موارد کاربرد اذن الهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اذن الهی یکی از
صفات فعلیه الهی میباشد که
در معنای
رخصت الهی به وجود یافتن چیزی یا ظاهر شدن اثری و یا انجام دادن فعلی به کار رفته است.
مفهوم
اذن نزد انسانها فقط برای موجودات
عاقل به کار میرود؛ ولی
قرآن، آن را برای موجودات غیر عاقل نیز به کار برده است و بعید نیست که علّت آن، وجود نوعی
ادراک در همه
موجودات باشد.
گرچه وقوع همه حوادث و
تشریع همه
احکام، به
اذن الهی منوط است،
در قرآن فقط به مواردی که اهمّیّت بیشتری دارند تصریح شده است:
هر
فرشتهای که از طرف
خدا برای یکی از
پیامبران وحی میآورد، به
اذن خداوند است: «... اَو یُرسِلَ رَسولاً فَیوحِیَ بِاِذنِهِ ما یَشاءُ...»
چنانکه
قرآن را نیز
جبرئیل (علیهالسلام) با اجازه
خداوند بر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نازل کرده است: «قُل مَن کانَ عَدُوًّا لِجِبریلَ فَاِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی قَلبِکَ بِاِذنِ اللّهِ...».
در شأن نزول آیه گفتهاند: گروهی از
یهودیان نزد
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آمده، پس از طرح پرسشهایی و پاسخ آن حضرت، گفتند: کدام فرشته برای تو
وحی میآورد؟
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: جبریل. گفتند: او دشمن ما است و پیوسته، فرمان
جنگ و سختی میآورد. اگر
میکائیل برایت
وحی میآورد، به تو
ایمان میآوردیم. خداوند این آیه را
در جواب
یهود نازل کرد و آوردن
وحی به وسیله جبریل را به
اذن خدا دانست.
روشن است که هر فرشتهای از طرف خداوند، وظیفه و مأموریتی خاص دارد و نازل کردن
وحی، به جبرئیل، و آوردن ارزاق به میکائیل واگذار شده است.
اذن در آیه۹۷
بقره /۲
به معنای تیسیر و تسهیل
(آسانکردن)،
امر،
علم، اعلام،
و
اختیار نیز دانسته شده است.
هر سال
در شب قدر،
فرشتگان و
روح (جبرئیل
یا موجودی عالی مقامتر از همه فرشتگان
) به
اذن پروردگارشان فرود میآیند، و همه حوادث سال آینده (روزیها،
مرگ و
زندگی،
خیر و
شر و...) را که
در آن شب مقدّر شده و آنها نوشتهاند، به
امام زمان (علیهالسلام) تحویل میدهند:
«تَنَزَّلُ المَلئِکَةُ و الرّوحُ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم...».
اذن در این آیه، به معنای امر و علم نیز دانسته شده است.
هر پیامبری فقط با
اذن خداوند میتواند
معجزهای بیاورد و هیچ سببی نمیتواند جایگزین این
اذن شود:
«... و ما کانَ لِرَسول اَن یَأتِیَ بِایَة اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...»،
و «... و ما کانَ لَنا اَن نَأتِیَکُم بِسُلطن اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...».
عیسی (علیهالسلام)
معجزات خود را به
اذن خداوند دانسته است: «اَنّی اَخلُقُ لَکُم مِنَ الطّینِ کَهَیَةِ الطَّیرِ فَاَنفُخُ فیهِ فَیَکونُ طَیرًا بِاِذنِ اللّهِ و اُبرِئُ الاَکمَهَ و الاَبرَصَ و اُحیِ المَوتی بِاِذنِ اللّهِ...».
خداوند
در آیه دیگری،
معجزات عیسی (علیهالسلام) را به
اذن خود مستند ساخته است: «... و اِذ تَخلُقُ مِنَ الطّینِ کَهَیَةِ الطَّیرِ بِاِذنی فَتَنفُخُ فیها فَتَکونُ طَیرًا بِاِذنی و تُبرِئُ الاَکمَهَ و الاَبرَصَ بِاِذنی و اِذ تُخرِجُ المَوتی بِاِذنی...»
قید «
اذن»
در این دو آیه دلالت میکند که صدور معجزات از عیسی (علیهالسلام) به خداوند مستند بوده، و حضرت،
در انجام هیچیک از معجزات مانند
افاضه حیات و... مستقل نبوده است.
