مناظره امام حسین با عایشه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مناظره امام حسین (علیهالسّلام) با
عایشه در مورد
دفن امام حسن (علیهالسّلام) در کنار
مرقد شریف
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده است.
وقتی که
امام حسن (علیهالسّلام) وفات نمود،
برادر بزرگوارش
امام حسین (علیهالسّلام) بدن شریفش را بر
تابوت گذارده، آنرا بطرف محل
نماز پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برد، در آنجا بر
جنازه برادر نماز خوانده، آنگاه آنرا وارد
مسجد، پیامبر کرد؛ همینکه حضرت بالای قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ایستاد خبر به
عایشه رسید، به او گفتند که: «جنازه حسن بن علی را آوردهاند تا کنار پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفن کنند.»
عایشه بلافاصله سوار بر قاطری زین شده گردید (در
اسلام اولین زنی که بر زین سوار شد عایشه بود) فریاد زد:
«فرزندتان را از خانه من دور کنید، که در خانه من کسی دفن نخواهد شد و کسی حق ندارد که پرده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بردَرد!»
اینجا بود که حضرت حسین (علیهالسّلام) به عایشه فرمود:
«قدیماً هَتَکْتِ انتِ و ابوکِ حجابَ رسولِ الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَ ادْخَلْتِ بَیْتَهُ مَنْ لا یُحِبُّ رسولُ الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قُرْبَهُ، و اِنَّ اللهَ یَشاَلُکِ عن ذلکَ یا عایشةُ، اِنَّ اخی اَمَرَنی اَنْ اقَرِّبُهُ مِنْ ابیهِ رَسولِ الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) لِیُحْدِثَ بهِ عًهْداً.»
«تو و پدرت پیش از اینها پرده پیامبر را دریدید، تو کسی را وارد منزل پیامبر ساختی (و در کنار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دفن کردی) که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هرگز جوار و نزدیکی با او را دوست نداشت؛ ای عایشه روزی خواهد آمد که خداوند درباره این
گناه تو را مورد بازپرسی قرار دهد؛ برادرم به من
امر کرده است که او را نزدیک پدرش پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بگذارم تا با او تجدید عهدی نماید.»
«وَ اعْلَمی انَّ اخی اعْلَمُ النّآسِ باللهِ و رَسولِهِ، وَ اعْلَمُ بِتَاویلِ کِتابِهِ مِنْ انْ یَهْتِکَ عَلی رَسُولِ اللهِ سَتْرَهُ لانَّ اللهَ تبارَکَ و تعالی یقولُ:
«یا ایها الّذینَ آمنُوا لا تَدْخُلوا بُیوتَ النَّبیِ اِلاّ اَنْ یُؤذَنَ لَکُمْ».
«و قَدْ اَدْخَلْتِ اَنْتِ بَیْتَ رسولِ اللهِ الرِّجالَ بِغَیْرِ اذنِهِ.»
این را هم بدان که برادرم از همه کسی به خدا و رسولش آگاهتر است، و از همه کس به تاویل
کتاب خدا عالمتر است و او کسی نیست که پرده رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بردرد؛ زیرا خداوند میفرماید:
«ای کسانی که
ایمان آوردهاید، وارد منزلهای پیامبر نشوید، مگر آنگاه که به شما
اجازه دهند». و اما تو ای عایشه بدون اجازه پیامبر مردانی را (
ابوبکر و
عمر را) وارد منزل او ساختی.
«و قد قالَ اللهُ عزّ وجلّ: «یا ایُّها الّذینَ آمَنوا لا تَرْفعوا اصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبّیِ.
وَ
لَعَمْری لَقَدْ ضَرَبْتِ اَنْتِ لابیکِ و فاروقِهِ عِنْدَ اُذُنِ رَسولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) المعاوِلَ، وَ قَدْ قالَ الله عزّوجلّ: «اِنَّ الّذینَ یَغُضُّونَ اَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسولِ اللهِِ، اولئکَ الّذینَ امْتَحَنَ اللهُ قلوبَهُم لِلتَّقوی».
