• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

غلو درباره اهل بیت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"غلو" در لغت زیادت و بلند شدن را گویند؛ به عبارت دیگر، غلو تجاوز کردن از حد و اندازه است و یا به تعبیری بهتر تجاوز کردن و یا فراتر گذاشتن از اندازه و جایگاه در هر چیز غلو است. غلو دارای مراتبی است که می‌توان آن‌ها را در سه مرتبه مهم درجه‌بندی نمود که عبارت‌اند از:
۱. غلو در مرتبه و مقام الوهیت و خداوندی؛ ۲. غلو در مرتبه و مقام نبوت و پیامبری؛ ۳. غلو در خصوصیتی از خصوصیات مرتبط با صفات و افعال خداوند.

فهرست مندرجات

۱ - فراگیری غلو در مذاهب
۲ - معنای لغوی غلو
       ۲.۱ - دیدگاه راغب
       ۲.۲ - دیدگاه ابن منظور
       ۲.۳ - دیدگاه ابن اثیر
۳ - غلو در قرآن
۴ - دیدگاه شهید صدر درباره مراتب غلو
       ۴.۱ - غلو در مرتبه الوهیت
       ۴.۲ - غلو در مقام نبوت
       ۴.۳ - غلو در صفات و افعال الهی
۵ - دیدگاه سبزواری درباره مراتب غلو
       ۵.۱ - خداوندی غلوکننده
       ۵.۲ - خداوندی شخص خارجی
       ۵.۳ - حلول خداوند در شخص خارجی
       ۵.۴ - فنای شخص خارجی در ذات الهی
       ۵.۵ - فرد خارجی مظهر صفات الهی
۶ - برخورد شیعیان با پدیده غلو
       ۶.۱ - تبیین حق و حقیقت
       ۶.۲ - جدا کردن انحرافات از مسیر توحید
              ۶.۲.۱ - بیان یک روایت
۷ - غلو در روایات
       ۷.۱ - روایتی از امام صادق
       ۷.۲ - روایتی از امام رضا
       ۷.۳ - روایتی دیگر
۸ - دیدگاه علما درباره غلو
۹ - اسباب غلو
۱۰ - شیوه‌های رهایی از غلو
       ۱۰.۱ - تمسک به ثقلین
       ۱۰.۲ - شناخت جهل
       ۱۰.۳ - شناخت راویان غلوکننده
       ۱۰.۴ - مقابله با افکار غلات
       ۱۰.۵ - دوری از محبت افراطی
              ۱۰.۵.۱ - روایتی از امام سجاد
       ۱۰.۶ - آگاهی از توطئه‌های دشمنان
              ۱۰.۶.۱ - بیان یک نکته
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع


پیش از تحقیق و تفحص درباره پاسخ سؤال مورد نظر مقدمتاً باید یادآور شویم که غلو منحصر در مذهبی از مذاهب اسلامی نیست؛ همان‌گونه که در دینی خاص منحصر نیست. پس همان‌گونه که غلو در دین بودایی وجود دارد، در دین یهودیت و مسیحیت نیز موجود است؛ البته باید توجه داشت غلو به مثابه دیدگاهی فردی و شخصی است؛ بدین معنا که در چهارچوب یک فرقه یا ایدئولوژی که دارای تعالیم خاص است، ظهور نمی‌نماید؛ ازاین‌رو مشاهده می‌شود که با فوت غلوکنندگان آن شیوه در غلو نیز محو و نابود می‌گردد؛ پس غلو به اشخاص وابسته بوده و با مرگ ابداع‌کنندگانش محو و نابود می‌شود و تنها اسمی از آن باقی می‌ماند.
[۱] منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۰.
شاید با توجه به این مهم بتوان گفت منشأ و ریشه غلو کفر و الحاد است؛
[۲] منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۱.
چون در دین اصیل که پایه‌های آن را عشق و عقل و ایمان به خداوند بزرگ تشکیل می‌دهد، با فوت صاحب آن دین و رسالت، چنین شیوه‌ای از ایمان‌ورزی پایدارتر و مستحکم‌تر می‌گردد، و این دقیقاً برخلاف غلو است.


بعد از این مقدمه کوتاه باید متذکر شویم غلو در لغت به معنای زیادت و بلند شدن است.

۲.۱ - دیدگاه راغب

در مثل گفته می‌شود آب دهان دانه گیاه را بلند و بزرگ کرد؛ یعنی بیشتر از اندازه‌اش گردانید.

