• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مصائب رسول اکرم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رسول خداوند (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مسیر هدایت انسان‌ها رنج‌های بسیاری را تحمل کرد. مشرکان در آزار ایشان، هر چه در توان داشتند، انجام دادند؛ ولی هدف ما پرداختن به آن امور نیست. قصد ما این است که به برخی رفتارهای نامطلوب مسلمانان بپردازیم؛ رفتارهایی که قلب نازنین حضرت خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را آزرده می‌کرد. این در حالی است که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای هدایت مردم بسیار می‌کوشید. در قرآن کریم، چنین آمده است: «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم» «به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».



پس از جنگ بدر، نخستین تفرقه، میان اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بروز کرد. این مشکل که حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را آزرده خاطر ساخت، دربارۀ تقسیم غنایم اتفاق افتاد. پاسداران برج فرماندهی کل قوا، تعقیب‌کنندگان دشمنان تا آخرین لحظات، جمع آوران غنایم و... سهم بیشتری را برای خود می‌خواستند... پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از گذشت مدتی، غنایم را به طور مساوی تقسیم فرمود. ولی باز هم برخی اعتراض می‌کردند. مثلا سعد وقاص به آن جناب، اعتراض می‌کرد که آیا مرا با کارگران ساده، یکسان می‌بینید؟
[۲] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ص۲۴۳.
این رفتارها، آن حضرت را ناراحت می‌کرد؛ زیرا آن جناب برای پرهیز از مالپرستی می‌کوشید و آمده بود، تا تساوی را برقرار کند.


در جنگ احد، کوهی به همین نام، پشت سر سپاه اسلام قرار داشت. شکافی در وسط این کوه بود و پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای دفع خطر دشمن، چهل تیرانداز را مامور کرد تا از این قسمت حفاظت کنند و تاکید فرمود که به هیچ وجه، این نقطه را رها نکنند.
[۳] سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ص۲۷۰.
دشمنان بارها تلاش کردند به لشکر اسلام حمله کنند؛ ولی با مقاومت مواجه شدند و عقب نشستند. در اواخر جنگ، سپاه دشمن، سلاح به زمین گذاشتند و فرار کردند.
برخی از مراقبان این قسمت حساس، فکر کردند که نبرد، تمام شده است؛ آنان از سخنان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) غفلت و از فرماندهشان سرپیچی کردند و تنها ده نفر باقی ماندند. بقیه محل ماموریت خود را ترک کردند و برای جمع‌آوری غنیمت رفتند؛ اما از سوی دیگر، دشمنان، متوجه شدند که می‌توانند تنگه را تصرف کنند.
آنان پس از تصرف این نقطۀ حساس، از پشت سر به مسلمانان حمله کردند، آنان را غافلگیر کردند و سپاه اسلام را دچار بی نظمی و هرج و مرج کردند. و در نتیجه شکست را پذیرفتند.


یکی از مهاجمان دشمن، فردی را به شهادت رساند که چهره‌اش پوشانده شده بود. او پنداشت که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به شهادت رسانده است. انتشارات این خبر بی‌اساس، باعث تقویت جرات دشمن و تضعیف روحیۀ مسلمانان شد؛ از این رو هجوم دشمن شدت گرفت و برخی از یاران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای حفظ جان خود از کوه بالا رفتند و پیامبر را تنها گذاشتند؛ حتی پیامبر برخی از آن‌ها را با نام صدا می‌زد؛ ولی آنان توجهی نکردند. در میان فرار کنندگان، برخی شخصیت‌های مشهور هم، به چشم می‌خورند.
[۷] عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۶، ص۱۸۰.

در این جنگ فقط، علی، طلحه و زبیر و پنج نفر از انصار برای حمایت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا پایان ایستادند و غیر از این افراد، بقیه در پی حفظ جان خود بودند. برخی نیز که فکر می‌کردند، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شهید شده است، از جنگ دست کشیدند و گفتند که دیگر نبرد فایده‌ای ندارد؛ حتی برخی در پی گرفتن امان‌نامه از ابوسفیان بودند.


