• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مبارزات سیاسی آیت‌الله بروجردی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آیتالله بروجردی همواره مسائل کشور را بررسی و در بعض موارد موضع‌گیری می‌کردند، از جمله فعالیت‌های ایشان در زمان رژیم پهلوی می‌توان اعتراض به مسئله کشف حجاب و حمایت از علما و روحانیون و اعتراض به محدود کردن جلسات مذهبی و مخالفت با اصلاحات ارضی و حمایت از نهضت ملی نفت و برخورد با بهاییان و دستور به تعلیمات آموزش دینی در مدارس می‌توان اشاره کرد.



آیتالله بروجردی همواره مسائل کشور را بررسی و در بعض موارد موضع‌گیری می‌کردند، از جمله فعالیت‌های ایشان در زمان رضا‌شاه به شرح زیر می باشد.

۱.۱ - ماجرای بازداشت آیت ‌الله بروجردی

زمانی‌ که آیتالله بروجردی در نجف بودند، در منزل ایشان جلساتی تشکیل می‌شد که از عمده‌ترین دلایل تشکیل این جلسات و نشست‌ها بررسی اوضاع ایران و مسائلی بود که به وسیله حکومت رضاخان بر روحانیت می‌گذشت؛ زیرا تازه مسئله کشف حجاب و نیز محدودیت در برگزاری جلسات مذهبی و فشار روزافزون بر روحانیت آغاز شده بود. حضرات‌ آیات نائینی و اصفهانی با دریافت تلگراف علمای متحصن در قم، به حمایت از آنها برخاستند و تصمیم گرفتند نظرات و پیشنهادات خود را درباره تحصن علما در قم به گوش رضاخان برسانند، بنابراین آیتالله بروجردی، شیخ احمد شاهرودی را به نمایندگی از طرف خود انتخاب می‌کردند تا ضمن حرکت به سوی ایران و ملاقات با علمای قم و دادن دستورالعمل‌های لازم به آنها به تهران بروند و خواسته‌های علما و مهاجرین قم را به مقامات حکومتی منعکس کنند. آیتالله بروجردی زمانی که به مرز خسروی رسیدند، از طرف ماموران رضاخان دستگیر و به تهران انتقال و زندانی شدند؛ اما رضاخان بعد از مدت کوتاهی دستور آزادی ایشان را دادند. ایشان بعد از آزادی به مشهد مقدس می‌روند و حدود هشت ماه در آن‌جا می‌مانند.
[۱] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۱۱۷، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹.

علت بازداشت آیتالله بروجردی صرفا گزارش سفارت ایران از ملاقات‌های ایشان با علمای نجف بود؛ به ویژه در این زمان که رژیم رضاشاه به تازگی بحران مهاجرت علمای اصفهان به قم را پشت سر گذاشته بود، حساسیت بیشتری درباره فعالیت‌های عتبات داشت.
[۲] بصیرت منش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، ص۴۲۸، تهران، عروج، ۱۳۷۷.


۱.۲ - حمایت از آیت ‌الله قمی

حاج حسین قمی یک از مراجعی بودند که در مقابل اعمال ضد دینی رضاشاه به مبارزه می‌پرداختند. ایشان با تلاش مجدانه سعی داشتند، شاه را ملاقات کنند؛ اما اطرافیان رضاشاه اجازه این کار را نمی‌دادند. ایشان خواسته‌های خود را طی یک بیانیه پنج ماده‌ای به اطلاع هیئت حاکمه رساندند.
موارد این اطلاعیه این گونه بود:
۱ـ آزاد گذاردن زنان در امر حجاب و رفع ممانعت از حجاب‌داری
۲ـ لغو اجبار اتحاد شکل
۳ـ منع فروش مشروبات الکلی
۴ـ عمل به موقوفات
۵ـ تدریس قرآن و شرعیات در مدارس.
آیتالله بروجردی نیز برای حمایت از مواضع آیتالله قمی‌ در بروجرد جلسه‌ای تشکیل دادند. در پایان جلسه به این نتیجه رسیدند که طی تلگرافی به نخست وزیر وقت اعتراض خود را این گونه اعلام نمایند: «مطالب پیشنهاد شده از سوی آیتالله قمی‌ مطالب ما هم هست چنان‌که با پیشنهادات ایشان موافقت نشود، شخصا به تهران حرکت می‌کنم و مسئول عواقب آن زعمای امور خواهند بود.
[۳] مجله حوزه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره۴۳، ص۵۴، ۱۳۷۰.
[۴] مجله حوزه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره۴۴، ص۵۴، ۱۳۷۰.

