• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

منزل تنعیم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




تنعیم در دو فرسخی مکه و در حل (یعنی خارج از منطقه حرم) واقع شده و میقات اهل مکه است و آنان برای عمره از آنجا محرم می‌شوند و چاههای آبی در آنجا بوده است. امروز در اثر توسعه شهر مکه، تنعیم در داخل شهر قرار گرفته و در آنجا مسجد مجللی به همین نام ساخته شده است و چون ادنی الحل» است، یعنی نزدیک‌ترین محلی است که حرم تمام می‌شود و حل آغاز می‌شود، حاضران در مکه می‌توانند برای عمره از آنجا محرم شوند.



نخستین منزلی که کاروان امام حسین (علیه‌السلام) بعد از خروج از مکه در آن توقف کرد منزل تنعیم بود. به نقل ابومخنف در این منزل امام حسین (علیه‌السلام) با قافله‌ای مواجه شد که از جانب حاکم یمن، بَحير بن رَيسان حِميَرى به دربار یزید در حرکت بود. آن کاروان حامل ورس (نام فارسی ورس، اسپرک است که در سرزمین یمن می‌روید و گیاهی است که دانه آن مانند دانه کنجد است. علامه شعرانی درباره آن می‌گوید: از تحف یمن است و در همانجا روید و رشته‌ها دارد چون زعفران، و تخم آن مانند کنجد است و رنگی زرد و زیبا دارد.)
[۲] شعرانی، ابوالحسن، ترجمه نفس المهموم، ص۱۴۸).
و لباس‌های (جدید و زیبا) بود که برای یزید برده می‌شد.
امام حسین (علیه‌السلام) به آن کاروان را (به نفع نهضت) تصاحب کرد. آنگاه به شترداران (که شترانشان را برای حمل اموال، کرایه داده بودند) فرمود: ما شما را مجبور نمی‌کنیم: هرکدام از شما که دوست داشته باشد تا سرزمین عراق همراه ما بیاید، با او خوشرفتاری کرده، تمام کرایه اش را می‌پردازیم و هر کدام از شما که بخواهد همین جا از ما جدا شود، به اندازه مسافتی که طی کرده، کرایه‌اش را می‌دهیم.
سپس آنهایی که (از همان جا) امام را رها کردند، حسابشان مشخص شد و امام کرایه‌شان را به طور کامل پرداخت کرد؛ اما به آنهایی که او را همراهی کردند، علاوه بر کرایه معمولی شان، خلعتی (جامه‌ای) نیز عطا فرمود.
[۴] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۲۰.

سید بن طاووس نیز از تصاحب اموال توسط امام سخن به میان آورده، می‌گوید: امام در تنعیم قافله‌ای را که از طرف والی یمن، بحیر بن ریسان حمیری، هدایایی برای یزید بن معاویه می‌برد، دید و فرمود که هدیه‌ها را از آنها گرفتند؛ زیرا حکم و سلطنت امور مسلمانان (در آن عصر) به عهده امام حسین (علیه‌السلام) بود (و او امام امت رسول الله بود).
اما شیخ مفید از بیت المال بودن اموال کاروان و تصاحب آن، سخنی به میان نیاورده و تنها گفته است وقتی که امام حسین (علیه‌السلام) به تنعیم رسید، با کاروانی برخورد کرد که از یمن می‌آمد و امام از اهل کاروان، شترانی را برای حمل بار و سوار شدن همراهانش کرایه کرد.


یکی از عاشورا پژوهان معاصر، این اقدام منسوب به امام حسین (علیه‌السلام) را «راهزنی و گردنه گیری» دانسته و آن را از موارد تحریف در حادثه عاشورا معرفی کرده که ساخته و پرداخته بنی امیه و بخشی از «تهاجم تبلیغاتی و جنگ روانی» آنان بوده است. او دلایلی در رد و نفی این داستان از لحاظ سندی و محتوایی مطرح کرده است.
[۷] صحتی سردرودی، محمد، تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (علیه‌السلام) ، ص۱۳۹-۱۴۳.

