مال حرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مال حرام به سبب آنکه تاثیر شگرف منفی در زندگی
بشر دارد، یکی از مباحث مهم در
فقه زندگی است. احکام بسیاری در منابع اسلامی برای تبیین این مهم وجود دارد؛ چرا که
انسان باید در این حوزه بیشترین توجه و دقت را داشته باشد تا زندگی پاک و سالمی در
دنیا داشته و مسیر کمالی خود را به خوبی بپیماید.
کسانی که دنیاگرا هستند، به
مال و منال دنیا دل میبندند و میکوشند تا از هر راهی هرچند نامشروع آن را به دست آورند و گاه در لباس
دین و
مذهب، به توجیه میپردازند تا
مال حرام را برای خود
حلال و مشروع سازند.
خداوند در آیاتی از
قرآن به مسئله
مالهای حرام، علل و زمینههای گرایش به آن و آثارش توجه داده است. از دیدگاه
دین اسلام، اجتناب نکردن از
مال حرام مورد نکوهش بوده و
حرام است، و اثرات سوئی بر جان و دل آدمی و
خانواده او گذاشته و بسیاری از
گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد.
تحصیل
مال، امری مطلوب است؛ زیرا مقتضی زندگی دنیوی و مادی آن است که
انسان امکاناتی را برای آسایش خود فراهم آورد و به تامین نیازهای مادی خود بپردازد. از اینرو در آموزههای اسلامی تحصیل
مال مشروع و طیب همانند
جهاد در راه خدا دانسته شده است؛ زیرا پاسخگویی به نیازهای مادی و جنبههای دنیوی، امری لازم و ضروری است و انسانها در سایه اقتصاد سالم، میتوانند بسترهای رشد کمالی خود را فراهم آورند.
هرچند که کارکرد
مال تنها در حوزه
تغذیه خلاصه نمیشود، بلکه حوزههای دیگری از نیازهای مادی بشر را نیز دربرمیگیرد، ولی باید توجه داشت که بخش عمدهای از نیازهای تغذیه انسان با فراهم آوری
مال امکانپذیر است. بنابراین، انسان برای پاسخگویی به ابتداییترین نیازهای مادی و جسمی خود نیازمند تحصیل
مال است. ازاینرو
خداوند دارایی و
مال را برای انسان،
خیر میشمارد؛ زیرا خیر، آن چیزی است که انسان برای رسیدن به کمالات خود، بدان نیاز دارد و در مسیر کمالی او مورد استفاده قرار میگیرد.
مال نیز چون جسم، انسان را برای حمل
روح و روان تقویت میکند و اجازه
عبودیت و
عبادت را به او میدهد و زمینه رشدی بشر را فراهم میآورد و لذا به عنوان خیر تلقی و معرفی شده است.
از نظر
قرآن مال و
ثروت، زینت زندگی دنیا برای انسانهاست.
همین امر موجب میشود که انسان به سبب علاقه به زینتها به جمعآوری
مال بپردازد و از تحصیل آن لذت ببرد.
اما همیشه مشکل از آنجا شروع میشود که انسان به خطا و اشتباه گمان میکند که تامین و تحصیل نیازهای مادی و جمع آوری و تکاثر
مال برای این منظور، هدف اصلی است و تمام همت و تلاش خود را مصروف تحصیل و تامین آن میکند. اینگونه است که مسیر نادرستی را برمیگزیند تا اموال بیشتری را کسب کند. برخی از مردم نه تنها تمام همت خویش را برای تحصیل
مال میگذارند، بلکه به راههای حلال و مشروع بسنده نمیکنند و با سوگند دروغ
پرداخت
مال رشوه به قضات به منظور دست یابی به اموال دیگران،
تجاوز به اموال یتیمان، تصرف ناحق در اموال دیگران
و مانند آن در صدد برمیآیند تا
مال بیشتری گرد آورده و در اختیار داشته باشند. بنابراین گرایش انسان به
مال و تحصیل آن امری طبیعی است؛ زیرا انسان میخواهد به نیازهای مادی و دنیوی خود از جمله تغذیه و آسایش پاسخ دهد و از امنیت غذایی و سرپناه و
جسم و
جان برخوردار گردد. اما تصویر نادرست از هستی و اهداف و
فلسفه آفرینش موجب میشود تا برخیها به جنبه مادی زندگی، اصالت ببخشند و زندگی را در همین محدوده دنیا و مدت کوتاه
عمر خلاصه کنند و بر همین اساس گرفتار احساس کاذب جاودانگی در سایه
مال و ثروت میشوند و آن را مایه جاودانه شدن خود میشمارند.
