قاعده فقهی (مقالهدوم)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«
قاعده» در
لغت به معناى اساس و
ریشه است و به این تناسب، ستونهاى خانه را «
قواعد» مىگویند.
خداوند در
قرآن کریم مىفرماید:
«وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِیمُ
الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ»
و آن هنگامى که
ابراهیم و
اسماعیل بنیانهاى خانۀ (خدا) را بر مىافراشتند (گفتند) پروردگارا (این کار را) از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانا هستى.
جناب
طریحی در «
مجمع البحرین » مىنویسد:
«
القواعد جمع
القاعدة و هى الاساس لما فوقه»؛
قواعد جمع
قاعده به معناى بنیان و پایه براى چیزى است که در بالاى آن قرار دارد.
طبق اطلاق این معنا می توان
قاعده را علاوه بر آن که در
امور مادى بکار برد دربرخى
امور معنوى نیز که جنبۀ اساسى و زیر بنایى دارد استعمال کرد مانند
قواعد فقهی،
قواعد اصولى و به طور کلی
قواعد علمى. از اینجا می توان به معنای اصطلاحی نیز پی برد.
معناى اصطلاحى
قاعده، رابطه تنگاتنگى با معناى لغوى آن دارد، تهانوى در توصیف معناى اصطلاحى
قاعده مىنویسد:
«... انها
امر کلى منطبق على جمیع جزئیاته عند تصرّف احکامها منه»
قاعده امرى است کلى که در هنگام شناسایى احکام جزئیات از آن، بر تمامى جزئیات خود منطبق باشد.
چناچه معنای اصطلاحی در مقایسه با تعریف لغوی دیده شود، ارتباط آن دو واضح خواهد شد. زیرا
امر کلی همانند پایه و اساسی بر تمام جزئیات تحت خودش می باشد.
در تعریف
قواعد فقهى میان فقیهان اتفاق نظرى وجود ندارد، و هر یک از تعاریف به یکى از جنبههاى تمایز
قاعده فقهى با سایر
قواعد اشاره دارد، که در ذیل برخى از آنها را بیان مىکنیم:
برخى در تعریف
قاعده فقهى گفتهاند:
انها
قواعد تقع فى طریق استفادة الاحکام الشرعیة الالهیة و لا یکون ذلک من باب الاستنباط و التوسیط بل من باب التطبیق
قواعد فقهى
قواعدى است که در راه به دست آوردن
احکام شرعی الهى واقع مىشوند، ولى این استفاده از باب استنباط و توسیط نبوده بلکه از باب
تطبیق است.
بعضى دیگر آن را چنین تعریف مىکنند:
اصول فقهیة کلیة فى نصوص موجزة دستوریة تتضمن احکاما تشریعیة عامة فى الحوادث التى تدخل تحت موضوعها
قواعد فقهى، اصول فقهى کلى است با عبارتهاى کوتاه و اساسى که شامل مىشود
احکام تشریعی عام را در حوادثى که در موضوعات آنها داخل است.
کتابخانه دیجیتالی نور