• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نذر (دیدگاه وهابیت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وهابیون نذر برای غیر خدا را حرام دانسته و آن را همچون نذر برای بت‌ها می‌دانند. ایشان معتقدند که این کار از غلو و بزرگ دانستن کسی که برای او نذر شده است، سرچشمه می‌گیرد. در ادامه به نظرات برخی عالمان وهابی اشاره نموده و سپس با استناد به برخی مسلمات اهل‌سنت، به نقد و بررسی این نظر وهابیون خواهیم پردخت:



برای وقوف بر نظر وهابیت درباره نذر برای غیر خدا، آراء دو تن از بزرگان وهابی را از نظر خواهیم گذراند:

۱.۱ - قصیمی

قصیمی می‌گوید:
«انها من شعائر الشیعة الناشئة عن غلوّهم فی ائمتهم وتالیههم لعلی وولده؛ این کار از خصوصیات شیعه است که منشا آن غلو ایشان در مورد ائمه‌شان و خدا دانستن علی و اولاد اوست.»

۱.۲ - ابن‌تیمبه

ابن‌تیمیه می‌گوید:
«قال علمائنا لایجوز ان یُنذر لقبر ولا للمجاورین عند القبر شیئاً من الاشیاء، لا من درهم ولا من زیت، ولا من شمع، ولا من حیوان ولا غیر ذلک، کلّه نذر معصیة، وقد ثبت فی الصحیح: من نذر ان یطیع الله فلیطعه، ومن نذر ان یعصی الله فلا یعصه؛ علمای ما گفته‌اند که جایز نیست که برای قبر و یا کسانی که در کنار آن هستند چیزی را نذر کند؛ نه پولی و نه روغنی و نه شمعی و نه حیوانی و نه غیر آن. در تمامی اینها نذر، عملی خلاف شرع است؛ و در روایت صحیح آمده است: هرکس نذر کرده است که خدا را اطاعت کند پس باید او را اطاعت کند و هرکس که نذر کرده خدا را عصیان کند، از او سرپیچی نکند.»
شهرستانی نیز از ابن‌تیمیه نقل کرده است:
«واذا کان الطلب من الموتی ـ ولو کانوا انبیاء ـ ممنوعاً خشیة الشرک، فالنذر للقبور، او لسکّان القبور نذر حرام باطل یشبه النذر للاوثان ومن اعتقد انَّ فی النذر للقبور نفعاً او اجراً فهو ضال جاهل؛ وقتی که خواسته از اموات (حتی اگر انبیا باشند) به خاطر ترس از شرک حرام باشد، پس نذر برای قبور یا برای کسانی که در کنار آنها هستند نیز نذر حرام و باطل است و شبیه نذر برای بت‌هاست؛ و هرکس که اعتقاد داشته باشد که نذر برای قبور فایده یا ثوابی دارد او گمراه و جاهل است.»


در این بخش، برای رد نظر وهابیت در باب نذر، ابتدا نذر را واژه‌شناسی نموده و سپس به مورادی می پردازیم که مورد قبول همه مسلمانان (اعم از شیعه و سنی) است و قبول این موارد، مستلزم بطلان ایده‌های ابن‌تیمیه و وهابیت در باب نذر می باشد.

۲.۱ - معنای نذر

معنی نذر آن است که انسان خود را متعهد به پرداخت چیزی معین، در صورت تحقق هدف و برآورده شدن مقصود کند و بگوید: «برای خدا بر گردن من است که اگر چنین شد فلان کار را انجام دهم» و این همان نذر شرعی است. به همین جهت است که می‌بینیم تمام فقهای شیعه شرط تحقق نذر را به کار بردن کلمه «الله» در صیغه نذر می‌دانند. صاحب جواهر در این زمینه می‌گوید:
«یجب فی صیغته التی هی سبب الالتزام ان یقول: «لله علی» بمعنی عدم انعقاد النذر لو جعل الالتزام لغیر الله من نبی مرسل او ملک مقرب؛ واجب است در صیغه نذر (که سبب التزام به نذر است) بگوید «برای خداست بر گردن من»؛ به این معنی که اگر برای غیر خدا مانند پیامبری یا فرشته مقربی نذر کند صحیح نمی‌باشد.»
بنابر این نظر، وقتی که می‌گوید: «برای فلان نذر کردم»، در واقع، کلام خود را خلاصه کرده و مجاز به کار برده است؛ زیرا معنی آن این است که: «برای خدا نذر کردم که کاری انجام دهم که ثوابش برای فلانی باشد.» و بنابراین، مراد از نذر برای اموات، در واقع، نذر برای خداوند و اهدای ثواب آن به صاحب قبر است؛ نه این که نذر برای صاحب قبر صورت گرفته باشد. علت نذر در این موارد، نذر کردن، صدقه دادن و هدیه دادن ثواب آن به پیغمبر یا ولی او یا نیکان است. لذا مقصود از این نذر، تقرب به مرده به سبب نذر برای او نیست؛ بلکه مقصود تقرب به خداست. چگونه انسان قصد قربت به مرده‌ای را بکند با اینکه می‌داند او از دنیا رفته و نمی‌تواند از این نذر سودی ببرد؟ نه می‌تواند غذای نذری را بخورد و نه می‌تواند از پول نذری استفاده کند و نه می تواند لباس نذری را بپوشد.
پس بهتر آن است که بی جهت دیگران را تکفیر نکرده و با فتواهای بدون مدرک به ایشان هجوم نیاوریم. بلکه واجب است که عمل مسلمان را حمل بر صحت کرده و تا مقدار امکان به ایشان تهمت نزد.

