نجات از استضعاف (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رهايى
از استضعاف ، نعمتى خدادادى و يادكردنى است، خداوند در سوره انفال این نعمت بزرگ را یاد آوری کرده است: و به خاطر بیاورید هنگامى که شما گروهى کوچک و اندک و
ضعیف در روى زمین بودید آنچنان که مى ترسیدید مردم شما را بربایند ولى او شما را پناه داد و یارى کرد و
از روزیهاى پاکیزه بهره مند ساخت تا شکر نعمتش را به جا آورید.
رهايى
از استضعاف ، نعمتى خدادادى و يادكردنى است، خداوند در سوره انفال این نعمت بزرگ را یاد آوری کرده است: «واذكروا إذ أنتم قليل مّستضعفون فى الأرض تخافون أن يتخطّفكم النّاس فـاوكم ....» و به خاطر بیاورید هنگامى که شما گروهى کوچک و اندک و
ضعیف در روى زمین بودید آنچنان که مى ترسیدید مردم شما را بربایند ولى او شما را پناه داد و یارى کرد و
از روزیهاى پاکیزه بهره مند ساخت تا شکر نعمتش را به جا آورید... .
بار دیگر
قرآن دست مسلمانان را گرفته و بگذشته تاریخشان باز مى گرداند و به آنها حالى مى کند که در چه پایه اى بودید و اکنون در چه مرحله اى قرار دارید تا درسى را که در آیات قبل به آنها آموخت به خوبى درک کنند. مى گوید: بخاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها مى خواستند شما را به
ضعف و ناتوانى بکشانند.
از سیاق آیه استفاده مى شود که منظور
از « آن روزى که مسلمین در زمین مستضعف بودند »روزگار ابتداى اسلام و قبل
از هجرت بوده که مسلمین در مکه (در میان کفار) محصور بوده اند. و نیز منظور
از «
ناس » در جمله ( تخافون ان یتخطفکم الناس ) همان مشرکین عرب و رؤ ساى قریش است . و مقصود
از اینکه فرمود: « فاواکم » این است که شما را در مدینه جاى داد. و منظور
از نصرت و تایید در « و ایدکم بنصره » نصرتى است که خداوند در
جنگ بدر از مسلمین کرد، و مقصود
از « رزق طیب » آن غنیمت
هاى جنگى است که خداوند به ایشان روزى نمود، و آن را براى آنها
حلال کرد.
احوالى که خداوند در این آیه
از مؤ منین برشمرده و منتهایى که در باره ایشان ذکر کرده هر چند مختص به مهاجرین است ، و مربوط به
انصار نیست ، ولى منظور آیه در اینجا
منت نهادن بر هر دو طایفه است ، چون هر دو
طایفه امت واحده و داراى دین واحد بودند، علاوه بر اینکه منتهایى که در این آیه مى شمارد نصرت و رزق طیب است که هر دو طایفه مشمول آن بوده اند، البته این معانى همه در صورتى است که قرار داشتن آیه را در سیاق آیات راجع به جنگ بدر در نظر بگیریم ، چون اگر آیه را به لحاظ خودش به تنهایى معنا کنیم معنایش عمومى تر شده و شامل همه امت اسلام مى شود، نه فقط شامل مهاجر و انصار، چون اسلام تمامى مسلمین و گذشته و آینده ایشان را به صورت یک امت درآورده ، پس داستانى که در این آیات نقل شده هر چه باشد داستان امت اسلام در ابتداى ظهور آن است ، و خلاصه امت اسلام است که در بدو ظهورش
از نظر نفرات و نیرو ناچیز بوده تا آن حدى که مى ترسیدند مشرکین
مکه ایشان را به یک حمله کوتاه
از بین ببرند، و خداوند آنان را در
مدینه جاى داد و با مسلمان شدن سکنه مدینه عده ایشان را زیاد کرد، و در جنگ بدرو سایر مبارزات یاریشان نمود، و غنیمتها و انواع
نعمت ها را روزیشان کرد تا شاید شکرگزارى کنند.