از این رو گرفتار تکاثر
مال میشوند و تا لحظه
مرگ نیز از کسب و تحصیل آن دست بر نمیدارند.
خداوند در آیاتی از جمله ۲۰
سوره فجر و ۶ و ۸
سوره عادیات،
به حرص طبیعی انسان و
آزمندی او نسبت به
مال و ثروت اشاره میکند و میگوید که انسان آن چنان
حرص جمعآوری
مال و ثروت را دارد که
حلال و
حرام و پاک و ناپاک را درهم میآمیزد و درهم میخورد و مصرف میکند.
آزمندی و حرص انسان به
مال
اندوزی به سبب تصور نادرست از زندگی و هدف آن، موجب میشود تا برخی از انسانها به هر شکل و وسیلهای به گردآوری
مال سرگرم شوند. دلبستگی به
مال و ثروت
اندوزی و عشق به آن در عمق جان آدمی ریشه دارد و امری غریزی است
و انسان تمایل شدیدی به
مال دارد و نمیتواند از وسوسه آن خود را رها سازد
اما این دلبستگی برخیها را به کارهای خلاف نیز میکشاند و اینگونه است که یک امر طبیعی گرایش و دلبستگی به
مال بهعنوان یک خیر، به یک آزمندی غیرطبیعی و
رذیلت پست تبدیل میشود.
در این حالت
شیطان شریک
مال این افراد میشود و همراهان و پیروان شیطان به
ستم و
ظلم رو میآورند تا بیش از پیش به ارضای خواستههایش بپردازند.
مال، آدمی را چنان به خود سرگرم میکند که برخیها حتی به بهانه آن از
جهاد و تلاش برای
آخرت باز میمانند و جزو گروه زیانکاران میشوند.
آزمندی همانگونه که آدمی را از مسیر حقطلبی و فلسفه زندگی و آفرینش دور میسازد، موجب میشود تا انسان گرفتار رفتارهای زیانباری چون بیتوجهی به نیازمندان و گرسنگان و بینوایان شود و از تلاش برای رفع گرسنگی آنان خودداری کند.
خیانت در امانت،
بازماندن از جهاد و رها کردن
پیامبر و مجاهدان،
غفلت از خدا و تمرد از فرمان خدا و پیامبر،
و مخالفت با
حق و
حقیقت،
از جمله آثار دلبستگی به
مال است.
از این فراتر کسانی که گرفتار آزمندی و حرص
مال هستند نه تنها اینگونه رفتارها را در پیش میگیرند بلکه چنان دلبسته میشوند که دیگر
خدا را فراموش کرده و با شکست در آزمونهای الهی،
زیان و خسران ابدی را برای خود رقم میزنند.
چنان که گفته شد، دلبستگی به
مال دنیا بهعنوان تامین کننده مهم نیازهای مادی انسان و نیز زینت زندگی دنیا، امری طبیعی و غریزی و گرایش طبیعی است و تلاش برای تحصیل
مال و ثروت امری مذموم و ناپسند بشمار نمیرود، بلکه از مصادیق تلاش و جهاد در راه خدا شمرده میشود، چراکه انسان ماموریت دارد تا با تلاش خویش، جهان مادی را آباد کند
پس گردآوری
مال حلال و پاک، به عنوان یک ماموریت الهی مطرح است و اگر کسی از تلاش در این حوزه بازایستد میبایست او را متهم به کوتاهی در انجام وظیفه الهی کرد.
اما مشکل آن است که این دلبستگی بهشکل افراطی برخی را از حق دور میسازد و آنان را به
آزمندی گرفتار میکند و اجازه نمیدهد تا در مسیر آفرینش گام بردارند و به حق و
عدالت زندگی خود را سامان دهند، بلکه روحیه تجاوزگری پیدا میکنند و لذا به جای کسب
مال مشروع به راههای کسب
مال از راه حرام کشیده میشوند.
