قَرار (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قَرار (
به فتح قاف) از
واژگان قرآن کریم به معنای
ثبات و محل
استقرار است. این واژه دارای مشتقاتی است که در
آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند:
قُرَّةُ عَیْن (
به ضم قاف و فتح و تشدید راء)
به معنای چیزیست که سبب
سرور و
شادی باشد، و
اِقْرار (
به کسر الف و سکون قاف)
به معنای اثبات شیء، و
اِسْتِقْرار (
به کسر الف و تاء و سکون سین و قاف)
به معنای ثابت شدن، و
مُسْتَقَرّ (
به ضم میم و سکون سین و فتح تاء و قاف و تشدید راء)
به معنای محل قرار گرفتن، و
قَواریر (
به فتح قاف) جمع قاروره
به معنای
شیشه، و
قَرْن (
به فتح قاف و سکون راء)
جمع مؤنّث فعل امر به معنای ماندگار و ساکن شوید.
قَرار:
ثبات و محل
استقرار است.
راغب گفته: اصل آن از قرّ (بر وزن قُفْل)
به معنی سرما است و
سرما مقتضی
سکون است چنانکه
حرارت مقتضی
حرکت.
«قَرار» در این دو آیه
مصدر است:
(وَ اِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ) «
آخرت خانه ثبات و استقرار است».
(کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْاَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ) (و «كلمه خبيثه» و سخن ناپاك را
به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از
زمین ريشه كن شده، و قرار و ثباتى ندارد).
«قَرار» در این دو
آیه و نظائر آن
به معنی قرارگاه میباشد:
(جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها وَ بِئْسَ الْقَرارُ) (سراى نيستى و نابودى، همان
دوزخ است كه آنها در
آتش آن وارد مىشوند؛ و چه بد قرارگاهى است!).
(ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ) (سپس او را
نطفهای در قرارگاهِ مطمئن
رَحِم قرار داديم).
قَرَّتْ عَیْنُهُ یعنی چشمش آرام گرفت و آن
کنایه از
شادی است. در
اقرب الموارد گوید: «قَرَّتْ عینه» یعنی چشمش از شادی خنک شده، گریهاش قطع گردید، اشکش خشکید.
در
مفردات آمده «قَرَّتْ عینه تَقَرُّ: سرّت».
«قُرَّةُ عین» چیزیست که سبب
سرور و شادی باشد:
(وَ قالَتِ امْرَاَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِی وَ لَکَ) «
زن فرعون گفت: این طفل مایه سرور و روشنی چشم من و تو است».
(رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ اَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ اَعْیُنٍ) «خدایا زنان و فرزندان ما را مایه خوشحالی و روشنی چشم ما گردان».
(فَرَجَعْناکَ اِلی اُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُها وَ لا تَحْزَنَ) «پس تو را
به مادرت برگرداندیم تا شاد گردد و
محزون نباشد».
اِقْرار:
به معنی
اثبات شیء است:
(وَ نُقِرُّ فِی الْاَرْحامِ ما نَشاءُ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی...) «آنچه را که میخواهیم تا مدّت معین در ارحام نگاه میداریم».
اقرار
به توحید و
نبوت و امثال آن برقرار کردن و اظهار ثابت بودن آنهاست.
(ثُمَ اَقْرَرْتُمْ وَ اَنْتُمْ تَشْهَدُونَ) «سپس در حالی که حاضر بودید، اقرار کردید و
به ثابت بودن آن اذعان نمودید».
اسْتِقْرار: ثابت شدن است:
(فَاِنِ اسْتَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوْفَ تَرانِی) «اگر در جایش ثابت ماند پس زود مرا خواهی دید».
مُسْتَقَرّ: محل قرار گرفتن است:
(وَ لَکُمْ فِی الْاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ اِلی حِینٍ) «برای شما در زمین تا مدتی قرارگاه و متاع هست».
(وَ هُوَ الَّذِی اَنْشَاَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ) «خدا شما را از
نفس واحدی آفریده بعضی از شما در قرارگاه و در زمین هستید و متولد شدهاید و بعضی در ودیعهگاه ارحام و اصلاباند که بعدا
به دنیا خواهند آمد». قرائت مشهور در «مستقرّ» فتح قاف است گر چه با کسر آن نیز خواندهاند.
نظیر این آیه است:
(وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ) «مستقرّ» بنا بر قرائت فتح نمیتواند
اسم مفعول باشد زیرا
لازم است نه
متعدی. پس
اسم مکان است. بنا بر قرائت فتح
به نظر
المیزان مستقرّ و مستودع در آیه اول هر دو اسم مکاناند و قرارگاه زمین و محل ودیعه
اصلاب و ارحام است، یعنی: «خدا شما را از نفس واحدی آفریده بعضی از شما در قرارگاه و در زمین هستید و متولد شدهاید و بعضی در ودیعهگاه ارحام و اصلاباند که بعدا
به دنیا خواهند آمد».
در
نهج البلاغه است که در
خطبه ۸۹ فرموده:
«وَ اَحْصَی... مُسْتَقَرَّهُمْ وَ مُسْتَوْدَعَهُمْ مِنَ الْاَرْحَامِ وَ الْاَصْلَابِ» یعنی: «خدا قرارگاهها و ودیعهگاههای آنها را از ارحام و اصلاب شمرده است».