روز دهم ماه مبارک رمضان در سال هشتم هجری، فرمان حرکت برای فتح مکه، صادر شد. حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش از مدینه خارج شدند و پس از طی مسافتی، خاتم الانبیا در نقطه‌ای به نام «کدید»، آب خواست و روزه‌اش را افطار کرد و به همگان دستور داد که افطار کنند. بسیاری از اصحاب به دستور پیامبر، افطار کردند؛ ولی برخی نیز تصور کردند اگر در حال روزه، جهاد کنند، پاداششان افزون‌تر خواهد بود. در نتیجه روزه خود را ادامه دادند. این افراد ساده‌لوح، تصور نکردند همان شخص که دستور داده است تا روزه بگیرند، همو نیز به افطار امر کرده است. فرستادۀ خداوند از این عمل آنان آزرده شد. قرآن نیز این افراد را سرزنش می‌کند و می‌گوید: «یا ایها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله ورسوله» «ای افراد با ایمان، بر خدا و پیامبر او سبقت نگیرید»


اسامه، جوانی لایق و زبده بود؛ به گونه‌ای که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را به فرماندهی برگزید تا با رومیان نبرد کند؛ زیرا آنان همواره در پی نابودی اسلام بودند. این جریان، پس از حجة الوداع روی داد. افراد سرشناس، پسران مهاجر و انصار، مامور شدند تا در این سپاه، شرکت کنند.
فرستادۀ خدا از دادن فرماندهی به یک جوان، مقاصدی داشت که از جملۀ آنان توجه «شایستگی» بود؛ اما ریاست او برای برخی مسلمانان که بزرگ‌تر از او بودند، سخت بود. در نتیجه زبان به طعن و کنایه گشودند.
پیامبر از سرپیچی این افراد، بسیار ناراحت شد و با وجود داشتن تب شدید و بیماری، به مسجد رفت و ناراحتی خود را از تاخیر حرکت سپاه اعلام کرد. پس از شانزده روز، اصرار فراوان پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سبب حرکت سپاه شد؛ ولی هنوز، اندکی از حرکت آن نگذشته بود که خبر وخامت حال پیامبر به سپاهیان رسید و کارشکنی‌ها آغاز شد. از این رو سپاهیان به مدینه بازگشتند و خواستۀ آن حضرت عملی نشد.


گاهی جاه‌طلبی کار را به جایی می‌رساند که، حرمت بزرگ‌ترین انسان هم شکسته می‌شود. موضوع از این قرار است که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بستر بیماری بود. آن بزرگوار، همواره به برقراری اسلام و هدایت امت و همچون هر بنیانگذاری، به بقای بنای دین می‌اندیشید. همچنین ماجرای سپاه اسامه و عملکرد زشت برخی سران و بزرگان در توقف سپاه، فرستادۀ خدا را نگران ساخته بود. آن حضرت که می‌دید در زمان زندگانی او، تصمیم‌هایش را نادیده می‌گیرند، بیمناک بود که دربارۀ جانشینی وی، چه روی خواهد داد؟ از این رو، روزی که سران صحابه، برای عیادت آن جناب، آمده بودند، به آنان رو کرد و فرمود: «کاغذ و دواتی برایم بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس از آن گمراه نشوید».
در این لحظه، یکی از افراد سرشناس، سکوت مجلس را شکست و گفت: «بیماری بر پیامبر غلبه کرده، قرآن نزد شماست. کتاب آسمانی برای ما کافی است». نظر او مورد اختلاف واقع شد. گروهی به نفع و گروهی بر ضد او سخن گفتند. پیامبر از اختلاف و سخنان جسارت‌آمیز آنان، سخت ناراحت شد و امر نمود تا خانه ایشان را ترک کنند. ابن عباس که از اصحاب پیامبر است، پس از نقل این واقعه، آن را بزرگ‌ترین مصیبت برای اسلام برشمارد.


آثار شکست در غزوه احد (قرآن)؛ احترام پیامبر.


۱. توبه/سوره۹، آیه۱۲۸.    
۲. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ص۲۴۳.
۳. سبحانی، جعفر، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ص۲۷۰.
۴. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۴، ص۲۴۳.    
۵. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۳۱۰.    
۶. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۲۳۷.    
۷. عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۶، ص۱۸۰.
۸. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۶.    
۹. حجرات/سوره۴۹، آیه۱.    
۱۰. عسقلانی، ابن حجر، الاصابه، ج۸، ص۱۲۴.    
۱۱. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی تاریخ، ج۲، ص ۱۸۰.    
۱۲. ابن اثیر، ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۹۴.    
۱۳. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۹.    
۱۴. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۰.    
۱۵. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۱۹۰.    
۱۶. بخاری، صحیح، کتاب علم، ج۶، ص۹.    
۱۷. بخاری، صحیح، کتاب علم، ج۲، ص۱۴.    
۱۸. احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۳۰۹.    
۱۹. بغدادی، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۲۴۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مصائب رسول اکرم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۱/۱۹.    






جعبه ابزار