۲.۲ - جواز صدقه دادن از جانب اموات

حال که مقصود شیعیان از این گونه نذر‌ها مشخص شد و روشن شد که ایشان نذر را تنها برای خدا انجام می‌دهند و مقصود از بردن نام مرده در نذر، فرستادن ثواب نذر برای وی است، شایسته است نظر اهل‌سنت در مورد فرستادن ثواب کارهای نیک برای اموات را مورد بررسی قرار می‌دهیم:

۲.۲.۱ - عزامی شافعی

عزامی شافعی می‌گوید:
«من استخبر حال من یفعل ذلک من المسلمین وجدهم لا یقصدون بذبائحهم ونذورهم للاموات الاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها لهم. وقد علموا ان اجماع اهل السنّة منعقد علی ان صدقة الاحیاء نافعة للاموات واصلة الیهم، والاحادیث فی ذلک صحیحة مشهورة: ۱ ـ منها ما صحَّ عن سعد، انه سال النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، قال: یا نبی الله ان اُمّی افتلتت (ای ماتت) واعَلْمُ انها لو عاشت لتصدقت افان تصدَّقتُ عنها اینفعها ذلک؟ قال: نعم. فسال النبیِّ: ایُّ الصدقة انفع یارسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)؟ قال: الماء، فحفر بئراً وقال: هذه لاُمّ سعد»
«هرکس که حال کسی که از مسلمانان این کار را انجام می‌دهد، مورد مطالعه قرار دهد در می‌یابد که ایشان از نذر و قربانی خویش برای اموات، غیر از صدقه دادن به نیابت از ایشان و فرستادن ثوابش برای آنها قصدی ندارند. و دانسته شده است که اجماع اهل‌سنت بر این مطلب است که صدقه زندگان برای اموات سود داشته و به ایشان می‌رسد؛ و روایات در این زمینه بسیار مشهور هستند: ۱- روایتی که از سعد رسیده است که از رسول خدا سوال کرد و عرضه داشت: مادر من از دنیا رفته است و می‌دانم که اگر زنده می‌ماند صدقه می‌داد؛ آیا اگر از جانب او صدقه بدهم به او سودی می‌رسد؟ پاسخ داد: آری. پس سوال کرد: کدام صدقه فایده اش بیشتر است‌ ای رسول خدا؟ حضرت فرمود: آب. پس چاهی کنده و گفت: ‌این برای مادر سعد است.»
بنابراین، ابن‌تیمیه و اتباع او به خطا رفته‌اند که ادعا کرده‌اند اگر مسلمانی بگوید این نذر برای رسول خدا یا برای ولی است، مانند آن است که بگوید: این نذر برای خداست و مقصود از کلمه "برای" در هر دو، غایت و نتیجه باشد. ایشان به اشتباه رفته و یا خود را به اشتباه زده‌اند؛ زیرا مقصود از "برای" در نذر برای اموات و... تعیین جهت مصرف است، نه مقصود.
وی در ادامه می‌افزاید:
«اللام فی هذه لاُم سعد هی اللام الداخلة علی الجهة التی وجّهتْ الیه الصدقة لا علی المعبود، المتقرّب الیه، وهی کذلک فی کلام المسلمین، فهم سعدیون لا وثنیون، وهی کاللام فی قوله تعالی: «انّما الصدقات للفقراء»(التوبة:۶۰)؛ حرف " لام " در عبارت " لام سعد" (یعنی برای مادر سعد) لامی است که جهت را معین می‌کند؛ یعنی همان جهتی که صدقه را برای آن قرار داده است؛ ونه برای تعیین معبودی که به سوی او تقرب جسته می‌شود. در کلام مسلمانان نیز همین طور است؛ ایشان خدا را می‌پرستند و بت پرست نیستند. این لام مانند لام در کلام خداوند است که فرموده است: «بدرستی که صدقات برای فقراء است.» (توبه:۶۰)»

۲.۳ - جواز نذر برای اموات

با این مقدمات واضح شد که حتی بنابر نظر علمای اهل‌سنت نیز صدقه دادن برای اموات، عملی نیک به شمار رفته و سیره همه مسلمانان است. اما آیا ایشان نذر برای اموات را نیز جایز می‌دانند؟ به سخنان ذیل توجه نمایید:

۲.۳.۱ - سبکی

سبکی از مشهورترین علمای اهل‌سنت است. او قاضی القضاة شافعی و شیخ الاسلام بود. سیوطی در مورد او می‌نویسد:
«الامام الفقیه المحدث الحافظ المفسر الاصولی النحوی اللغوی الادیب المجتهد... شیخ الاسلام امام العصر... ولیس بعد الذهبی و المزی احفظ منه؛ امام و فقیه و محدث و حافظ (حافظ بیش از ۱۰۰۰۰۰روایت) و مفسر و اصولی و نحوی و لغوی و ادیب و مجتهد... شیخ الاسلام و پیشوای زمان خویش... بعد از ذهبی و مزی کسی مانند او در حفظ روایات نبود.»
سبکی می‌گوید:
«الکعبة والحجرة الشریفة قد علم حالهما الاول بالنص للحدیث الوارد الذی قدمناه والثانیة بالالحاق به وبالقطع بعظمتهما وفی کثیر من البلاد غیرهما اماکن ینذر لهما ویهدی الیها وقد یسال عن حکمها ویقع النظر فی انها هل تلحق بهذین المکانین وان لم تبلغ مرتبتهما او لا وقد ذکر الرافعی عن صاحب التهذیب وغیره انه لو نذر ان یتصدق بکذا علی اهل بلد عینه یجب ان یتصدق به علیهم قال ومن هذا القبیل ما ینذر بعثه الی القبر المعروف بجرجان فان ما یجتمع منه علی ما یحکی یقسم علی جماعة معلومین وهذا محمول علی ان العرف اقتضی ذلک فنزل النذر علیه ولا شک انه اذا کان عرف حمل علیه وان لم یکن عرف فیظهر ان یجری فیه خلاف وجهین احدهما لا یصح النذر لانه لم یشهد له الشرع بخلاف الکعبة والحجرة الشریفة والثانی یصح اذا کان مشهورا بالخیر وعلی هذا ینبغی ان یصرف فی مصالحه الخاصة به ولا یتعداها والله اعلم. والاقرب عندی بطلان النذر لما سوی الکعبة والحجرة الشریفة والمساجد الثلاثة لعدم شهادة الشرع لها وان من خرج من ماله عن شیء لها واقتضی العرف صرفه فی جهة من جهاتها صرف الیها واختصت به والله تعالی اعلم انتهی.»
«کعبه و حجره شریفه حکمشان مشخص گردید؛ حکم کعبه با روایتی که گذشت و حکم حرم رسول خدا به سبب یکی بودن حکم آن با کعبه و به سبب علم به عظمت هر دو. در بسیاری شهرها اماکنی است که برای آن‌ها نذر می‌شود و هدایایی برای آنها فرستاده می‌شود. و گاهی عده‌ای در مورد حکم آنها سوال می‌کنند و در این مورد فکر می‌کنند که آیا آنها به کعبه و حرم رسول خدا در حکم ملحق می‌گردند (هرچند در رتبه به مقام آنها نمی‌رسند) یا خیر؟ و رافعی از صاحب تهذیب و غیر او نقل کرده است که اگر نذر کند که مقداری برای اهل شهر خاصی صدقه بدهد باید بر اهل همان شهر صدقه بدهد. و گفته است از همین قبیل است آنچه که نذر می‌شود که به قبری معروف در گرگان فرستاده شود. پس بدرستیکه آنچه در نزد او جمع می‌گردد - طبق آنچه نقل شده است - بر عده معینی تقسیم می‌گردد. و این عمل بر این باب حمل می‌گردد که عرف چنین اقتضایی داشته به همین جهت نذر را بر (صدقه) به ایشان حمل می‌گردانند. و شکی نیست که اگر این معنی از جهت عرف درست باشد، باید نذر را بر همین جهت حمل نمود. اما اگر عرف چنین نگوید در آن دو نظر است:
اول: نذر درست نیست، زیرا شرع این مطلب را تایید نکرده است؛ بخلاف نذر برای کعبه و حجره شریفه (قبر رسول گرامی اسلام).
دوم: اگر آن شخص معروف به نیکی باشد صحیح است. طبق این نظر باید نذر را در مصالح خاص به آن شخص مصرف نموده و در غیر آن خرج نگردد.
و نزد من بطلان نذر در غیر کعبه و قبر رسول خدا و مساجد سه گانه (مسجد الحرام و مسجد النبی و مسجد الاقصی) بهتر است؛ زیرا در شرع دلیلی برای صحت آن نیامده است؛ و اگر مقداری از مال خویش را برای آن‌ها فرستاد (نذر کرد) و عرف می‌گفت که آن را در جهت خاصی که به آن مربوط است مصرف کنند، در همان راه خرج می‌شود و به همان اختصاص پیدا می‌کند.»
همان طور که مشاهده می شود سبکی صحت نذر برای قبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را جزو مسلمات دانسته و در مورد قبر سایرین می‌گوید اگر در عرف، جهت و مصرف خاصی داشته باشد، صحیح است.

