فرشته شهادت میدهد. زمین، زمان،
ملائکه، اعضای بدن همه شهادت میدهند. و لذا روز قیامت به پا میخیزند. آن روزی هم که همه شاهدها به پا میشوند باز هم آنروز خدا کمک میکند. خدا باید کمک ما کند. هم پیغمبرها را، هم
مومنین را، هم در دنیا، هم آن روز خطرناک.گرچه
گواه بودن خداوند به تنهايى كافى است، ولى هر چه تعداد گواهان بيشتر باشد
مؤمنان سرفرازتر و متخلفان شرمندهتر مىشوند.
توکل به خداوند و
استمداد نصرت الهی نشانه ایمان کامل است:
میخواهی ببینی ایمانت کامل است، یا
ناقص، یک
علامت است. چه کنیم که بفهمیم اصلا ایمان ما ناقص است یا کامل؟ علامت ایمان کامل این است که به آنچه در
دست خودت داری، مطمئن نباش. به آنچه در
دست خدا است، مطمئن باش. نگو: چون خوشگل هستم
خواستگار خواهم داشت. یک وقت میبینی همه زشتها رفتند،
دختر خوشگله ماند. نگو: چون پدرم رئیس کارخانه است، وضع من خوب است. یک وقت میبینی رئیس کارخانه ورشکست شد، و آن کارگرهایش زندگی راحتی کردند. نگو: چون من
آبرو دارم. چون من مدرک دارم. چون
حافظه دارم. بنده نباید به مطالعهام اطمینان کنم و به یادداشتی که در دستم است. یک وقت میبینی یادداشتم گم میشود، مطالعه من هم از ذهنم میرود. یکبار یک کسی هم میگوید: نمیدانم چه بگویم؟ بالای
منبر او را هل میدهند. با سه تا
صلوات میگوید: خدایا! یک چیزی بفرست. من نمیدانم الآن چه بگویم؟ یک وقت میبینی آنکسی که هیچ فکر نکرده یک منبر خوبی میرود. و آنکسی هم که خیلی دقت کرده است، منبرش خراب میشود. علامت ایمان کامل این است. به آنچه در
دست خداست دل داشته باش. تکیه کن. نه به آنچه در
دست خودت است. «توکلت علی الحی الذی لا یموت»
چون باقیها «یموت» باقیها یا «
حی» نیستند یا اگر «حی» هستند
زنده هستند، «یموت» میمیرند. «توکلت علی الحی الذی لا یموت» آنکسی که همیشه زنده است. «الحی القیوم» همه چیزی به
دست او بپا است. ما که به پا نیستیم.
سایت درسهایی از قرآن، برگرفته از مقاله «نصرتهای الهی در قرآن».