تکرار این قید به این دلیل است که با ظهور چنین معجزاتی، پیشبینی میشد که گروهی از مردم درباره عیسی (علیهالسلام) گمراه، و به الوهیت او معتقد شوند.
برخی نیز قید
اذن و تکرار آن را برای دلالت بر این مطلب دانستهاند که وقوع معجزاتی مانند بخشیدن حیات، با قدرت و
آفرینش خداوند بوده است، نه با قدرت و آفرینش عیسی (علیهالسلام)
و از آنجا که وقوع آنها با
دعای عیسی (علیهالسلام) بوده، به او نسبت داده شده است.
برخی گفتهاند:
اذن خداوند به بنده برای انجام امری خارق عادت، دو گونه (ذاتی قدیم یا عرضی حادث) است. اوّلی آن است که حقّ، هنگام
تجلّی به
فیض اقدس،
عین ثابت عبد را برای تصرّف
در وجود عینی به صورت
خرق عادت، مستعدّ و قابل قرار دهد، و دومی آن است که حقّ، هنگام تجلّی به
فیض مقدّس، با
الهامی قلبی یا
وحیی که نازل میکند،
عبد را از چنین تصرّفی متمکّن سازد؛ بنابر این،
در هر صورت، مقصود از
اذن، صِرف امر به تصرّف، بدون
در نظر گرفتن
استعداد نیست.
اذن در آیه ۴۹
آل عمران /۳
و ۱۱۰
مائده /۵
به معنای قدرت، امر و
اراده،
آفرینش،
یاری و علم
نیز دانسته شده است.
خداوند به بعضی از خانهها اجازه بلند مرتبگی و
عظمت داده و نیز
اجازه داده تا نامش
در آنها یاد شود: «فی بُیوت
اَذِنَ اللّهُ اَن تُرفَعَ و یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ...».
از آنجا که عظمت و علوّ
در اصل، از آنِ خداوند است، هر چیزی به همان اندازه عظمت دارد که به خداوند منتسب است؛ بنابر این، روشن میشود علّت بلند مرتبگی این خانهها، همان
یاد خدا در آنها است که
در ادامه آیه آمده است.
قدر مسلّم از مصادیق این خانهها
مساجد است
و بر اساس روایتی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مقصود خانههای پیامبران است که شامل خانه
علی و
فاطمه (علیهماالسلام) نیز میشود.
اذن در این آیه به معنای امر،
قضا و
قدر نیز دانسته شده است.
خداوند،
آسمان و آنچه را
در آن است، نگه میدارد تا به زمین سقوط نکنند و فقط چیزهایی سقوط میکنند که خداوند به آنها
اذن داده باشد؛ مانند بعضی از سنگهای آسمانی و...:
«... و یُمسِکُ السَّماءَ اَن تَقَع عَلَی الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ...».
در زمین پاکیزه و نیکو، به
اذن پروردگار گیاهانی نیکو میروید: «و البَلدُ الطَّیِّبُ یَخرُجُ نَباتُهُ بِاِذنِ رَبِّهِ...»
همانگونه که
میوه دادن درخت پاکیزه و نیکو نیز به
اذن پروردگار است: «تُؤتی اُکُلَها کُلّ حِین بِاِذنِ رَبِّها...».
هیچکس نمیتواند بدون
اذن خداوند، به دیگری آسیبی برساند.
شیطان، با وسوسههایش،
منافقان و
کافران را تحریک میکند تا با
نجوا و سخنان
در گوشی،
مؤمنان را غمگین سازند؛ ولی بدون
اجازه خداوند هیچ زیانی به مؤمنان نمیرسد:
«اِنَّمَا النَّجوی مِنَ الشَّیطنِ لِیَحزُنَ الَّذینَ ءامَنوا و لَیسَ بِضارِّهِم شَیًا اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...»
چنانکه
جادوگران نیز بدون
اذن خداوند نمیتوانند به کمک
سحرشان، ضرری را متوجّه کسی سازند: «... و ما هُم بِضارِّینَ بِهِ مِن اَحَد اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...».
اذن در این آیه نمیتواند به معنای
امر تشریعی باشد؛ چراکه خداوند، هیچگاه فرمان آسیب رساندن به دیگری با سحر را صادر نمیکند.
اذن در این آیه، به معنای علم،
اراده و
مشیّت،
تیسیر و
تخلیه (ایجاد نکردن مانع) نیز دانسته شده است.
هیچ کس نمیتواند بدون
اذن تکوینی خداوند ایمان بیاورد: «و ما کانَ لِنَفس اَن تُؤمِنَ اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...».