از مهمترین مصادیق
مال حرام میتوان به
رشوه اشاره کرد. کسانی که در مراکز قدرت و تصمیمگیری هستند، در معرض این نوع کسب حرام میباشند. قاضیان و مسئولان و کارگزاران حکومت با گرفتن رشوه ممکن است حق کسی را ضایع کرده و یا از حقوق
بیت المال به جیب کسانی بریزند که اقدام به سوء استفاده کردهاند. خداوند کسب
مال از راه رشوه را حرام و ننگآور دانسته و در آیه۴۲ از
سوره مائده با نام بردن این
مال به
سحت، از ننگ و پلیدی آن یاد کرده است.
خداوند به صراحت بیان میکند کسانی که گرفتار کسب حرام و رشوه هستند با این کار نهتنها
حرامخواری را بر خود هموار میکنند بلکه عار و ننگ را بر خود بار میکنند.
غصب اموال مردم و تصاحب آن از طریق ناحق از دیگر مصادیق کسب و تحصیل
مال حرام است که در آیات ۱۰ و ۲۹
سوره نساء و ۷۹
سوره کهف به آن اشاره شده است.
قمار،
سرقت،
کم فروشی،
،
مال ربوی و نزول خواری،
مال یتیم،
کسب
مال از راه باطل،
مال مصرف شده در
فحشاء و بیعفتی،
و کسب
مال از راه
دروغ،
از دیگر مصادیق
مال حرام است که در آیات قرآنی به آن اشاره شده است.
در
روایات، آثار وضعی حرامخواری، مورد توجه قرار گرفته است. این آثار نه تنها در زندگی حرامخوار بلکه در نسلهای او نیز ادامه مییابد.
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود:
«العباده مع اکل الحرام کالبناء علی الرمل»
عبادت، همراه حرامخواری همانند بنای ساختمان، بر شنهای روان است.
حضرت علی (علیهالسّلام) خطاب به
کمیل میفرماید: ای کمیل! زبان از
دل سرچشمه میگیرد و دل با
غذا قوام مییابد، پس در چیزی که جسم صفحه جانت با آن تغذیه میشود، به خوبی دقت کن که اگر حلال نباشد، خداوند متعال
تسبیح و شکرت را نمیپذیرد.
در این حدیث، به اثر روانی حرامخواری اشاره شده است.
امام حسین (علیهالسّلام) در خطبه
روز عاشورا به مردمی که به
جنگ او آمده بودند فرمود:
فقد ملئت بطونکم من الحرام و طبع علی قلوبکم: شکم شما از
مال حرام پر شده.
همین
گناه باعث شد دست به گناه عظیمی همچون کشتن امام بزنند، بههمین جهت در تعالیم دینی برحلالخوری تاکید شده و مقدمه
عمل صالح شمرده شده است.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
اذا وقعت اللقمه من حرام جوف العبد لعنه کل ملک فی السماوات و فی الارض: هرگاه لقمهای حرام در شکم بندهای از بندگان خدا قرارگیرد، تمام
فرشتگان زمین و آسمان او را
لعنت میکنند.
یعنی دوری
رحمت الهی را از او درخواست میکنند. شاید علتش این باشد که دست به
دعا برمیدارند و به
خداوند متعال عرضه میدارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمتهای حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلالهای بیشمارت محروم کن!
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «کسی که از غیر حلال کسب
مال کند، آن
مال، توشه او به سوی جهنّم است».
آثار منفی حرامخواری در وجود شخص خلاصه نمیشود، بلکه در
نسل او نیز استمرار مییابد و همچنین در روایات متعدد دیگری لقمه حرام،
زنا و به وجود آوردن نسلی فاسد و منحرف، از موارد شریک شدن
شیطان در اموال و فرزندان است.
؛ «و (ای شیطان! ) هرکس از مردم را میتوانی با صدای خود بلغزان و نیروهای سواره و پیادهات را بر ضدّ آنان گسیلدار و در اموال و فرزندان با آنان شریک شو و به آنان وعده بده، و شیطان جز فریب، وعدهای به آنان نمیدهد
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید:
کسب الحرام یبین فی الذریه: آثار کسب حرام در نسل آدمی آشکار میشود؛
زیرا کسی که از راه نامشروع
مال جمع کند، در اثر
تغذیه، حرام، زمینه،
گمراهی را در فرزندانش آماده میکند و خودش هم نمیتواند به
راه مستقیم هدایت شود.
