• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مکان غیبت و ظهور امام زمان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سرداب مقدس، زیر زمینی است در کنار مرقد مطهر و منور امامین عسکریین حضرت‌ هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) در شهر سامرا، معمولا در کشور عراق و به‌ویژه در شهرهای گرمسیر رسم بر آن بوده که مردم در کنار خانه‌های خود سردابی در زیر زمین حفر می‌کردند تا در روزهای گرم تابستان به آن‌جا پناه ببرند، امام‌ هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) نیز علاوه بر اتاق‌هایی که داشتند، سردابی را به‌همان منظور در کنار خانه خود حفر کرده بودند. این سرداب از دیدگاه شیعه از آن جهت مقدس است که محل زندگی سه امام از ائمه شیعه بوده است.
یکی از تهمت‌های زشت و صد البته خنده‌داری که برخی از علمای سنی و وهابی‌ها به پیروان اهل بیت (علیهم‌السّلام) زده‌اند، این است که گفته‌اند: شیعیان معتقدند حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) در سردابی در سامرا، حلّه یا بغداد و ... غائب شده و از آن‌جا ظهور خواهد کرد.
سپس شروع به تمسخر کرده و گفته‌اند که شیعیان هر روز همراه با مرکب‌هایشان جلوی در این سرداب‌ها می‌ایستند و آن حضرت را صدا می‌زنند، در این مدت نماز نمی‌خوانند و...



افسانه سرداب، از تهمت‌های زشتی است که علما و دانشمندان سنی و وهابی تنها به‌خاطر عجز و ناتوانی در برابر استدلال‌های محکم شیعه در اعتقاد به مهدویت، گفته‌اند و هیچ سند و مدرکی نیز از کتاب‌های شیعه برای اثبات گفته‌های خود نیافته‌اند. در ادامه دیدگاه برخی از علمای اهل سنت را می‌آوریم:

۱.۱ - ابن خلکان

شمس‌الدین ابن خلکان (متوفای۶۸۱هـ) در این‌باره می‌نویسد:
والشیعة یقولون انه دخل السرداب فی دار ابیه وامه تنظر الیه فلم یعد یخرج الیها وذلک فی سنة خمس وستین ومائتین وعمره یومئذ تسع سنین.
شیعیان اعتقاد دارند که او (حضرت مهدی) داخل سرداب پدرش شده و در حالی که مادرش به سویی نگاه می‌کرده غائب شده و دیگر از سرداب برنگشته است و این اتفاق در سال ۲۶۵هـ رخ داده که ایشان در آن زمان ۹ ساله بوده‌اند.

۱.۲ - ابن تیمیه

ابن تیمیه در منهاج السنة می‌نویسد:
ومن حماقتهم ایضا انهم یجعلون للمنتظر عدة مشاهد ینتظرونه فیها کالسرادب الذی بسامرا الذی یزعمون انه غاب فیه ومشاهد اخر وقد یقیمون هناک دابة اما بغلة واما فرسا واما غیر ذلک لیرکبها اذا خرج ویقیمون هناک اما فی طرفی النهار واما فی اوقات اخر من ینادی علیه بالخروج یا مولانا اخرج یا مولانا اخرج ویشهرون السلاح ولا احد هناک یقاتلهم وفیهم من یقول فی اوقات الصلاة دائما لا یصلی خشیة ان یخرج وهو فی الصلاة فیشتغل بها عن خروجه وخدمته وهم فی اماکن بعیدة عن مشهده کمدینة النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اما فی العشر الاواخر من شهر رمضان واما فی غیر ذلک یتوجهون الی المشرق وینادونه باصوات عالیة یطلبون خروجه.
از حماقت‌های شیعیان این است که برای منتظر (حضرت مهدی) مکان‌های را قرار داده‌اند که انتظار او را در آن‌جا می‌کشند؛ همانند سردابی که در سامرا است، آن‌ها خیال می‌کنند که او در آن‌جا غائب شده است و مکان‌های دیگر. شیعیان در این مکان‌ها چهارپایانی مثل قاطر، اسب و ... را می‌بندند تا وقتی (حضرت) خارج شد، سوار این چهار پا بشوند. آن‌ها صبح و عصر و دیگر اوقات در این مکان‌ها جمع می‌شوند و فریاد می‌زنند که‌ ای مولای ما بیرون بیا، ‌ای مولای ما بیرون بیا. سلاح‌هایشان را از غلاف بیرون می‌آورند؛ بدون این‌که کسی در آن‌جا باشد تا با او بجنگند. در میان آن‌ها کسانی هستند که نماز نمی‌خوانند از ترس این که مبادا او در حال نماز باشد و (حضرت) مهدی خروج کند و این نماز او را از قیام و خدمت به آن حضرت باز دارد. آن‌ها در شهرهای دوری همانند مدینه هستند. و یا در اواخر ماه رمضان و غیر آن رو به‌مشرق می‌کنند و با صدای بلند فریاد می‌زنند و خروج او را درخواست می‌کنند.