ظاهرا ارحام راجع
به مستقرّ است چنانکه آمده
(ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَکِینٍ) (سپس او را نطفهاى در قرارگاهِ مطمئن رَحِم قرار داديم).
و اصلاب راجع
به مستودع میباشد.
در آیه دوم «مُسْتَقَرَّها» را محل استقرار گفته، مثل آب برای ماهی، غلاف برای صدف، وطن و لانه برای
انسان و غیره، و مستودع را محلی دانسته که در آن واقع شده، ولی ترک خواهد کرد، مثل پرنده در هوا، مسافر در سفر،
جنین در رحم و جوجه در تخم. یعنی: «روزیِ همه در قرارگاه و ودیعهگاه
به عهده خداست».
قَواریر: جمع قاروره
به معنی
شیشه است، مثل زجاجة.
(قالَ اِنَّهُ صَرْحٌ مُمَرَّدٌ مِنْ قَوارِیرَ) «گفت آن غرفهای است صاف شده از شیشهها (آینه بند)».
(وَ یُطافُ عَلَیْهِمْ بِآنِیَةٍ مِنْ فِضَّةٍ... قَدَّرُوها تَقْدِیراً) (و در گرداگرد آنها ظرفهايى سيمين...مىگردانند، (ظرفهاى بلورينى از
نقره شفاف)، كه آنها را
به اندازه مناسب آماده كردهاند))
در مجمع از
حضرت صادق (علیهالسّلام) نقل شده: چشم در نقره بهشت نفوذ کند مثل نفوذ آن در شیشه.
علی هذا
نقره بهشتی اصلا نقره است ولی صفت شیشه دارد و باطن آن از ظاهرش دیده میشود، یعنی: «بر آنها ظرفها و بطریهائی بگردانند که شیشههااند ولی شیشههائی از نقره که خودشان و یا خدمه آنها را
به طرز مخصوصی اندازه گرفتهاند».
قَرْن:
جمع مؤنّث فعل امر به معنی ماندگار و ساکن شوید:
(وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْاُولی) (و در خانههاى خود بمانيد، و همچون دوران
جاهلیّت نخستين در ميان مردم ظاهر نشويد).
آیه خطاب
به زنان رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) است و درباره آن از دو جنبه باید صحبت کرد، یکی در لفظ «قرن» که چه
اعلال دارد؛ دیگری زنان آن حضرت در خانهها بنشینند یعنی چه؟
اهل مدینه و
عاصم آن را
به فتح قاف و دیگران
به کسر قاف خواندهاند. اصل آن از قَرَّ یَقِرُّ و چون جمع مؤنّث
فعل امر است در اصل «اِقْرِرْنَ» بود، راء اول حذف و فتحه آن
به قاف داده شد و بواسطه حرکه قاف الف حذف گردید، مثل «ظلن» که از ظلّ یظلّ و در اصل «اظللن» بود. بعضیها آن را از وقر یقر وقار گرفتهاند یعنی: «در خانههایتان با وقار باشید» ولی در این صورت «فِی بُیُوتِکُنَّ» لازم نبود زیرا
وقار در هر جا لازم است.
آیا مراد از آیه آنست که زنان آن حضرت در خانههای خویش بنشینند و اصلا خارج نشوند؟ این که نمیشود، زیرا آنها برای
حجّ و کارهای عادی میبایست خارج شوند. و آیه فقط از بیرون شدن در زیّ جاهلیّت نهی میکند. و یا مراد آنست که خانهدار باشید نه شاغل در بیرون خانه؟
نگارنده احتمال قوی میدهم که آن کنایه از عدم مداخله در کارهای سیاسی است یعنی شغل خانه داری را انتخاب کنید و در کارهای سیاسی و لشکرکشی مداخله ننمائید. و لذا است که
عایشه و زنان دیگر آن حضرت را در زیارت حجّ و غیره چیزی نگفتهاند ولی در
جنگ جمل چون نامه عایشه
به زید بن صوحان رسید که از وی یاری خواسته بود گفت: عایشه
مامور شده که ملازم خانه خویش باشد و ما
مامور شدهایم
به قتال. او
ماموریت خویش را ترک کرده و ما را
به خانهنشینی
امر میکند.
در
تاریخ یعقوبی هست:
ابن عباس در
بصره وارد منزل عایشه شد، عایشه گفت: خطا کردی و بدون اجازه وارد منزل من شدی، ابن عباس گفت: ما
شریعت را
به تو یاد دادهایم، این خانه تو نیست، خانه تو همان است که
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) تو را در آن گذاشت و قرآن
امر کرد در آن قرار گیری. آنگاه
علی (علیهالسّلام) آمد و فرمود: برگرد بخانهای که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور داده در آن قرار گیری.
به نظر نگارنده این حکم مخصوص زنان آن حضرت و یا لا اقلّ نظری
به زنان دیگر ندارد، زیرا زنان آن حضرت
بهواسطه محبوبیتی که داشتند اگر در کارهای سیاسی دخالت میکردند
به اشتباه افتاده باعث تشنّج و انقلاب میشدند، چنانکه در عایشه دیده شد و خون هزاران نفر در
جنگ بصره بر باد رفت.
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله "قرار"، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۶.