• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فاقدان تمدن (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بادیه نشینان در جزیرة العرب، فاقد هرگونه تمدن بوده اند و همچنین ساکنان شرق سرزمین پیشروی ذی القرنین و ساکنان شمال منطقه فتوحات ذی القرنین نیز بی بهره از کمترین فرهنگ و تمدن بودند.



بادیه نشینان در جزیرة العرب ، فاقد هرگونه تمدن بوده اند: «الاعراب اشد کفرا ونفاقـا واجدر الا یعلموا حدود ما انزل الله علی رسوله...؛ عربهای بادیه نشین کفر و نفاقشان شدیدتر است و به جهل از حدود (و مرزهای) آنچه خدا بر پیامبرش نازل کرده سزاوارترند... .»


معنای کلمه اعراب و بیان اینکه بادیه نشینان به سبب دروی از تمدن و علم و ادب از معارف دینی دورتر بوده‌اند: راغب در مفردات میگوید: فرزندان اسماعیل علیه‌السلام را عرب گویند، و کلمه اعراب در اصل جمع عرب است، و لیکن فعلا اسم شده برای عربهای بادیه نشین، و کلمه اعرابی در اصطلاح متعارف اسم شده است برای کسی که منسوب است به بادیه نشینان، خدای تعالی وضع بادیه نشینان را بیان می‌کند و می‌فرماید: کفر و نفاق این طبقه از هر طبقه دیگر شدیدتر است، و بدین جهت شدیدتر است که بخاطر دوریشان از تمدن و محرومیتشان از برکات انسانیت از قبیل علم و ادب، زمخت تر و سنگدل تر از سایر طبقاتند، و به همین جهت از هر طبقه دیگری به نفهمیدن و ندانستن حدودی که خدا نازل کرده و معارف اصلی و احکام فرعی از قبیل واجبات و مستحبات و حلال و حرامها سزاوارترند.


ساکنان شرق سرزمین پیشروی ذی القرنین مردمی فاقد تمدن و فرهنگ بوده اند: «حتی اذا بلغ مطلع الشمس وجدها تطلع علی قوم لم نجعل لهم من دونها سترا؛ تا به خاستگاه خورشید رسید (در آنجا) مشاهده کرد که خورشید بر جمعیتی طلوع می‌کند که جز آفتاب برای آنها پوششی قرار نداده بودیم. »(در برخی روایات آمده که آنان حتی صنعت خانه سازی بلد نبودند و لذا آفتاب چنان آنان را سیاه نموده بود که مثل پاره‌ای از تاریکی شده بودند.)

۳.۱ - پوشش نشانه تمدن

(ذو القرنین) سوی مشرق حرکت کرد تا به صحرائی از طرف مشرق رسید، ودید که آفتاب بر قومی طلوع می‌کند که برای آنان وسیله پوششی از آن قرار ندادیم. ومنظور از ستر آن چیزی است که آدمی با آن خود را از آفتاب می‌پوشاند وپنهان می‌کند، مانند ساختمان ولباس ویا خصوص ساختمان، یعنی مردمی بودند که روی خاک زندگی می‌کردند، و خانه‌ای که در آن پناهنده شوند، وخود را از حرارت آفتاب پنهان کنند نداشتند. ونیز عریان بودند ولباسی هم بر تن نداشتند. واگر لباس وبنا را به خدا نسبت داد وفرموده : ما برای آنان وسیله پوششی از آن قرار ندادیم، اشاره است به اینکه مردم مذکور هنوز به این حد از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و لباسی هم لازم است وهنوز علم ساختمان کردن وخیمه زدن ولباس بافتن ودوختن را نداشتند.
بـعـضـی از مفسران این احتمال را نیز بعید ندانسته‌اند که آنها خانه و مسکنی نداشتند تا آنها را از تابش آفتاب بپوشاند. احـتمال دیگری که در تفسیر این جمله گفته‌اند این است که سرزمین آنها یک بیابان فاقد کـوه و درخـت و پـنـاهـگـاه بـود، و چـیـزی کـه آنها را از آفتاب بپوشاند و سایه دهد در آن بیابان وجود نداشت. در عین حال تفسیرهای فوق منافاتی با هم ندارند.


ساکنان شمال منطقه فتوحات ذی القرنین مردمی بی بهره از کمترین فرهنگ و تمدن بودند: «حتی اذا بلغ بین السدین وجد من دونهما قومـا لا یکادون یفقهون قولا؛ (و همچنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهی غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنی را نمی‌فهمیدند!»

۴.۱ - معنای سد

کلمه سد به معنای کوه وهر چیزی است که راه را بند آورد، واز عبور جلوگیری کند. وگویا مراد از دوسد در این آیه دوکوه باشد. ودر جمله «وجد من دونهما قوما» مراد از «من دونهما» نقطهای نزدیک به آن دوکوه است. وجمله «لایکادون یفقهون قولا» کنایه از سادگی وبساطت فهم آنان است.

۴.۲ - سخن گفتن نشانه تمدن

‌اشاره به اینکه او به یک منطقه کوهستانی رسید و در آنجا جمعیتی (غیر از دو جمعیتی که در شـرق و غـرب یـافـتـه بـود) مـشـاهـده کـرد کـه از نظر تمدن در سطح بسیار پائینی بودند، چرا که یکی از روشنترین نشانههای تمدن انسانی، همان سخن گفتن او است. بـعـضـی نـیز این احتمال را داده‌اند که منظور از جمله «لا یکادون یفقهون قولا» این نیست کـه آنـهـا بـه زبـانهای معروف آشنا نبودند، بلکه آنها محتوای سخن را درک نمی‌کردند، یعنی از نظر فکری بسیار عقب مانده بودند.


۱. توبه/سوره۹، آیه۹۷.    
۲. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۵۰۲.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۸، ص۹۳.    
۴. کهف/سوره۱۸، آیه۹۰.    
۵. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۵۰.    
۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۳۴۲.    
۷. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۵۰۲.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۲۹.    
۹. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۲۶۲.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۳۸۲.    
۱۱. کهف/سوره۱۸، آیه۹۳.    
۱۲. طباطبائی، سیدمحمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۵۰۳.    
۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۵۳۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «فاقدان تمدن».    




جعبه ابزار