• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نسب در تلقیح مصنوعی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تلقیح مصنوعی به ‌معنای انتقال نطفه مرد به رحم بدون مجامعت و نزدیکی است. وضعیت نسب در اقسام تلقیح مصنوعی مختلف است، آن‌چه از دلایل مختلف در باب نسب و دیگر ابواب استفاده می‌شود، این است که هر طفل به مردی ملحق می‌شود که از نطفه او به‌وجود آمده باشد و به زنی منتسب می‌گردد که در رحم او تکوّن یافته باشد، مگر موردی که فردی بر طبق دلیل معتبر شرعی از این اصل استثنا و خارج شده باشد.



جهت بررسی وضعیت نسب در اقسام تلقیح مصنوعی لازم است، تقسیم‌بندی زیر مورد توجه قرر گیرد:
معلوم باشد کودک پرورش یافته با روش تلقیح در رحم زن، از نطفه شوهر شرعی و قانونی اوست. در این قسم هیچ تردیدی وجود ندارد که کودک ملحق به آن زن و شوهر می‌باشد و تمام آثار نسب صحیح بین ایشان جاری است، خواه عمل تلقیح به‌وسیله شوهر انجام گرفته باشد یا به‌وسیله شخص اجنبی، و هم‌چنین اعمّ از این‌که زوجین از این عمل مطلّع باشند یا هر دو و یا یکی از آن‌ها بی‌اطّلاع باشند.
زیرا تمام شرایط نسب مشروع در این فرض وجود دارد، تنها فرقی که با موارد عادی دارد این است که در لقاح مصنوعی طفل از راه طبیعی و عادی، یعنی نزدیکی زن و شوهر به‌وجود نیامده است و آن‌هم خصوصیتی در تحقق نسب ندارد، زیرا در تحقق نسب، شرط این نیست که نطفه مرد از راه نزدیکی به رحم زن منتقل شود، بلکه به هر طریقی منتقل شود طفل ملحق به آنان خواهد بود.


قسم دوّم موردی است که تردید شود آیا کودک از نطفه شوهر ایجاد شده یا مرد اجنبی دیگر؟ در این مورد تا زمانی که احتمال نزدیکی بین زوجین و انعقاد تکوّن طفل از اسپرم شوهر موجود باشد (مانند آن‌که از تاریخ نزدیکی شوهر تا زمان تولّد طفل کم‌تر از شش ماه و بیش‌تر از حداکثر حمل نگذشته باشد) در این‌صورت نیز به حکم قاعده فراش ملحق به آنان می‌باشد و آثار نسب صحیح مترتب می‌گردد، بسیاری از فقهای معاصر بر طبق این حکم فتوا داده‌اند.
زیرا چنان‌که در تحقیق قاعده فراش گذشت، این قاعده مختص به باب زنا نیست، بلکه در هر کجا که امکان الحاق طفل به شوهر باشد، جاری است.


قسم سوّم موردی است که طفل در رحم مستاجره تکوّن یابد بدین‌صورت که نطفه شوهر را با تخمک همسرش در خارج از رحم تلقیح نمایند و در رحم زن دیگری قرار دهند تا پرورش یابد و یا این‌که مادّة حیاتی و اسپرم را از حیوانی که دارای منی است، بگیرند.
در این صورت پدر طبیعی و عرفی طفل تکوّن یافته در رحم مستاجره، مرد صاحب اسپرم است، و فرقی نمی‌کند که زن دارای رحم مستاجره، دارای شوهر باشد یا نباشد.


البته در این‌که آیا مادر طفل در فرض مزبور کدام یک از دو زن می‌باشند، بین فقها بحث و گفتگو است.

۴.۱ - مادر بودن صاحب رحم

به برخی از فقها نسبت داده شده که با استناد به آیه ۲ سوره مجادله که می‌فرماید: مادر آن‌ها تنها کسانی هستند که ایشان را زاده‌اند «... اِنْ اُمَّهَاتُهُمْ اِلاَّ اللاَّیی وَلَدْنَهُمْ...» گفته‌اند: زنی که طفل در رحم او پرورش یافته مادر طفل است و آثار و احکام نسب بر آن مترتب می‌شود.
[۸] خویی، سیدابوالقاسم، مسائل وردود، ص۹۹-۱۰۰، مساله ۲۸۴.
[۹] جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلتها، ج۳، ص۱۳۱.

