• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فرق علم پیامبر و علم امام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیامبر و امام دارارای شئونات مشترکی هستند و آگاهی های آنان نیز به منبع واحدی متصل است اما با این وجود علم آنان با یکدیگر تفاوت دارد که به بیان آن خواهیم پرداخت.
در ابتدا، لازم است به چند نکته اشاره شود:



پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دارای مناصب و شئوناتی بود؛ مانند: نبوت دریافت وحی، ولایت، رهبری مردم و مرجعیت دینی، که تمام آن شئونات غیراز نبّوت و دریافت وحی به ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) یکی پس از دیگری منتقل شده است.


علم امام علی (علیه‌السّلام) و ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) علم اکتسابی و مکتبی نبوده است؛ بلکه علم لدنی و خدادای بوده است که از طریق پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ائمه اطهار ((علیهم‌السّلام)) رسیده است.


امام علی (علیه‌السّلام) و ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) باب علم نبی می‌باشند. در کتب اهل سنت، حدیث معروف «انا مدینة العلم و علیٌ بابها» آمده است. آیا علم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که امّی بود، اکتسابی بود یا خدادادی و لَدنّی؟ حتماً قبول دارید، که لدنّی و خدایی بوده است، امام علی (علیه‌السّلام) و ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) باب همان علم می‌باشند.


بعد از ذکر این مقدمه، باید گفت:
اولا: خداوند متعال در قرآن، ائمه اطهار (علیهم‌السلام) را مساوی با پیامبر و پیامبر را مساوی با خود قرار داده است. «اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی ‌الامر منکم». و از اینکه فرموده است رسول و اولی الامر را اطاعت کنید، استفاده می‌شود که اولی الامر باید معصوم باشند، چنانکه «فخررازی» اعتراف نموده است: «لابدّ ان یکون معصوماً عن الخطاء» و طبق آیة ۳۳ سورة احزاب (آیة تطهیر) پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و اهلبیت(علیهم‌السّلام)دارای عصمت می‌باشند.

۴.۱ - تساوی در اطاعت

نکتة مهم اینکه؛ لازمة مساوی قرار گرفتن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خداوند در اطاعت، این نیست که نعوذبالله پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مثل خدا شده و عملش ذاتی شود، بلکه بدین معنا است که اوامر پیامبر همان اوامر اللهی و نواهی او، نواهی اللهی است «و ما ینطق عن الهوی ان هو الاّ وحی یُوحی، علّمه شدید القوی».
آیا مساوی بودن اولی‌الامر با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خصوصاً اینکه با یک امر آمده است و (اطیعوا) یک بار بیان شده است، «اطیعوا الرسول واولی الامرمنکم» نشانة این است که اولی‌الامر دارای تمام منصب‌های پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شود؟ اگر این چنین باشد، نعوذُبالله این اشکال بر خداوند هم وارد است؟ امّا اگر بگوئیم فقط در اطاعت مثل رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است و رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم در اطاعت مثل خداوند متعال است نه در تمام جهات، این عین تصریح قرآن است، چنانکه در ادبیات عرب وقتی می‌گویند زید مانند شیر است یعنی در شجاعت نه در یال و کاکل داشتن، پس لزوم اطاعت از احادیث ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام)، مانند لزوم اطاعت از حکم پیامبر اسلام است نه اینکه آنها نبی باشند.

۴.۲ - اهل‌بیت همتای قرآن

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) را عدل قرآن قرار داده است فرموده: «انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا (انی تارک فیکم الثقلین) کتاب الله و عترتی اهل بیتی.» من در میان شما چیزی گرانمایه را باقی گذاشتم (و یا ثقلین باقی گذاشتم) که اگر آن را بگیرید و بدان تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد. کتاب خداوند و خانوادة من، در نقل مسلم «انی تارک فیکم الثقلین» دارد و در نقل خوارزمی‌دارد «لن یَفترقا حتی یردا علیَّ الحوض»
[۷] سلطان الواعظین شیرازی، شبهای پیشاور، ص۲۲۵، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی‌وهفتم، ۱۳۶۷.
این دو از هم جدا نمی‌شوند تا وقتی که در حوض کوثر بر من وارد شوند. اما دلالت حدیث ثقلین این نیست که کلام ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) کلام خداوند است، بلکه مراد این است همچنانکه قرآن واجب‌الاطاعة است کلام و حدیث اهل بیت هم واجب‌الاطاعة می‌باشد، چون هر چه می‌گویند، طبق دستور خداوند می‌گویند، در واقع باید گفت که حدیث ثقلین همان چیزی را نسبت به اهل بیت می‌گوید، که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیث منزلت، نسبت به حضرت علی (علیه‌السّلام) فرمود: «ا فلا تَرضی یا علی ان تکون منی بمنزلة‌هارون من موسی اِلَا اَنّهُ لا نبی بعدی» یا علی راضی نمی‌شوی که نسبت به من بمنزلة‌هارون نسبت به موسی باشی؟ (می‌بینی تمام مناصب‌هارون برای تو ثابت است)، جز آنکه بعد از من نبی نیست، یعنی حضرت علی (علیه‌السّلام) و ائمه اطهار(علیهم‌السّلام)تمام مناصب و شئونات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دارا می‌باشند، جز رسالت و دریافت وحی؛ در نتیجه کلام و احادیث آنها از این جهت اعتبار دارد.