بنابراین، از آیات و روایات استفاده میشود که اگر بخواهیم فرزندان سالم، متدیّن، خوش خلق و ... داشته باشیم، ابتدا باید منبع اقتصادی نیازهای زندگی، حلال باشد و از لقمه حرام پرهیز شود تا
تعلیم و
تربیت اثر گذار باشد.
لازم به ذکر است تاثیری که حرام خواری اختیاری در
روح انسان دارد بسی بیشتر از اثر وضعی آن در کودک و شرایط غیر اختیاری است؛ خوردن غذای حرام برای کودک اساساً نمیتواند اختیاری باشد و مستوجب
عذاب نیست، امّا زمینه رشد معنوی را کمتر خواهد کرد. کودکانی که در خانوادهای رشد یافتهاند که حرامخواری در آن رایج بوده و بعد از
رشد و
بلوغ با اختیار خود راه درست را انتخاب کرده و رو به استفاده از
مال حلال آوردهاند، در واقع مرتکب هیچ حرامی نشدهاند و زمینه رشد معنوی آنها بسی بهتر از کسانی است که عمداً مرتکب بدست آوردن
مال از راههای حرام شدهاند. بله، اثر وضعی این لقمه حرام در مورد فرزندان هم بیتاثیر نیست، اما نه به حدّی که با
اراده او قابل معارضه باشد، بلکه فقط در حدّ یک زمینه است. پس، اگر برخی با وجود خوردن
مال حرام عاقبت نیکو داشته و از صالحین شدند، به خاطر این است که، تاثیر لقمه حرام در حدّ زمینه و شرط است نه علّت تامه.
بنابراین، کسب حرام، زمینه را برای برخی گرایشهای ناروا در شخص حرامخوار و نسل او فراهم میکند و نمیتوان منکر این مطلب بود، ولی نه آن که از او و فرزندانش سلب اختیار کند. چه بسا فرزندی که از
پدر و
مادر کافر به وجود میآید، ولی راه خیر در پیش میگیرد؛ چون انسان میتواند با
اختیار و
معرفت خویش این نقیصه را جبران کند، و وقتی پی به حرمت
مال خود برد،
توبه کرده و اگر حقّی از مردم دارد، آن را ادا کرده و با کسب حلال رستگار شده و در زمره افراد صالح و نیکوکار قرار گیرند.
از مرحوم «
کربلایی کاظم فراهانی» که خداوند به او عنایت فرموده بود و بدون اینکه سواد داشته باشد، تمام سی جزء قرآن را یکباره حفظ شده بود، نقل میکنند که: طلاب
مدرسه فیضیه قم او را دعوت میکردند و از او سوالاتی در مورد قرآن میکردند و او همه سوالات را جواب میداد.
گاهی هم بعضی او را به صرف ناهار دعوت میکردند و او میپذیرفت ولی میدیدند گاهی بعد از خوردن غذا از آن محل خارج میشود و با داخل کردن انگشت در حلق خود سعی میکند غذاها را از شکم خارج کند. از او میپرسیدند چرا این کار را میکنی؟! میگفت: «غذایی که خوردم حلال نبوده، نور قلبم کم شده، دیگر نمیبینم.»
اثر غذاهای حلال در سبکی و نور باطن و توجه به عبادات و نیز اثر غذاهای حرام در سنگینی و کدورت و کسالت در عبادات به خوبی مشهود است.
در روایات بسیاری بر
کسب حلال و اجتناب از حرام تاکید شده که بهگوشهای از آن اشاره میکنیم.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سه
روایت چنین فرمودهاند:
۱-
عبادت هفتاد جزء است که بهترین جزء آن طلب روزی حلال است.
۲- هرکس لقمه حلال بخورد، فرشتهای بالای سر او میایستد و برای او
طلب مغفرت مینماید تا زمانی که از خوردن دست بکشد.
۳- هرکس غذای حلال بخورد خداوند
قلب او را تا چهل روز نورانی میگرداند.