۱.۳ - ابن قیم

ابن القیم الجوزیه نیز کور کورانه سخن استادش را در کتاب المنار المنیف تکرار می‌کند:
واما الرافضة الامامیة فلهم قول رابع وهو ان المهدی هو محمد بن الحسن العسکری المنتظر من ولد الحسین بن علی لا من ولد الحسن الحاضر فی الامصار الغائب عن الابصار الذی یورث العصا ویختم الفضا دخل سرداب سامراء طفلا صغیرا من اکثر من خمس مئة سنة فلم تره بعد ذلک عین ولم یحس فیه بخبر ولا اثر وهم ینتظرونه کل یوم یقفون بالخیل علی باب السرداب ویصیحون به ان یخرج الیهم اخرج یا مولانا اخرج یا مولانا ثم یرجعون بالخیبة والحرمان فهذا دابهم ودابه ولقد احسن من قال:
ما آن للسرداب ان یلد الذی کلمتموه بجهلکم ما آنا ••••• فعلی عقولکم العفاء فانکم ثلثتم العنقاء والغیلانا
رافضی‌ها قول چهارم را (درباره مهدی) انتخاب کرده و گفته‌اند که مهدی همان م ح م د بن الحسن العسکری از فرزندان حسین بن علی است نه از فرزندان حسن (علیهم‌السّلام)، در تمام زمان‌ها حاضر؛ اما از دیدگان غائب است، همان کسیکه عصا را به ارث می‌برد ... وارد سرداب شده در حالی که کودک خردسالی بوده، پانصد سال است که چشمی او را ندیده و خبری از او شنیده نشده و اثری دیده نشده است؛ اما شیعیان منتظر هستند و هر روز با اسب‌هایشان بر در سرداب می‌ایستند و فریاد می‌زنند او خارج شود و می‌گویند: ‌ای مولای ما خارج شو، ‌ای مولای ما خارج شو، پس با ناامیدی و خسران برمی‌گردند، و این عادت آن‌ها و عادت او (حضرت مهدی) است. چه زیبا سروده کسی که گفته: آیا وقت آن نشده که سرداب بزاید آن کسی را که با جهلتان هر آن با او سخن می‌گویید؟ وای بر شما و عقل‌های بی خاصیتتان که فرد سومی را به سیمرغ و غول افزودید.


۱.۴ - ذهبی

شمس‌الدین ذهبی در کتاب العبر فی اخبار من غبر بعد از تصریح به ولادت امام مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، این‌گونه به شیعیان تهمت می‌زند:
وتلقبه بصاحب الزمان وهو خاتمة الاثنی عشر وضلال الرافضة ما علیه مزید فانهم یزعمون انه دخل السرداب الذی بسامرا فاختفی والی الآن.
او را «صاحب الزمان» لقب داده‌اند، او آخرین امام از ائمه دوازدگانه است، گمراهان بیش از این است؛ چرا که آن‌ها خیال می‌کنند که او داخل سردابی در سامرا شده و تا این زمان در آن‌جا مخفی است.

۱.۵ - ابن خلدون

ابن خلدون در مقدمه‌اش می‌نویسد: منهم یزعمون ان الثانی عشر من ائمتهم وهو محمد بن الحسن العسکری ویلقبونه المهدی دخل فی سرداب بدارهم فی الحلة وتغیب حین اعتقل مع امه وغاب هنالک وهو یخرج آخر الزمان فیملا الارض عدلا یشیرون بذلک الی الحدیث الواقع فی کتاب الترمذی فی المهدی وهم الی الآن ینتظرونه ویسمونه المنتظر لذلک ویقفون فی کل لیلة بعد صلاة المغرب بباب هذا السرداب وقد قدموا مرکبا فیهتفون باسمه ویدعونه للخروج حتی تشتبک النجوم ثم ینفضون ویرجئون الامر الی اللیلة الآتیة وهم علی ذلک لهذا العهد.
برخی از شیعیان خیال می‌کنند که امام دوازدهم‌شان که م ح م د بن الحسن عسکری باشد و لقب مهدی به او داده‌اند، وارد سردابی در خانه‌اش در شهر حله شده و در آن‌جا غائب شده است، در آن زمانی که همراه با مادرش زندانی شده بود. او در آخر الزمان خارج می‌شود و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. آن‌ها با این جمله اشاره می‌کنند به حدیثی که ترمذی درباره مهدی نقل کرده است.
شیعیان تا این زمان منتظر او هستند و او را منتظَر می‌نامند، به‌همین خاطر هر شب بعد از نماز مغرب جلوی در این سرداب می‌ایستند، مرکبی نیز به‌همراه می‌آورند و او را با نامش صدا می‌زنند و می‌خواهند که بیرون بیاید، تا این‌که ستارگان ظاهر می‌شوند؛ سپس متفرق می‌شوند و شب بعد نیز دوباره همین کار را تکرار می‌کنند، این کار آن‌ها تا این زمان ادامه دارد.