برخی دیگر از محقّقین نیز همین نظر را پذیرفته‌اند.
[۱۱] صدر، محمد، ماوراء الفقه، ج۶، ص۱۷-۱۸.
[۱۲] صدر، محمد، ماوراء الفقه، ج۶، ص۴۱.

در نقد این نظریّه باید گفت: این آیه شریفه در مقام این نیست که مادر را تعریف کند تا اطلاق آن مساله مورد بحث را شامل شود، بلکه در مقام آن است که بینش غلط جاهلیّت که معتقد بودند اگر مردی زن خود را ظهار («ظهار» بر وزن «فعال» از ماده «ظهر» به معنی پشت و محلّی که راکب سوار می‌شود و مقصود از آن در فقه آن است که مرد با گفتن جمله: «ظهرکِ کظهر امّی» زن خود را به کسانی که ازدواج با آنها از جهت نسب و یا رضاع حرام است تشبیه می‌نماید و احکامی بر آن مترتب می‌گردد. ) نماید به منزله مادر او محسوب می‌شود و دیگر نمی‌تواند با وی ازدواج نماید، را تغییر دهد. شاهد این برداشت آن است که چنان‌چه طفل را با عمل سزارین و جراحی از شکم مادر بیرون آورند، دیگر مادر فرزند را به دنیا نیاورده و ولادتی در کار نیست، در حالی‌که عرف، زنی که طفل از شکم او بیرون آورده‌اند را مادر می‌داند هرچند او را نزاده است.
[۱۶] جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلتها، ج۳، ص۱۳۲-۱۳۱.


۴.۲ - الحاق طفل به زوجین

برخی دیگر از فقیهان مانند امام خمینی معتقدند که در این مساله، طفل به زوجین (مرد و زنی که اسپرم و تخمک آن‌ها منشا پیدایش طفل بوده است) ملحق می‌شود و زنی که از رحم او برای پرورش تلقیح استفاده شده، مادر طفل نیست.
زیرا فرض بر این است که طفل از اسپرم و تخمک زوجین تکوّن یافته، بنابراین غذایی که در رحم زن مستاجره استفاده می‌کند، مانند غذایی است که بعد از تولّد و خارج قرار گرفتن از رحم، استفاده می‌نماید. بنابراین نمی‌تواند این واقعیّت را که طفل از نطفه زوجین تکوّن یافته را تغییر دهد.
[۱۸] مؤمن قمی، محمد، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدة، ص۹۹.


بعضی هم گفته‌اند: زنی که از رحم او برای تکوّنِ طفل استفاده شده به‌منزله مادر رضاعی است، زیرا گوشت و استخوان طفل، از اوست.

۴.۳ - لزوم رعایت احتیاط

گروهی دیگر از فقیهان قائل به لزوم رعایت احتیاط شده‌اند،
[۲۰] اراکی، محمدعلی، استفتاءات، ص۲۴۹-۲۵۰، سؤال ۶ و ۸ از مسائل پزشکی،.
زیرا به‌نظر آن‌ها هیچ‌کدام از ادلّه طرفین تمام نیست. آیت‌الله فاضل لنکرانی در این‌باره نگاشته است: «جاری شدن احکام مادری نسبت به زنی که بچه را در رحم خود بپروراند و پس از زایمان شیر دهد، مشکل است و باید از جهت محرمیت و ازدواج احتیاط شود.»
به هر حال در این فرض تردید پیدا می‌شود که مادر طفل کدام یک از این دو زن می‌باشند و این مساله در اطراف علم اجمالی وارد می‌شود که به مقتضای آن باید احتیاط رعایت گردد، بنابراین در مثل ارث باید مصالحه شود و در مورد نکاح باید طرفین نسبت به یکدیگر احتیاط نمایند. هم‌چنین در موارد دیگر نیز احتیاط لازم است.
قسم چهارم از اقسام تلقیح که بیش‌تر واقع می‌شود این است که معلوم باشد طفل از اسپرم مرد اجنبی با تخمک زنی که همسر شرعی و قانونی او نیست، تکوّن یافته است، در این فرض طفل به پدر طبیعی (صاحب نطفه) و مادر طبیعی (زنی که در رحم او پرورش یافته) ملحق می‌گردد و آثار نسب مترتب می‌گردد در این حکم بین اعلام فقها معاصر اختلافی نیست.
[۲۸] صدر، محمد، ماوراء الفقه، ج۶، ص۲۴ و بعد از آن.