ملاحظاتی بر این دیدگاه به نظر می‌رسد که برخی از آنها را به اختصار در اینجا می‌آوریم:

۲.۱ - مردودبودن اسلام خلافتی

گویا اساس اشکال ایشان برخاسته از دیدگاه رایج و رسمی درباره اسلام خلافتی و مکتب خلفاست که خلافت یزید را مشروع، و هرگونه مخالفت با آن را شورش و خارجی گری و راهزنی می‌پندارد. دلایلی که مؤلف مطرح کرده، در واقع مؤید این امر و تلاشی برای اثبات مدعا و تبرئه امام حسین (علیه‌السلام) از اتهام ضبط اموالی است که در حیطه تصرف معاویه و یزید بوده است؛ در حالی که اگر امام حسین (علیه‌السلام) این دیدگاه را داشت، مثل بسیاری دیگر از مردم آن روز، با یزید بیعت می‌کرد و از مدینه خارج نمی‌شد و هیچ یک از حوادث بعدی نیز پیش نمی‌آمد.
آیا اگر اموال متعلق به مسلمانان، به دست یزید فاسق فاجر تبهکار و صاحب خلافت نامشروع می‌رسید، و او آن را به دلخواه صرف می‌کرد و به جیب بنی امیه و دیگر هواداران خود می‌ریخت، حق بود و درست و مشروع و به جا؛ اما اگر شخصیتی معصوم و پاک مانند حسین بن علی (علیه‌السلام)، نوه پیامبر، آن را ضبط و در جای خود مصرف می‌کرد، راهزنی و گردنه گیری بود؟! یکی از بدعت‌ها و خلاف کاری‌های بنی امیه از نظر امام حسین (علیه‌السلام)، و یکی از انگیزه‌های مخالفت آن حضرت با آن دستگاه خلافت ضد اسلامی، تصاحب بیت المال و تصرف دلخواه در آن بود؛ چنان که در خطبه خود در منزل بیضه پس از برخورد با حر بن یزید ریاحی، آن را یکی از بدعت‌های آنها شمرده است؛ (... واستاثروا بالفی...)

۲.۲ - اقدام حماسی و شجاعانه

این اقدام امام، نه تنها راهزنی و گردنه گیری و عملی دزدانه نبود، بلکه یکی از اقدامات حماسی و شجاعانه و افتخار آمیز آن حضرت شمرده می‌شود؛ زیرا نه این کار و نه اقدام مشابهی که در زمان حکومت معاویه انجام داد، هیچ یک ماهیت مالی نداشت؛ بلکه پیامی سیاسی و معترضانه داشت و نوعی زیر سؤال بردن مشروعیت حکومت آن پدر و پسر، و خدشه دار کردن حاکمیت فاسد آن دو بود، و در آن زمان هیچ کس جز حسین بن علی (علیه‌السلام) جرئت و جسارت چنین کاری را نداشت. بسیاری از بزرگان آن روز، بدون رضایت معاویه و یزید، جرئت آب خوردن را نداشتند؛ چه رسد به اینکه به حدود و اختیارات آنها تجاوز کنند.
کسی که راهزنی و گردنه گیری می‌کند، آن را دزدانه انجام می‌دهد و سعی می‌کند به نحوی آن را کتمان کند، یا به گردن دیگری بیندازد و بالاخره به نحوی سر و ته قضیه را به هم بیاورد؛ درحالی که امام حسین (علیه‌السلام) در زمان معاویه، پس از ضبط اموال، شجاعانه در نامه‌ای آن را به وی اطلاع داد.
معاویه که مواد پیمان صلح را عملا زیر پا نهاده و آن را از اعتبار انداخته بود و با عمل انجام شده رو به رو شده بود، جز تحمل راه دیگری نداشت، و تنها به تهدیدی تو خالی بسنده کرد، و اگر ابن ابی الحدید آن را از شواهد حلم و سعه صدر معاویه شمرده، اشتباه از ناحیه اوست (ما درباره حلم کاذب معاویه که امثال ابن ابی الحدید فریب آن را خورده‌اند، در فصل اول از بخش دوم این کتاب بحث کرده‌ایم)؛