۲.۲ - دیدگاه ابن منظور

در لسان العرب چنین آمده: غلو تجاوز کردن از حد و اندازه است. و یا خارج شدن از حد اعتدال را غلو گویند و گفته شده غلو بلند شدن و تجاوز از حد و اندازه در هر چیز را گویند.

۲.۳ - دیدگاه ابن اثیر

ابن اثیر اصل و ریشه کلمه غلو را به معنای ارتفاع و بلندی می‌داند و نیز تجاوز از حد و اندازه در هر چیز.


خداوند در قرآن کریم مردم را از تمام انواع غلو منع نمود.
[۷] منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۷.
و می‌فرماید: "ای اهل کتاب! غلو نکنید در دینتان و مگویید بر خداوند مگر حق".
در آیه‌ای دیگر در باب غلو در عقاید چنین می‌فرمایند: "ای اهل کتاب! غلو نکنید در دینتان به ناحق و پی‌روی مکنید از خواهش‌های جمعی که از حقیقت در گذشته گمراه شدند و گمراه کردند بسیاری را و گمراه شدند از میانه راه».
خداوند در آیاتی چند عقاید غلوکنندگان را چنین بیان می‌فرمایند: "همانا کافر شدند آنانی که گفتند به‌راستی که خداوند، مسیح پسر مریم است."
و نیز در این آیه می‌فرماید: "آن‌ها که گفتند: خداوند، یکی از سه خداست» (نیز) به یقین کافر شدند. معبودی جز معبود یگانه نیست."
هم‌چنین در آیه دیگر می‌فرمایند: "و یهود گفتند: عزیر پسر خداست."


شهید صدر غلو را دارای مراتبی می‌داند که شرح آن این چنین است:
۱. غلو در مرتبه الوهیت و خداوندی؛
۲. غلو در مرتبه و مقام نبوت؛
۳. غلو در خصوصیتی از خصوصیات مرتبط با صفات و افعال خداوند.

۴.۱ - غلو در مرتبه الوهیت

اما غلو در مرتبه الوهیت و خداوندگاری بدین معناست که شخصی که غلو درباره او صورت می‌گیرد، خداوند است و در بعضی موارد شخص غلوشده شریک خداوند محسوب شده و این شراکت از دو حال خارج نیست، یا به این صورت است که او همسان و هم‌طراز با خداوند قرار دارد یا به گونه‌ای است که او در مرتبه‌ای از مراتب الوهیت جای گرفته است. گاهی نیز غلو در الوهیت به معانی حلول خداوند در چیزی یا اتحاد با او، تفسیر می‌شود که تمام شقوق فوق الذکر کفر است.
نوع اول بدین دلیل کفر است که لازمه چنین اعتقادی انکار خداوند است. کفر بودن قسم دوم به دلیل انکار توحید و یکتاپرستی است و نوع سوم کفر است بدان سبب که بازگشت حلول و اتحاد، به اعتقاد بر الوهیت و خداوندی موجودی غیر خداوند متعال است.

۴.۲ - غلو در مقام نبوت

غلو در مقام نبوت گاهی به گونه‌ای است که شخص غلوشده نسبت به پیامبر از مقام والاتر و برتری برخوردار بوده و به مثابه حلقه ارتباطی و رابطه بین خداوند و پیامبر قلمداد می‌شود و گاهی اوقات به معنای هم‌طرازی و همسانی فرد غلوشده با پیامبر بوده و البته رسالت پیامبر شامل او نمی‌شود که هر دو نوع آن کفر است؛ چراکه با معنای تثبیت شده شهادت و گواهی به رسالت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از سوی مکلفان منافات دارد.

۴.۳ - غلو در صفات و افعال الهی

اما غلو در صفات و افعال به معنای نسبت دادن صفت یا فعلی به شخصی که در آن حد و اندازه نبوده و او مصداق اسناد چنین صفت و فعلی نیست. اگر اختصاص صفت یا فعل مذکور به خداوند از ضروریات دین باشد، این قسم تحت عنوان انکار ضروریات دین قرار گرفته و کفر بوده، در غیر این صورت کفر نخواهد بود.