مخابره این تلگراف و انعکاس خبر امکان حرکت ایشان به تهران صدها تلگراف از ناحیه روسای عشایر غرب کشور را به همراه داشت که در صورت حرکت ایشان به تهران همه ما وظیفه خواهیم داشت که با افراد خود در معیت ایشان به تهران حرکت کنیم. این تلگراف اثر خود را گذاشت و در هیئت حاکمه مطرح شد که اگر آیتالله بروجردی به تهران بیایند، وضع لرستان به هم خواهد خورد. پس بهتر است هر چه زودتر موافقت بشود؛ لذا هیئت دولت با مواد درخواست ایشان موافقت کرد.
[۵] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۳۶، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.



اولین ملاقات شاه با آیتالله بروجردی زمانی بود که ایشان در بیمارستان فیروزآبادی بستری بودند. ایشان در این ملاقات با شاه متذکر می‌شوند که با توجه به غفلت‌های گذشته پیشرفت معنویات و تحکیم امور دینی در همه طبقات به خصوص نسل جوان باید از اهم امور نزد اعلی‌حضرت باشد.
شاه به آیتالله می‌گوید که به مطبوعات تذکر داده‌ام و تا جایی که برایم مقدور باشد در جلوگیری از نوشتجات مسموم کوشش می‌کنم.
البته تصور بر این است که آیتالله بروجردی معتقد به مبارزه و درگیری با دستگاه نبودند؛ ولی این گونه نبود، ایشان معتقد بودند که برای برقراری نظم و امنیت نباید قدرت مرکزی را تضعیف کرد.
[۶] احمدی، محمدرضا، خاطرات آیتالله طاهری، ص۱۳۰ـ۱۳۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷.


۲.۱ - کشف حجاب

یکی از اقدامات رژیم پهلوی کشف حجاب بود که از طرف دولت به مردم دستور داده بودند که زن‌ها و دخترانشان را بدون حجاب در مجالس بیاورند. بعد از سقوط رضاشاه اولین خواسته روحانیت اعتراض به موضوع کشف حجاب بود. آیتالله بروجردی نیز در ملاقاتی که با شاه داشتند، به وی تذکر دادند که مسائل اسلام را بیشتر رعایت کنند. دولت اقبال در روزنامه‌ها اعلام کرده بود که تمام دختران دبیرستانی در مدارس باید با شورت و بلوز سفید در روز ۱۷ دی (روز آزادی زنان ایران) رژه بروند. آیتالله بروجردی در واکنش به این مسئله با عصبانیت فرمودند: «مملکت را برای این می‌خواهند که دختران مردم را به زور در هوای سرد به خیابان‌ها بکشانند و آنها را آن‌طور نشان دهند و بگویند این‌ها از قید اسارت چادر آزاد شده‌اند. چه اسارتی؟ چه آزادی‌ای؟ چرا دست برنمی‌دارید؟ من هم به دولت و شخص شاه چیزی نمی‌گویم، پدر و مادر اینها مسلمان هستند اینها به من شکایت کرده‌اند که به داد ما آبرودارها برسید. تکلیف چیست؟ این مملکت می‌خواهد چه بکند؟
شب آن روز جراید نوشتند: به واسطه سردی هوا رژه دختران در روز ۱۷ دی لغو شده است.
[۷] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۲۹۱، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹.


۲.۲ - مخالفت با اصلاحات ارضی

طرح اصلاحات ارضی نیرنگ تازه‌ای از سوی رژیم بود و شاه برای این‌که مردم بیشتری را با خود همراه کند، گروه گروه از کشاورزان و رعیت‌ها را دعوت می‌کرد تا اجتماع کنند و خود در این اجتماعات شرکت می‌کرد. آیتالله بروجردی به شدت با اصلاحات ارضی مخالف بود‌؛ زیرا ایشان مالکیت را به عنوان یک اصل ضروری اسلام به رسمیت می‌شناختند و قدرت شاه را نالایق‌تر از آن می‌دانستند که با دست‌اندازی به این اصل به فکر اصلاح حال بیچارگان باشد. ایشان با تصویب هر طرح و قانونی که سبب سلب مالکیت افراد شود، مخالف بودند و در برابر آن موضع می‌گرفتند و به افرادی که از طرف رژیم برای ملاقات با ایشان آمده بودند، می‌گفتند: «به من گفته‌اند منظور شما خدمت نیست و می‌خواهید از این راه به کشاورزان و منافع مردم زیان برسانید، به طور کلی تا من زنده هستم، این کار شما عملی نیست.»
در اوایل سال ۱۳۳۹ که این طرح در مجلس مورد بحث قرار گرفت، آیتالله با ارسال نامه‌ای به آیتالله بهبهانی نوشتند که به مجلس تذکر دهید که لایحه را تصویب نکنند، به هر حال اهمیت مخالفت در این قضیه به حدی بود که شاه در این باره گفته بود: «تا زمانی‌که او (آیتالله بروجردی) زنده بود، اصلاحات ارضی را به تاخیر‌ انداختیم؛ چون می‌دانستیم آن را تایید نخواهد کرد.»
[۸] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۵، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.