۲.۳.۲ - رافعی

رافعی نیز از بزرگترین علمای اهل‌سنت است که ذهبی در مورد او می‌گوید:
«والامام الرافعی ابو القاسم عبد الکریم بن محمد بن عبد الکریم بن الفضل القزوینی الشافعی صاحب الشرح الکبیر الیه انتهت معرفة المذهب ودقائقه وکان مع براعته فی العلم صالحا زاهدا ذا احوال وکرامات ونسک وتواضع؛ امام رافعی... شناخت مذهب و نکات آن به او منتهی شد؛ و جدای از تخصصش در علم، صالح و زاهد و صاحب حالات و کرامت و تقوا و تواضع بود.»
نظر رافعی و آنچه از صاحب تهذیب و غیر او نقل کرده است، در ضمن سخنان سبکی گذشت. ابن‌حجر نیز در کتاب خویش، الفتاوی الفقهیه الکبری، این مطلب را از رافعی نقل نموده است.

۲.۳.۳ - داوود بن سلیمان نقشبندی

داوود بن سلیمان نقشبندی خالدی بغدادی، از عالمان اهل‌سنت، متوفی ۱۲۹۹ است. وی درباره نذر برای اموات می‌گوید:
«انَّ المسالة تدور مدار نیّات الناذرین وانّما الاعمال بالنیّات، فان کان قصد الناذر، المیّت نفسه والتقرّب الیه بذلک، لم یجز قولا واحداً، وان کان قصده وجه الله تعالی، وانتفاع الاحیاء بوجه من الوجوه، وثوابه لذلک المنذور له المیت، سواء عیِّن وجهاً من وجوه الانتفاع او اطلق القول فیه. ویکون هناک ما یطَّرد الصرف فیه فی عرف الناس من مصالح القبر او اهل بلده او مجاوریه او الفقراء عامة او اقرباء المیت او نحو ذلک، ففی هذه الصورة یجب الوفاء بالنذور. وحکی القول بذلک عن الاذرعی، والزرکشی، وابن حجر الهیثمی المکی، والرّملی الشافعی، والقبانی البصری، والرافعی، والنووی، وعلاء الدین الحنفی، وخیر الدین الرملی الحنفی، والشیخ محمد الغزی، والشیخ قاسم الحنفی.»
«مساله دایر مدار نیت نذر کننده است، زیرا ملاک کارها نیت آن‌هاست. پس اگر قصد نذر کننده، خود مرده و تقرب جستن به سوی او به وسیله این نذر باشد، قطعا این کار جایز نیست. و اگر قصد او تقرب به خدای متعال باشد و اینکه زندگان به نوعی از این نذر بهره برده و ثوابش به آن مرده برسد (چه جهت خاصی برای مصرف بیان کند و یا چنین نکند ام در عرف روشی باشد که برای آن خرج کنند؛ مانند مصلحت قبر و یا اهل آن شهر و یا نزدیکان آن قبر یا فقراء یا بستگان میت) در این صورت واجب است که به نذر وفاء کنند. ...»
وی بعد از این مقدمه و نقل روایت ابی‌داوود می‌افزاید:
«واما استدلال الخوارج بهذا الحدیث علی عدم جواز النذر فی اماکن الانبیاء والصالحین زاعمین انَّ الانبیاء والصالحین اوثان (والعیاذ بالله) واعیادٌ من اعیاد الجاهلیة، فهو من ضلالهم وخرافاتهم وتجاسرهم علی انبیاء الله واولیائه حتی سمّوهم اوثاناً. وهذا غایة التحقیر لهم خصوصاً الانبیاء فانَّ من انتقصهم ولو بالکنایة یکفِّر ولا تُقبل توبته فی بعض الاقوال. وهؤلاء المخذولون بجهلهم، یسمّون التوسّل بهم عبادة، ویسمّونهم اوثاناً، فلا عبرة بجهالة هؤلاء وضلالاتهم، والله اعلم.»
«اما استدلال کردن خوارج به این روایت برای عدم جواز نذر در مکان‌هایی که در آن انبیا و صالحین دفن هستند (العیاذ بالله) به این گمان که انبیا و صالحین مانند بت و یا رسومات جاهلیت هستند، این از گمراهی ایشان و خرافات ایشان و جرات پیدا کردن ایشان بر انبیا و اولیاست که ایشان را بت می‌نامند. و این نهایت کوچک شمردن مقام انبیا است؛ پس به درستی که هر کس مقام ایشان را حتی با کنایه کوچک شمارد کافر شده و طبق بعضی نظر‌ها توبه اش قبول نمی‌گردد. و این کسانی که به خاطر گمراهی خویش در بیچارگی افتاده‌اند، توسل به انبیا را پرستش ایشان نامیده و ایشان را بت به حساب می‌آورند. پس نباید جهالت ایشان و گمراهی‌شان را مهم دانست.»
عبدالحسین امینی نیز در کتاب خویش، الغدیر، بعد از نقل کلام خالدی می‌گوید:
«کما لا عبرة بجهالة ابن تیمیة ومن لف لفّه وضلالاتهم؛ همانطور که نباید نادانی ابن تیمیه و هرکس که روش او را در پیش گرفته است و نیز گمراهی ایشان را مهم دانست.»