۲.۳ - نقل حادثه در منابع معتبر

هیچ گاه بنی امیه یا مورخان طرفدار آنها، این حرکت امام را وسیله طعن او و مجوز قتلش عنوان نکرده‌اند. امام حسین (علیه‌السلام) اصولا ولیعهدی یزید را به رسمیت نشناخت، و این از نظر بنی امیه و مورخان هوادار آنان، گناه کوچکی نبود؛
گرچه مقتل ابی مخنف به صورت مجموعه، امروز در دسترس نیست، اما چنان که یکی از پژوهشگران حوزه علمیه به صورت علمی بررسی و اثبات کرده، بخش درخور توجهی از گزارشهای او را درباره حادثه عاشورا، طبری در تاریخ خود، شیخ مفید در ارشاد و سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص آورده‌اند (قال ابومخنف، حدثنی الحارث بن کعب الوالبی عن عقبة بن سمعان قال... ثم ان الحسین اقبل حتی مر بالتنعیم فلقی بها عیرا قد اقبل بها من الیمن...) که گزارش این حادثه نیز یکی از آنهاست. طبری این قضیه را از ابی مخنف نقل میکند و او آن را با یک واسطه از عقبة بن سمعان، غلام رباب، همسر امام حسین (علیه‌السلام) به نقل می‌کند که شاهد عینی حادثه بوده و چون برده بود، در کربلا او را نکشتند و آزاد کردند.
از طرف دیگر چنان که باز در جای خود به اثبات رسیده، ابومخنف (۱۵۷ق) اگر شیعه به معنای خاص نبوده، حتما دوستدار اهل بیت بوده و بی شک طرفدار بنی امیه نبوده است و نقل‌های او درخور اعتماد است.
علاوه بر اینها تنها منبع نقل این قضیه تاریخ طبری نیست؛ بلکه دو تن دیگر از مورخــان متقدم مسلمان یعنی ابوحنیفه دینوری (۲۸۲ ق) و احمد بن یحیی بلاذری (۲۷۹ق) نیز که تاریخ آنها مورد استناد مورخان اسلامی است، این قضیه را نقل کرده‌اند. (قالوا ولما فصل الحسین بن علی من مکه سائرا، وقد وصل الی التنعیم لحق عیرا مقبلة من الیمن، علیها ورس وحناء، ینطلق به الی یزید بن معاویه، فاخذها و ما علیها... قالوا و لقی الحسین بالتنعیم عیرا قد اقبل بها من الیمن، بعث بها بحیر بن ریسان الحمیری الی یزید بن معاویه و کان عامله علی الیمن و علی العیر ورس و حلل...)
جالب است که بلاذری در نقل غارت خیمه‌های امام حسین (علیه‌السلام) در عاشورا، از ورس و پارچه‌هایی که در تنعیم گرفته شده بود، با الف و لام عهد یاد می‌کند و مینویسد: ومال الناس علی الورس والحلل والابل فانتهبوها؛ «مردم (سپاه کوفه) به سوی همان ورس و لباس‌ها و شتران هجوم بردند و آنها را غارت کردند»؛

۲.۴ - مقتضای قیام امام

ضبط اموال مورد بحث، هنگامی صورت گرفت که امام از مکه خارج، و به سوی عراق رهسپار شده بود تا در برابر حکومت یزید، رهبری کوفیان را بر عهده بگیرد. بنابراین با این اقدام، عملا حکومت یزید را غیرقانونی اعلام کرد. از طرف دیگر رویایی با نیروهای بنی امیه آغاز شده بود. مورخان نوشته‌اند: «(پیش از منزل تنعیم) گروهی از ماموران عمرو بن سعید، حاکم مکه، به فرماندهی برادر او، به منظور جلوگیری از حرکت امام به سوی عراق، با آن حضرت روبه رو شده، خواستند مانع پیشروی او و همراهانش شوند؛ اما آنان به شدت مقاومت کردند و طرفین با تازیانه همدیگر را زدند و سرانجام اردوی حسینی به راه خود ادامه داد. بنابراین چه انتظاری از امام حسین (علیه‌السلام) بود که باز هم حریم حکومت یزید را رعایت کند؟!