۲.۳ - آیت ‌الله بروجردی و قانون اساسی

پس از تاسیس مجلس موسسان در سال ۱۳۲۸ تغییر برخی از اصول در اختیار شاه قرار گرفت و چنین شایع شد که رژیم می‌خواهد به وسیله مجلس موسسان در قانون اساسی تغییراتی ایجاد کند و این تغییرات مربوط به مذهب جعفری (علیه‌السّلام) خواهد بود. سر و صدای تغییر قانون اساسی همه جا را پر و علما را به واکنش وادار کرد.
زمزمه مخالفت آیتالله بروجردی با تغییر قانون اساسی در همه جا پیچید و شاه وزیر کشور (اقبال) را برای جلب حمایت ایشان به قم فرستاد، حضرت امام از طرف آیتالله بروجردی طرف ملاقات بودند و با هرگونه تغییر مخالفت کردند؛ در حالی‌که آیتالله تنها بر سر اصول مربوط به مذهب جعفری از خود حساسیت نشان داده بودند، شاه قول داد اصول دیانتی قانون اساسی را تغییر ندهد.
[۹] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۲۴۳، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹.

در همین زمان آیتالله کاشانی که در لبنان در تبعید به سر می‌بردند، اعلامیه‌ای صادر کردند و هدف از تشکیل مجلس موسسان را تغییر قانون اساسی دانستند و آن را به شدت محکوم کردند و از مردم خواستند، در برابر این مظالم مقاومت کنند. در آن روزها آیتالله بروجردی از تصمیم شاه بسیار نگران بودند که قائم مقام و وزیر کشور از طرف شاه نزد ایشان آمدند و صریحا اطمینان دادند که خاطر مبارک آسوده باشد که راجع به امر دیانت چیزی در بین نیست.
[۱۰] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۵، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.


۲.۴ - نهضت ملی نفت

با وجود این‌که آیتالله بروجردی عملا از نهضت ملی نفت حمایت نکردند؛ اما جمله‌ای از ایشان نقل شده که موضعشان را نشان می‌دهد. او با کیاست و تیزهوشی روش دولت دکتر مصدق را حمایت می‌کردند. آیتالله در جریان ماجرای سید علی‌اکبر برقعی نگذاشتند، جو علیه مصدق متشنج شود.
ماجرا از این قرار بود دو نفر از روحانیون که یکی از آنها سیدعلی اکبر برقعی بود، در کنفرانسی شرکت کرده بودند. در موقع بازگشت وی عده‌ای از توده‌ای‌ها به استقبال ایشان شتافتند و انبوه طلاب و مقدسین تظاهرات مخالفی به راه‌ انداختند و چیزی نمانده بود که بین آنها درگیری شود. نیروی نظامی‌ دخالت کردند، در نتیجه چند تن از طلاب کشته شدند. این جریان اوج گرفت، عده‌ای از آخوندهای درباری به قم آمدند و به آیتالله بروجردی تاکید کردند که شما دولت مصدق را به خاطر بی‌احترامی‌ به خودتان و حوزه علمیه محکوم کنید.
آیتالله با کیاستی که داشتند، متوجه شدند، در این قضیه دست دربار برای تضعیف دولت مصدق در کار است. از این رو در جواب پیشنهاد آخوندهای دربار گفتند: «من کاری ندارم و درباریان از این قضیه سو استفاده می‌کنند» و همچنین ضمن درس دادن سخنانی به این مضمون گفتند: «رییس دولت با این‌که گرفتاری داشتند شخصا به من تلفنی تماس گرفت، ایشان تقاضای مرا انجام داده است و من از ایشان هیچ شکایتی ندارم، رییس دولت به مملکت خدمت می‌کند، طلاب پی درسشان باشند و قضیه را دنبال نکنند.»
[۱۱] علی آبادی، محمد، الگوی زعامت، ص۲۰۷ـ۲۰۸، قم، لاهیجی، ۱۳۷۹.


