فلسفه غیبت امام زمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اگرچه در تمامی
ادیان و مکاتب، اعم از الهی و غیرالهی، در زمینه ظهور
مصلح و
منجی جهان کم و بیش مطالبی به
چشم میخورد؛ ولی براساس دلیلهای متقن و معیارهای درستی که وجود دارد این
حقیقت به اثبات رسیده است که، کاملترین و قابل اعتمادترین اطّلاعات در مورد شخصیت و ابعاد گوناگون زندگی موعود جهانی نظیر: تولّد،
غیبت،
ظهور،
حکومت و... در مجموعه روایات
اهل بیت (علیهمالسّلام) ارائه شده است. با توجّه به این حقیقت، در مقاله حاضر تلاش میشود مسئله غیبت منجّی عالم بشریت و علل و آثارش، به اختصار مورد بررسی قرار گیرد.
از آنجا که مسئله
غیبت امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) از طرف
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) مطرح شده است، از همان زمان این مسئله مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته و راجع به علت آن از ائمه (علیهمالسّلام) سؤال شده و ایشان پاسخهایی را به آن دادهاند که بدان اشاره خواهیم نمود؛ لیکن برای روشن شدن این پرسش لازم است، پیشاپیش نکاتی را یادآور شویم:
«
تکلیف» مبتنی بر
اصل «
اختیار» است، یعنی در صورتی میتوان به کسی
امر و
نهی کرد و او را به انجام کاری تکلیف کرد که بتواند آن کار را انجام دهد یا آن را ترک نماید. بنابراین، مکلف نمودن
انسان مجبور،
لغو و
بیهوده است.
امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف)، آخرین
حجت معصوم خداوند است، و اوست که
احکام الهی را به طور کامل اجرا خواهد کرد و
حکومت عدل را در کل
جهان برپا خواهد نمود. این مطلبی است که
احادیث متواتر اسلامی بر آن
دلالت میکند. چنانکه پیش از این به آن اشاره شد.
سیره و روش
پیامبران و رهبران الهی در
معاشرت با افراد جامعه و حل و فصل امور مبتنی بر روش متعارف و معمول میان انسانها میباشد، و استفاده از
معجزه و روشهای خارقالعاده، امری استثنایی بوده و بهرهگیری از آن به موارد ویژه اختصاص دارد؛ زیرا در غیر این صورت غرض از تکلیف و
هدایت و
ارشاد که
آزمایش انسانها و رشد و تعالی آنان از روی
اراده و اختیار خویش است، عملی نخواهد شد.
و نیز امدادهای غیبی که در زندگی دینداران و مؤمنان رخ داده است، در
حد شایستگیها و قابلیتهایی بوده است که آنان از طریق
طاعت و بندگی خدا فراهم ساخته بودند.
با توجه به اینکه وجود و حضور امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) خطری جدی برای
ستمکاران و
تبهکاران میباشد، بدیهی است آنان به شدت با او
خصومت ورزیده، و وجود و حضورش را تحمل نکردند، و در صدد قتل و نابودی او برآیند، به همین جهت بود که
خلفای عباسی جاسوسانی را گماشته بودند تا همسران
امام عسکری (علیهالسّلام) را زیر نظر داشته باشند و از این طریق
فرزند او را شناسایی نموده و او را از سر راه خود بردارند، ولی
خداوند آثار
بارداری را در
مادر حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) آشکار نساخت، تا دشمنان از
راز وجود او آگاه نشوند و
حجت خدا باقی بماند.
تشکیل حکومت
عدل جهانی، با حفظ اصول یاد شده (رعایت
اصل اختیار، استفاده از روشهای عادی زندگی، مصونیت رهبر از خطر دشمنان) در صورتی امکانپذیر است که همه ملتها از نظر روحی و فکری پذیرای چنان حکومتی با چنان رهبری باشند، یعنی از حکومتها و سیاستهای مبتنی بر آرا و اندیشههای گسسته از
وحی و مدیریت و رهبری الهی مایوس و ناامید گردیده و برای آمدن منجی کل و امام
عدل و
فضیلت، لحظهشماری نمایند. در چنین شرایطی است که اراده و خواسته ملتها مجال هر گونه توطئهای را از قدرتهای شیطانی میگیرد و حجت خدا با تکیه بر
مشیت خدا و به پشتوانه خواست عمومی ملتها میتواند، حکومت
عدلگستر خویش را برپا نماید.