آیت‌الله فاضل لنکرانی در این فرض می‌نویسد: «در هر حال بچه ملحق به صاحب نطفه است».
در مهذب الاحکام نیز آمده است: «به مادر طبیعی ملحق می‌گردد، هرچند نفس این عمل از نظر مقررّات شرعی، منکر است».
در این فرض طفلی که با روش تلقیح مصنوعی تکون یافته به‌منزله طفل متولد از شبهه می‌باشد که قبلاً توضیح داده شد.


در رابطه با نسب طفلی که از طریق تلقیح مصنوعی به‌دنیا آمده به صاحب نطفه و لو اینکه با نزدیکی، انتقال نطفه صورت نگرفته باشد ادله‌ای بیان شده است که در ادامه می‌آید:

۵.۱ - اصل الحاق به صاحب نطفه

اصل؛ با این توضیح که آن‌چه از دلایل مختلف در باب نسب و دیگر ابواب استفاده می‌شود، این است که هر طفل به مردی ملحق می‌شود که از نطفه او به وجود آمده باشد و به زنی منتسب می‌گردد که در رحم او تکوّن یافته باشد، مگر موردی که فردی بر طبق دلیل معتبر شرعی از این اصل استثنا و خارج شده باشد، مانند ولد ناشی از زنا که ملحق به زانی نمی‌گردد و فرقی نیست بین این‌که اسپرم به‌طور طبیعی و با عمل زناشویی در رحم قرار گرفته باشد یا به‌وسیله تلقیح مصنوعی.
بر این اساس طفل ایجاد شده از تلقیح مصنوعی به پدر و مادر طبیعی خود ملحق می‌شود، اعمّ از این‌که آن‌ها عالم باشند یا جاهل، زیرا بچه از اسپرم و تخمک آن‌ها به وجود آمده و از نظر عرف و لغت فرزند آن‌ها به‌شمار می‌آید، دلیل شرعی هم آن را نفی ننموده است. به‌بیان دیگر در تحقق زنا که ولد ناشی از آن شرعاً به صاحب نطفه ملحق نمی‌شود، آمیزش زن و مرد شرط است، ولی در مورد تلقیح اسپرم مرد بیگانه در رحم زن تعریف و عنوان زنا صدق نمی‌کند، بنابراین نسب محقّق می‌شود.
بعضی از فقها در توضیح این اصل نوشته‌اند: «آن‌چه از شرع فهمیده می‌شود، این است که نسب طفل در جمیع موارد اثبات می‌گردد، مگر در موردی که یقین بر خلاف پیدا شود، تا اعراض مردم محفوظ بماند و افعال مؤمنین بر صحّت و درستی حمل شود».

۵.۲ - ادله باب مساحقه

ادلّه‌ای که دلالت دارد در باب مساحقه، طفل به صاحب نطفه ملحق می‌شود. زیرا ملاک حکم در تلقیح مصنوعی و مساحقه، واحد است. توضیح این‌که، نظریّه مشهور میان فقیهان این است که اگر مردی با زن خود آمیزش نماید، سپس آن زن با زن دیگری مساحقه نماید و نطفه از او به زن دوّم منتقل و حامله شود، طفلی که متولد می‌شود به صاحب نطفه ملحق می‌گردد و در این‌که آیا به زنی که طفل در رحم او پرورش یافته ملحق می‌گردد و یا خیر؟ نظریّات مختلفی مطرح گردیده.
نظر بسیاری از فقها بلکه مشهور، به دلیل نصّ خاص، الحاق مولود به صاحب نطفه است.
[۴۲] عاملی، محمد بن مکی، القواعد والفوائد، ج۳، ص۵۳۸.