۲.۳.۴ - سلامة قضاعی عزامی

سلامه قضاعی عزامی شافعی مصری، از عالمان بزرگ اهل‌سنت نیز این زمینه گفته است:
«... واغترّ بکلامه ـ(ای ابن تیمیة) بعض من تاخّر عنه من العلماء، ممّن ابتلی بصحبته او صحبة تلامیذه، وهو منه تلبیس فی الدین وصرف الی معنی لا یریده مسلم من المسلمین. ومن خبر حال من فعل ذلک من المسلمین، وجدهم لایقصدون بذبائحهم ونذورهم للمیتین من الانبیاء والاولیاء الاّ الصدقة عنهم وجعل ثوابها الیهم، وقد علموا ان اجماع اهل السنّة منعقد علی انَّ صدقة الاحیاء نافعة للاموات واصلة الیهم، والاحادیث فی ذلک صحیحة مشهورة... فالنذر بالذبح وغیره للانبیاء والاولیاء امرٌ مشروع سائغ من سیرة المسلمین عامّةً من دون‌ای اختصاص بفرقة دون اُخری...وبعد هذه الادلة والشواهد وکلمات اعلام السنة، فهل یحق لابن تیمیة واتباعه الاصرار علی مزاعمهم والتفوّه بحرمة النذر لغیر الله.»
«عده‌ای از علمای پس از ابن‌تیمیه، به سبب سخنان او، گمراه شده‌اند؛ از کسانی که یا با او مصاحبت داشته‌اند و یا با شاگردان او همراه شده‌اند. و این کار او سبب اشتباه در امر دین شده است و آن را (نذر را) به معنی تفسیر کرده‌اند که هیچ یک از مسلمانان چنین کاری انجام نمی‌دهد. و هر کس که مسلمانانی را که چنین کاری انجام می‌دهند مورد امتحان قرار دهد مشاهده می‌کند که ایشان از این قربانی‌ها و نذر‌های برای اموات انبیا و اولیا جز صدقه از طرف ایشان و قرار دادن ثواب آن برای آنها قصدی ندارند. و همگان می‌دانند که اجماع اهل‌سنت است که صدقه زندگان برای اموات فایده داشته و به ایشان می‌رسد و روایات در این باب مشهور است. پس نذر قربانی و غیر آن برای انبیا و اولیا امری دینی و جایز است که از روش همه مسلمانان بوده و اختصاص به مذهب خاصی ندارد.
با این همه آیا سزاوار است که ابن تیمیه و اتباع او عده‌ای از مسلمانان را به خاطر عملی که سیره همه مسلمانان است تکفیر کرده و ایشان را متهم به نیتی بکنند که هیچ کس، چنین قصدی نمی‌نماید؟»

۲.۴ - نذر قربانی در مکان خاص

ممکن است وهابیون اشکال کنند که از آنجا که برای این نذر مکان خاصی در نظر گرفته‌شده، شبیه نذر برای بت‌ها خواهد بود و به همین جهت، باید حکم به حرام بودن آن باید نمود. شبیه این مطلب در کلام ابن‌تیمیه (که در ملل و نحل نقل شده است) موجود است. وی در آنجا علت حرمت را شباهت به کفار بیان می‌کند. در ادامه، در صدد خواهیم بود تا به این اشکال پاسخ دهیم:

۲.۴.۱ - روایات نذر

در همین زمینه اهل‌سنت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایاتی دارند که دلالت بر صحت نذر در مکان خاص می‌نماید:

۲.۴.۱.۱ - روایت اول

روایت اول، روایتی است از ثابت بن ضحاک که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است:
«انّ رجلا ساله انّه نذر ان یذبح ببوانه، فاتی رسول الله، فاخبره فقال (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): هل کان فیها وثنٌ من اوثان الجاهلیة یُعبد؟ قالوا: لا. قال: هل کان فیها عید من اعیادهم؟ قالوا: لا، قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): اَوفِ بنذرک، فانه لا وفاء لنذر فی معصیة الله، ولا فیما لا یملک ابن آدم؛ شخصی به نزد رسول گرامی اسلام آمده و سوال کرد که نذر کرده است که در بوانه قربانی دهد (روستایی بعد از ینبع نزدیک ساحل دریا | معجم البلدان ۱ ص۵۰۵) حضرت سوال فرمودند: آیا در آنجا بتی از بت‌های جاهلیت پرستیده می‌شده است؟ عرضه داشتند: خیر. حضرت فرمودند: آیا آنجا محل مراسمی خاص از رسوم جاهلیت بوده است؟ عرضه داشتند: خیر. حضرت فرمودند: به نذرت وفا بنما، پس بدرستیکه در راه سرپیچی خدا نباید نذر کرد و نه در چیزی که انسان آن را نمی‌تواند انجام دهد.»
نووی در ذیل این روایت می‌گوید:
«رواه ابو داود باسناد صحیح علی شرط البخاری ومسلم؛ ابو داود این روایت را با سند صحیح طبق شروط بخاری و مسلم آورده است.»