سه نکته یاد شده، یعنی:
۱. تشکیل حکومت
عدل جهانی؛
۲. آزمایش انسانها؛
۳. خوف از قتل.
در احادیثی که از ائمه طاهرین (علیهمالسّلام) در رابطه با
غیبت امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) و
علت آن روایت شده، مطرح گردیده است، و به ویژه «خوف از قتل» شمار زیادی از
روایات را به خود اختصاص داده است، تا آنجا که طبق آن چه مرحوم
مجلسی در «
بحار الانوار»
روایت کرده این مطلب در ده روایت، به عنوان علت غیبت حضرت مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) معرفی شده است.
همچنین احادیث مربوط به اینکه حضرت مهدی، آخرین حجت خدا و مامور تشکیل حکومت
عدل جهانی است، در حد
تواتر است و از طریق
شیعه و
اهل سنت، روایت شده است.
مسئله ابتلا و
آزمایش نیز در پارهای از روایات به عنوان فلسفه غیبت امام زمان مطرح گردیده است، چنانکه
امام صادق (علیهالسّلام) خطاب به جمعی از
اصحاب خود که درباره
حکومت بر
حق «
اهل بیت» گفتوگو میکردند، فرمود: «به
خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستید، واقع نخواهد شد تا آن که آزمایش و
غربال شوید. به خدا سوگند! این امر تحقق نخواهد یافت، مگر پس از یاس و پس از آن که اهل
شقاوت و
سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازیابند».
پنج روایت دیگر این باب نیز مربوط به همین مسئله است.
مسئله غیبت امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) را میتوان از رازهای غیبی خدا دانست که آگاهی بر
حقیقت و
اسرار آن فراتر از توان و ظرفیت فکر بشری است، ولی با استناد به
براهین عقلی و
نقلی میدانیم که همه
افعال الهی مشتمل بر حکمتها و مصالحی است که تضمین کننده سعادت بشری میباشند، هر چند
علم و آگاهی بشر از درک کامل آن ناتوان باشد.
بنابراین، پس از اثبات
حکمت و
عدل خداوند، و لزوم وجود
امام و
عصمت او، در مسئله غیبت با مشکلی مواجه نخواهیم شد، و اصولاً نیازی به بحث تفصیلی در اینباره نیست؛ زیرا
علم اجمالی به اینکه این کار، حکیمانه و عالمانه بوده، و در برگیرنده
مصلحت عمومی
بشر است، برای
اعتقاد به آن کافی است، چنانکه در بسیاری از
احکام دینی حل برخی امور بر همین پایه استوار است.
مطلب فوق مضمون روایتی است که مرحوم
صدوق از
امام صادق (علیهالسّلام) روایت کرده است.
عبدالله بن فضل هاشمی میگوید: از امام صادق (علیهالسّلام) شنیدم که فرمود: «برای صاحب این امر، غیبتی مقرر شده است که باید به آن عمل کنند، و در زمان غیبت او اهل باطل دچار
شک و
تردید میشوند؟»
به امام (علیهالسّلام) عرض کردم گفتم: فدایت شوم! این غیبت برای چیست؟
امام (علیهالسّلام) پاسخ داد: برای امری است که ما ماذون به کشف آن نیستیم.
گفتم: پس وجه حکمت الهی در غیبت او چیست؟
امام (علیهالسّلام) فرمود: «وجه حکمت آن، جز پس از ظهور او آشکار نخواهد شد، چنانکه وجه حکمت سوراخ کردن کشتی، و کشتن جوان، و ساختن دیوار توسط
خضر (علیهالسّلام)، برای
موسی (علیهالسّلام) روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از یکدیگر. ای
فرزند فضل! این امر، امری الهی، و سری خدایی و غیبی از غیوب
خداوند است. هر گاه ما دانستیم که
خداوند ـ عزوجل ـ
حکیم است،
تصدیق میکنیم که همه افعال او حکیمانه است، هر چند وجه حکمت آنها برایمان روشن نگردد».
در اینکه مردم از وجود امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) بهره میبرند، شکی نیست، و این بهرهمندی به صورتهای مختلف جلوهگر است.
همانگونه که قبلاً بیان گردید، وجود امام زمان ـ که نمونه تمام عیار
انسان کامل است ـ
فلسفه حیات و زندگی است، و اگر وجود چنین انسانی نباشد،
حیات به منزله کالبدی بیجان، و بیابانی خشک و سوزان است.
