• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قضاء (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





قَضاء(به فتح قاف)، یکی از مفردات به کار رفته در قرآن کریم به معانی اراده،حکم و الزام، إعلام و خبر دادن، تمام کردن و فعل است.



قَضاء در اصل به معنی فیصله دادن به امر است قولی باشد یا فعلی از خدا باشد یا از بشر. طبرسی ذیل آیه ۱۱۷ بقره فرموده: قضا و حکم نظیر هم‌اند و اصل آن به معنی فیصله دادن و محکم کردن شی‌ء است. قاموس آن را حکم، صنع، حتم و بیان معنی کرده است.


این لفظ در قرآن مجید در چندین معنا به کار رفته که هر یک نوعی فیصله دادن و تمام کردن است:
۱: اراده. مثل‌ (وَ اِذا قَضی‌ اَمْراً فَاِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‌) (و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مى‌گويد: «موجود باش!» و آن، چيز، بى‌درنگ موجود مى‌شود.) در آیه دیگر به جای «قضی» اراده آمده است‌.(اِنَّما اَمْرُهُ اِذا اَرادَ شَیْئاً اَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‌)(فرمان او چنين است كه هرگاه چيزى را اراده كند، تنها به آن مى‌گويد: «موجود باش!»، آن نيز بى‌درنگ موجود مى‌شود.)
۲: حکم و الزام. مثل‌ (وَ قَضی‌ رَبُّکَ اَلَّا تَعْبُدُوا اِلَّا اِیَّاهُ‌) «پروردگار تو حکم کرده که جز او را نپرستید.»
۳: اعلام و خبر دادن. مثل‌ (وَ قَضَیْنا اِلی‌ بَنِی اِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْاَرْضِ مَرَّتَیْنِ...) «به بنی‌اسرائیل در کتاب اعلام کردیم که حتما حتما دو بار در زمین افساد خواهید کرد.» (وَ قَضَیْنا اِلَیْهِ ذلِکَ الْاَمْرَ...)«به لوط (علیه‌السّلام) آن کار را اعلام کردیم.»
۴: تمام کردن. مثل‌ (فَلَمَّا قَضی‌ مُوسَی الْاَجَلَ وَ سارَ بِاَهْلِهِ...)«چون موسی مدت را تمام کرد و با اهلش به راه افتاد...»
(فَاِذا قَضَیْتُمْ‌ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ‌) (و هنگامى كه مناسک حجّ خود را انجام داديد، خدا را ياد كنيد...) در آیه‌ (فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً...) (هنگامى كه زید نيازش را از آن زن به سر آورد و از او جدا شد...) مراد تمام کردن حاجت به وسیله طلاق دادن است. طبرسی فرموده: کسی که به خواسته‌اش برسد گویند: «قضی وطره» ایضا آیه: (اِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً) در ذیل همین آیه است.
۵: فعل. مثل‌ (فَاقْضِ‌ ما اَنْتَ‌ قاضٍ‌) «بکن هر چه می‌کنی.» (فَوَکَزَهُ مُوسی‌ فَقَضی‌ عَلَیْهِ‌) (موسى مشت محكمى بر سينه او زد و كار او را ساخت و بر زمين افتاد و مُرد.) گفته‌اند «قضی علیه» یعنی مرگ را بر او وارد کرد و او را کشت ظاهرا «قضی» در این‌گونه موارد به معنی تمام کردن است یعنی موسی مشتی بر او زد و کار او را تمام نمود. (وَ نادَوْا یا مالِکُ‌ لِیَقْضِ‌ عَلَیْنا رَبُّکَ قالَ اِنَّکُمْ ماکِثُونَ‌) «گویند‌ ای مالک پروردگارت کار را بر ما تمام کند و ما را بمیراند گوید شما ماندنی هستید.» ایضا آیه‌(لا یُقْضی‌ عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا) «کار آنها تمام کرده نمی‌شود تا بمیرند.»
(فَقَضاهُنَ‌ سَبْعَ سَماواتٍ فِی یَوْمَیْنِ‌) «پرداخت آنها را و تمام کرد، هفت آسمان در دو دوران.» در اقرب الموارد آمده: «قضی الشی‌ء» کار را به طور محکم انجام داد.
[۲۶] شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ذیل واژه.

(فَاَجْمِعُوا اَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ‌... ثُمَ‌ اقْضُوا اِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ‌) (شما اگر مى‌توانيد توانايى خود و معبودهايتان را جمع كنيد؛ سپس هيچ‌چيز از امورتان بر شما پوشيده نماند؛ و تمام جوانب كارتان را بنگريد؛ سپس به حيات من پايان دهيد، و لحظه‌اى مهلتم ندهيد!...) ظاهرا قضا در این آیه به معنی اداء و تنفیذ است. و تعدیه با «الی» برای افاده ایصال و رساندن است چنانکه در المنار گفته یعنی کارتان را جمع و محکم کنید سپس همان تصمیم و اراده را بر من برسانید (و مرا بکشید).
(یا لَیْتَها کانَتِ‌ الْقاضِیَةَ) کافر در آخرت می‌گوید: «ای کاش مرگ دنیا کار مرا تمام می‌کرد و دیگر زنده نمی‌شدم. گفته‌اند: ضمیر «لَیْتَها» راجع به مرگ در دنیا و ظاهرا قاضی به معنی تمام کننده است.
(وَ کانَ اَمْراً مَقْضِیًّا) «مقضی به معنی تمام شده و حتمی است.» مثل‌ (قُضِیَ‌ الْاَمْرُ الَّذِی فِیهِ تَسْتَفْتِیانِ‌)(و مطلبى كه درباره آن از من نظر خواستيد، قطعى و حتمى است.)


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۶، ص۱۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۶۷۵.    
۳. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۹، ص۲۸۴.    
۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۱، ص۳۴۳.    
۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۶۸.    
۶. فیروزآبادی، مجدالدین، قاموس المحیط، ج۴، ص۳۷۸.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۸.    
۹. یس/سوره۳۶، آیه۸۲.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۴۵.    
۱۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۱۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۴.    
۱۳. حجر/سوره۱۵، آیه۶۶.    
۱۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۹.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲۰۰.    
۱۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۱.    
۱۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.    
۱۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۲۳.    .
۱۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۵۶۵.    
۲۰. طه/سوره۲۰، آیه۷۲.    
۲۱. قصص/سوره۲۸، آیه۱۵.    
۲۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۸۷.    
۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۷.    
۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۶.    
۲۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۲.    
۲۶. شرتونی، سعید، اقرب الموارد، ذیل واژه.
۲۷. یونس/سوره۱۰، آیه۷۱.    
۲۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۱۷.    .
۲۹. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج۱۱، ص۳۷۶.    
۳۰. حاقه/سوره۶۹، آیه۲۷.    
۳۱. مریم/سوره۱۹، آیه۲۱.    
۳۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۱.    
۳۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴۰.    .



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «قضاء»، ج۶، ص۱۷.    






جعبه ابزار