دلیل این‌مطلب نخست اصل است، محقق حلی در این‌باره می‌نویسد: «دلیل الحاق ولد مساحقه به صاحب نطفه به این‌جهت است که از آن نطفه تکوّن یافته و عنوان نطفه زانی بر او صدق نمی‌کند».
عبارت برخی دیگر از فقها نیز چنین است.
ابن ادریس در این مسئله نظر دیگری دارد؛ چه اینکه ایشان نسب را تنها در صورت عقد ازدواج یا آمیزش به شبهه ثابت می‌داند و چون در مسئله یادشده هردو منتفی است وجهی برای الحاق مولود به صاحب نطفه نخواهد بود.
چنان‌که برخی دیگر با اینکه نسب را تنها از راه آمیزش مشروع و وطی به شبهه ثابت دانسته‌اند لیکن در مورد بحث به جهت وجود نصّ، قائل به الحاق مولود به صاحب نطفه (مرد) شده‌اند.
امّا موضوع الحاق مولود به دختر، نظر اکثر بلکه منسوب به مشهور عدم الحاق است.
لیکن بسیاری از معاصران، مولود را به دختر نیز ملحق کرده‌اند.

۵.۳ - روایات

دلیل بعدی، روایاتی است که در این زمینه وارد شده است، از جمله در روایت صحیح، محمّد بن مسلم از امام باقر و صادق (علیهما‌السّلام) روایت کرده است که فرموده‌اند: امام مجتبی (علیه‌السلام) در مجلسی نشسته بود عّده‌ای وارد شدند و درخواست ملاقات با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را داشتند، حضرت فرمودند: برای چه کاری درخواست ملاقات دارید؟ گفتند: برای مساله‌ای و آن را چنین مطرح نمودند: مردی با زن خود جماع کرده است و زن در همان حالت با دختر باکره‌ای مساحقه نموده و در نتیجه‌ی این عمل، نطفه از رحم زن وارد رحم دختر گردیده و حامله شده است، حکم آن چیست؟ امام مجتبی (علیه‌السلام) بعد از توضیحاتی فرمودند: طفل پس از تولّد به صاحب نطفه رد شود. «وَیُنْتَظَرُ بِالْجارِیَةِ حَتّی تَضَعَ ما فِی بَطْنِها وَیُرَدُّ الْوَلَدُ اِلی اَبِیهِ صاحِبِ النُّطْفَةِ...» و نیز روایات دیگری که در این‌باره است.
همچنین روایاتی که دلالت دارد، در صحّت الحاق طفل به پدر شرط نیست که نطفه با مجامعت و به‌طور طبیعی منتقل شده باشد، بلکه در صورتی‌که مرد انزال نموده و نطفه ناخود‌آگاه به رحم منتقل شده باشد، نیز طفل ملحق به صاحب نطفه می‌باشد، زیرا ملاک در هر دو مورد واحد است.
[۵۴] جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال و ادلتها، ج۳، ص۱۴۰-۱۴۱.


