• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فرقه شیخیه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شیخ احمد احسائی ملقب به شیخ، پایه گذار فرقه شیخیه در ایران است. در این مقاله اجمالا با زندگی‌نامه و سرانجام فرقه او آشنا می‌شویم.



آشنایی و شناخت عقائد و شرح حال فرقه شیخیه از چند جهت دارای اهمیت فراوانی است :
۱- از آن جهت که سرمنشا بسیاری از گروههای سیاسی مثل بابی‌گری، بهائی‌گری و ازلی‌گری می‌باشد که بعد از شیخیه به لباس مذهب و فرقه در آمدند.
۲- از آن جهت که شیخ احمد احسائی از علمای شیعه بوده، تفاوتی بین شیخیه و شیعه قائل نیستند و این دو را یکی می‌دانند.
۳- مبلغان این فرقه افراد ساده‌دل شیعه - که آشنایی زیادی به عقائد امامیه ندارند - را پیدا کرده و شیخیه را شیعه اصیل و پیروان راستین ائمه (علیهم‌السّلام) معرفی می‌کنند.


شیخیه گروهی از شیعه امامیه و از پیروان شیخ احمد احسائی از علمای قرن سیزدهم هستند. وی پسر زین الدین احسائی از مردم احساء (منطقه قطیف حوالی بحرین در ساحل عربستان) بود که در سال ۱۱۶۶ هجری در خانواده‌ای سنی مذهب به دنیا آمد و در بیست سالگی مذهب شیعه دوازده امامی را برگزید. وی در شیعی‌گری متعصب و دارای ذوق فلسفی بود.

۲.۱ - تحصیل و تالیف

وی در سال ۱۱۸۶ قمری از زادگاهش مهاجرت کرده و به کربلا و نجف رفت و در مجالس درس علمایی چون سید مهدی بحرالعلوم، آقا باقر وحید بهبهانی، سید علی طباطبایی صاحب ریاض و شیخ جعفر کاشف الغطاء حاضر می‌شد. وی در سال ۱۲۰۹ قمری به دلیل بروز وبا به احساء بازگشت اما دوباره در سال ۱۲۱۲ هجری قمری به کربلا بازگشت و با شیخ یوسف بحرانی، پیشوای اخباریان ملاقات و به مسلک آنان متمایل گشت. سپس بصره را مسکن دایمی خویش قرار داد.
او علاوه بر فقه و اصول و حدیث، در طب و نجوم و ریاضیات و علم حروف و اعداد و طلسمات و فلسفه هم مطالعاتی داشت.
در هر حال آثار و مؤلّفات شیخ احمد از ۱۳۵ کتاب و رساله، فزونی دارد که اکثر آنها به چاپ رسیده است و از آن جمله است:
جوامع الکلم، شرح الزیارة، شرح حکمة العرشیة، شرح مشاعر و… . کتاب‌های وی پر است از عبارت‌های معماگونه که در آثار صوفیه به چشم می‌خورد.
سید محسن امین در این باب می‌گوید: به کشفیه اموری نسبت داده می‌شود که اگر درست باشد، غلو بوده و مایه خروج از دین است و از شیخ احمد و امثال او از علمای کشفیه، شطحات و عبارت‌های معما گونه‌ای صادر شده است که شبیه شطحیات برخی از صوفیه است.

۲.۲ - سفر به ایران

وی در سال ۱۲۲۱ قمری برای زیارت قبر امام رضا (علیه‌السّلام) رهسپار خراسان شد و به ایران آمد و در این مسیر مدتی در اصفهان و یزد اقامت کرد و مورد احترام بسیار علمای ایران و مردم واقع شد. وی با اصرار مردم یزد بعد از زیارت مشهد، دوباره به یزد بازگشت و بنا به درخواست مردم یزد در آنجا ماند و مجلس درس و بحث دایر کرد و در آن شهر شهرت بسیاری کسب نموده و بیشتر تالیفاتش را در آنجا نگاشت.
پس از دو سال و اندی اقامت در یزد، در مدت کوتاهی نظرات وی در ایران انتشار یافت به طوری که فتحعلی شاه قاجار مرید او شد و خواهان زیارتش گردید. لذا چندی بعد به دعوت فتحعلی شاه قاجار به تهران رفت و مورد احترام بسیار قرار گرفت. فتحعلی شاه علاوه بر استقبال گرم، مبلغی هنگفت و یک عبای مرواریددوزی شده را به وی هدیه کرد و حقوق مستمری برایش تعیین نمود
[۳] دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۵۰۰.
و سپس محمد علی میرزا فرزند فتحعلی شاه، او را به کرمانشاهان دعوت کرد و از وی تجلیل بسیار نمود. تعیین حقوق و مستمری ماهانه و پرداخت مبلغ هزار تومان هزینه سفر و یک قریه بزرگ در حومه کرمانشاه، از هدایای محمد علی میرزا به وی بوده است.
[۴] دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۵۰۱ –۵۰۰.