۱.۶ - قلقشندی

احمد بن علی قلقشندی، همانند ابن خلدون ادعا می‌کند که این سرداب در حله واقع شده است:
ثم ابنه الحسن الزکی المعروف بالعسکری ثم ابنه محمد الحجة وهو المهدی المنتظر عندهم یقولون انه دخل مع امه صغیرا سردابا بالحلة علی القرب من بغداد ففقد ولم یعد فهم ینتظرونه الی الآن ویقال انهم فی کل لیلة یقفون عند باب السرداب ببغلة مشدودة ملجمة من الغروب الی مغیب الشفق ینادون ایها الامام قد کثر الظلم وظهر الجور فاخرج الینا ثم یرجعون الی اللیلة الاخری وتلقب هذه الفرقة بالاثنی عشریة.


۱.۷ - زبیدی حنفی

زبیدی حنفی ادعا می‌کند که این سرداب در ری واقع شده و مردم هر جمعه بعد از نماز به همراه اسب‌های زین کرده خود به در سرداب می‌آیند و امام‌شان را صدا می‌زنند:
والسِّردابیة: قَوْمٌ من غُلَاةِ الرَّافِضَة یَنْتَظِرُونَ خُرُوجَ المَهْدِیّ من السِّردَابِ الذی بِالرّی، فیُحْضِرُون لِذَلک فَرَساً مُسْرَجاً مُلْجَماً فی کُلِّ یوم جُمُعَة بعد الصَّلَاةِ قَائِلِین: یا اِمَام، باسْم اللّهِ، ثَلَاثَ مَرَّات.
سردابیه، قومی از غلات رافضه هستند که منتظر خروج مهدی از سردابی که در ری واقع شده هستند، آن‌ها هر جمعه بعد از نماز جلوی این در با اسب‌های زین کرده و لجام زده حاضر می‌شوند و سه‌بار می‌گویند: ‌ای امام به نام خدا (خارج شو).


۱.۸ - محمد بن عبد الوهاب

محمد بن عبدالوهاب در رسالة علی رد الرافضة می‌نویسد: قیل ان سبب جمعهم بین الظهرین و المغربین طول الدهر مع اختیار التاخیر فیهما هو: انهم ینتظرون القائم المختفی فی السرداب لیقتدوا به فیؤخرون الظهر الی العصر الی قریب غروب الشمس فاذا یئسوا من الامام واصفرت الشمس وصارت بین قرنی الشیطان نقروا عند ذلک کنقر الدیک فصلوا الصلاتین من غیر خشوع ولا طمانینة فرادی من غیر جماعة ورجعوا خائبین خاسرین نسال الله العفو والعافیة وقد صاروا بذلک وبوقوفهم بالجبل علی ذلک السرداب وصیاحهم بان یخرج الیهم ضحکة لاولی الالباب.
برخی گفته‌اند که دلیل جمع خواندن نماز ظهر و عصر شیعیان در طول تاریخ (با این‌که می‌توانند جدا جدا بخوانند) این است که آن‌ها منتظر قائم مخفی شده در سرداب هستند؛ تا به او اقتدا کنند؛ پس نماز ظهر خود را تا زمان نماز عصر و نزدیکی‌های غروب به تاخیر می‌اندازند و زمانی که ناامید می‌شوند و خورشید کم کم تاریک می‌شود، صدای همانند صدای خروس از خود درمی‌آورند و سپس هر دو نماز را با هم، بدون خشوع و آرامش و بدون جماعت، می‌خوانند و سرشکسته و نا امید برمی‌گردند.
از خداوند طلب بخشش و عافیت داریم از این رفتار‌ها و از ایستادن شیعیان در کوهی مشرف بر این سرداب و فریادشان که امامشان به‌سوی آنان خارج شود، کارهایی که اسباب خنده عقلا را فراهم کرده است.