۵.۴ - ظاهر بعضی از آیات

ظاهر بعضی از آیات، مانند آن‌که می‌فرماید: آیا انسان در آغاز نطفه‌ای از منی نبود که در رحم ریخته می‌شود؟ «اَ لَمْ یَکُ نُطْفَةً مِنْ مَّنِیٍّ یُمْنَی» یا می‌فرماید: و اوست که دو زوج مذکّر و مؤنث را می‌آفریند از نطفه‌ای که خارج می‌شود و در قرار‌گاه رحم می‌ریزد. «وَاَنَّهُ خَلَقَ... مِنْ نُّطْفَةٍ اِذَا تُمْنٰی» و یا می‌گوید: انسان باید فکر کند از چه چیز آفریده شده؟ او از یک آب جهنده آفریده شده که در آب منی شناور است و به هنگام بیرون آمدن، جهش دارد. «فَلْیَنْظُرِ اْلاِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ ـ خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ».
نطفه با ویژگی‌هایی که در این آیات به آن اشاره شده، همان نطفه مرد است که امروزه آن را حیوان منوی نامند و منشا خلقت انسان است.
در آیه دیگری می‌فرماید: و اوست کسی که از آب، بشری آفرید و او را دارای خویشاوندی نسبی و دامادی قرار داد... «وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمآءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا...».
در این آیه به دو نکته بسیار ظریف اشاره شده است، اوّل این‌که منشا پیدایش و مادّة سازنده بشر با تعبیر «خلق» به معنی ایجاد و ابداع کردن که از صفات اختصاصی خداوند است بیان شده است، چنان‌که «نسب» و «صهر» با تعبیر «جعل» به معنای گرداندن و تغییر دادن چیزی بر یک حالت خاص که می‌تواند صفت غیر خدا هم باشد بر واژه «بشراً» مترتب شده است، از این‌رو وجود دو تعبیر خلق و جعل در کنار هم و در یک آیه اشعار به این دارد که این دو، معنای متفاوت دارند.
نکته دیگر، از تفریع «فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا» بر «خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا» استفاده می‌شود که همان بشر خلق شده از آب دارای نسب است و نسب وی دارای اعتبار و حالت تغییر یافته‌ای از آب (نطفه) و از غیر آن نشات نمی‌گیرد، بلکه با لحاظ منشا خلقت بشر، نسب اعتبار و تشریع می‌شود.
همین‌معنا، در روایات به‌طور واضح و روشن بیان شده است. مثلاً امام جعفر صادق (علیه‌السلام) از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرموده است: مردی نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و گفت: کنیزی که هنگام آمیزش با او عزل می‌کردم فرزندی به دنیا آورده است، پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: گاهی بند مشک رها و فرزند به او ملحق می‌شود. فقال (علیه‌السلام): «اِنَّ الْوِکٰاءَ قَدْ یَنْفَلِتُ فَاَلْحَقَ بِهِ الْوَلَدَ».
رها شدن بند مشک کنایه از ورود منی مرد به رحم زن است و چون منی (اسپرم) منشا پیدایش فرزند است، فرزند به صاحب منی ملحق می‌شود.