به عبارت دیگر: زمین خالی از
حجت خدا،
لغو و
بیهوده است. بنابراین، وجود مقدس آن حضرت سبب غایی دوام حیات و زندگی است.
بر این پایه، همه انسانها اعم از
مؤمن و
کافر در حمایت خویش وامدار وجود مبارک آن حضرت میباشند.
از برخی روایات استفاده میشود که امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ گاهی در میان افراد جامعه حضور مییابد، هر چند کسی او را نمیشناسد. یکی از جاهایی که آن حضرت به صورت ناشناس حاضر میشوند،
مراسم حج خانه خداست. چنانکه از
محمد بن عثمان دومین نایب خاص امام عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) نقل شده که گفته است: «به خدا سوگند، صاحب این امر (امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف)) هر سال در مراسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند و آنان را میشناسد، و مردم نیز او را میبینند، ولی او را نمیشناسند».
بنابراین، امام (علیهالسّلام) میتواند معارف و مطالب مهم و رهنمودهای تعیینکننده خویش را در حدی که مامور به بیان آن هستند به مردم منتقل نماید، چنانکه در حدیثی که از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده، آمده است: برادران یوسف (علیهالسّلام) پس از آن که مدتی یوسف از آنان
غایب بود، او را نشناختند و با شگفتی گفتند: آیا تو یوسفی؟ بنابراین، چه مانعی دارد که خدا همین
سنت را در مورد
حجت خود جاری نماید، و آن حضرت در بازارها و در جمع آنان حضور یابد، ولی آنان او را نشناسند، تا اینکه خدا به او
اذن دهد تا خود را معرفی نماید. همانگونه که به
یوسف (علیهالسّلام) اذن داد و او خود را به برادرانش شناساند.
در میان مؤمنان و شیعیان خالص آن حضرت کسانی هستند که در اثر
تزکیه نفس و صفای باطن، شایستگی ملاقات و دیدار او را پیدا میکنند ـ هر چند خود آنان در لحظه دیدار به این
حقیقت واقف نباشند ـ و از این طریق از فیض معنوی امام بهرهمند میگردند، و جامعه نیز از طریق آنان، به منبع فیض
خداوندی نایل میشود.
علم به اینکه امام ـ به اذن و
مشیت الهی ـ بر افعال افراد نظارت دارد، و از سوی دیگر هر لحظه احتمال ظهور او وجود دارد، عامل مؤثری در خودداری از
گناه و رعایت
احکام الهی خواهد بود.
فقیهان
عادل و پارسا،
نواب عام امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) هستند و در
عصر غیبت، رهبری و
زعامت جامعه بشری را بر عهده دارند. و این روش معمول رهبران است که در حال غیبت خود با تعیین افرادی به عنوان نماینده و یا فرستادن آنان به مناطق دوردست، پیروان خود را
هدایت و رهبری میکنند.
بنابراین، چنین نیست که امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ جامعه بشری را به کلی به حال خود رها کرده و هیچگونه نظارت و تصرف و تاثیری در سرنوشت آنان نداشته باشد.
در احادیث اسلامی، نحوه بهرهمندی انسانها از وجود امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) در عصر غیبت به بهرهمندی از خورشید پشت ابر تشبیه شده است، چنانکه
امام صادق (علیهالسّلام) در پاسخ این پرسش «
سلیمان اعمش» که مردم چگونه از حجت غایب بهرهمند میشوند؟ فرمود: همانگونه که از
خورشید پشت
ابر نفع میبرند.
جابر بن عبدالله انصاری نیز این مضمون را از
پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) نیز نقل کرده است.
نیز همین مطلب در توقیعی که از حضرت صاحبالامر (عجّلاللهفرجهالشریف) توسط محمد بن عثمان (دومین نایب خاص آن حضرت) برای
اسحاق بن یعقوب صادر شده آمده است.
این تشبیه بیانگر نکاتی است که برخی از آنها را یادآور میشویم:
۱. همانگونه که مردم از
نور و گرمای خورشید ـ هنگامیکه پشت ابر است ـ به کلی محروم هستند، از نور وجود و معنویت
خورشید ولایت نیز به کلی محروم نمیباشند.
۲. چنانکه پنهان شدن خورشید از ناحیه خورشید نیست، بلکه به
دلیل ابرهاست که میان دیدگان انسانها و خورشید، فاصله میشوند، غیبت امام زمان (عجّلاللهفرجهالشریف) نیز از ناحیه او نیست بلکه موانعی در کار است که وجود قدرتهای جابر، و عدم آمادگی روحی و فکری تودههای مردم از آن جملهاند.