۱.۹ - احسان الهی ظهیر

احسان الهی ظهیر در کتاب فرق معاصرة می‌نویسد: وفی اثناء مرابتتهم لا یصلون خشیتا ان یخرج وهم فی الصلاة.
[۹] ظهیر، احسان الهی، فرق معاصره، ج۱، ص۲۰۸.

در زمانی که در جلوی سرداب نگهبانی می‌دهند، نماز نمی‌خوانند، از ترس این که مباد (حضرت مهدی) خارج شود و آن‌ها در حال نماز باشند.

۱.۱۰ - قمیصی

عبدالله قمیصی از بزرگان وهابی معاصر در این‌باره می‌گوید: وان اغبی الاغبیاء، واجمد الجامدین هم الذین غیبوا امامهم فی السرداب، وغیبوا معه قرآنهم ومصحفهم، ومن یذهبون کل لیلة بخیولهم وحمیرهم الی ذلک السرداب الذی غیبوا فیه امامهم ینتظرونه وینادونه لیخرج الیهم، ولا یزال عندهم ذلک منذ اکثر من الف عام.
[۱۰] قمیصی، عبدالله، صراع بین الاسلام و الوثنیة، ج۱، ص۳۷۴.

کودن‌ترین کودن‌ها، کوته فکر‌ترین کوته فکران کسانی هستند که امام‌شان به‌همراه قرآن و مصحفش در سرداب غائب شده است. کسانی که هر شب با اسب‌ها و الاغ‌هایشان به این سردابی می‌آیند که امام‌شان در آن‌جا غایب شده و منتظر او می‌مانند و فریاد می‌زنند که به‌سوی آن‌ها خارج شود. این‌کار آن‌ها بعد از هزار سال همچنان ادامه دارد.
همین قضیه را مصطفی حلمی در نظام الخلافه،
[۱۱] حلمی، مصطفی، نظام الخلافه، ص۲۶۷.
محمدعلی الجندی در نظریة الامامة،
[۱۲] جندی، محمدعلی، نظریة الامامة، ص۳۸.
تکرار کرده‌اند.



هرچند که این سخنان بی ارزش که نشانگر بی اطلاعی و عدم آگاهی گوینده آن از اعتقادات حقه شیعه است، نیازی به پاسخ ندارد و خود این دورغ‌های شاخ‌دار بهترین جواب و مفتضح کننده گوینده آن است؛ اما ما به اختصار جواب علمای شیعه را نقل خواهیم کرد.
همه شیعیان و حتی کسانی که در دورترین نقطه دنیا زندگی می‌کنند، تایید می‌کنند که آن‌ها هیچگاه چنین اعتقادی نداشته و ندارند و این مطلب در هیچ کتابی از کتاب‌های آنان نیز یافت نمی‌شود. اگر این دانشمندان به ظاهر بزرگ اهل سنت، مدرکی برای این دروغ‌شان می‌یافتند، قطعا آن را در بوق و کرنا می‌کردند؛ اما تاکنون هیچ اثری که ثابت کند شیعه چنین اعتقادی دارد، به‌دست نیاورده‌اند.
جای تاسف دارد که این دانشمندان سنی چگونه بدون تحقیق و بررسی این مطالب را به زبان آورده و حرمت قلم را نگه نداشته‌اند؛ با این‌که در هیچ‌یک از کتاب‌های شیعه چنین مطلبی یافت نمی‌شود.
این یاوه گویی‌ها نشانگر این است که مخالفان اهل بیت (علیهم‌السّلام) ابزاری جز دروغ و افترا برای زیر سؤال بردن مذهب حقه شیعه نیافته‌اند و دستان آن‌ها از برهان و استدلال برای اثبات حقانیت و مشروعیت مذهبشان خالی نیز شده است.
باورمان نمی‌شود که این دانشمندان سنی که القابی همچون شیخ‌الاسلام، امام المحدثین، امام الجرح و التعدیل، علامه و ... یدک می‌کشند، از دروغ بودن این تهمت بی‌خبر بوده و از روی نا آگاهی این سخنان را گفته باشند؛ چرا که شیعیان در تمام شهرهای دنیا در طول تاریخ وجود داشته و کتاب‌های شیعیان نیز در دسترس آنان بوده است.
آیا این دانشمندان مصداق این آیه قرآن کریم نیستند که: «ها اَنْتُمْ هؤُلاءِ حاجَجْتُمْ فیما لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَاَنْتُمْ لا تَعْلَمُون؛ شما کسانی هستید که درباره آنچه نسبت به آن آگاه بودید، گفتگو و ستیز کردید چرا درباره آنچه آگاه نیستید، گفتگو می‌کنید؟! و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید».
و مطمئن هستیم که خداوند در قیامت در برابر این تهمت‌ها، این‌گونه از آن‌ها سؤال و بازخواست خواهد کرد: «اِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِاَلْسِنَتِکُمْ وَتَقُولُونَ بِاَفْواهِکُمْ ما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظیم؛ به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می‌گرفتید، و با دهان خود سخنی می‌گفتید که به آن یقین نداشتید و آن را کوچک می‌پنداشتید در حالی که نزد خدا بزرگ است!»