۲.۵ - برخورد با بهاییان

نگاه مرجعیت شیعه به بهاییت بعد از شهریور ۱۳۲۰ یک نگاه دین‌مدارانه بود. آیتالله بروجردی نیز از نفوذ سریع و گسترده بهاییان با ورود دکتر ایادی به عنوان طبیب مخصوص شاه در راس حکومت احساس خطر می‌نمود.
ایشان حتی در زمانی‌که در بروجرد حضور داشتند، شاهد فعالیت بهاییان بودند. ابتدا سعی کردند، از راه قانونی جلوی اقدامات آنها را بگیرند و چون با کارشکنی دولتمردان روبرو شدند، ناچار به عنوان اعتراض شهر را ترک کردند و به دنبال آن مردم شهر به هیجان آمدند. نامه‌های بسیاری به دست آیتالله می‌رسید که حکایت از گسترش نفوذ و بی‌داد آنان در ادارات می‌کرد.
آیتالله بروجردی در سال ۱۳۲۹ طی نامه‌ای از آقای فلسفی خواستند که با نخست‌ وزیر وقت رزم آرا ملاقات کند، خود نیر با طی مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان نقطه نظرات خود را در مورد بهاییان چنین اعلام کردند:
۱ـ در جریان مبارزه با بهایی‌ها نظم و آرامش در سراسر کشور برقرار شود.
۲ـ باید حظیرة ‌القدس را ویران کرد و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه باشد.
۳ـ کلیه بهاییان از ادارات دولتی و بنگاه‌های ملی هر چه زودتر طرد شوند و دولت از مجلس بخواهد که طرحی را از مجلس بگذراند که تمام بهاییان از کشور خارج شوند.
سرانجام شاه طی اعلامیه‌ای اظهار داشت: «چون تظاهرات و تبلیغات فرقه بهایی موجب تحریک احساسات مردم شده است؛ لذا به منظور حفظ نظم و انتظامات عمومی‌ دستور داده شد قوای انتظامی‌ مراکز این فرقه را که حظیرة‌القدس نامیده می‌شود، اشغال نمایند که از هر گونه پیشامدهای احتمالی جلوگیری شود.»
[۱۲] شکوه فقاهت، تهران، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹، ص۲۴۲


۲.۶ - تعلیمات دینی

قانون تعلیمات اجباری در سال ۱۳۲۱ به تصویب مجلس شورای ملی رسید. آیتالله بروجردی طی پیامی‌ از آقای فلسفی خواستند که به ملاقات شاه برود و از وی بخواهد که تعالیم دین را هم در کنار تعلیمات ابتدایی بگنجاند.
خواسته آیتالله به وزیر فرهنگ ابلاغ شد و نخست وزیر طی نامه‌ای به ایشان اعلام کرد که در باب اجرای تعلیمات دینی در مدارس نظر جناب‌عالی به وسیله دربار شاهنشاهی به دولت ابلاغ گردید.
[۱۳] علی آبادی، محمد، الگوی زعامت، ص۱۹۹، قم، لاهیجی، ۱۳۷۹.

با توجه به اهمیتی که دولت این جانب همواره به این موضوع داشته و دارد به وزارت فرهنگ دستور اکید در انجام منظور داده شد. اینک به طوری که اطلاع داده‌اند، علاوه بر تدریس شرعیات در دبستان‌ها بنا به تصویب شورای عالی فرهنگ برنامه مخصوصی به منظور تعلیمات اخلاقی در دبیرستان‌ها و دانشسرای مقدماتی به موقع اجرا گذارده شده است.
[۱۴] تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۲، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷



۱. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۱۱۷، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹.
۲. بصیرت منش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، ص۴۲۸، تهران، عروج، ۱۳۷۷.
۳. مجله حوزه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره۴۳، ص۵۴، ۱۳۷۰.
۴. مجله حوزه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره۴۴، ص۵۴، ۱۳۷۰.
۵. تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۳۶، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.
۶. احمدی، محمدرضا، خاطرات آیتالله طاهری، ص۱۳۰ـ۱۳۱، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷.
۷. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۲۹۱، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹.
۸. تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۵، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.
۹. دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج۱۲، ص۲۴۳، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۷۹.
۱۰. تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۵، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷.
۱۱. علی آبادی، محمد، الگوی زعامت، ص۲۰۷ـ۲۰۸، قم، لاهیجی، ۱۳۷۹.
۱۲. شکوه فقاهت، تهران، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹، ص۲۴۲
۱۳. علی آبادی، محمد، الگوی زعامت، ص۱۹۹، قم، لاهیجی، ۱۳۷۹.
۱۴. تمری، محمدرضا، شکوه شیعه، ص۱۲۲، تهران، مرکز اسناد، ۱۳۸۷



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مبارزات سیاسی آیت الله بروجردی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۱۷.    






جعبه ابزار