همان‌گونه که شهید صدر (رحمة‌الله‌علیه) غلو را بر چند نوع تقسیم نموده و انواع آن را بیان داشتند، جناب مرحوم سید عبدالاعلی سبزواری غلات و غلوکنندگان را بر پنج گروه تقسیم نموده و بدین شرح بیان داشته‌اند:

۵.۱ - خداوندی غلوکننده

اول: اعتقاد بر خداوندگاری کسی که غلو درباره او صورت می‌پذیرد. غلوکننده می‌پندارد که او پروردگار ازلی و قدیم بوده و جز او خدایی نیست. با قاطعیت تمام باید گفت کسی که چنین پندارد، منکر خداوند بزرگ بوده و از این جهت کافر است.

۵.۲ - خداوندی شخص خارجی

دوم: اعتقاد بر خداوندی شخص خارجی، همراه باور به واجب الوجود بودن او که از این جهت می‌توان چنین اعتقادی را شرک و معتقد آن را مشرک دانسته و حکم فقهی نجاست را بر او جاری نمود؛ چراکه خداوند را شریک و همتایی در الوهیت نیست، و این در حالی است که معتقد به این باور برای خداوند شریکی در پروردگاری و کیفیت هستی او، قائل شده است.

۵.۳ - حلول خداوند در شخص خارجی

سوم: اعتقاد بر حلول خداوند در شخص خارجی، که نتیجه قهری آن اسناد تمام افعال مربوط به انسان، به خداوندی است؛ افعالی چون خوردن، نوشیدن، خوابیدن و غیره از اعمال مختص ذات انسانی که باید گفت چنین پنداری از آن‌جا که انکار ضروریات دین را در پی دارد، کفر است. البته عقل سلیم، خداوند سبحان را منزه از این عوارض جسمانی می‌داند.

۵.۴ - فنای شخص خارجی در ذات الهی

چهارم: اعتقاد بر فنای شخص خارجی در ذات خداوند متعال، (پر واضح است که مقصود ایشان فنای روحانی نیست؛ چون نه‌تنها غلو نبوده، بلکه ناشی از عظمت روح است.) که می‌توان حکم به کفر چنین فردی داد؛ چون ضروریات دین را انکار نموده است.

۵.۵ - فرد خارجی مظهر صفات الهی

پنجم: اعتقاد بر آن‌که فرد خارجی مظهر صفات خداوند بزرگ بوده و این مقام از سوی پروردگار متعال به او اعطا شده و حضرت قدسش او را در این مقام تأیید کرده است. (لازم به تذکر است که قسم پنجم از سوی محققان مورد انکار قرار گرفته و از مصادیق غلو شمرده نشده است.) البته ناگفته پیداست مقتضای اطلاق اقرار به شهادتین، اسلام چنین شخصی است.
[۱۴] مهذب الاحکام، سبزواری، ج۱ ص۳۸۴ – ۳۸۳.



با مراجعه به میراث گران‌قدر شیعه درمی‌یابیم که پدیده غلو با هجوم و واکنش شدیدی از سوی شیعیان در تمام سطوح مواجه شده و در صدر مقابله‌کنندگان، ائمه شیعه (سلام‌الله‌علیهم) قرار دارند. البته نبی مرسل (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) گوی سبقت را از ایشان در مواجه با چنین افکار منحرفی ربوده‌اند و این مهم را از دو طریقِ تبیین حق و حقیقت، هم‌چنین جدا کردن هرگونه انحراف و کژروی از مسیر مستقیم و نورانی توحید و یکتاپرستی صورت تحقق دادند.

۶.۱ - تبیین حق و حقیقت

در محور نخست مشاهده می‌کنیم که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با استناد به آیات قرآن کریم تمرکز بسیار زیادی در مسئله توحید با تمام مراحل و مراتب آن داشته‌اند. روایات متعدد و هم‌چنین تفاسیر مختلف عالمان شیعه، خود حکایت از این مهم دارد که با مراجعه به آن‌ها می‌توان به حقانیت این مسئله گواهی داد.
[۱۵] مراجعه شود به مفاهیم قرآن، سبحانی، جعفر.