در مورد اجتناب از غذای حرام و کسب حرام هم روایات زیادی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شده از آن جمله:
۱- هرکس از راه غیر حلال مالی به دست آورد، توشهاش به سوی
آتش است.
۲- خدای تعالی میفرماید: «هرکس توجهی نکند که از چه راهی
درهم و
دینار بهدست میآورد من هم توجهی نمیکنم که از چه دری او را داخل آتش کنم.»
۳- وقتی لقمه حرام در شکم کسی واقع شد، هر فرشتهای در آسمانها و زمین او را لعنت میکنند.
از مجموعه این احادیث روشن میشود که انسان باید در کسب روزی خود دقت کند تا حلال باشد و در نتیجه غذایی که میخورد حلال باشد تا اثرات آن در قلب و روح او، نورانیت و لطافت ایجاد کند و عباداتش مقبول درگاه حضرت حق واقع گردد.
سعد بن عبدالله میگوید در زمان
امام حسن عسکری (علیهالسّلام) با
احمد بن اسحاق که از وکلای آن حضرت بود، بر ایشان وارد شدیم و مشاهده کردیم که
حضرت مهدی «روحیفداه» هم حضور دارند. احمد بن اسحاق، صد و شصت کیسه از وجوهات که
شیعیان فرستاده بودند، در مقابل امام حسن عسکری گذاشت.
امام یازدهم به فرزند خویش فرمودند: عزیزم این وجوه را بردار.
امام زمان «روحی فداه» گفتند: آیا شایسته است که دست پاک من به بعضی از این
مالهای حرام برخورد کند؟
فرمودند: حلال و حرام را از هم جدا کن. راوی میگوید: حضرت صاحبان آن صد و شصت کیسه را نام بردند، مقدار پول موجود در هر کیسه را فرمودند، وجوه حلال را از وجوه حرام جدا کردند و کیسههایی که در آن به سبب گران فروشی،
اجحاف و نظایر آن،
مال حرام وجود داشت، برگرداندند و فرمودند: این وجوه به درد ما نمیخورد.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
من اکل لقمة حرام لم تقبل له صلاة اربعین لیله:
نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیست و تا چهل روز دعای او مستجاب نمیگردد و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.
در
حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال میفرماید:
فمنک الدعاء و علی الاجابه فلاتحجب عنی دعوه الادعوه آکل الحرام: بنده من! تو دعا کن، من اجابت میکنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من میرسد، مگر دعای کسی که
مال حرام میخورد.
شخصی به محضر رسول خدا شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود، چه کنم؟ پیامبر خدا به او فرمود: طهر ماکلک و لاتدخل بطنک الحرام، لقمهات را پاک کن تا مبادا به حرامی آلوده باشد و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: کسی که کسبش حرام است
خداوند هیچ کار خیری را از او نمیپذیرد، چه آن کار
صدقه باشد چه آزاد کردن بنده،
حج باشد یا
عمره و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها،
گناه برای او ثبت میکند، و آنچه پس از مرگش باقی میماند توشه
دوزخ او خواهد بود.
آن حضرت فرمودند: «همانا برای خدا فرشتهای بر
بیت المقدس است که هر شامگاه ندا میدهد: هر کس حرامی بخورد از او نه عمل
مستحبی قبول میشود و نه عمل
واجب».
امامان معصوم (علیهالسّلام) با
سیره و رفتار زندگی خود بر آن بودند تا مردم را به حلال خواری و کسب روزی حلال سوق دهند. آنان با
سنت و سیره خود در اصلاح این امر میکوشیدند، چنان که
حضرت شعیب (علیهالسّلام) در مبارزه با
حرامخواری تلاش کرد و تمام همت و توان خویش را مصروف آن ساخت.
محمد بن منکدر گفت: روز بسیار گرمی به اطراف
مدینه رفته بودم. دیدم
حضرت باقر (علیهالسّلام) به همراه دو خدمتکارش مشغول کار است. با خود گفتم: «یکی از بزرگان
قریش در این ساعت از روز و با این حالت، در طلب دنیا؟! چه کار ناشایستی! اکنون میروم و او را
نصیحت میکنم.»
جلو رفتم و
سلام کردم. او در حالی که از خستگی نفس نفس میزد و عرق از سرو رویش میریخت، جواب سلامم را داد.