۱. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۶۲۱، مساله ۳.    
۲. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذب الاحکام، ج۲۵، ص۲۴۸.    
۳. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، مجمع المسائل، ج۲، ص۱۷۷.    
۴. سیستانی، سیدعلی، المسائل المنتخبة، ص۵۳۳.    
۵. محسنی، محمدآصف، الفقه و مسائل طبیّه، ص۹۰.    
۶. فاضل لنکرانی، محمّدجواد، بررسی فقهی، حقوقی تلقیح مصنوعی، ص۱۶۲.    
۷. مجادله/سوره۵۸، آیه۲.    
۸. خویی، سیدابوالقاسم، مسائل وردود، ص۹۹-۱۰۰، مساله ۲۸۴.
۹. جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلتها، ج۳، ص۱۳۱.
۱۰. محسنی، محمدآصف، الفقه و مسائل طبیّة، ص۹۱.    
۱۱. صدر، محمد، ماوراء الفقه، ج۶، ص۱۷-۱۸.
۱۲. صدر، محمد، ماوراء الفقه، ج۶، ص۴۱.
۱۳. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۱۲، ص۳۷۵.    
۱۴. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، الروضة البهیّة، ج۶، ص۱۱۷.    
۱۵. فاضل لنکرانی، محمّدجواد، بررسی فقهی حقوقی تلقیح مصنوعی، ص۱۶۵-۱۶۴.    
۱۶. جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال وادلتها، ج۳، ص۱۳۲-۱۳۱.
۱۷. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۶۲۳‌، مساله ۱۰.    
۱۸. مؤمن قمی، محمد، کلمات سدیدة فی مسائل جدیدة، ص۹۹.
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، الفتاوی الجدیدة (مسائل طبیة)، ص۴۲۷.    
۲۰. اراکی، محمدعلی، استفتاءات، ص۲۴۹-۲۵۰، سؤال ۶ و ۸ از مسائل پزشکی،.
۲۱. سیستانی، سیدعلی، المسائل منتخبة، ص۵۳۳.    
۲۲. گلپایگانی، سیدمحمدرضا، مجمع المسائل، ج۲، ص۱۷۷.    
۲۳. فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۲، ص۴۹۰.    
۲۴. امام خمینی، سیدروح‌الله، تحریر الوسیلة، ج۲، ص۶۲۱-۶۲۲، مسالة ۳.    
۲۵. سیستانی، سیدعلی، المسائل المنتخبة، ص۵۳۳.    
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، الفتاوی الجدیدة، ص۴۲۷.    
۲۷. محسنی، محمدآصف، فقه والمسائل طبیّة، ص۹۱-۹۳.    
۲۸. صدر، محمد، ماوراء الفقه، ج۶، ص۲۴ و بعد از آن.
۲۹. فاضل لنکرانی، محمد، جامع المسائل، ج۲، ص۴۹۰.    
۳۰. سبزواری، سیدعبدالاعلی، مهذّب الاحکام، ج۲۵، ص۲۴۸.    
۳۱. فاضل هندی، محمد بن حسن، کشف اللثام، ج۷، ص۵۳۶.    
۳۲. طوسی، محمد بن حسن، النهایة، ص۷۰۷.    
۳۳. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۴۸.    
۳۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، ج۳، ص۵۳۸.    
۳۵. علامه حلی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ج۹، ص۱۹۶.    
۳۶. صیمری بحرانی، مفلح، غایة المرام، ج۴، ص۳۲۹.    
۳۷. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب الحدود)، ص۳۴۳۳۴۴.    
۳۸. صدوق، محمد بن علی، المقنع، ص۴۳۵.    
۳۹. قاضی ابن براج، عبدالعزیز، المهذب، ج۲، ص۵۳۲.    
۴۰. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام، ج۴، ص۹۴۳.    
۴۱. حلی، یحیی بن سعید، الجامع للشرائع، ص۵۵۶.    
۴۲. عاملی، محمد بن مکی، القواعد والفوائد، ج۳، ص۵۳۸.
۴۳. محقق حلی، جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، ج۴، ص۱۴۸.    
۴۴. طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۱۶، ص۲۵.    
۴۵. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۲۱.    
۴۶. فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة (کتاب الحدود)، ص۳۴۳-۳۴۴.    
۴۷. ابن ادریس حلی، محمد بن منصور، السرائر، ج۳، ص۴۶۵.    
۴۸. نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، ج۴۱، ص۳۹۸-۳۹۶.    
۴۹. حکیم، سیدمحسن، منهاج‌ الصالحین، ج۲، ص۳۰۱-۳۰۰.    
۵۰. طباطبایی، علی، ریاض المسائل، ج۱۳، ص۵۱۳.    
۵۱. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۸، ص۱۶۷-۱۶۸، باب ۳، من ابواب حد السحق والقیادة، ح۱.    
۵۲. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۸، ۱۶۸-۱۷۰، ح۲-۳ ۴-۵.    
۵۳. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۳۷۸-۳۷۹، باب ۱۵ من ابواب احکام الاولاد، ح۱ و باب۱۶، ح۱-۲.    
۵۴. جمعی از نویسندگان، موسوعة احکام الاطفال و ادلتها، ج۳، ص۱۴۰-۱۴۱.
۵۵. قیامت/سوره۷۵، آیه۳۷.    
۵۶. نجم/سوره۵۳، آیه۴۵۴۶.    
۵۷. طارق/سوره۸۶، آیه۵۶.    
۵۸. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۴.    
۵۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۵۷.    
۶۰. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۸۷.    
۶۱. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۴۹۰.    
۶۲. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۱، ص۳۷۸، باب ۱۵ من ابواب احکام الاولاد، ح۱.    



انصاری، قدرت‌الله، احکام و حقوق کودکان در اسلام، ج۱، ص۳۲۲-۳۲۹، برگرفته از بخش «گفتار چهارم:تلقیح مصنوعی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۹/۴.    






جعبه ابزار