۶.۲ - جدا کردن انحرافات از مسیر توحید

در محور دوم نیز مشاهده می‌شود که رسول خاتم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) از هرگونه عمل انحرافی در مجامع اسلامی جلوگیری نموده‌اند. منابع حدیثی سرشار از برخوردهای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) با پدیده غلو است. به عنوان مثال می‌توان به این روایت اشاره نمود:

۶.۲.۱ - بیان یک روایت

ابا رافع قرظی و سید نجرانی خطاب به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) عرض کردند: ‌ای محمد! آیا می‌خواهی تو را بپرستیم و تو را خدا بخوانیم؟! پیامبر در پاسخ فرمودند: "پناه بر خدا! نمی‌پرستیم جز خدای یگانه و امر نمی‌نماییم به پرستش غیر او،؛ پس من به چنین چیزی مبعوث نشدم و بدان امر نشدم."


و ائمه با اتخاذ مشی پیامبر، با غلوکنندگان چنان برخورد شدیدی اعمال کردند که با هیچ گروه دیگری چنین مقابله و برخوردی را انجام ندادند. در این‌جا تنها به بعضی از موارد که در روایات مختلف و معتبر آمده، اشاره می‌نماییم:

۷.۱ - روایتی از امام صادق

امام صادق (علیه‌السلام) چنین می‌فرمایند: "نزدیک‌ترین چیزی که انسان را از ایمان و اعتقادات سلیمش خارج می‌کند، هم‌نشینی با غلوکنندگان و شنیدن سخنان ایشان، هم‌چنین تصدیق و تأیید پندارهایشان است؛ همانا پدرم از پدرش و او نیز از جدش رسول خدا چنین روایت می‌فرمود: دو گروه از امت من سودی از اسلام نجستند، غلوکنندگان و قدریه".

۷.۲ - روایتی از امام رضا

در روایتی دیگر ابوالحسن امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: "خدا لعنت کند غلوگویان را؛ با ایشان هم‌نشین نشوید و تأییدشان مکنید و دوری جویید از اینان که خداوند متعال از اینان دوری جسته است.

۷.۳ - روایتی دیگر

۳. ابوهاشم جعفری می‌گوید: از حضرت رضا (علیه‌السلام) درباره غلوکنندگان و مفوضه سؤال کردم؛ حضرتش چنین پاسخ دادند: "غلوکنندگان کافر و مفوضه مشرک‌اند؛ هم‌نشینی، اختلاط نمودن، اعتماد کردن، هم‌پیاله بودن، ارتباط داشتن، ازدواج کردن، پناه دادن، اطمینان نمودن، تأیید و کمک کردن به ایشان حتی به اندازه سر سوزنی موجب خروج از ولایت خداوند و رسولش و ولایت ما اهل بیت می‌گردد.
البته روایات در این زمینه بسیار است به ذکر همین تعداد کفایت می‌نماییم.


اما فقهای عالی مقام شیعه اجماع و اتفاق نظر به کفر و خروج غلات از دین، داشته و دارند.

در عروة الوثقی چنین آمده: در نجس بودن غلات، ناصبیون و خوارج اشکالی نیست.
در وسیلة النجاة این چنین آمده است: غسل میت کافر و نیز فردی از طایفه مسلمانان که به کفرش حکم شده؛ مانند خوارج، نواصب و غلوکنندگان جایز نیست.
[۲۲] موسوی اصفهانی، ابوالحسن، وسیلة النجاة، همراه حواشی امام خمینی، ص۶۳.


اکنون پس از پاسخ به بخش اول پرسش به قسمت دوم آن یعنی چیستی اسباب و اهداف غلو، و نیز چگونگی رهایی مسلمان شیعه از این بلای فکری می‌پردازیم.


هنگامی که اسباب و اهداف غلو را شناختیم، قطعاً گستره و دامنه خطر پنهان‌شده را در درون آن خواهیم شناخت؛ ازاین‌رو اسباب غلو، عبارت‌اند از:
۱. محبت افراطی و بیش از حد؛
۲. انحطاط فکری و بینش سطحی پایین؛
۳. آرزوها و طمع‌ورزی‌ها و غارت اموال مردم.
می‌توان به جرئت گفت انگیزه بعضی غلات در اظهار غلو، طمع‌ورزی در اموال مردم و تسلط بر حقوق شرعی بوده که ائمه (علیهم‌السلام) در برخی روایات به این صفت اشاره نموده‌اند. امام حسن عسکری در مذمت بعضی از غلوکنندگان چنین می‌فرمایند: "لعنت خدا بر آنان که به نام ما اموال مردم را تصاحب می‌نمایند."
و این مهم نزد اصحاب و پیروان راستین امامان شیعه نیز آشکار و واضح بوده است. شریک بن عبدالله نخعی کوفی چنین می‌گوید: آنان (غلات) گروهی‌اند که احادیث دروغین به امام صادق نسبت می‌دادند تا اموال و دراهم مردمان را تصرف کنند.
۴. ناهنجاری‌های اخلاقی و بی‌مبالاتی نسبت به ارزش‌های اسلامی: برخی غلوگویان در پوشش غلو، حرام‌ها را حلال می‌کردند.
۵. تأویلات و تفاسیر غلط و غیر واقعی از متون دینی.
۶. عوامل تشکیلاتی و سازمان‌دهی شده؛ مانند نفوذ پیروان ادیان مختلف در میان مسلمانان سست‌ایمان، مسامحه و حتی همراهی حاکمان با غلوکنندگان و پشتیبانی و حمایت حاکمان از اعمال ویرانگر و منحرف از دین غلات همان‌گونه که در بابیه و بهائیه اتفاق افتاد.
[۲۵] منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۰۱ ـ ۱۱۶.