مؤمنان، موظّف به
جهاد و حمايت
از مستضعفان موحّد، براى رهايى آنان
از مستکبران ستم پیشه هستند: «و ما لكم لاتقـتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرّجال والنّسآء والولدن الّذين يقولون ربّنآ أخرجنا من هـذه القرية الظّالم أهلها ...» چرا در
راه خدا و در
راه مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران )
تضعیف شده اند پیکار نمى کنید؟، همان افراد (ستمدیده اى ) که مى گویند خدایا ما را
از این شهر (مکه ) که اهلش ستمگرند بیرون ببر ... .
کلمه ، (مستضعفین ) عطف شده بر موضع لفظ (الله )، و به آیه این معنا را مى دهد: که چرا در
راه خدا نمى رزمید و چرا در
راه نجات مستضعفین نمى جنگید، و این آیه شریفه نیز تحریکى دیگر است بر قتال ، که با تعبیر
استفهام انجام شده ، استفهامى که به یاد شنونده مى آورد که قتالشان
قتال در
راه خدا است ، و فراموش نکنند، که در چنین قتالى هدف زندگى سعیدشان تاءمین مى شود، چون در زندگى سعیده هیچ آرزو و هدفى جز
رضوان خدا، و هیچ سعادتى پرمحتواتر
از قرب به خدا نیست ، و به یاد داشته باشند که قتالشان قتال در
راه مردم و زنان و کودکانى است که به دست غداران روزگار به
استضعاف کشیده شده اند.
و بنابراین در این آیه شریفه تحریک و تهییجى است براى تمامى مومنین ، چه آنهایى که ایمانشان خالص است و چه آنهایى که ایمانشان
ضعیف و ناخالص است ، اما آنهایى که ایمانشان
خالص و دلهایشان پاک است ، براى به حرکت درآمدنشان به سوى قتال همان یاد خداى عزوجل کافى است ، تا براى
اقامه حق ، و لبیک گفتن به نداى پروردگارشان ، و
اجابت دعوت داعى او، به پا خیزند، و اما آنهایى که ایمانشان ناخالص است ، اگر یاد خدا تکانشان داد که هیچ ، و اگر یاد خدا کافى نبود این معنا تکانشان مى دهد که اولا این قتالشان قتال در
راه خدا است ، و ثانیا قتال در
راه نجات مشتى مردم ناتوان است ، که به دست کفار
استضعاف شده اند، و خلاصه کلام این که آیه شریفه به این دسته
از مردم مى فرماید اگر ایمان به خدایتان
ضعیف است ، حداقل غیرت و
تعصب دارید، و همین
غیرت و تعصب
اقتضا مى کند
از جاى برخیزید و شر دشمن را
از سر یک مشت زن و بچه و مردان
ضعیف کوتاه کنید.
آرى اسلام هر چند که هر سبب و نسبى را در برابر
ایمان هیچ و پوچ دانسته ، لیکن در عین حال همین هیچ و پوچ را در ظرف ایمان معتبر شمرده ، بنابراین بر هر فرد مسلمان
واجب است که به خاطر برادران مسلمانش که سبب ایمان بین وى و آنان برادرى برقرار ساخته ، و نیز به خاطر برادران تنى و سایر خویشاوندانش
از زن و مرد و ذرارى در صورتى که مسلمان باشند
فداکاری کند، و غیرت به خرج دهد، که اگر چین کند مستضعفین
از خویشاوندان خود را
نجات دهد، همین عمل نیز بالاخره
سبیل الله خواهد شد.
این
آیه دعوت به سوى
جهاد بر اساس تحریک عواطف انسانى مى کند و مى گوید: (چرا شما در
راه خدا و در
راه مردان و زنان و کودکان مظلوم و بى دفاعى که در چنگال ستمگران گرفتار شده اند مبارزه نمى کنید آیا عواطف انسانى شما
اجازه مى دهد که خاموش باشید و این صحنه
هاى رقت بار را تماشا کنید.)
صبر و پايدارى بنىاسرائيل، در
قرآن کریم عامل رهايى آنان
از استضعاف ذکر شده است، پس
از نابودى قوم فرعون و درهم شکستن قدرت آنها، بنى اسرائیل که سالیان دراز در زنجیر
اسارت و بردگى به سر مى بردند، وارث سرزمینهاى پهناور آنها شدند، آیه فوق به همین معنى
اشاره کرده:«وأورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون مشـرق الأرض ومغـربها الّتى بـركنا فيها وتمّت كلمت ربّك الحسنى على بنى إسرءيل بما صبروا ودمّرنا ما كان يصنع فرعون وقومه وما كانوا يعرشون» و مشرقها و مغربهاى پربرکت زمین را به آن قوم
تضعیف شده (زیر زنجیر ظلم و ستم ) واگذار کردیم و وعده نیک پروردگارت بر بنى اسرائیل ، بخاطر صبر و استقامتى که نشان دادند، تحقق یافت و آنچه فرعونیان (
از کاخهاى مجلل مى ساختند، و آنچه
از باغات داربستدار فراهم ساخته بودند درهم کوبیدیم !.
