قَسَمْنا (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَسَمْنا: (نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُم مَّعيشَتَهُمْ فی الْحَياةِ الدُّنْيا) از مادّه «
قسم» و
«قسمة» به معنی
«تجزیه و بخش کردن» است.
به موردی از کاربرد
قَسَمْنا در
قرآن، اشاره میشود:
(أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُم مَّعيشَتَهُمْ فی الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِيًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِّمّا يَجْمَعُونَ) (آيا آنان
رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند؟! ما معيشت آنها را در زندگى دنيا در ميانشان تقسيم كرديم و درجات بعضى را برتر از بعضى قرار داديم تا يكديگر را به خدمت گيرند؛ و رحمت پروردگارت از تمام آنچه جمعآورى مىكنند بهتر است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
جمله
(أَ هُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ) استفهامى است انكارى، و التفات از تكلم
(نحن قسمنا) به غيبت
(رحمة ربك) براى اين است كه دلالت كند بر اينكه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنايتى ربوبى اختصاص يافته كه به مقام
نبوت رسيده است. و معناى آيه اين است كه: مشركين، مالك نبوت- كه رحمت خاصهاى است از ما- نيستند، تا به تقسيم آن پرداخته، از تو منعش نموده به هركس ديگرى كه خواستند بدهند.
و جمله
(نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا) دليل اين
انکار را بيان مىكند و مىفرمايد اينكه گفتيم اينها اختياردار مساله نبوت نيستند تا به تقسيم آن بپردازند، براى اين است كه از تقسيم چيزى كه به مراتب از نبوت پايينتر است عاجزند، و آن معيشت زندگى دنياى ناچيزشان است كه ما در بينشان تقسيم كردهايم، آن وقت چگونه مىخواهند چيزى را تقسيم كنند كه بسيار ارجمندتر و داراى قدر و منزلت بيشتر است؟ آن هم به اندازهاى كه كسى نمىتواند مقدارش را درك كند، يعنى به مساله نبوت بپردازد كه رحمت خاصه ما است، و هر كسى را كه بخواهيم بدان اختصاص مىدهيم؟
آیه مورد بحث در پاسخ
بهانه
جوییهای
مشرکان که گفتند، چرا این قرآن بر یکی از ثروتمندان نازل نشده؟ میگوید: «آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میان آنان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم...»
این
بهانه
جویان از یک نظر حق داشتند که به سراغ چنین
بهانههایی بروند، زیرا از دیدگاه آنها معیار ارزش انسانها مال و ثروت و مقام ظاهری و شهرت بود. این سبکمغزان تصور میکردند ثروتمندان و شیوخ ظالم قبایل آنها، مقربترین مردم در درگاه خدا هستند، لذا تعجب میکردند که این موهبت نبوت و رحمت بزرگ الهی، چرا بر یکی از این قماش افراد نازل نشده است؟ و به عکس بر
یتیم و فقیر و تهیدستی به نام محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده و این باور کردنی نیست.
در این که منظور از
بهانه
جویان کدام شخص در
مکه و
طائف بود؟ در میان
مفسران گفتگوست، ولی غالباً
ولید بن مغیره را از مکه و
عروة بن مسعود ثقفی را از طائف شمردهاند، هرچند بعضی نام
عتبة بن ربیعه را از مکه و
حبیب بن عمر ثقفی را از طائف نیز به میان آوردهاند. ولی گفتار آنها ظاهراً روی شخص معینی دور نمیزند، بلکه هدف آنها اشاره به یکی از افراد پولدار و سرشناس و
قوم و قبیلهدار بوده است.
قرآن مجید برای کوبیدن این طرز تفکر زشت و خرافی پاسخهای دندانشکنی میگوید و دیدگاه الهی و اسلامی را کاملا مجسم میسازد، چنان که فرمود: «آیا آنها رحمت پروردگار را تقسیم میکنند» تا به هرکس بخواهند نبوت بخشند و کتاب آسمانی بر او نازل کنند و به هرکس مایل نباشند نکنند، آنها اشتباه میکنند، رحمت پروردگار تو را خود او تقسیم میکند و او از همهکس بهتر میداند چه کسی شایسته این مقام بزرگ است، چنان که در
آیه ۱۲۴ سوره انعام آمده است:
(... اَللّٰهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ...) «خدا بهتر میداند رسالت خود را در کجا قرار دهد.»
از این گذشته اگر تفاوت و اختلافی از نظر سطح زندگی در میان انسانها وجود دارد هرگز دلیل تفاوت آنها در مقامات معنوی نیست، بلکه «ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میان آنان تقسیم کردیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم» آنها فراموش کردهاند که زندگی بشر یک زندگی دستهجمعی است و اداره این زندگی جز از طریق
تعاون و خدمت متقابل امکانپذیر نیست. هرگاه همه مردم در یک سطح از نظر زندگی و استعداد، و در یک پایه از نظر مقامات اجتماعی باشند اصل تعاون و خدمت به یکدیگر و بهرهگیری هر انسانی از دیگران متزلزل میشود؛ بنابراین نباید این تفاوت آنها را بفریبد و آن را معیار ارزشهای انسانی پندارند.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «قَسَمْنا»، ج۳، ص۶۶۴-۶۶۵.