• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

محمول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



محمول، یکی از اصطلاحات به‌کار رفته در علم منطق بوده و به‌معنای وصف کننده موضوع یا اسناد دهنده حکمی برای موضوع، در قضیه حملیه است.



درباره اجزای قضیه اقوال گوناگونی است، جمعی گفته‌اند قضیه فقط دارای ۲ جزء است: موضوع و محمول. گروهی دیگر بر این عقیده‌اند که قضیه دارای ۳ جزء است: موضوع، محمول و نسبت. نزد این گروه، حکم خارج از قضیه است. و دسته سومی قضیه را دارای ۴ جزء می‌دانند: موضوع، محمول، نسبت و حکم. در هر حال آنچه قابل انکار نیست این است که هر قضیه از وجود ۲ جزء ناگزیر است: ۱. موضوع؛ ۲. محمول.


محمول، عبارت است از آن جزء قضیه که (به ایجاب یا به سلب) به جزء دیگر اسناد داده می‌شود. مانند: «کروی» در قضیه: ماه کروی است. نقش محمول در قضیه، تبیین ماهیت و ذات موضوع، یا جزئی از ماهیت موضوع، یا یکی از اوصاف و تعیّنات موضوع (کیفیت، کمیت، وضع، اَین، متی…) است. به همین جهت منطقیان قرون وسطی محمول را به منزله صورت موضوع می‌دانسته‌اند و آن را به مهری که بر روی مومی زده شود، تشبیه می‌کرده‌اند.


نکته مهم در مورد محمول این است که آیا جنبه مفهومی آن مراد است یا جنبه مصداقی آن؟ وقتی می‌گوییم: «هر انسانی حیوان است»، مفهوم انسان، حیوان ناطق است، و مصادیق و افراد آن، سقراط و افلاطون و… است. حال آیا معنای قضیه مزبور این است که هر یک از افراد انسان متصف به انسانیت است، یا مراد این است که هر یک از انسان‌ها از زمره حیوانات یعنی از جمله مصادیق آن است؟
۱. برخی معتقدند که همواره جنبه مفهومی و وصفی محمول مورد نظر است با این توجیه که معنای واقعی قضیه، اسناد یک وصف به موضوع است.
۲. بعضی دیگر بیشتر به جنبه مصداقی محمول توجه کرده‌اند.
۳. دسته سوم تعیین یکی از این دو را وابسته به نوع موضوع و محمول، و همچنین قصد گوینده دانسته‌اند. مثلاً در قضیه: «انسان حیوان است» گاه مراد این است که انسان متصف به حیوانیت است، یعنی دارای حسّ و حیات و غرایز و حوایج حیوانی است؛ در اینجا مفهوم محمول مورد نظر است. ولی گاهی مراد این است که انسان، تحت جنس حیوان واقع است، یعنی از مصادیق حیوان است؛ در اینجا مصداق محمول مورد نظر است. همچنین در قضیه: «جیوه مایع است» مفهوم محمول مورد نظر است، ولی در: «جیوه فلز است» مصداق محمول مراد است. و در قضایایی مثل: «جیوه از فلزات است» اراده مصداق، آشکارتر است.
۴. برخی گفته‌اند: در پاسخ به اینکه در استعمال رایج و غالب، کدام جنبه مراد گوینده است، نمی‌توان حکم قطعی داد و تابع قصد گوینده و ماده محمول است. البته می‌توان ادعا کرد در مواردی که محمول، بیانگر کیفیت یا صفتی باشد (مثل: شیرین، تیزهوش، بدبین، و به طور کلی؛ صفت مشبهه، اسم فاعل، اسم مفعول، صیغه مبالغه و مانند آن) و قضایایی که برای تعریف و شناساندن ماهیت اشیاء بکار می‌رود، جنبه مفهوم مورد نظر است. اما وقتی مراد از محمول بیان جنس یا نوع و امثال آن باشد، مصداق در درجه اول مورد نظر است. و به طور کلی در زندگی روزانه، و در بسیاری از علوم، و در تعاریف اشیاء، برتری با جنبه مفهوم است. اما در قضایایی که مقدمه قیاس واقع می‌شوند بدون شک جنبه مصداق محمول مورد نظر است، چنانکه منطقیان خود تصریح می‌کنند که مثلا در شکل اول صغرا باید موجبه باشد تا اصغر در اوسط مندرج شود.
[۸] قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۸۶.
[۹] مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۵۲.