۲.۳ - ظهور عقاید و بازگشت

او تا وفات محمد علی میرزا در همان جا بود و سپس به قزوین رفت و مورد استقبال علمای آن جا قرار گرفت و در قزوین به اقامه نماز جماعت در مسجد شاه قزوین، و تدریس در مدرسه صالحیه اشتغال داشت، ولی به دلیل آشکار شدن برخی از عقایدش، از طرف ملا محمد تقی برغانی (که از علمای بزرگ قزوین بود) تکفیر شد و حکم او مورد قبول علمای شیعه در ایران و عراق و سایر مراکز شیعه قرار گرفت.
شیخ احمد بعد از آن، قزوین را به قصد مشهد ترک گفت و سرانجام از راه قزوین و همدان و کرمانشاه به کربلا بازگشت و پیوسته در مسیر راه با بی‌اعتنایی مردم روبرو می‌گردید. او از کربلا و راه شام رهسپار موطن خود شد و عازم زیارت مکه شد و در این سفر در «قریه هدیه» در سه منزلی مدینه در تاریخ ۲۱ ذیقعده سال ۱۲۴۱ هجری در سن ۷۵ سالگی وفات یافت و او را در بقیع به خاک سپردند.
[۵] دایرة المعارف تشیع، ج ۱، ص۵۰۰– ۵۰۱.
[۷] تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص۴۲–۴۴.
[۸] ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.
[۱۰] فضایی، یوسف، تحقیقی در تاریخ و عقائد شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... وکسروی گرائی، تهران، آشیانه کتاب، ۱۳۸۴ش، دوم، ص۲۵ تا ۲۸.



برخی از نویسندگان این گونه نگاشته‌اند که وی پس از مدتی موفق به اخذ درجه اجتهاد از علامه بحرالعلوم شد. اما آن چیزی که خود شیخیه مدعی هستند اخذ اجازه روایت است نه اجازه اجتهاد، که البته اجازه روایت فقط توثیق می‌خواهد و شرط اجازه روایت فقط سواد نیست چرا که یک بازاری هم می‌تواند اجازه روایت بگیرد و اگر واقعا تالیفی از خود داشت که برای کسب این اجازه به علامه بحرالعلوم دهد باید تقاضای اجازه اجتهاد می‌کرد نه اجازه روایت!
[۱۱] خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، دوم، ص۴۲و ۴۳.

همچنین درباره حضور او در درس مراجع کربلا و نجف نیز فرزند شیخ احمد در شرح حال وی اینگونه نوشته است:
چون به کربلای معلی و نجف اشرف مشرف گشت در مجالس و محافل علما و فضلا حاضر می‌شد تا پایه و مایه هر یک را معلوم کند و مشاهیر علما در این وقت جناب آقا باقر (وحید بهبهانی) و سید مهدی (بحرالعلوم) بودند.
[۱۲] الاحسائی، عبدالله بن احمد، شمس هجر، بیروت، لجنة احیاء تراث مدرسة الشیخ الاوحد الاحسائی، ۱۴۲۳ه، اول، ص۹۳.



او معتقد بود که:
۱. ائمه (‌علیهم‌السّلام) علل اربعه‌ عالم هستند.
[۱۳] مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
[۱۴] ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.

۲. اصول دین عبارتند از: معرفت الله، معرفت انبیا، معرفت ائمه‌ (علیهم‌السّلام) و معرفت رکن رابع که شیوخ و بزرگان شیخیه می‌باشند.
[۱۵] تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.
بر همین اساس، از مختصات او: نفی عدل به عنوان اصلی از اصول دین و اعتقاد به رکن رابع می باشد.
۳. قرآن کلام نبی (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است.
[۱۶] مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.