۲.۵ - وجود شخصیت بحير بن ريسان

در پاسخ به این ادعا که گفته‌اند: شخصی به نام «بَحير بن رَيسان حِميَرى» که در گزارشی یاد شده، عامل یزید در یمن معرفی شده است، اصلا وجود تاریخی ندارد، باید گفت: برخی از منابع تاریخی و رجالی درباره او آگاهی‌هایی داده‌اند؛ از جمله آنکه وی اهل یمن بوده است و پسرانش از وی احادیث ناپسند و زشتی نقل کرده‌اند. او از عبادة بن صامت روایت می‌کرده و ابوسفیان شامی نیز از وی روایت کرده است.
[۱۹] جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی الضعفاء، ج۲، ص۵۶.

همچنین شخصی به نام طاووس بن کیسان یمانی، غلام بحیر بوده است. طبق گزارش صنعانی (۲۱۱ق) بحیر، بعدها مدتی کارگزار عبدالله بن زبیر شده بود.
[۲۳] صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۱۱، ص۲۴۵-۲۴۶، ش ۲۰۴۴۴.
همچنین طبری ذیل حوادث سال ۶۶ از وی یاد کرده است.

۲.۶ - نتیجه‌گیری

با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که:
اولا این اقدام امام، چنانکه سیدبن طاووس نیز اشاره کرده، از باب اختیارات امامت، و ولایت حضرت بر مسلمانان و اموالشان و مجاز بودن وی در تصرف بیت المال بوده است؛
ثانیا، یزید اموال یادشده را در امور غیر مشروع و حتی برای ترویج فساد و فحشا و منکرات به کار می‌برد که امام با ضبط آنها، جلوی منکر دیگری را گرفت.
نکته درس آموز در این جریان، شیوه برخورد حضرت با شترداران است که چون این اقدام حضرت، موجب محرومیت آنان از دریافت اجاره بهای شتران از یزید شد و امام حساب کار آنان را از یزید جدا می‌دانست، برای آنکه از نتیجه تلاش و دسترنج خویش محروم نشوند، پیشنهاد یادشده را به آنان داد. این شیوه رفتار تنها می‌تواند از یک رهبر الهی سر بزند که هر اقدامی را به جا و در جای خود انجام می‌دهد و بر این باور است که نباید یک حرکت مشروع و خداپسندانه، موجب تضییع حقوق دیگران و به طور کلی، سبب کار یا کارهای غیر مشروع و غیرخداپسندانه دیگری شود.


۱. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۲، ص۴۹.    
۲. شعرانی، ابوالحسن، ترجمه نفس المهموم، ص۱۴۸).
۳. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۴. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۲۲۰.
۵. سیدبن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص۱۳۰.    
۶. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۶۸.    
۷. صحتی سردرودی، محمد، تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین (علیه‌السلام) ، ص۱۳۹-۱۴۳.
۸. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۳۰۴.    
۹. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۱.    
۱۰. ابومخنف، وقعة الطف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، ص۱۵۷.    
۱۱. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۱۲. ابومخنف، وقعة الطف تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، ص۱۸-۲۰.    
۱۳. دینوری، ابوحنیفه، الاخبار الطوال، ص۲۴۵.    
۱۴. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴.    
۱۵. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۲۸۹.    
۱۶. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، ج۳ ص۱۶۴.    
۱۷. دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، ص۲۴۴.    
۱۸. رازی، عبدالرحمن بن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۲، ص۴۱۱، ش۱۶۲۰.    
۱۹. جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل فی الضعفاء، ج۲، ص۵۶.
۲۰. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۶۶.    
۲۱. رازی، ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۴، ص۵۰۰، ش۲۲۰۳.    
۲۲. طبری، محمدبن جریر، المنتخب من کتاب ذیل المذیل، ص۱۲۵.    
۲۳. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۱۱، ص۲۴۵-۲۴۶، ش ۲۰۴۴۴.
۲۴. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۸۹.    



پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۶۳۰-۶۳۷.






جعبه ابزار