۳. خورشید برای همیشه پشت ابر باقی نخواهد ماند و پنهان شدن آن در پشت ابر، مایه یاس و ناامیدی نیست، همچنین نباید در اثر طولانی شدن
غیبت امام عصر (ارواحنافداه) از ظهور او مایوس گردید، بلکه باید با امید به ظهور او خود را برای بهرهمند شدن از نور باهر وجود او به طور کامل آماده ساخت.
در
تاریخ پیامبران الهی مواردی یافت میشود که
پیامبر خدا به دلایلی از میان امت و قوم خود غایب شده است، و این مطلب یکی از وجوهی است که در توجیه غیبت امام زمان بیان شده است، چنانکه امام صادق (علیهالسّلام) در پاسخ این سؤال که وجه
حکمت غیبت حضرت قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) چیست؟ فرمود: «وجه حکمت غیبت آن حضرت همان وجه حکمت غیبتهای سایر حجتهای خدا قبل از اوست.»
و در حدیث دیگری آمده است که امام صادق (علیهالسّلام) به
حنان بن سدیر فرمود: «
مشیت خدا بر این استقرار یافته که سنتهای پیامبران پیشین (علیهمالسّلام) را در مورد غیبت قائم ما جاری سازد، پس حاصل جمع مدت غیبتهای آنان درباره او واقع خواهد شد.»
پیامبران که در احادیث به غیبت آنها استشهاد شده است، عبارتند از:
۱.
حضرت یونس، ۲.
حضرت یوسف، ۳.
حضرت موسی، ۴.
حضرت صالح.
غیبت سه پیامبر نخست در
قرآن کریم نیز آمده است.
عبدالله بن سنان میگوید: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: در مورد قائم (عجّلاللهفرجهالشریف) سنتی از موسی (علیهالسّلام) واقع میشود. پرسیدم: آن سنت کدام است؟ فرمود: مخفی بودن
ولادت، و غیبت از قومش.
محمدبنمسلم گوید: نزد امام باقر (علیهالسّلام) رفتم تا درباره قائم آل محمد (صلّیاللهعلیهوآله) از او سؤال کنم. قبل از آن که لب به سخن بگشایم، امام فرمود: در
قائم آل محمد پنج شباهت از پنج پیامبر موجود است:
۱. شباهت به یونس (علیهالسّلام) و آن عبارت است از بازگشت به سوی قوم خود پس از غیبت از آنان، به گونهای که وقتی از میان آنان رفت
جوان بود، و وقتی بازگشت
پیر شده بود.
۲. شباهت به یوسف (علیهالسّلام) که عبارت است از غیبت از قوم و خویشاوندان و دشوار شدن امر غیبت وی بر پدرش
یعقوب (علیهالسّلام).
۳. شباهت با موسی (علیهالسّلام) در خفای ولادت، و غیبت از شیعیان و پیروانش، و آزارهایی که از دشمنانشان دیدند، تا اینکه بازگشت و
خداوند او را بر فرعونیان پیروز ساخت.
۴. شباهت با عیسی (علیهالسّلام) در اینکه در مورد زنده بودن او اختلاف نمودند، برخی گفتند: زنده است، و برخی گمان کردند که او مرده است.
۵. شباهت با جدش
رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) که با
شمشیر قیام خواهد کرد و دشمنان خدا و رسول خدا را نابود خواهد ساخت.
نیز درباره غیبت
صالح (علیهالسّلام) از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده که فرمود: او مدتی طولانی غایب بود. و هنگامیکه بازگشت قیافهاش کاملاً تغییر کرده بود، و مردم در مورد او سه دسته شده بودند، عدهای او را
تصدیق کردند، عدهای او را
تکذیب نمودند، و گروهی نیز دچار
شک و
تردید شدند.
هم چنین از آن حضرت پرسیده شد: آیا در دوران غیبت صالح (علیهالسّلام) عالم و دانشمندی در میان قوم او بود تا آنان را راهنمایی کند؟ امام (علیهالسّلام) پاسخ داد:
خدا عادلتر از آن است که
زمین را بدون عالمی که مردم را به خدا
دعوت نماید، باقی گذارد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فلسفه غیبت امام زمان» ۹۵/۰۴/۲۹.