غلبه بر
دشمن در هر جنگی فقط با
اذن خداوند میسّر است؛ به همین سبب، چه بسا که گروهی اندک به
اذن خدا بر گروهی بسیار غلبه میکنند: «... کَم مِن فِئَة قَلیلَة غَلبَت فِئَةً کَثیرَةً بِاِذنِ اللّهِ...»
چنانکه خداوند به مؤمنان صدر
اسلام اعلام کرد: حتّی با وجود ضعف، اگر ۱۰۰ نفر باشند،
در برابر ۲۰۰ نفر از سپاه دشمن، و اگر ۱۰۰۰ نفر باشند،
در مقابل ۲۰۰۰ نفر از آنان به
اذن خداوند به پیروزی میرسند: «اَلنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنکُم و عَلِمَ اَنَّ فیکُم ضَعفًا فَاِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ صَابِرَةٌ یَغلِبوا مِائَتَینِ و اِن یَکُن مِنکُم اَلفٌ یَغلِبوا اَلفَینِ بِاِذنِ اللّهِ...».
قرآن، کشتن
کافران به وسیله مؤمنان را به
اذن خداوند دانسته است: «... اِذ تَحُسّونَهُم بِاِذنهِ...»
همانگونه که
در جنگ بین
طالوت و
جالوت، سپاه طالوت، به
اذن خداوند، سپاه جالوت را شکست داد، و
داوود (علیهالسلام) جالوت را کشت: «فَهَزَموهُم بِاِذنِ اللّهِ و قَتَلَ داوودُ جالوتَ...».
در آیه ۲۴۹ بقره/۲
و ۶۶
انفال /۸،
اذن به معنای علم، امر،
اراده و مشیّت، و یاری و
توفیق نیز دانسته شده است.
خداوند به مؤمنان صدر اسلام، زمانی که دیار یهودیان
بنی نضیر را تصرّف کردند، اعلام کرد که آنچه از
درختان خرما بریدید و آنچه بر جای گذاشتید، همگی به
اذن خداوند است: «ما قَطَعتُم مِن لینَة اَو تَرَکتُموها قائِمَةً عَلی اُصولِها فَبِاِذنِ اللّهِ...».
واقع شدن هر نوع حادثه ناگوار
بدون
اذن خداوند ممکن نیست: «ما اَصابَ مِن مُصیبَة اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...».
مقصود از این آیه، تعلیم
صبر در برابر حوادث گوناگون به
مسلمانان است؛ به همین جهت،
در ادامه آیه آمده است: هر کس به خدا ایمان بیاورد، خداوند (هنگام وقوع
مصیبت) قلبش را هدایت میکند؛
البتّه مقصود از
اذن در این آیه،
اذن تکوینی است و حتّی ستمی را که شخصی متوجّه دیگری کند،
در بر میگیرد؛ به همین سبب، صبر کردن
در برابر همه مصیبتها پسندیده نیست؛ بلکه گاهی
واجب است انسان تا حدّ امکان
در مقابل آن مقاومت کند؛ مانند زمانی که شخصی
جان یا
آبروی انسانی را تهدید کند.
قرآن، مصیبتی را که
در جنگ اُحد برای مسلمانان پیش آمد و به کشته شدن بسیاری از آنها و سرانجام شکستشان انجامید، به
اذن خداوند میداند: «و ما اَصبَکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ فَبِاِذنِ اللّهِ...»
بنابر این، شکست
مسلمانان به معنای ناتوانی خداوند یا غلبه دیگران بر اراده
یا
وعده او
در یاری مؤمنان
نیست. گفته شده است که امکان ندارد
اذن در این آیه به معنای جایز کردن باشد؛ زیرا خداوند هیچگاه
گناهان را
جایز نمیکند و کشتن مسلمانان از بزرگترین گناهان است.
اذن در آیه ۱۱
تغابن /۶۴
و ۱۶۶ آل عمران/۳
به معنای قضا و قدر،
مشیّت و اراده،
تخلیه،
علم،
امر،
و
عقوبت نیز دانسته شده است.
یکی از مصیبتهایی که دامن همه انسانها را میگیرد،
مرگ است.
هیچکس نمیتواند بدون
اذن خداوند بمیرد: «و ما کانَ لِنَفس اَن تَموتَ اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ...».
از این
آیه میتوان فهمید همانطور که هیچکس جز
خداوند، بر حیات قدرت ندارد، بر مرگ نیز توانا نیست.