۲.۴.۱.۲ - روایت دوم

روایت دوم، روایتی است از میمونه که او از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده است:
«حدثنا علی بن عبد العزیز ثنا ابو نعیم ثنا عبدالله بن عبد الرحمن یعنی بن کعب الطائفی عن یزید بن مقسم عن میمونة بنت کردم انها کانت ردیف ابیها فسمعت اباها یسال النبی صلی الله علیه وسلم قال انی نذرت لانحرن ببوانة فقال هل بها وثن او طاغیة تعبد قال لا قال اوف بنذرک؛ از میمونه روایت شده است که در پشت سر پدر خویش نشسته بود؛ پس از پدرش شنید که از رسول خدا سوال فرمودند که من نذر کرده‌ام در بوانه قربانی کنم. پس حضرت فرمودند آیا در آنجا بت یا شیطانی پرستش می‌شده است؟ گفت: خیر. پس حضرت فرمودند: به نذرت وفا بنما.»

۲.۴.۱.۳ - روایت سوم

در روایتی نیز چنین آمده است:
«ان اباها قال للنبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): انی نذرتُ ان اذبح خمسین شاة علی بوانه، فقال: هناک شیء من هذه النُصُب؟ فقال: لا. قال(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): فاوفِ بنذرک، فذبح تسعاً واربعین وبقیت واحدة، فجعل یعدو خلفها ویقول: اللهمّ اوفِ بنذری حتی امسکها فذبحها؛ پدر او به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفت: من نذر کرده‌ام که پنجاه گوسفند در بوانه قربانی کنم؛ حضرت فرمودند آیا در آنچا چیزی از بت‌ها نصب شده است؟ گفت: خیر. حضرت فرمودند: پس به نذرت وفا بنما؛ پس ۴۹ گوسفند را قربانی نموده و یکی باقی ماند؛ پس به دنبال آن یکی به راه افتاده و می‌گفت: خدایا به نذر خود وفا می‌نمایم تا اینکه گوسفند را گرفته و قربانی نمود.»
شاید این روایت با روایت ثابت بن ضحاک یکی باشد اگر چه در بعضی روایات با آن اختلاف دارد.
و ظاهرا علت سوال حضرت که فرموده‌اند: آیا در آنجا بتی از بت‌های جاهلیت پرستیده می‌شده و آیا آنجا محل مراسمی از رسومات جاهلیت بوده است از این جهت است که شاید این نذر طبق رسوم جاهلیت بوده است؛ زیرا ایشان تازه از جاهلیت دست برداشته و بسیار به آن نزدیک بودند.

۲.۵ - تشبه به کفار

یکی از عجایب آن است که ابن تیمیه مسلمانان را به سبب این گونه نذر‌ها کافر می‌داند؛ با این بیان که عمل ایشان شبیه کارهای کفار است. اگر واقعا این ملاک کافر شدن باشد، اعمال دیگری نیز موجود است که شبیه کارهای مشرکان است؛ و می‌توان از آن به مناسک حج و واجبات آن اشاره کرد که در ظاهر بسیار شباهت به کارهای مشرکین دارد؛ مانند طواف دور خانه کعبه و بوسیدن حجر الاسود و قربانی و...
و نیز باید به این مطلب اضافه کنیم که: ملاک و معیار، نیت قلبی است و نه تشابه ظاهری. زیرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم فرمودند: «انّما الاعمال بالنیّات؛ ملاک کارها نیت آن‌هاست.»

۲.۶ - سیره نذر برای اموات

پس از نقل فتاوای برخی بزرگان و علمای اهل‌سنت در مورد نذر برای اموات، به ذکر سیره و روش مسلمانان در این مورد می‌پردازیم. نذر قربانی و یا غیر آن، برای انبیا و اولیا، امری شایع و شناخته شده در میان مسلمانان (بی آن که اختصاص به گروه و دسته خاصی داشته باشد) بوده است. با بررسی و مطالعه سیره مسلمانان در این زمینه، بدین نتیجه خواهیم رسید که ایشان معتقد نذر کننده، تنها در صورتی پاداش می‌برد که این عمل وی برای خدا بوده و قربانی به نام خدا صورت گیرد. خالدی می‌گوید:
«بمعنی ان الثواب لهم والمذبوح منذور لوجه الله کقول الناس: ذبحت لمیتیّ بمعنی تصدقتُ عنه وکقول القائل: ذبحت للضیف بمعنی انه کان السبب فی حصول الذبح؛
[۲۲] صلح الاخوان، ص۱۰۹
، به این معنی که پاداش (قربانی و نذر) و ثوابش به ایشان (اموات) می‌رسد و آنچه که قربانی شده است با قصد قربت به خدا نذر شده است؛ مانند اینکه مردم می‌گویند: برای مرده‌ام قربانی کردم؛ یعنی از طرف او این قربانی را صدقه دادم؛ و یا اینکه می‌گویند: برای مهمان قربانی کردم؛ به این معنی که او سبب انجام این قربانی بوده است (اما در هنگام ذبح نام خدا برده می‌شود).»
برای اثبات رواج این سیره در میان مسلمین، به بیان سه شاهد از کتب اهل‌سنت می‌پردازیم:
۱ ـ مقبره بستی در مراکش.
۲ ـ مقبره احمد بدوی در طندتا.
۳ ـ مقبره نذور در بغداد «قبر عبید الله بن محمد بن عمر».

