• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مخلد بن کیداد زناتی نکاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مخلد بن کیداد (متوفای ۳۳۶ق)، از رهبران خوارج اباضی و از پیشوایان آنان در قرن چهارم هجری قمری بود که بر علیه فاطمیان قیام کرد و کشته شد.



ابویزید، مخلد بن کیداد بن سعدالله بن مغیث زناتی از نژاد بربر، برآمده از قبیله زناته است و نسبش به زنی کاهن (پیش‌گو) می‌رسد. او از رهبران خوارج اباضی و از پیشوایان آنان بود. فردی زاهد بود. اصالةً بربری و از زناته است. پشمینه‌ای کوتاه با آستین تنگ می‌پوشید. مخلد، در «کاستیل» (از بلاد جرید در حوالی کوه‌های اوراس از توابع شهر «توزر» در مغرب میانه) به دنیا آمد. در شهر توزر بالید و با نکّاری‌ها (خوارج صفریه) معاشرت کرد و به «تاهرت» سفر کرده، در آن‌جا معلّم بچه‌ها شد. ابن خلدون نقل می‌کند سپس خود را به امر به معروف و نهی از منکر موظف کرد و در سال ۳۱۶ق به نابود کردن مظاهر منکرات فرمان داد که در پی این فرمان، پیروانش زیاد شدند. او پیروان شیعه عبیدی را تکفیر کرد.


چون مهدی (عبیدی) در سال ۳۲۲ق درگذشت، ابویزید، در نواحی کوه‌های اوراس قیام کرد و به شیخ المؤمنین ملقب شد و به نفع خلیفه عبدالرحمان ناصر، حاکم‌ اندلس، تبلیغ کرد.
لشکریان القائم، فرزند مهدی عبیدی، با او کارزار کردند. کارش بالا گرفت و با دویست هزار جنگجو به «رقاده» هجوم برد و آن‌جا را تصرف کرد. در سال ۳۳۳ق، قیروان نیز تسلیم او شد و او یکی از فرماندهان سپاهش را به سوسه فرستاد و او، جان، مال و ناموس مردم آن‌جا را برخود و سپاهیان خود مباح کرد و قائم بن مهدی را در پایتختش (مهدیه) محاصره کرد و آن‌قدر محاصره را ادامه داد که ساکنان مهدیه، از شدّت گرسنگی، گوشت چارپایان و مردگان را می‌خوردند. با شورش بربرها علیه وی، شکستش آشکار شد و در سال ۳۳۴ق به قیروان بازگشت و اهالی مهدیه، دارایی اردوگاهش را به یغما بردند.


درگیری و جنگ ادامه یافت، و اهل سوسه، بر وی شوریدند و تنور جنگ، تافته شد. بسیاری از یارانش کشته شدند و منصور، پسر القائم، بعد از مرگ پدرش، او را تعقیب کرد و مُخلّد، به کوه‌های اوراس پناه برد و منصور در کوه‌های صعب العبور با تنگه‌های باریک وی را دنبال کرد و در هر درگیری، مُخلد با‌اندکی مقاومت، مجبور به فرار می‌شد. سرانجام، قلعه کتامه به محاصره منصور در آمد. همراهان مُخلد، امان خواستند و منصور نیز به آنان امان داد و با زور، وارد قلعه شد و آن‌جا را به آتش کشید.
ناگهان، مخلد به سپاهیان منصور حمله سختی کرد تا راه را برایش باز کردند و از قلعه خارج شد و منصور دستور داد او را دنبال کنند و بیابند. سربازان، او را در حالی یافتند که زخم برداشته بود و سه تن از یارانش او را حمل می‌کردند. چهار روز پس از اسارت و بر اثر جراحات وارده درگذشت و منصور پوستش را کنده، پر از کاه کرد. پیکرش را بر دروازه شهر مهدیه به دار آویخت.
[۷] دبوز، محمدعلی، تاریخ المغرب الکبیر، ص۵۶۶-۶۲۲.



۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۴۲۲-۴۳۸.    
۲. ابن خلکان، احمد بن محمد، وفیات الاعیان، ج۱، ص۲۳۴.    
۳. ابن تغری بردی، یوسف بن تغری بردی، النجوم الزاهره، ج۳، ص۲۸۷.    
۴. ذهبی، محمد بن احمد، العبر، ج۲، ص۶۲.    
۵. ذهبی، محمد بن احمد، العبر، ج۲، ص۵۰-۵۱.    
۶. ابن عذاری مراکشی، محمد بن محمد، البیان المغرب، ج۱، ص۲۱۶-۲۱۹.    
۷. دبوز، محمدعلی، تاریخ المغرب الکبیر، ص۵۶۶-۶۲۲.
۸. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، ص۱۹۴.    



عبدالسلام ترمانینی، رویدادهای تاریخ اسلام، ترجمه پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ج۲، ص۲۴۱.






جعبه ابزار