گفتم: «خدا کار شما را
اصلاح کند! شما که یکی از بزرگان قریش هستید، در این ساعت گرم، با این حال و وضع، در طلب دنیا آمدهاید؟ اگر
مرگ در این حال به شما برسد چه جوابی خواهید داشت؟! »
فرمود: «به خدا
قسم اگر مرگ در این حال به من برسد، مرا در حال
اطاعت خدای تعالی مییابد چون در حال
کسب مال حلال هستم و با این کار میخواهم احتیاجات خود و اهل و عیالم را برآورم و به مردم، محتاج نباشم. باید از زمانی ترسید که مرگ فرا برسد و در حال
معصیت خدا باشیم.»
عرض کردم: «خداوند شما را مورد
رحمت خود قرار دهد! من میخواستم شما را نصیحت کنم، ولی شما مرا نصیحت کردید.»
در نظام هستی، هر کاری اثری بر جای میگذارد؛ هر چند در مواردی نتوان این تاثیر را با چشم ظاهری دید. یکی از این موارد، تاثیر لقمه حرام بر
شخصیّت و روح انسان است. از دید ظاهری فرقی بین غذای
حلال و
حرام نیست، ولی لقمه حرام تاثیری بر جان و شخصیت آدمی دارد که کشف آن از محدوده علوم ظاهری بشر خارج است.
از نگاه
دین اسلام و عقل سلیمِ آدمی، دوری نکردن از
مال حرام در نیازهای مادّی زندگی مورد نکوهش بوده و حرام است، و اثرات سوئی بر جان و دل انسان گذاشته و بسیاری از
گناهان، ریشه در آلودگی روح آدمی دارد و لقمه حرام مثل آب آلوده که جسم را
بیمار میسازد جان آدمی را آلوده میکند.
قرآن کریم میفرماید: «وَ لا تَاْکُلُوا اَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها اِلَی الْحُکَّامِ لِتَاْکُلُوا فَریقاً مِنْ اَمْوالِ النَّاسِ بِالْاِثْمِ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُون؛
و اموال یکدیگر را به
باطل (و ناحق) در میان خود نخورید! و برای خوردن بخشی از اموال مردم به گناه، (قسمتی از) آن را (به عنوان
رشوه) به
قضات ندهید، در حالی که میدانید (این کار، گناه است)».
خدای متعال، در آیه شریفه، هر چند یکی از مصادیق
مال حرام را بیان میفرماید، ولی یک اصل کلّی و عمومی را به انسانها گوشزد مینماید و آن این که، باید از هرگونه تصرف در اموال دیگران از غیر طریق صحیح و به ناحق دوری جست و آن را حرام کرده است.
یکی از عوامل مؤثّر در تربیت انسان «محیط» میباشد. بدون شک، محیط در رفتار و گفتار آدمی تاثیر داشته و نقش بسیار اساسی در تربیت یا تخریب شخصیّت انسان ایفا میکند.
تاثیرپذیری انسان از محیط و اوضاع مختلف آن، امری انکارناپذیر است، امّا آیا میشود بهگونهای رفتار کرد که محیط نامساعد و فسادانگیز اثر خود را بر روی آدمی اِعمال نکرده و تحت تاثیر آن قرار نگیرد؟
پاسخ اینکه، انسان دارای
اختیار بوده و
کمال او در گرو همین اختیار معنا پیدا میکند و وقتی
انسان در مسیر کمال الهی قرار گرفت و موانع آن را شناخت، محیط بد و فسادانگیز نمیتواند در او تاثیر نماید.
قرآن اهرمهایی را برای مقاومت در برابر محیط نامساعد به ما معرفی میکند که در ذیل به دو مورد از آن اشاره میشود:
۱. آگاهی:
اصولاً روح تعالیم اسلامی با
جهل و نادانی نمیسازد و نمیتوان بدون
علم و دانایی به کمال و
قرب الهی رسید و موقعیت ممتازی در
جامعه داشت.
اسلام دینی چند بُعدی و همه جانبه است و همانگونه که
نماز و
روزه از اهمیت برخوردار است، تحصیل علم و
معرفت هم دارای ارزش است. احیای نفوس و روح انسانها جز در سایه آگاهی با علوم و حقایق اصیل امکانپذیر نیست؛
امام علی (علیهالسّلام) میفرمایند: «
دانش، زنده کننده روح آدمی است».