۴. خدا با انبیا (علیهم‌السّلام) شیء واحدی هستند.
[۱۷] مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.

۵. امام عصر (عج‌الله‌فرجه‌الشریف) به خاطر ترس، به «عالم هور قلیایی» گریخته است و این عالمی روحانی، غیر از عالم مادی است.
[۱۸] مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.

«کنت دوگوبینو» وزیر اسبق دولت فرانسه در دربار ایران در کتاب «سه سال در ایران» می‌نویسد: فَرق شیخیه با سایر شیعیان در این است که شیعیان می‌گویند: امام دوازدهم زنده است و با قالب جسمانی روزگار می‌گذراند، ولی شیخی‌ها می‌گویند: امام دوازدهم با قالب روحانی زنده است.
[۱۹] مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.

۶. پیوسته کسی در میان شیعه وجود دارد که به عنوان انسان کامل، سمت نیابت خاصه از حضرت حجت (عج‌الله‌فرجه‌الشریف) را بر عهده دارد و البته او خود را صاحب این مقام می‌دانست.
[۲۰] مرتضی، مدرسی چهاردهی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.
او نظریات خاصی در زمینه معراج پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، معاد و… دارد که بررسی مجموعه‌ آراء و افکار او مجال دیگری می‌طلبد.

۴.۱ - عقیده منجر به کفر شیخ

گفتیم شیخ احمد احسائی در جریان بازگشت به کربلا از مسیر قزوین مورد استقبال مردم قرار گرفت و به دیدار علمای قزوین رفت.
وی در ملاقات با حاج ملا محمد تقی (معروف به شهید ثالث)، زمانی که شهید از وی پرسید مذهب شما در معاد چیست؟
شیخ گفت: من معاد را جسم هور قلیائی می‌دانم، آن هم در همین بدن است مانند شیشه در سنگ.
شهید گفت: جسم هور قلیائی به جز بدن عنصری است و از ضروریات دین اسلام است که در روز قیامت همین بدن عنصری بازگشت می‌کند نه بدن هور قلیائی.
در نهایت در آن مجلس شیخ احمد تکفیر شد.
[۲۱] فضائی، یوسف، تحقیقی در تاریخ و عقائد شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... وکسروی گرائی، تهران، آشیانه کتاب، ۱۳۸۴ش، دوم، ص۲۸.


۴.۲ - تکفیر شیخ توسط علمای بزرگ

مولف کتاب تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه به نقل از کتاب اجتناب می‌نویسد:
متاخرین از علماء، پس جمعی شیخ را تکفیر کردند به سبب قائل شدن به علل اربعه. (یعنی ائمه علت ایجاد عالم هستند و خود آنها علل اربعه یعنی علت فاعلی، علت مادی، علت صوری، و علت غایی ایجاد عالم هستند).
از جمله تکفیرکنندگان، سید مهدی طباطبایی پسر صاحب ریاض، حاجی ملامحمد تقی ملقب به شهید ثالث، حاجی ملا جعفر استرآبادی، سید ابراهیم قزوینی، صاحب ضوابط الاصول، شیخ محمد حسین اصفهانی صاحب فصول، شریف العلماء مازندرانی (استاد شیخ مرتضی انصاری) شیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر، ملا آقا دربندی و عده دیگر از بزرگان علماء هستند.
[۲۲] خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، دوم، ص۵۱.
[۲۳] علامه آیت الله نوری، یحیی، خاتمیت پیامبر اسلام، ص۴۱.



بعد از مرگ شیخ احمد، سید کاظم رشتی به ترویج افکار وی پرداخت و «فرقه کشفیه» را تأسیس نمود و از فرقه کشفیه، فرقه بابیه زاییده گردید.
[۲۴] مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
[۲۵] ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.

شخصیت واقعی این مرد برای مخالفین و موافقین مجهول است و کسی نمی‌داند که وی از کجا آمده، آنچه مسلم است او اهل ایران نبوده و این مطلب را خود شیخیه نیز قبول دارند و رشتی بودن وی به هیچ وجه ثابت نشده است زیرا نه کسی ادعای خویشاوندی با او کرده و نه در رشت قبیله‌ای با این نام وجود دارد.
[۲۶] خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، دوم، ص۷۳ تا ۷۵.