۲.۶.۱ - مقبره بستی

احمد بن جعفر خزرجی ابوالعبّاس بستی که در مراکش سکونت داشت و در سال ۶۰۱ هجری قمری در آنجا از دنیا رفت.
«قبره مزار مزاحم علیه مجرّب الاجابة، زرته مراراً لاتحصی، وجربتُ برکته مرّة، وقال ابن الخطیب السلمانی: ...ویبلغ وارد ذلک المزار فی الیوم الواحد ثمانمائة مثقال ذهب عین، وربّما وصل بعض الایام الف دینار، وتُصرف کلّها فی ذوی الحاجات المحتفین به من اهالی تلک الدیار...؛ قبر او محل زیارت و بسیار شلوغ و نیز محل استجابت دعاست. او را چندین بار زیارت کرده‌ام و برکت او را نیز یک بار امتحان نموده ام؛ ابن‌خطیب سلمانی می‌گوید: ... پولی که برای این مزار در هر روز (از طرف مردم) داده می‌شود، هشتصد مثقال طلای خالص است که گاهی به هزار دینار نیز می‌رسد؛ و تمام آن خرج نیازمندانی می‌شود که از اهالی آن منطقه در کنار این حرم گرد آمده‌اند.»
صاحب نیل الابتهاج در ادامه می‌گوید:
«... والی الآن ما زال الحال علی ما کان علیه فی روضته من ازدحام الخلق علیها، وقضاء حوائجهم، وقد زرته ما یزید علی خمسمائة مرّة وبت هناک ما ینیف علی ثلاثین لیلة، وشاهدت برکته فی الاُمور...؛ و تا کنون وضعیت این حرم همانگونه است که جمعیت زیادی از مردم در کنار این حرم گرد آمدهخ و حاجات ایشان برآورده شده است؛ من آنجا را بیش از ۵۰۰ مرتبه زیارت کردم و بیش از سی شب را در آنجا به صبح رساندم و از برکت او موارد بسیاری مشاهده کرده ام.»

۲.۶.۲ - مقبره احمد بن علی بدوی

شیخ احمد بن علی بدوی از عالمان اهل‌سنت بوده است که در سال ۶۷۵ هجری قمری دار فانی را وداع گفته است. درباره او چنین نوشته‌اند:
«المتوفی ۶۷۵هـ. دفن طندتا، وجعلوا علی قبره مقاماً واشتهرت کراماته، وکثرت النذور الیه؛ او در سال ۶۷۵ از دنیا رفت... در طندتا (ظاهرا درست آن طنبذة است که در نزدیکی بهنسا در مصر یا در افریقا قرار دارد یا مقصود شهر طنطا از شهرهای معروف مصر است ) و قبر او را محل عبادت قرار دادند و کرامت‌های او مشهور شده و نذر برای او بسیار گشت.»