(از طرف دیگر) با اینکه خداوند فرموده است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید صداهای خویش را بلندتر از صدای پیامبر نسازید»، بجان خودم سوگند که تو بخاطر پدرت و رفیق پدرت
عمر بن الخطاب بیخ
گوش پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کلنگها بر زمین زدی (و آن دو را کنار پیامبر دفن کردی) با اینکه خداوند متعال فرموده است: «کسانیکه نزد پیامبر آهسته حرف میزنند، خداوند دلهایشان را برای
تقوی،
امتحان کرده است».
«وَ
لَعَمْری لَقَدْ ادْخَلَ ابُوکِ و َفاروقِهِ عَلی رَسولِ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بِقُرْبِهِما مِنْهُ الاذی، وَ مارِ عَیا مِنْ حَقِّهِ ما اَمَرَهُما اللهُ بِه عَلی لِسانِ رَسولُ الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلیَ المؤمنینَ اَمْواتاً ما حَرَّمَ مِنْهُمْ احْیاءً وَ تاللهِ یا عایشةُ لو کانَ هذا الَّذی کَرَهْتیهِ مِنْ دَفْنِ الحَسَنِ عِنْدَ ابیهِ جائزاً فیما بَیْنَنا وَ بَیْنَ اللهِ لَعَلمْتِ اَنَّهُ سَیُدْ فَنُ وَ انْ رَغَمَ مَعْطِسَکِ»
«بجان خودم که پدرت و رفیقش
عمر با نزدیک شدن (و دفن شدن) نزد پیامبر، او را شکنجه داده و
اذیت کردند، زیرا در دوران زندگی آن حضرت، حقوقی را که خداوند با زبان پیامبرش به آنان فرمان داده بود رعایت نکردند (و اشکال نکن که پیامبر اکنون رحلت کرده) زیرا خداوند برای مرده مؤمنین همان
حرمت را که برای زندگان آنان است در نظر گرفته است.
ای عایشه برادرم
وصیت کرده بود که اگر کسی مانع شد، او را در اینجا دفن نکنم بخدا سوگند اگر بینی و بین الله بر خلاف وصیّت برادرم
جائز بود او را در کنار قبر پیامبر دفن کنم، هر چند که برای تو ناگوار بود، ولی حتماً برادرم را همین جا دفن میکردم تا دماغت بخاک مالیده شود.»
سپس
محمد بن حنفیه،
برادر حضرت، به سخن در آمده گفت:
«ای عایشه تو بخاطر دشمنی با
بنیهاشم روزی بر قاطر و روزی بر
شتر سوار میشوی، نه سر از پای خویشتن میشناسی و نه در یک سرزمین آرام میگیری.»
عایشه از شدّت عصبانیّت رو به محمد حنیفه کرده و گفت: «یابن الحنفیَّه، هؤلاءِ
الفواطمُ یتکلَّمونَ، فما کلامُکَ؟»
«ای
فرزند حنفیه! اینان پسران
فاطمهاند که میبینی سخنوری میکنند، تو را با سخنرانی چه کار؟»
در این لحظه حضرت حسین (علیهالسّلام) به
دفاع از برادر پرداخته و فرمود:
«وَ انْتِ تَبعُدینَ مُحَّمداً من
الفَواطِم؟ فوَاللهِ لَقَدْ وَلَدَتْهُ ثلاثُ
فَواطمٍ:
فاطمةُ بنتِ عمرانِ بنِ عائذِ بن مخذومٍ، و
فاطمةُ بنتِ اسدِ بنهاشمٍ و
فاطمةَ بنتِ زائدةِ بنِ الاصمِ بن رُواحةِ ابْنِ حُجْرِ بْنِ مُعَیْصِ بْنِ
عامِرٍ«ای عایشه! تو میخواهی برادرم محمد را از فرزندان
فاطمه دور سازی؛ بخدا
سوگند که او بجای یک
فاطمه از سه
فاطمه نسب دارد:
فاطمه بنت عمران،
فاطمه بنت اسد بن هاشم و
فاطمه بنت زائدة».
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «مناظره امام حسین با عایشه»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۸/۱۳.