اذن در این آیه، به معنای علم، امر،
مشیّت و تیسیر
و تمام کردن مدّت عمر
نیز دانسته شده است.
کسانیکه ایمان آورده، کارهای نیک انجام دهند،
در آخرت داخل باغهایی میشوند که زیر آنها نهرها جاری است و به
اذن پروردگارشان، برای همیشه
در آنجا به سر خواهند برد: «و اُدخِلَ الَّذینَ ءامَنوا و عَمِلوا الصّلِحتِ جَنّت تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهرُ خلِدینَ فیها بِاِذنِ رَبِّهِم...».
خداوند، کسانی را که
ایمان آوردهاند،
در اختلافاتی که بین مردم درباره
حقّ وجود دارد، به
اذن خویش هدایت میکند: «... فَهَدَی اللّهُ الَّذینَ ءامَنوا لِمَا اختَلَفوا فیهِ مِنَ الحَقِّ بِاِذنِهِ و اللّهُ یَهدی مَن یَشاءُ اِلی صِرط مُستَقیم».
گفته شده است که اگر «بإذنه» را به فعل «هدی» متعلّق بدانیم، معنایش این میشود که خداوند آنها را به
اذن خویش هدایت کرد و این درست نیست؛ زیرا
محال است خداوند به خودش
اذن دهد؛ بنابر این، تقدیر چنین میشود: فاهتدوا بإذنه، یعنی مؤمنان، به
اذن خداوند هدایت شدند.
برخی گفتهاند: مقصود از این تعبیر که خداوند به
اذن خویش آنها را هدایت کرد، این است که به
اذن دیگری نیاز ندارد.
برخی دیگر گفتهاند: قید «بإذنه» دلالت میکند بر اینکه مؤمنان، خداوند را به هدایت خویش مجبور نکردهاند؛ زیرا هیچکس نمیتواند خدا را به کاری وا دارد؛ بلکه خداوند خودش آنها را هدایت کرده است؛ بنابر این، جمله بعدی دلیل مطلب را بیان میدارد به این صورت که خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند و خواسته است که مؤمنان را هدایت کند.
اذن در این آیه، به معنای
علم،
لطف،
امر، توفیق و تیسیر
نیز دانسته شده است.
خداوند به وسیله
قرآن، کسانی را که
در پی
رضای الهی هستند، به
اذن خویش از تاریکیها خارج، و به سوی
نور هدایت میکند: «و یُخرِجهُم مِن الظُّلمتِ اِلی النّورِ بِاِذنِهِ...»
چنانکه هدف از فرو فرستادن
قرآن نیز این است که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) انسانها را به
اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی نور خارج سازد: «الر کِتبٌ اَنزَلنهُ اِلَیکَ لِتُخرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُمتِ اِلَی النّورِ بِاِذنِ رَبِّهِم».
خداوند به
اذن خویش، مؤمنان را به سوی
بهشت و
آمرزش گناهان میخواند: «... و اللّهُ یَدعوا اِلَی الجَنَّةِ و المَغفِرَةِ بِاِذنِهِ...».
در روز قیامت، هیچکس نمیتواند بدون
اذن خداوند سخنی بگوید: «یَومَ یَأتِ لا تُکَلِّمُ نَفسٌ اِلاّ بِاِذنِهِ...»،
و چون خداوند، اجازه سخن ناروا نمیدهد، گفتن آن
در قیامت، غیر ممکن است؛ بلکه سخن پسندیده مانند
شفاعت نیز فقط با
اذن او صورت میگیرد.
با توجّه به اینکه بر اساس برخی آیات،
در روز قیامت به
کافران و
مشرکان، اجازه سخن گفتن داده نمیشود،
و بر اساس برخی آیات دیگر، آنان
در قیامت سخن میگویند،
در جمع بین آنها، آرای گوناگونی ارائه شده است:
الف. سخن گفتن دو گونه است: یکی سخن گفتن دنیایی که از روی
اختیار و
اراده است و میتواند
راست یا
دروغ باشد. این نوع سخن گفتن
در قیامت ممکن نیست؛ زیرا
در آنجا چنین اراده و اختیاری وجود ندارد. نوع دوم، سخن گفتن از روی
اضطرار و
اجبار، و معنای آن، آشکار شدن حالات و ملکاتی است که
در دنیا در قلب انسانها پنهان بود. سخنی که خداوند، اجازه وقوع آن
در قیامت را صادر کرده، همین نوع است. اینگونه سخن اگر دروغ باشد، به این دلیل است که مشرکان و منافقان،
در دنیا به سخنان و پندارهای دروغ عادت کردهاند و همین عادت
در قیامت ظهور مییابد.