۲.۶.۳ - مقبره عبید الله بن محمد بن عمر

عبید الله بن محمد بن عمر مردی از نسل علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (امام سجاد) است. خطیب بغدادی در کتاب خود، تاریخ بغداد درباره او چنین آورده است:
«باب البردان فیها جماعة من اهل الفضل وعند المصلّی المرسوم بصلاة العید قبر کان یُعرف بقبر النذور ویقال: ان المدفون فیه رجلٌ من ولد علی بن ابی طالب (رضی الله عنه) یتبرّک الناس بزیارته، ویقصده ذو الحاجة منهم لقضاء حاجته.
حدّثنی القاضی ابو القاسم التنوخی: قال: حدّثنی ابی، قال: کنت جالساً بحضرة عضد الدولة (صاحب العراق ابن السلطان حسن بن بویه الدیلمی: اُنظر سیر اعلام النبلاء ۱۶: ۲۴۹، مات عام ۳۷۲ هـ. ودفن بالنجف الاشرف) ونحن مخیمون بالقرب من مصلّی الاعیاد فی الجانب الشرقی من مدینة السلام نرید الخروج معه الی همذان فی اوّل یوم نزل المعسکر، فوقع طرفه علی البناء الذی علی قبر النذور. فقال لی: ما هذا البناء؟ فقلت: هذا مشهد النذور، ولم اقل: قبره، لعلمی بطیرته من دون هذا واستحسن اللفظة، قال: قد علمتُ انه قبر النذور وانّما اردتُ شرح امره. فقلت: هذا یقال انّه قبر عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، ویقال: انّه قبر عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب وان بعض الخلفاء اراد قتله خفیةً فجعلت له هناک زبیة وسیِّر علیها، وهو لا یعلم فوقع فیها وهیل علیه التراب حیّاً، وانّما شهر بقبر النذور لانّه ما یکاد یُنذر له نذرٌ الاّ صحَّ وبلَغ الناذر ما یرید. ولزمه الوفاء بالنذور، وانا احدُ مَن نذر له مراراً لا اُحصیها کثرة نذوراً علی اُمور متعذرة فبلغتها ولزمنی النذر فوفیت به.
فلم یتقبل ـ عضد الدولة ـ هذا القول وتکلّم بما دل علی ان هذا انما یقع منه الیسیر اتفاقاً فیتسوق العوام باضعافه ویُسیِّرون الاحادیث فیه. فامسکتُ فلما کان بعد ایام یسیرة ونحن معسکرون فی موضعنا استدعانی فی غدوة یوم وقال: ارکب معی الی مشهد النذور. فرکبت ورکب فی نفر من حاشیته الی ان جئت به الی الموضع فدخله وزار القبر وصلّی عنده رکعتین سجد بعدهما سجدة، اطال فیها المناجاة بما لم یسمعه احد، ثم رکبنا معه الی خیمة واقمنا ایّاماً ثمَّ رحل ورحلنا معه یرید همذان فبلغناها، واقمنا فیها معه شهوراً.
فلما کان بعد ذلک، استدعانی، وقال لی: الستَ تذکر ما حدّثتنی به فی امر مشهد النذور ببغداد؟ فقلت: بلی. فقال: انی خاطبتک فی معناه بدون ما کان فی نفسی اعتماداً لاحسان عشرتک. والذی کان فی نفسی فی الحقیقة انَّ جمیع ما یقال فیه کذب. فلما کان بعد ذلک بمُدَیدَة، طرقنی امرٌ خشیتُ ان یقع ویتمّ واعملتُ فکری فی الاحتیال لزواله ولو بجمیع ما فی بیوت اموالی وسائر عساکری، فلم اجد لذلک فیه مذهباً، فذکرت ما اخبرتنی به فی النذور لمقبرة النذور، فقلت: لِمَ لا اُجرّب ذلک؟ فنذرت: ان کفانی الله تعالی ذلک الامر ان احمل لصندوق هذا المشهد عشرة آلاف درهم صحاحاً، فلما کان الیوم جاءتنی الاخبار بکفایتی ذلک الامر، فتقدّمت الی ابی القاسم ـ کاتبه ـ ان یکتب الی ابی الریان، وکان خلیفته ببغداد ـ یحملها الی المشهد، ثم التفت الی عبدالعزیز ـ وکان حاضراً ـ فقال له عبدالعزیز: قد کتبتُ بذلک ونفذ الکتاب.»
«دروازه بردان، در آنجا عده‌ای از بزرگان مدفون هستند و در محل مرسوم برای نماز عید قبری است که به آن قبر نذور می‌گویند. و گفته می‌شود که کسی که در آنجا دفن است از نسل علی بن ابی طالب است که مردم با زیارت او کسب تبرک می‌کنند و حاجت مندان او را برای روا شدن حاجات زیارت می‌نمایند.
قاضی ابو القاسم تنوخب به من خبر داد که پدرش به او گفته است در بصره در حضور عضدالدوله (پادشاه عراق و فرزند سلطان حسن بن بویه دیلمی) بودم و خیمه ما در نزدیکی محل نماز عید در سمت شرقی شهر سلام بود و می‌خواستیم با او در اولین روزی که لشکر به همذان وارد می‌شود به آنجا برویم. پس نگاه او به ساختمانی که در آن قبر نذور است افتاد. پس به من گفت: این بنا چیست؟ به او گفتم: اینجا مشهد نذور است. (نگفتم قبر؛ زیرا می‌دانستم او که او لفظ قبر را شوم می‌داند.) او نیز از کلام من خشنود شده و گفت: می‌دانستم که اینجا قبر نذور است اما می‌خواهم برای من ماجرای او را شرح دهی. پس به او گفتم: گفته می‌شود که اینجا قبر عبید الله بن محمد بن عمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب است. گفته می‌شود که قبر عبد الله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب است که خلیفه‌ای می‌خواست او را مخفیانه بکشد. لذا برای او در اینجا چاله‌ای کندند و در حالی که وی با خبر نبود او را از روی آن عبور دادند. او در چاله افتاده و زنده زنده بر روی او خاک ریختند. و به این جهت به قبر نذور مشهور گشته است که هیچ نذری برای او صورت نمی‌گیرد مگر اینکه به اجابت رسیده و نذر کننده به خواسته اش می‌رسد؛ و من خود یکی از کسانی هستم که چندین بار برای او در کارهای بسیار دشوار نذر کرده ام، اما نذرم ادا شد و به آن وفا نمودم.
اما عضدالدولة کلام من را قبول ننمود و چنان سخن گفت که معلوم کند که این کار به ندرت و به صورت اتفاقی صورت می‌گیرد اما عوام آن را چندین برابر کرده و در این زمینه سخن‌ها گفته‌اند. من نیز به او چیزی نگفتم تا این که پس از چند روز که ما در لشکرگاه بودیم، من را خواست و گفت: با من سوار شو تا به مشهد نذور برویم. من سوار شدم و عده‌ای نیز از همراهان او وی سوار شدند؛ پس وارد مزار شد و آن را زیارت کرده و دو رکعت نماز در کنار آن خواند و بعد از آن سجده کرده و در سجده مشغول مناجات شد و به حدی مناجات کرد که کسی نشنیده است. سپس سوار شدیم و به خیمه بازگشتیم و چند روز دیگر نیز در آنجا ماندیم. سپس او عزم سفر کرده و ما نیز به همراه او به سمت همدان به راه افتادیم و پس از رسیدن به همدان چند ماهی را در آنجا بودیم.
پس از چندی، عضدالدوله من را خواسته و گفت که آیا به یاد می‌آوری در مورد مشهد نذور بغداد به من چه گفتی؟ پاسخ دادم آری. گفت: من در مورد مشهد نذور با تو (به خاطر آنکه از همراه نیکویی با من بوده‌ای) چیزی را گفتم که با آنچه در دل من بود فرق می‌کرد؛ من در دل خود گمان داشتم که تمام آنچه در مورد آنجا گفته می‌شود دروغ است (و نه بعضی از آن). مدت زمانی که از این قضیه گذشت و مشکلی برای من پیش آمد که ترسیدم این مشکل پا گرفته و نیرومند شود. پس خواستم که آن را با همه اموال و نیروی نظامی خویش حل کنم اما راهی برای آن پیدا نکردم. پس آن چه در مورد مشهد نذور به من گفته بودی به یادم آمد؛ با خود گفتم چرا این راه را امتحان نکنم؟ پس نذر کردم که اگر خداوند این مشکل را از سر راه من بردارد، ده هزار درهم برای ضریح این حرم بفرستم و امروز به من خبر رسید که خداوند مشکل من را حل کرده است؛ پس به نزد ابوالقاسم - نویسنده نامه‌های او - رفتم تا به ابوریان جانشین او در بغداد نامه بنویسد که مبلغ نذر را به این مشهد بفرستد. پس (کاتب) به عبدالعزیز رو نمود (که آیا چنین نامه‌ای بنویسد؟)؛ پس عبد العزیز به او گفت من چنین دستوری داده‌ام و نامه را اجرا کرد.»