با اینکه شیخ احمد احسائی، پسرانی فاضل چون شیخ علی، شیخ علی‌نقی و شیخ عبدالله داشت و هر سه لیاقت جانشینی پدر را داشتند اما سید کاظم رشتی جانشین وی شد.
سید کاظم رشتی پسر سید قاسم رشتی یکی از شاگردان خاص شیخ بود. وی که جوانی بیست و یک ساله بود و زمانی که شیخ در یزد اقامت داشت نزد وی رفت. بعد از وفات شیخ احمد احسائی سید کاظم رشتی بر عقائد و نظریات عرفانی وی قیام کرد و با اینکه هیچ وصیتی از شیخ درباره جانشینی او وجود نداشت اما هیچ کس از حوزه علمیه شیخ و بستگان نزدیک او با وی معارضه نکرد و همه او را جانشین شیخ شمردند.
بدین ترتیب جوانی با کمتر از سی سال سن و با وجود دویست، سیصد مجتهد مسن به پیشوائی فرقه شیخیه منصوب شد و بی باکانه به وسیله نطق و قلم و تصنیف و تالیف کتب عهده دار انتشار عقائد استاد خود گردید.
[۲۷] فضایی، یوسف، تحقیقی در تاریخ و عقائد شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... وکسروی گرائی، تهران، آشیانه کتاب، ۱۳۸۴ش، دوم، ص۲۹ و ۳۰.



پس از وفات سید کاظم رشتی در سال ۱۲۵۹ و تعیین نکردن جانشین به علت نزدیک دانستن ظهور امام زمان ولی با محقق نشدن وعده او، شیخیان دچار حیرت و سردرگمی شدند. در این میان چند نفری ادعای جانشینی سید را کردند و سید علی محمد باب نیز مدعی شد که او همان امام غائبی است که سید کاظم رشتی نوید او را داده بود.
یکی دیگر از این جانشینان، آقا سید احمد فرزند سید کاظم بود که ۳۶ سال در این مقام بود و در سال ۱۲۹۵ به دست فردی کشته شد.

۶.۱ - شیخیه کرمان

بعد از ظهور باب، هیچ یک از رهبران شیخیه نتوانستند با او مبارزه کرده و عقائد شیخیه را سر و سامان بخشند تا اینکه حاج محمد کریم خان کرمانی توانست پیشوائی شیخیه را به عهده بگیرد و با سید باب و پیروان او مبارزه کند.
حاج محمد کریم خان (۱۲۲۵- ۱۲۸۸ق) فرزند ظهیر الدوله پسر عمو و داماد فتحعلی شاه و حکمران کرمان و بلوچستان بود. کریم خان از شاگردان سید کاظم رشتی و مریدان وی بود. وی که از همه پیشوایان شیعه فاضل تر بود تالیفات بسیاری به رشته تحریر در آورده است که به مهمترین آنها اشاره می‌شود.
۱- ارشاد العوام در شرح عقائد شیخیه و بیان نظرات شیخ احمد احسائی به زبان فارسی.
۲- هدایة الطالبین در بیان استدلالی معاد و معراج طبق نظر شیخ احمد احسائی.
۳- کتاب دیوان مراثی که در آن مسائل کلامی را به زبان عربی به نظم در آورده است.
پس از درگذشت وی، طبق وصیتش اکثریت شیخیه به فرزند وی حاج محمد خان گرویدند. شیخیه کرمان در مسائل فقهی روش اخباریگری را برگزیده و با اجتهاد به شدت مخالفت ورزیدند.

۶.۲ - شیخیه آذربایجان

راه و رسم شیخیه آذربایجان با مشرب و مرام شیخیه کرمان تفاوت دارد. مشرب شیخیه آذربایجان در اصول عقائد، پیرو مدرسه شیخ احمد و سید کاظم بوده و هستند و در فروع و احکام مذهبی، از مراجع بزرگ مذهب جعفری پیروی می‌کنند.
برخی از مشاهیر علمای شیخیه آذربایجان عبارتند از:
۱- ملامحمد حجة الاسلام مامقانی که از شاگردان ارشد شیخ احمد بوده و در سال ۱۲۶۹ ق وفات کرد.
۲- میرزا محمد حسین حجة الاسلام فرزند ارشد ملامحمد از شاگردان سید کاظم رشتی متوفای ۱۳۰۳ق.
۳- میرزا محمد تقی حجة الاسلام متخلص به نیر.
[۲۸] ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۳۳۱_۳۳۳.