علمای شیعه از این شبهه پاسخ‌های کوبنده و کاملی داده‌اند، به‌همین خاطر ما فقط به ذکر این پاسخ‌ها بسنده می‌کنیم.

۳.۱ - علامه امینی

علامه امینی (رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) در جواب این قمیصی و ابن تیمیه می‌گوید:
و فریة السرداب اشنع وان سبقه الیها غیره من مؤلفی اهل السنة لکنه زاد فی الطمور نغمات بضم الحمیر الی الخیول وادعائه اطراد العادة فی کل لیلة واتصالها منذ اکثر من الف عام، والشیعة لا تری ان غیبة الامام فی السرداب، ولاهم غیبوه فیه ولا انه یظهر منه، وانما اعتقادهم المدعوم باحادیثهم انه یظهر بمکة المعظمة تجاه البیت، ولم یقل احد فی السرداب: انه مغیب ذلک النور، وانما هو سرداب دار الائمة بسامراء، وان من المطرد ایجاد السرادیب فی الدور وقایة من قایظ الحر، وانما اکتسب هذا السرداب بخصوصه الشرف الباذخ لانتسابه الی ائمة الدین، وانه کان مبوء لثلاثة منهم کبقیة مساکن هذه الدار المبارکة، وهذا هو الشان فی بیوت الائمة (علیهم‌السّلام) ومشرفهم النبی الاعظم فی‌ای حاضرة کانت، فقد اذن الله ان ترفع ویذکر فیها اسمه. ولیت هؤلاء المتقولون فی امر السرداب اتفقوا علی رای واحد فی الاکذوبة حتی لا تلوح علیها لوائح الافتعال فتفضحهم، فلا یقول ابن بطوطة فی رحلته ۲ ص۱۹۸: ان هذا السرداب المنوه به فی الحلة. ولا یقول القرمانی فی (اخبار الدول) انه فی بغداد. ولا یقول الآخرون: انه بسامراء. ویاتی القصیمی من بعدهم فلا یدری این هو فیطلق لفظ السرداب لیستر سوءته. وانی کنت اتمنی للقصیمی ان یحدد هذه العادة باقصر من (اکثر من الف عام) حتی لا یشمل العصر الحاضر والاعوام المتصلة به، لان انتفائها فیه وفیها بمشهد ومرئی ومسمع من جمیع المسلمین، وکان خیرا له لو عزاها الی بعض القرون الوسطی حتی یجوز السامع وجودها فی الجملة، لکن المائن غیر متحفظ علی هذه الجهات.
افتراء سرداب، زشت‌تر از دیگر تهمت‌های آنان است، اگرچه پیش از او (قمیصی) دیگر مؤلفان اهل سنت نیز همین مطلب را گفته‌اند؛ ولی او در طومار خود گفتار‌های دیگری مثل همراه آوردن الاغ و این که این عمل هر شب تکرار می‌شود و بیش از هزار سال است که ادامه دارد را اضافه کرده است؛ در حالی که شیعه اعتقاد به غیبت امام در سرداب و این‌که از آن‌جا ظهور می‌کند، ندارد. شیعیان با پیروی از روایات‌شان، اعتقاد دارند که آن حضرت از مکه و کنار خانه خدا ظهور می‌کند و هیچ‌یک از آن‌ها درباره سرادب نگفته‌اند که آن نور در سرداب غائب شده است؛ بلکه سرداب خانه ائمه (علیهم‌السّلام) در سامرا بوده، و در آن زمان ساختن سرداب در خانه‌ها به‌منظور حفاظت از گرما شایع بوده است، اگر این سرداب به‌طور خصوص شرف پیدا کرده از آن جهت است که به سه نفر از امامان دین منسوب است، همانند دیگر مکان‌های این خانه مبارک، خانه‌هایی که خداوند متعال اذن داده که ارتفاع معنوی یافته و در آن اسم و یاد خدا برده شود. ای کاش آن‌هایی که این دروغ‌ها را درباره سرداب گفته‌اند، در دروغگویی با یکدیگر هم نظر بودند تا نشانه‌های عجز و ناتوانی از آن‌ها آشکار نگردد و سبب رسوائی آن‌ها شود.
ابن بطوطه در رحله خودش
[۱۶] ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، رحله ابن بطوطه، ج۲، ص۱۹۸.
نمی‌گفت که سرداب موردنظر در حله است، و قرمانی در اخبار الدول نمی‌گفت که در بغداد است و دیگران نمی‌گفتند که در سامرا است.
قمیصی که پس از آن‌ها آمده نمی‌داند که این سرداب در کجا است؛ پس به صورت مطلق می‌گوید تا آبرویش نرود، اگرچه که از قمیصی می‌خواهیم که از این هزار سال بکاهد؛ تا شامل زمان حاضر و سال‌های متصل به آن نشود؛ چرا که تمام مسلمانان این زمان با چشم خود عدم وجود این مساله را می‌توانند ببینند و بشنوند، اگر این قضیه را به سال‌های دور و قرون وسطی نسبت دهد؛ برای او بهتر است؛ چرا که شنونده وجود آن را بالجمله ممکن می‌داند؛ اما قرن حاضر از این جهات محفوظ نیست.