۲.۷ - قربانی برای امام حسین

یکی از شبهاتی که در مورد بحث نذر و قربانی مطرح می‌شود، شبهه حرام بودن قربانی برای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) است. عده‌ای به این بهانه که این قربانی‌ها برای غیر خداست و یا به با ذکر این دروغ که شیعیان در هنگام ذبح به جای «بسم الله»، اسم امام حسین (علیه‌السلام) را می‌برند، اهل‌سنت را از شیعیان دور می‌نمایند.
در مورد این که این قربانی برای غیر خداست پاسخ به طور کامل مطرح گردید؛ زیرا مشخص است که شیعیان وقتی برای در عزای سید الشهدا و ائمه اطهار قربانی می‌کنند، همان نیتی را دارند که اهل‌سنت آن را جایز می‌دانند؛ یعنی نذر این گوسفند برای خدا به این قصد که گوشتش را برای عزداران امام حسین (علیه‌السّلام) بدهد و ثوابش به روح امام برسد.
افزون بر این، در بین مردم شایع کرده‌اند که شیعیان در هنگام ذبح می‌گویند «باسم الله و اسم الحسین» و یا کلماتی مانند این؛ در حالی که همگان می‌دانند که شیعیان در هنگام قربانی تنها و تنها نام خدا را می‌برند. برخی این دروغ را بهانه‌ای برای نجاست قربانی شیعیان در عزاداری و حرمت خوردن از گوشت آن قرار داده‌اند. گرچه شیعیان چنین کاری نمی‌کنند اما در ادامه برای تکمیل بحث، آنچه را علمای اهل‌سنت در کتب خود در این زمینه آورده‌اند، برای شما نقل می‌نماییم:
«وعلی هذا فاذا قال الذابح باسم الله واسم محمد واراد اذبح باسم الله واتبرک باسم محمد فینبغی ان لا یحرم؛ بنابر این اگر قصاب بگوید: بسم الله و اسم محمد و مقصود او آن باشد که به اسم خدا ذبح می‌کنم و اسم رسول خدا را برای تبرک می‌آورم، سزاوار است که حرام نباشد.»
ودر جای دیگر نیز گفته است:
«وعلی هذا اذا قال الذابح باسم الله وباسم محمد واراد اذبح باسم الله واتبرک باسم محمد فینبغی ان لا یحرم وقول من قال لا یجوز ذلک یمکن ان یحمل علی ان اللفظة مکروهة لان المکروه یصح نفی الجواز والاباحة المطلقة عنه؛ و بنابراین اگر قصاب بگوید بسم الله و اسم محمد و مقصودش این باشد که به اسم خدا ذبح می‌کنم و اسم رسول خدا را برای تبرک می‌آورم، سزاوار است که حرام نباشد و اگر کسی بگوید این کار جایز نیست، ممکن است آن را برای این حمل کنیم که گفتن این لفظ مکروه است؛ زیرا در مورد مکروه می‌توان گفت که جایز نیست و مقصود آن باشد که مباح نیست.»
افزون بر این، رافعی نیز چنین گفته است:
«قال الرافعی فان اراد اذبح بسم الله واتبرک باسم محمدصلی الله علیه وسلم فینبغی ان لا یحرم ویحمل اطلاق من نفی الجواز عنه علی انه مکروه لان المکروه یصح نفی الجواز عنه؛ رافعی گفته است: اگر مقصود آن باشد که با اسم خدا قربانی می‌کنم و با اسم رسول خدا تبرک می‌جویم سزاوار است که حرام نباشد و کلام کسی که گفته این کار جایز نیست نیز بر کراهت حمل می‌شود، زیرا در مورد مکروه می‌توان گفت که جایز نیست و مقصود آن باشد که مباح نیست.»
با وجود این کلمات از اهل‌سنت، حتی اگر شیعیان بگویند «باسم الله و اسم الحسین» و مقصود ایشان قربانی کردن به اسم خدا و تبرک به اسم امام حسین (علیه‌السّلام) باشد، باز هم باید گفت که این قربانی حلال بوده و می‌توان از آن خورد و حتی اگر در نیت قصاب هم شک داشته باشیم، باید عمل او را حمل بر صحت نماید و حکم بر صحیح بودن قربانی او و حلال بودن آن نمود. لذا ادعای حرام بودن این قربانی تنها از کج‌خلقی صورت می‌گیرد و گوینده این سخنان تنها و تنها می‌خواهد مردم را از حضور در عزاداری امام حسین (علیه‌السّلام) محروم بنماید.


۱. بین الوثنیة، ج۱، ص۵۴.    
۲. ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجموع الفتاوی، ج۲۷، ص۷۷.    
۳. زیارة القبور، ص۲۷    
۴. محمد بن عبدالکریم،الملل والنحل، ج۱، ص۲۹۱.    
۵. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۳۵، ص۳۷۲.    
۶. شافعی، سلامه، فرقان القرآن، ص۱۳۳.    
۷. شافعی، سلامه، فرقان القرآن، ص۱۳۳.    
۸. سیوطی، جلال‌الدین، طبقات الحفاظ ج۱، ص۵۲۵، ش ۱۱۴۸.    
۹. سبکی، علی بن عبدالکافی، فتاوی السبکی ج۱/ص۲۸۴    
۱۰. رافعی، محمد بن احمد، العبر فی خبر من غبر، ج۳، ص۱۹۰.    
۱۱. هیتمی، ابن‌حجر، الفتاوی الفقهیة الکبری، ج۴، ص۲۸۶.    
۱۲. داوود بن سلیمان، صلح الاخوان، ۱۰۲.    
۱۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۸۱.    
۱۴. داوود بن سلیمان، صلح الاخوان،ص۱۰۹.    
۱۵. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۸۳.    
۱۶. شافعی، سلامه، فرقان القرآن، ص۱۳۳.    
۱۷. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۸۱.    
۱۸. سجستانی، سلیمان بن اشعث،سنن ابی داود، ج۳، ص۲۳۸.    
۱۹. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۸، ص۴۶۷.    
۲۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۱۸۹.    
۲۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۱، ص۵۰۵.    
۲۲. صلح الاخوان، ص۱۰۹
۲۳. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۱۸۲.    
۲۴. الابتهاج، ج۲، ص۶۲.    
۲۵. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۵، ص۲۰۴.    
۲۶. الابتهاج، ج۲، ص۶۲.    
۲۷. حنبلی، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۷، ص۶۰۵.    
۲۸. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۴، ص۴۲.    
۲۹. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۴۴۵.    
۳۰. نووی، یحیی بن شرف، المجموع، ج۸، ص۴۰۹.    
۳۱. نووی، یحیی بن شرف، روضة الطالبین، ج۳، ص۲۰۶.    
۳۲. انصاری، زکریا، فتح الوهاب، ج۲، ص۲۲۷.    



مؤسسه ولیعصر (عج)، برگرفته از مقاله «نظر وهابیت در باره نذر چیست؟»    


رده‌های این صفحه : نذر | وهابیت




جعبه ابزار