همراهان
موسی (علیهالسّلام) با این که همواره از راهنماییهای آن حضرت بهرهمند میشدند، اما به خاطر جهل و نادانی، تحت تاثیر محیط و صحنههای
بتپرستی قرار میگرفتند. موسی (علیهالسّلام) آنها را مورد
سرزنش قرار داد و فرمود: «... شما جمعیّتی جاهل و نادان هستید! اینها (را که میبینید)، سرانجام کارشان نابودی است و آنچه انجام میدهند، باطل (و بیهوده) است».
۲. اصلاح وضع:
برای زدودن پارهای از حالات و رفتارهای نامطلوب و نیز برای ایجاد حالات و رفتارهای مناسب و پسندیده باید برای تغییر وضع محیط بد و نامساعد اطراف خود اقدام کرد. تغییر روابط آدمی با وضع زمانی و مکانی و اوضاع اجتماعی مبدا تغییر بسیاری از حالات و رفتارها است.
وقتی حضرت موسی (علیهالسّلام) مدّتی از میان امّت خویش غایب شد. در غیبت او
سامری موقعیت را مناسب دید و با عاریت گرفتن زیور و زینت مردم، به آنها گوسالهای زرّین و فریب دهنده داد، آنچنان که به گفته آنان که به سامری روی آوردند، بیاختیار فریفته آن گوساله شدند و در برابر آن سر به
سجده بردند و آن را معبود گرفتند. هنگامی که موسی بازگشت و امّت خود را گرفتار فتنه سامری دید، او را فرا خواند و گفت: «برو، که بهره تو در زندگی دنیا این است که (هرکس با تو نزدیک شود) بگویی «با من تماس نگیر!» و تو میعادی (از
عذاب خدا) داری، که هرگز تخلّف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش میکردی! و ببین ما آن را نخست میسوزانیم سپس ذرّات آن را به
دریا میپاشیم!».
حضرت موسی (علیهالسّلام) برای مهار کردن اندیشه
شرک در میان مردم، دست به تغییر موقعیت زد. سامری را از امّت اخراج کرد و آثار ضلالتبار او را از متن جامعه زدود و بدینگونه
فتنه را از ریشه سوزاند.
حضرت موسی (علیهالسّلام) هرچند در خانه
فرعون زندگی کرد، امّا میدانیم که
انبیاء در اثر
ایمان، شناخت و یقین کامل، دارای روحیهای بودند که با کمال آزادی و آگاهی هرگز پیرامون
گناه و خطا نگردند، بلکه در اندیشه آن هم نباشند. از طرفی، با این که حضرت موسی (علیهالسّلام) در خانه فرعون بوده، ولی این دلیل نمیشود که حتماً غذای حرام خورده باشد، بلکه خدای متعال همانگونه که در
رود نیل از او محافظت کرد، برای او غذای حلال فراهم کرده است.
درباره
آسیه زن فرعون هم، نباید گفت چون در خانه فرعون بوده، به هیچوجه نمیتواند از صالحین شود؛ چون اولاً معلوم نیست که لقمه حرام خورده باشد و ثانیاً همانگونه که گفتیم لقمه حرام علت تامه نیست.
در مورد
معاویه دوم باید گفت: هر چند وی فرزند
یزید بوده، ولی فهمید که کار جدّش
معاویه و پدرش یزید اشتباه بود، و به همین دلیل، خود را از
خلافت کنار زد، و این اقدامی شایسته بود.
در مورد فرزندان
هارون الرشید لازم به ذکر است که در سال ۱۸۶ ق هارون الرشید برای ولایت عهدی پسر سومش
قاسم بعد از
امین و
مامون بیعت گرفت و قاسم را مؤتمن نامید و او را که بچهای بیش نبود، حاکم جزیره قرار داد. اگر خوب بودن این شخص مسلم فرض شود، جواب ما همان است که درباره افراد پیشین به آن اشاره شده است.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مال حرام و آثار حرامخواری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۵/۲۴. سایت اسلام کوئیست، برگرفته از مقاله «تأثیر لقمه حرام و محیط فساد انگیز در انسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۵/۲۴.