با استفاده از شیوه‌های مختلفی می‌توان از غلو رهایی جست که مهم‌ترین آن‌ها، عبارت‌اند از:

۱۰.۱ - تمسک به ثقلین

تعریف دقیق و مشخص نمودن حدود و ثغور مرجعیت دینی و به کار بستن وصیت و سفارش مهم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)؛ یعنی تمسک به ثقلین. اگر بخواهیم راه صحیح دین‌داری را از ضلالت و گمراهی بیابیم باید طبق وصیت نبی مرسل (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به کتاب و عترت تمسک جوییم؛ پرواضح است که تمسک جستن به کتاب و اهل بیت (علیهم‌السلام) با پی‌روی از عالمان عامل و پرهیزکار ـ که قرآن و عترت با به بهترین و کامل‌ترین وجه ممکن می‌شناسند ـ صورت تحقق پیدا می‌کند و مصداق آشکار چنین عالمانی، حکیمان و مراجع بزرگ دینی‌اند.

۱۰.۲ - شناخت جهل

شناخت عللی که منجر به ظهور پدیده غلو می‌گردند که مهم‌ترین آن جهل است. جهل نقشی اساسی در ظهور و ایجاد بدعت و افکار منحرف ایفا می‌نماید؛ از‌این‌رو بر انسان لازم است در دو بُعد به سلاح علم مسلح گردد. بُعد اول همانا شناخت کامل و دقیق خداوند و اطلاع یافتن بر مراتب توحیدی است که به وسیله مراجعه و مطالعه همه‌جانبه عمیق و حقیقت طلبانه کتب عرفانی، فلسفی و کلامی معتبر که با قلم عالمان و اندیشمندانی تدوین و نگارش یافته باشد که درک کاملی از خدا، انسان و هستی داشته باشند. جنبه دوم شناخت ائمه (علیهم‌السلام) و مقام آنان نزد خداوند (البته منظور چگونگی رابطه آنان با خالق یکتا است) و شعار اصلی ائمه (علیهم‌السلام) که آن را مکرراً تکرار کرده‌اند، عبودیت و بندگی خدای یگانه است؛ ازاین‌رو امامان شیعه چراغ هدایت انسان به سوی خداوند و بندگان با کرامت حضرت حق‌اند.

۱۰.۳ - شناخت راویان غلوکننده

اعتماد نکردن بر روایاتی که راویان آن‌ها غلات بوده که لازمه این مهم، شناخت راویان غلوکننده در منابع علم رجال است. (مثل رجال کشی، طوسی و معجم الرجال الحدیث از خویی، ابوالقاسم).

۱۰.۴ - مقابله با افکار غلات

مقابله با افکار غلات است که به وسیله طرح افکار صحیح محقق می‌شود.

۱۰.۵ - دوری از محبت افراطی

دوری از کشیده شدن به ورطه محبت افراطی، زیاده‌روی در محبت یا عدم درک صحیح از حدود و چهارچوب آن، باعث ایجاد افکار منحرف می‌گردد؛ از‌این‌رو ائمه، ما را از این راه نادرست بر‌حذر داشته‌اند.