ب. روز قیامت، طولانی و دارای موقفهای بسیار است.
در بخشی از آن روز یا
در بعضی مواقف، اجازه سخن گفتن داده میشود و
در بخش دیگر یا بقیه مواقف اجازه داده نمیشود.
ج. برای پاسخهای حقّ، اجازه داده میشود؛ ولی برای عذرهای باطل اجازه داده نمیشود، مگر برای اینکه باطل بودن آن آشکار شود.
د. به آنان اجازه سخن گفتن داده نمیشود؛ زیرا نمیتوانند سخنی را که مورد قبول واقع شده و برای آنها فایدهای داشته باشد، بگویند؛ چون
در سخنانی که میگویند، حجّتی وجود ندارد تا پذیرفته، و موجب رهایی آنان شود؛ بنابر این، هیچگونه منافاتی بین
آیات وجود ندارد.
در قیامت، سخن گفتن
فرشتگان و
روح نیز فقط با
اذن خداوند امکانپذیر است: «یَومَ یَقومُ الرّوحُ و المَلئِکَةُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمونَ اِلاّ مَن
اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ و قالَ صَوابا».
فاعل «لا یَتکَلّمونَ» همه حاضران، اعمّ از روح و
ملائکه و
انسانها و
جنّیانند و قول صواب، کلام حقّی است که هیچگونه باطلی
در آن نباشد و مقصود از آیه این است که خدا فقط به کسی که کلام حقّ بگوید، اجازه سخن گفتن میدهد.
برخی، مقصود از آیه پیشین را آن دانستهاند که هیچکس شفاعتنمیکند، مگر
در حقّ کسی که خداوند، شفاعت او را اجازه داده و
در دنیا قائل به حقّ و
توحید باشد.
گفته شده:
در قیامت هیچکس نمیتواند سخن بگوید، مگر اینکه از خداوند اجازه بگیرد و فقط کسی از خداوند اجازه میگیرد که به او
الهام شود و
در این صورت، خدا به او
اذن خواهد داد؛ زیرا
در آن جهان، ممکن نیست الهامی خطا باشد.
در قیامت به کافران اجازه
عذر آوردن داده نمیشود: «... ثُمَّ لا یُؤذَنُ لِلّذینَ کَفَروا و لا هُم یُستَعتَبون».
نیز مرسلات/۷۷، ۳۶.
اجازه سخن ندادن به کافران، زمینهساز گواهی دادن
شاهدان اعمال است.
گفته شده: معنای آیه ۸۴
نحل /۱۶
این است که به کافران اجازه برگشت به دنیا داده نمیشود.
هر نوع شفاعتی فقط با
اذن خداوند واقع میشود؛ چه
شفاعت تکوینی که به معنای واسطه بودن اسباب و علل
در رساندن
رحمت الهی و نعمتهای گوناگون به مسبّبات و معلولات و تدبیر امور آنها است: «... ما مِن شَفیع اِلاّ مِن بَعدِ
اِذنِهِ...»،
و چه
شفاعت تشریعی که به معنای واسطه شدن بندگان مقرّب الهی، برای بخشیده شدن گناهان انسانهای
مجرم در قیامت است:
«یَومَئِذ لا تَنفَعُ الشَّفعَةُ اِلاّ مَن
اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ...».
هم شفاعت شوندگان به
اذن خداوند نیاز دارند: «و لا تَنفَعُ الشَّفعَةُ عِندَهُ اِلاّ لِمَن
اَذِنَ لَهُ...»،
و هم شفاعت کنندگان
: «... مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ اِلاّ بِاِذنِهِ...».
گفته شده: به کسانیکه مردم
در دنیا نصیحتهایشان را میشنوند و میپذیرند،
در آخرت اجازه شفاعت داده خواهد شد و هر قدر آثار نیکی که
در دنیا از شافع به دیگران میرسد، بیشتر باشد، درجه شفاعت وی
در آخرت نیز بالاتر خواهد بود.
در تفسیر قمی آمده است:
در قیامت، هیچکس شفاعت نمیکند، مگر اینکه
در آنجا به او اجازه داده شود، جز پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) که پیشتر
در دنیا به او اجازه داده شده است.
اذن در آیه ۲۵۵
بقره /۲
به معنای امر
و تخلیه
نیز دانسته شده است.