همانطور که سابقا هم اشاره کرده ایم
ارث در لغت به معنى مالى است که بدون
تجارت و
معامله از کسى به کسى مى رسد، اعم
از اینکه
از مردگان باشد یا
از زندگان .
«یستضعفون » که
از ماده
استضعاف گرفته شده معادل کلمه
استعمار است که در عصر و زمان ما به کار مى رود و مفهوم آن این است که قومى ستم پیشه جمعیتى را
تضعیف کنند تا بتوانند
از آنها در مسیر مقاصدشان بهره کشى نمایند، منتها این تفاوت را با کلمه استعمار دارد، که استعمار ظاهرش به معنى آباد ساختن است و باطنش به معنى ویرانگرى ، ولى
استضعاف ظاهر و باطنش هر دو یکى است !. و تعبیر به کانوا یستضعفون اشاره به این است که فرعونیان به طور مداوم آنها را در
ضعف و ناتوانى نگه مى داشتند،
ضعف و ناتوانى فکرى ، و اخلاقى و اقتصادى
از هر نظر و در تمام جهات .
و تعبیر به مشارق الارض و مغاربها (مشرقها و مغربهاى زمین ) اشاره به سرزمینهاى
وسیع و پهناورى است که در
اختیار فرعونیان بود، زیرا سرزمینهاى کوچک ، مشرقها و مغربهاى مختلف و به تعبیر دیگر افقهاى متعدد ندارد، اما یک سرزمین پهناور، حتما اختلاف
افق و مشرقها و مغربها، به خاطر خاصیت کرویت
زمین ، خواهد داشت ، به همین دلیل است که ما این تعبیر را کنایه
از وسعت سرزمین فراعنه گرفتیم . و جمله ((بارکنا فیها)) اشاره به آبادى فوق العاده این منطقه ، یعنى مصر و شام است ، که هم در آن زمان و هم در این زمان
از مناطق پر برکت دنیا محسوب ، و بطورى که بعضى
از مفسران نوشته اند در آن روز کشور فراعنه بقدرى وسعت داشت که سرزمین
شامات را هم در بر مى گرفت .
خداوند در
قرآن کریم، سوره نساء،
هجرت را
راه نجات از استضعاف و فشار در محيط
هاى كفرآلود معرفی کرده است: «إنّ الّذين توفّهم الملـئكة ظالمى أنفسهم قالوا فيم كنتم قالوا كنّا مستضعفين فى الأرض قالوا ألم تكن أرض اللّه وسعة فتهاجروا فيها ...» کسانى که فرشتگان (
قبض ارواح ) روح آنها را گرفتند در حالى که به خویشتن ستم کرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالى بودید (و چرا با اینکه
مسلمان بودید در صف کفار جاى داشتید!) گفتند ما در سرزمین خود تحت فشار بودیم ، آنها (فرشتگان ) گفتند مگر سرزمین خدا پهناور نبود که
مهاجرت کنید! پس آنها (عذرى نداشتند و) جایگاهشان
دوزخ و سرانجام بدى دارند.
قبل
از آغاز
جنگ بدر سران قریش اخطار کردند که همه افراد ساکن
مکه که آمادگى براى شرکت در میدان جنگ دارند، باید براى نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کس مخالفت کند خانه او ویران و اموالش
مصادره مى شود، به دنبال این تهدید، عده اى
از افرادى که ظاهرا
اسلام آورده بودند ولى به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگى و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند، نیز با بت پرستان به سوى میدان جنگ حرکت کردند، و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و
از کمى نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سرانجام در این میدان کشته شدند، آیه فوق نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد.