۳.۲ - محمدباقر شریف قرشی

شیخ محمدباقر الشریف القرشی از دانشمندان تراز اول و معاصر نجف اشرف درباره این شبهه و سخن ابن خلدون می‌گوید:
وحفل کلام ابن خلدون بالاکاذیب، والحقد علی آل البیت (علیهم‌السّلام)، وعلی شیعتهم، ومن بین اغالیطه ما یلی:
اولا: انکاره لوجود الامام المنتظر (علیه‌السّلام) الذی تواترت بظهوره ووجوده الاخبار التی اثرت عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، وقد فنّد مقالته الاستاذ المحقق والعالم المعروف احمد محمد شاکر، فقد قال: " واما ابن خلدون فقد فقا ما لیس به علم، واقتحم قحما لم یکن من رجالها، وغلبه ما شغله من السیاسة، وامور الدولة وخدمة من کان یخدم من الملوک والامراء، فاوهم ان شان المهدی عقیدة شیعیة، واوهمته نفسه ذلک فعقد فی مقدمته المشهورة فصلا طویلا جعل عنوانه (فصل فی امر الفاطمی، وما یذهب الیه الناس من امره " الخ. ان عقیدة الشیعة وسائر المسلمین فی الامام المهدی (علیه‌السّلام) هی جزء من رسالة الاسلام، فمن انکره فقد انکر الاسلام، کما یقول بذلک بعض علماء السنة، کما سنعرض لذلک فی البحوث الآتیة.
ثانیا: من اغالیط ابن خلدون فی هذا الکلام ان الامام المنتظر (علیه‌السّلام) قد اعتقل مع امه فی (الحلة)، وغاب فیها، وهذا کذب مفضوح، ویواجهه ما یلی: ا- ان السیدة والدة الامام (علیه‌السّلام) قد توفیت قبل وفاة الامام الحسن العسکری (علیه‌السّلام) بسنتین، کما ذکرنا ذلک فی البحوث السابقة. ب: - ولم یذکر احد من مؤرخی الشیعة وغیرهم ان الامام المنتظر (علیه‌السّلام) قد اعتقل او القت السلطة العباسیة القبض علیه لا فی الحلة ولا فی غیرها فما ذکره ابن خلدون عن ذهاب الشیعة الی ذلک، انما هو محض افتراء وتشویه لعقیدتهم.
ثالثا: من افتراء ابن خلدون علی الشیعة انهم یقفون بباب السرداب الواقع فی (الحلة)، ویقدمون مرکبا للامام (علیه‌السّلام) ویهتفون باسمه، ویدعونه للخروج حتی تشتبک النجوم. ان هذه الاکاذیب لم تسمع بها الشیعة وهی بریئة منها، قد افتعلها علیهم ابن خلدون الذی تجرد عن کل خلق قویم، وارتطم فی الاثم.
[۱۷] قرشی، باقر شریف (معاصر)، حیاة الامام المهدی (علیه‌السّلام)، ص۱۱۶، ناشر: ابن المؤلف الطبعة: الاولی، ۱۴۱۷هـ ـ ۱۹۹۶م.