تشریع
احکام دینی مخصوص خداوند است و کسی جز او حقّ ندارد حکمی را
تشریع کند: «اَم لَهُم شُرَکؤُا شَرَعوا لَهُم مِنَ الدّینِ ما لَم یَأذَن بِهِ اللّهُ...».
نسبت دادن هر حکمی به خداوند نیز باید با
اذن او باشد؛ زیرا
قرآن، حکمی را که بدون
اذن خدا به او نسبت داده شود، دروغ بستن به خداوند دانسته است: «... قُل ءاللّهُ
اَذِنَ لَکُم اَم عَلَی اللّهِ تَفتَرون».
مؤمنان باید فقط با اجازه خداوند
جهاد کنند: «
اُذِنَ لِلَّذینَ یُقتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا...».
حکم جهاد
در اسلام، برای نخستین بار با این
آیه آورده شد.
در شأن نزول آن گفتهاند: پیش از
هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)،
مشرکان مکّه، مسلمانان را فراوان میآزردند و مسلمانان پیوسته نزد
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شکایت میکردند، و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آنها را به
صبر امر میکرد و میفرمود: به من اجازه جهاد داده نشده است تا اینکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به
مدینه هجرت کرد.
در مدینه، این آیه نازل شد و برای جهاد با مشرکان اجازه داد.
بنابر قول دیگری، آیه درباره گروهی از مسلمانان است که به سوی مدینه هجرت کردند، و مشرکان
در راه جلو آنها را گرفتند. این آیه فرود آمد و به
مسلمانان اجازه داد تا با آنها بجنگند.
در روایتی از
امام صادق (علیهالسلام)، این آیه بر
امام زمان (علیهالسلام) تطبیق شده است؛ هنگامی که برای خونخواهی
امام حسین (علیهالسلام) به پا میخیزد.
بر اساس روایت دیگری از امام صادق (علیهالسلام)، منظور از کسانی که به آنها
ستم شده (بِاَنَّهُم ظُلِموا)، تمام مؤمنان
در همه زمانهایند؛ به همین سبب، این آیه میتواند دلیل همه جنگهای مؤمنان
در طول تاریخ باشد.
گروهی از بندگان خدا، به
اذن او به سوی خوبیها شتافته و از دیگران پیشی گرفتهاند: «... و مِنهُم سابِقٌ بِالخَیرتِ بِاِذنِ اللّهِ...».
خداوند هر پیامبری را که فرستاده، اطاعتش را به
اذن خویش بر دیگران واجب ساخته است: «و ما اَرسَلنا مِن رَسول اِلاّ لِیُطاعَ بِاِذنِ اللّهِ...».
اطاعت ذاتی، مخصوص
خداوند است و اطاعت از غیر خدا مانند
پیامبران، باید با اجازه او باشد.
اذن در این آیه، به معنای
اراده،
امر،
توفیق و یاری نیز دانسته شده است.
خداوند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را فرستاده است تا به
اذن او انسانها را به سوی خداوند بخواند: «و داعیًا اِلَی اللّهِ بِاِذنِهِ...».
گروهی از جنّیان به
اذن پروردگار، به
سلیمان (علیهالسلام) خدمت، و برای او کار میکردند: «... و مِنَ الجِنِّ مَن یَعمَلُ بَینَ یَدَیهِ بِاِذنِ رَبِّهِ...».
برای مطالعه بیشتر به این مقاله مراجعه کنید:
اذن الهی.
اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد؛ الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل؛ البرهان فی تفسیر
القرآن؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التحقیق فی کلمات
القرآن الکریم؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ التفسیرالکبیر، ابنتیمیه؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر
القرآن العظیم، صدر المتألهین؛ تفسیر القمی؛ تفسیر المنار؛ تفسیرنورالثقلین؛ جامعالبیان عن تأویل آی
القرآن؛ الجامعلأحکام
القرآن، قرطبی؛ الجواهر فی تفسیر
القرآن؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روحالمعانی فی تفسیر
القرآن العظیم؛ شرح فصوص الحکم؛ شرح المواقف الایجی؛ الفرقان فی تفسیر
القرآن؛ القاموس المحیط؛ الکشاف؛ کشفالاسرار و عدةالابرار؛ لسانالعرب؛ مجمعالبیان فی تفسیر
القرآن؛ المصباح المنیر؛ معارف
القرآن؛ معجم مقاییساللغه؛ المیزان فی تفسیر
القرآن؛ النهایه فی غریب الحدیث و الاثر؛ نهایةالحکمه؛ الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله اذن الهی، ج۲، ص۵۲.