در
تعقیب بحثهاى مربوط به
جهاد ، در این آیات
اشاره به سرنوشت شوم کسانى مى شود که دم
از اسلام مى زدند ولى برنامه مهم اسلامى یعنى هجرت را عملى نساختند در نتیجه به وادیهاى خطرناکى کشیده شدند و در صفوف مشرکان جان سپردند،
قرآن مى گوید: کسانى که فرشتگان
قبض روح ، روح آنها را گرفتند در حالى که به خود ستم کرده بودند، و
از آنها پرسیدند، شما اگر
مسلمان بودید، پس چرا در صفوف کفار قرار داشتید و با مسلمانان جنگیدید!)
قرآن کریم به این نکته اشاره دارد که خداوند منشأ
نجات مسلمانان
از استضعاف است:«واذكروا إذ أنتم قليل مّستضعفون فى الأرض تخافون أن يتخطّفكم النّاس فـاوكم ....» و به خاطر بیاورید هنگامى که شما گروهى کوچک و اندک و
ضعیف در روى زمین بودید آنچنان که مى ترسیدید مردم شما را بربایند ولى او شما را
پناه داد و یارى کرد و
از روزیهاى پاکیزه بهره مند ساخت تا
شکر نعمتش را به جا آورید. ... .
وتحقّق رهايى
بنیاسرائیل از استضعافِ حاكم بر سرزمين
مصر را به خواست خداوند می داند:«و أورثنا القوم الّذين كانوا يستضعفون مشـرق الأرض و مغـربها الّتى بـركنا فيها ...» و به آن گروهى كه پيوسته
تضعيف مىشدند (بخشهاى)
باختر و خاورى سرزمين (
فلسطین ) را كه در آن
برکت قرار داده بوديم به
میراث عطا كرديم... .
«و نريد أن نّمنّ على الّذين
استضعفوا فى الأرض و نجعلهم أئِمّة و نجعلهم الورثين ... • و نمكّن لهم فى الأرض ...»و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دستشده بودند منت نهيم و آنان را پيشوايان (مردم) گردانيم و ايشان را وارث (زمين) كنيم•و در
زمین قدرتشان دهيم ... .
چقدر این دو
آیه گویا و امیدبخش است ؟ چرا که به صورت یک قانون کلى و در شکل
فعل مضارع و مستمر بیان شده است ، تا تصور نشود
اختصاص به مستضعفان
بنی اسرائیل و حکومت فرعونیان داشته ، مى گوید: ما مى خواهیم چنین کنیم ... یعنى
فرعون مى خواست بنى اسرائیل را تار و مار کند و قدرت و شوکتشان را درهم بشکند، اما ما مى خواستیم آنها قوى و پیروز شوند. او مى خواست
حکومت تا ابد در دست مستکبران باشد اما ما
اراده کرده بودیم که حکومت را به مستضعفان بسپاریم ! و سرانجام چنین شد.
ضمنا تعبیر به «
منت »چنانکه قبلا هم گفته ایم به معنى بخشیدن مواهب و نعمتها است ، و این با منت زبانى که بازگو کردن نعمت به قصد
تحقیر طرف است و مسلما کار مذمومى است ، فرق بسیار دارد.
در این دو آیه خداوند پرده
از روى اراده و
مشیت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در این زمینه بیان مى کند که با هم پیوند و ارتباط نزدیک دارند. نخست اینکه ما مى خواهیم آنها را مشمول نعمتهاى خود کنیم (و نرید ان نمن ...اراده ما بر این قرار گرفته است که به مستضعفین نعمت بخشیم). دیگر اینکه ما مى خواهیم آنها را پیشوایان نمائیم (نجعلهم ائمة... و آنها را پیشوایان ...). سوم اینکه ما مى خواهیم آنها را وارثان حکومت جباران قرار دهیم (و نجعلهم الوارثین...وارثین روى زمین قرار دهیم ).
چهارم اینکه ما حکومت
قوی و پا بر جا به آنها مى دهیم (و نمکن لهم فى الارض... حکومتشان را پابرجا سازیم ). و بالاخره پنجم اینکه آنچه را دشمنانشان
از آن
بیم داشتند و تمام نیروهاى خود را بر ضد آن
بسیج کرده بودند به آنها نشان دهیم (و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون . و به فرعون و
هامان و لشکریان آنها آنچه را بیم داشتند
از این گروه نشان دهیم ).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۴۱، برگرفته از مقاله «نجات از استضعاف».