۱۰.۵.۱ - روایتی از امام سجاد

امام زین‌العابدین در مذمت این‌گونه محبت چنین می‌فرمایند: "همانا یهود دوست داشتند، عزیر (علیه‌السلام) را تا آن‌جا که چه سخنان غلو‌آمیزی درباره او نگفتند، در حالی که نه عزیر از ایشان بود و نه اینان از عزیر؛ و نصرانیان دوست می‌داشتند عیسی (علیه‌السلام) را و چه گفته‌های غلوآمیز درباره او بر زبان جاری نکردند، در حالی که نه عیسی از ایشان بودند و نه عیسی (علیه‌السلام) از اینان و همین سنت نیز در مورد ما جاری خواهد گردید. گروهی از شیعیان، ما را دوست خواهند داشت، تا آن‌جا که می‌گویند آن‌چه یهودیان درباره عزیر (علیه‌السلام) گفتند و آن‌چه نصرانیان درباره عیسی گفتند، پس اینان از ما نیستند و ما نیز از ایشان نیستیم."

۱۰.۶ - آگاهی از توطئه‌های دشمنان

هوشیاری و دقت نظر در سازمان‌دهی و تغذیه فکری و پشتیبانی همه‌جانبه دشمنان در طرح افکار منحرف؛ ازاین‌رو بر ما لازم است آگاهی کامل و دقیقی از توطئه‌ها و دسیسه‌های دشمنان در طراحی و پرورانیدن افکار مخرب و منحرف در محافل جامعه اسلامی داشته باشیم.
ایجاد فرقه بابیه و بهائیه از مصادیق بارز چنین توطئه‌ها و سازمان‌دهی شوم دشمنانی چون روسیه و انگلستان هستند. نقش سفارت انگلیس و روسیه در حمایت و پشتیبانی از بابیه و بهائیه در تاریخ ثبت شده
[۲۷] همتی، همایون، بابیون و بهائیون، ص۳۷-۳۸.
همان‌گونه که نقش سفارت بریتانیا در حمایت از فرقه قادیانه در هند محفوظ است.
[۲۸] ابوالاعلی مودودی، المسئلة القادیانیة، ص۷۶.
[۲۹] شهرستانی، هبة الدین، المعجزة الخالدة، ص۱۷.


۱۰.۶.۱ - بیان یک نکته

البته نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت، آن است که باید با موشکافی و دقت نظر علمی غلو را از غیر غلو تشخیص داد؛ چراکه پاره‌ای از قضایا و مسائل که در نگاه ابتدایی غلو فرض می‌شوند مانند فرض پنجم در کلام مرحوم سبزواری، غلو نبوده و حتی دارای معانی بسیار عمیق و دقیق در معارف اسلامی‌اند که با دقت و تفکر، شناسایی آن از غلو میسر خواهد بود.


۱. منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۰.
۲. منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۱.
۳. اصفهانی، راغب، مفردات راغب، ص۶۱۳.    
۴. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان عرب، ج۱۵، ص۱۳۳.    
۵. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان عرب، ج۱۵، ص۱۳۳.    
۶. ابن اثیر، النهایه، ج۳، ص۳۸۲.    
۷. منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۷.
۸. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۷۷.    
۱۰. مائده/سوره۵، آیه۱۷.    
۱۱. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
۱۲. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۱۳. صدر، محمدباقر، بحوث فی شرح عروة الوثقی، ج۳، ص۳۰۷.    
۱۴. مهذب الاحکام، سبزواری، ج۱ ص۳۸۴ – ۳۸۳.
۱۵. مراجعه شود به مفاهیم قرآن، سبحانی، جعفر.
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۶۲.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۷۰.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۷۳.    
۱۹. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۷۳.    
۲۰. صدر، محمدباقر، بحوث فی شرح عروة الوثقی، ج۳، ص۳۱۰.    
۲۱. طباطبایی ییزدی، محمدکاظم، عروة الوثقی، ج۱، ص۱۴۵.    
۲۲. موسوی اصفهانی، ابوالحسن، وسیلة النجاة، همراه حواشی امام خمینی، ص۶۳.
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۳۱۸.    
۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۳۰۲.    
۲۵. منصوری، سعد متعب، الغلو و الموقف الاسلامی، ص۱۰۱ ـ ۱۱۶.
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۲۸۸.    
۲۷. همتی، همایون، بابیون و بهائیون، ص۳۷-۳۸.
۲۸. ابوالاعلی مودودی، المسئلة القادیانیة، ص۷۶.
۲۹. شهرستانی، هبة الدین، المعجزة الخالدة، ص۱۷.



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «غلو درباره اهل بیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۷.    






جعبه ابزار