۱. فرزند شیخ احمد، حیات شیخ احمد احسائی.
۲. کریم خان کرمانی، ارشاد العلوم.
۳. نبیل زرندی، محمد، تاریخ نبیل.
۴. قزوینی موسوی، محمد بن سید صالح، ردّ شیخیه.
۵. خالصی، محمد کاظم، اسرار پیدایش شیخیه، بابیه، بهاییه.
۶. خالصی، محمد کاظم، خرافات شیخیه و کفریات ارشاد العوام.
۷. الف، حکیم هاشمی، کشف المراد (بررسی عقاید شیخیه).
۸. تهرانی، آقا بزرگ، الکرام البررة، ج۱، ص۸۸–۹۱.
۹. رشتی، سیدکاظم، دلیل المتحیرین، ترجمه محمد کریم خان، ص۱–۵۱.
۱۰. آشتیانی، سید جلال الدین، مقدمه الشواهد الربوبیة.
۱۱. الکاظمی القزوینی، علاءالدین سید امیر محمد، عقاید الشیخیة.
۱۲. آقازاده، پایان نامه دانشگاه مفید، نقد و بررسی شیخیه تبریز و وجوه تمایز آن با دیگر شیخیه.


۱. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۵ ش، سوم، ص۲۶۶.    
۲. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۵۸۹–۵۹۰.    
۳. دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۵۰۰.
۴. دایرة المعارف تشیع، ج۱، ص۵۰۱ –۵۰۰.
۵. دایرة المعارف تشیع، ج ۱، ص۵۰۰– ۵۰۱.
۶. امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۲، ص۵۸۹–۵۹۰.    
۷. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلماء، ص۴۲–۴۴.
۸. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.
۹. مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۷۵ ش، سوم، ص۲۶۶ ۲۷۰.    
۱۰. فضایی، یوسف، تحقیقی در تاریخ و عقائد شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... وکسروی گرائی، تهران، آشیانه کتاب، ۱۳۸۴ش، دوم، ص۲۵ تا ۲۸.
۱۱. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، دوم، ص۴۲و ۴۳.
۱۲. الاحسائی، عبدالله بن احمد، شمس هجر، بیروت، لجنة احیاء تراث مدرسة الشیخ الاوحد الاحسائی، ۱۴۲۳ه، اول، ص۹۳.
۱۳. مجله انتظار، شماره اول سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۱۴. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.
۱۵. تنکابنی، میرزا محمد، قصص العلما، ص۴۳.
۱۶. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۱۷. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۱۸. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۱۹. مدرسی چهاردهی، مرتضی، شیخیگری، بابیگری، ص۴۱.
۲۰. مرتضی، مدرسی چهاردهی، شیخیگری، بابیگری، ص۷۳–۷۵.
۲۱. فضائی، یوسف، تحقیقی در تاریخ و عقائد شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... وکسروی گرائی، تهران، آشیانه کتاب، ۱۳۸۴ش، دوم، ص۲۸.
۲۲. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، دوم، ص۵۱.
۲۳. علامه آیت الله نوری، یحیی، خاتمیت پیامبر اسلام، ص۴۱.
۲۴. مجله انتظار، شماره اول، سال ۱۳۸۰، ص۲۴۰–۲۵۰.
۲۵. ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلام اسلامی، ص۳۲۹–۳۳۵.
۲۶. خدایی، احمد، تحلیلی بر تاریخ و عقائد فرقه شیخیه، قم، انتشارات امیرالعلم، ۱۳۸۲ش، دوم، ص۷۳ تا ۷۵.
۲۷. فضایی، یوسف، تحقیقی در تاریخ و عقائد شیخیگری، بابیگری، بهائیگری... وکسروی گرائی، تهران، آشیانه کتاب، ۱۳۸۴ش، دوم، ص۲۹ و ۳۰.
۲۸. ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب کلامی، ص۳۳۱_۳۳۳.



دائرة المعارف اسلام پدیا، برگرفته از مقاله «شیخیه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۱۴.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فرقه شیخیه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۲/۱۴.    






جعبه ابزار