سخن ابن خلدون با دروغ‌ها و کینه نسبت به اهل بیت (علیه‌السّلام) و پیروان آن‌ها عجین شده است، آشکارترین اشتباهات او، موارد ذیل است:
اولا: او اصل وجود امام منتظر (علیه‌السّلام) را انکار کرده است، با این که روایات درباره ظهور وجود او متواتر است، روایاتی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است، استاد محقق و دانشمند مشهور محمد شاکر، گفته‌های ابن خلدون را این گونه پاسخ داده است: اما ابن خلدون، کوکورانه چیزی را گفته است که اطلاعی از آن نداشته است، کسانی را تضعیف کرده است که از رجال و اساتید او نبوده‌اند، مسائلی سیاسی، کارهای دولتی و خدمت به پادشاهان و فرماندهان، بر او غلبه کرده و دچار خیال بافی شده است؛ پس در مقدمه مشهور خود فصل مفصلی را نگاشته و عنوان آن را «فصلی فی باره فاطمی (مهدی فاطمه) و آن‌چه که مردم در این‌باره اعتقاد دارند» گذاشته است.
دیدگاه شیعه و دیگر مسلمانان درباره امام مهدی (علیه‌السّلام) جزئی از دین اسلام است؛ پس هرکس مهدویت را انکار کند، اصل اسلام را انکار کرده است؛ چنانچه برخی از دانشمندان سنی نیز همین‌مطلب را گفته‌اند که در بحث‌های آینده به آن اشاره خواهد شد.
ثانیاً: از اشتباهات ابن خلدون در این سخن این است که امام منتظر با مادرش در حله زندانی و در همان‌جا غائب شده است و این دورغ رسوا شده‌ای است به‌چند دلیل:
الف: مادر امام (علیه‌السّلام)، دو سال قبل از وفات امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) از دنیا رفته است؛ چنانچه در بحث‌های گذشته این‌مطلب را گفتیم؛
ب: هیچ‌یک از مورخان شیعه و دیگران نگفته‌اند که امام منتظر (علیه‌السّلام) زندانی شده یا به دست حاکم عباسی افتاده باشد، نه در حله و نه در جای دیگر؛ پس آن‌چه که ابن خلدون درباره دیدگاه شیعه در این‌باره ذکر کرده، افتراء محض و با هدف خدشه‌دار کردن عقائد شیعه بوده است.
ثالثاً: از افترائات ابن خلدون بر شیعه این است که آن‌ها بر در سردابی که در حله واقع شده می‌ایستند و با خود مرکبی برای امام می‌آوردند و آن حضرت را با نامش صدا می‌زنند و تا زمانی که ستارگان بیرون نیامده از او درخواست خروج می‌کنند.
این مطلب از دروغ‌هایی که هیچ شیعه‌ای آن را نشنیده و شیعه از این تهمت مبرا است، این تهمت‌ها را ابن خلدون که از اخلاق نیک به دور است و در بدی‌ها جایگزیده است، به شیعه نسبت داده است.

۳.۳ - محدث نوری

شیخ میرزا حسین نوری طبرسی متوفای۱۳۲۰هـ صاحب کتاب مستدرک الوسائل در کتاب کشف الاستار عن وجه الامام الغائب عن الابصار، بعد از نقل گفته‌های برخی از بزرگان اهل‌سنت درباره قضیه سرداب، در این‌باره می‌نویسد:
فنقول: یا علماء العصر وحفاظ الدهر هذه کتب علماء الامامیة و مؤلفاتهم قبل ولادة المهدی (علیه‌السّلام) الی هذه الاعصار شایعة وهی بین اظهرکم و عندکم او تتمکنون منها فاذکروا کتاباً واحداً من اصاغر علمائهم فیه ما نسب الیهم فضلاً عن اکابرهم. کالشیخ ابی جعفر محمّد بن یعقوب الکلینی صاحب الکافی الذی عده الجزری فی جامع الاصول من مجددی مذهب الامامیة فی المائة الرابعة، ... وهکذا سوی ما ذکروه فی کتب المناقب فی ذکر احواله بعد ذکر والده. نحن کلما راجعنا و تفحصنا لم نجد لما ذکروه اثرا، بل لیس فی الاحادیث ذکر للسرداب اصلا....
ما می‌گوییم: ‌ای دانشمندان و حافظان عصر، این کتاب‌های دانشمندان شیعه است که پیش از ولادت حضرت مهدی تا این زمان نوشته شده و در اختیار شما است، یا می‌توانید به آن‌ها دسترسی داشته باشید؛ پس یک کتاب از علمای کوچک شیعه را پیدا کنید که در آن این مطلبی که به‌آن‌ها نسبت داده‌اید، پیدا شود؛ چه رسد به بزرگان علمای شیعه؛ همانند شیخ ابوجعفر کلینی صاحب کتاب کافی که ابن اثیر جزری در کتاب جامع الاصول او را زنده کننده مذهب شیعه نامیده است و ... و دیگر علمای شیعه که فضائل و احوال امام عصر (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) را بعد از پدرش نقل کرده‌اند. ما هر وقت مراجعه و جستجو کردیم، این مطلبی را که شما نقل کرده‌اید، هیچگاه نیافتیم؛ بلکه در احادیث ما هیچ ذکری از سرداب نیست.