حکم مستفاد از یک قضیه را، در صورتی که مراد از محمول، معنا و مفهوم آن باشد «حکم به تضمّن» نامیده‌اند، و اگر مراد از محمول، مصداق آن باشد، حکم مستفاد از قضیه را «حکم به التزام» می‌گویند.


در بعضی قضایا محمول، امری اضافی یا نسبی است مثل: «این دانشجو باهوش تر از آن دیگری است» و «پرویز برادر پروین است». محمول در این نوع قضایا مشعر به نوعی اضافه یا مقایسه از قبیل برتری، بیشتری، خویشاوندی، مساوات و امثال آنها است و به همین سبب آنها را محمول‌های اضافی نامند (در مقابل محمول مطلق) و در بسیاری از موارد به ویژه در معادلات حساب و هندسه و جبر و به طور کلی در بیان قضایای ریاضی به کار می‌روند. در قضایایی که دارای محمولی مطلق باشد (نه اضافی)، صفتی به نحو مطلق بر موضوع حمل می‌شود اما در قضایایی که محمول آن‌ها اضافی است، صفتی از صفات موضوع با مقایسه نسبت به امری دیگر حمل می‌شود. بنابراین، محمول اضافی تنها وابسته به موضوع نیست، بلکه مربوط به امر متضایف دیگر نیز هست.


از محمول در اصطلاح علم نحو به «خبر» و در عرف متکلمین به «صفت» و در عرف فقهاء به «حکم» و در عرف علم معانی به «مُسنَد» تعبیر می‌شود؛ چنانکه از موضوع در علوم مذکور به ترتیب، با عناوین: «مبتدا»، «موصوف»، «محکومٌ علیه» و «مُسندٌ الیه» یاد می‌شود.
[۱۲] خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۱۵.
[۱۳] گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۹۴-۹۵.



موضوع قضیه، گاهی کلّی است و گاهی جزئی، اما محمول قضیه همواره کلی است به جز در موارد نادر مانند بعضی قضایای شخصیه که مُشعِر به اینهمانی جزئی است، مثل: پایتخت ایران تهران است، و علی کوچک‌ترین فرزند جواد است، و من آن کس هستم که شما در جست‌و‌جوی او هستید.
[۱۵] فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۴۴.
[۱۶] فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۶۴.
[۱۷] ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۴۶.
[۱۸] تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۵۶.



در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است:

• گرامی، محمدعلی، منطق مقارن.
• خوانساری، محمد، منطق صوری.
• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.
• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.
خوئی، سید ابوالقاسم، اجود التقریرات.    
مظفر، محمدرضا، المنطق.    
• فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال‌ المیزان.
ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات.    
سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة.    
• تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق.
ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة.    
علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.    
• قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه.
خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.    
مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه.    


۱. مظفر، محمدرضا، المنطق، ص۱۵۶.    
۲. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۲۵۰.    
۳. خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس، ص۶۹.    
۴. علامه حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید، ص۳۹.    
۵. سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومة، ص۱۱۲.    
۶. مشکوةالدینی، عبدالمحسن، منطق نوین مشتمل بر اللمعات المشرقیه فی الفنون المنطقیه، ص۱۷۲.    
۷. خوئی، سید ابوالقاسم، اجود التقریرات، ج۱، ص۵۲.    
۸. قطب‌الدین رازی، محمد بن‌ محمد، تحریر القواعد المنطقیه فی شرح رسالة الشمسیه، ص۸۶.
۹. مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد، ص۱۵۲.
۱۰. خوئی، سید ابوالقاسم، اجود التقریرات، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۱. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، النجاة، ص۲۱.    
۱۲. خوانساری، محمد، منطق صوری، ص۱۵.
۱۳. گرامی، محمدعلی، منطق مقارن، ص۹۴-۹۵.
۱۴. ابن‌سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ص۳.    
۱۵. فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۴۴.
۱۶. فرصت شیرازی، میرزا محمد، اشکال ‌المیزان، ص۶۴.
۱۷. ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل، ص۴۶.
۱۸. تفتازانی، عبدالله بن شهاب‌الدين، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص۵۶.



پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «محمول»، تاریخ بازیابی۱۳۹۶/۴/۱۱.    




جعبه ابزار