۴.۳ - همراهی با قرآن

طبق آنچه در کتب اهل سنّت آمده است و اهلبیت(علیهم‌السّلام)را هم به تصریح خود امام علی(علیه‌السلام)که جانشینان است همان قرآن قرار داده‌اند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «علی مَعَ القرآن و القر‌آن مَعَ علی لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض» علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه در روز قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، حاکم گفته است این حدیث صحیح الاسناد است. معنای همراه بودن علی با قرآن این است که هر چه علی بگوید، موافق قرآن است، مخالف قرآن نمی‌گوید، نه اینکه بر علی وحی می‌شود، و همین معنی را دارد حدیث «علی مع الحق و الحق مع علیّ».

۴.۴ - عصمت

ائمه اطهار (علیهم‌السّلام)طبق آیة تطهیر و آیة اولی‌الامر، دارای عصمت می‌باشند، و عصمت تنها در بعد اخلاقی و عملی (که عدم اشتباه و عدم نسیان باشد) نیست، بلکه عصمت از جهل و عدم اشتباه در بیان مطالب علمی‌و دینی و تفسیر قرآن و عدم اشتباه در اخذ مطالب از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد وحی و غیره و عدم اشتباه و عدم مانع از رساندن آن به طور صحیح بدست مردم هم لازم است و این خود بهترین دلیل است بر اعتبار احادیث ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) و ضرورت نقل احادیث آنها.


اولاً: خود قرآن اطاعت از اهلبیت (علیه‌السّلام) را، در کنار اطاعت از خدا و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)‌ قرار داده است. ثانیاً: خود پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حدیث ثقلین، اهل‌بیت ‌(علیهم‌السّلام) را عِدل قرآن قرار داده است و در حقیقت علم آنها علمی‌است الهی. ثالثاً: اهل سنت در روایات خود، حضرت علی (علیه‌السّلام) را همراه قرآن دانسته‌اند، که معنای آن با توجّه به حدیث منزلت و...، عصمت ائمه اطهار ‌(علیهم‌السّلام) است بدین معنا که آنها موافق قرآن حرف می‌زنند و این بدان معنا نیست که بر آنها وحی نازل شود و علمای شیعه نیز قائل به چنین امری نیستند.




۱. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۱۴، روایت ۳۲۹۷۸، بیروت مؤسسة الرسالة، پنجم، ۱۴۰۵.    
۲. نسا/سوره۴، آیه۵۹.    
۳. فخررازی، تفسیر کبیر، ج۵، جزء ۱۰، ص۱۴۴، بیروت داراحیاء التراث العربی.    
۴. نجم/سوره۵۳، آیه۵-۳.    
۵. ترمزی، محمد، سنن ترمذی ج۵، ص۶۶۲، صحیح ترمذی.    
۶. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۴.    
۷. سلطان الواعظین شیرازی، شبهای پیشاور، ص۲۲۵، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی‌وهفتم، ۱۳۶۷.
۸. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۵، ص۱۹.    
۹. ابن هشام حمیری، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۴، ص۱۶۳، طبع مصر، ۱۳۵۵.    
۱۰. متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۷، روایت ۳۲۹۳۴، مؤسسة الرسالة، چ پنجم، ۱۴۰۵.    
۱۱. متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، روایت ۳۲۹۱۲، مؤسسة الرسالة، چ پنجم، ۱۴۰۵.    
۱۲. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴، حیدرآباد رکن، ۱۳۲۴.    
۱۳. حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک، ج۳، ص۱۲۴، حیدرآباد رکن، ۱۳۲۴.    
۱۴. متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۲۱، روایت ۳۳۰۱۸، مؤسسة الرسالة، چ پنجم، ۱۴۰۵.    
۱۵. معتزلی، ابن ابی الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۲، ص۲۹۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، ۱۳۷۸    




سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فَرق علم پیامبر و علم امام» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۷    






جعبه ابزار