۱. ابن خلکان، احمد بن محمد (متوفای۶۸۱ه)، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۱۷۶، تحقیق احسان عباس، ناشر:دار الثقافة - لبنان.    
۲. ابن تیمیه حرانی حنبلی، احمد بن عبدالحلیم (متوفای ۷۲۸ ه)، منهاج السنة النبویة، ج۱، ص۴۴ ۴۵، تحقیق:د. محمد رشاد سالم، ناشر:مؤسسة قرطبة، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ه.    
۳. زرعی دمشقی حنبلی، محمد بن ابی‌بکر ایوب (مشهور به ابن القیم الجوزیة) (متوفای۷۵۱ه)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج۱، ص۱۵۲، تحقیق:عبد الفتاح ابو غدة، ناشر:مکتب المطبوعات الاسلامیة - حلب، الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۳ه.    
۴. ذهبی شافعی، شمس‌الدین (متوفای ۷۴۸ ه)، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۳۸۱.    
۵. ابن خلدون حضرمی، عبدالرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ ه)، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۹۹، ناشر:دار القلم - بیروت - ۱۹۸۴، الطبعة:الخامسة.    
۶. فزاری قلقشندی، احمد بن علی (متوفای۸۲۱ه)، صبح الاعشی فی کتابة الانشا، ج۱۳، ص۲۳۲، تحقیق عبد القادر زکار ناشر:وزارة الثقافة - دمشق - ۱۹۸۱.    
۷. زبیدی حنفی، سیدمحمدمرتضی (متوفای۱۲۰۵ه)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۳، ص۵۷، تحقیق:مجموعة من المحققین، ناشر:دار الهدایة.    
۸. محمد بن عبدالوهاب (متوفای۱۲۰۶ ه)، رسالة فی الرد علی الرافضة، ج۱، ص۳۳، تحقیق:الدکتور ناصر بن سعد الرشید، ناشر:مطابع الریاض - الریاض، الطبعة:الاولی.    
۹. ظهیر، احسان الهی، فرق معاصره، ج۱، ص۲۰۸.
۱۰. قمیصی، عبدالله، صراع بین الاسلام و الوثنیة، ج۱، ص۳۷۴.
۱۱. حلمی، مصطفی، نظام الخلافه، ص۲۶۷.
۱۲. جندی، محمدعلی، نظریة الامامة، ص۳۸.
۱۳. آل عمران/سوره۳، آیه۶۶.    
۱۴. نور/سوره۲۴، آیه۱۵.    
۱۵. امینی، عبدالحسین (متوفای ۱۳۹۲ه)، الغدیر فی الکتاب والسنة والادب، ج۳، ص۳۰۸، ناشر:دار الکتاب العربی بیروت، الطبعة:الرابعة، ۱۳۹۷ه ۱۹۷۷م.    
۱۶. ابن بطوطه، محمد بن عبدالله، رحله ابن بطوطه، ج۲، ص۱۹۸.
۱۷. قرشی، باقر شریف (معاصر)، حیاة الامام المهدی (علیه‌السّلام)، ص۱۱۶، ناشر: ابن المؤلف الطبعة: الاولی، ۱۴۱۷هـ ـ ۱۹۹۶م.



موسسه تحقیقاتی حضرت ولی‌عصر (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، برگرفته از مقاله «آیا حضرت مهدی (عج) در سرداب غائب شده و از سرداب ظهور می کند؟».    


رده‌های این صفحه : مقالات مؤسسه ولیعصر




جعبه ابزار