عقل و عشق یا مناظرات خمس (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«عقل و عشق یا مناظرات خمس»، از آثار حکیم و عارف و
فقیه و
شاعر و ادیب مشهور، صائن الدین علی بن محمد ترکه اصفهانی (۷۷۰- ۸۳۵ ق)، به زبان فارسی است و در میان رسایل متعدد
عقل و عشق که در حوزه عرفان و ادب فارسی نگاشته شده، جایگاه ویژهای دارد.
این کتاب، در
سال ۸۰۸ ق، به اتمام رسیده است و درباره نام آن باید گفت که در فهرستهای نسخ خطی معمولا به نام «عقل و عشق یا مناظرات خمس» مضبوط است و خود صائن الدین، به عنوان «کتاب مناظرات»، از آن یاد میکند. به نظر میرسد عنوان «عقل و عشق»، به سبب موضوع رساله و عناوین فصلها، مشهورتر باشد. این نام و نیز عنوان «گلشن»، در پایان برخی نسخهها آمده است.
ساختار و محورهای اصلی کتاب حاضر به ترتیب چنین است:
۱. مقدمه محقق؛
۲. مقدمه مؤلف؛
۳. متن کتاب، شامل چند
مناظره به شرح زیر:
الف) مناظره اصحاب شیخ عقل با اعوان سلطان عشق؛
ب) مناظره وهم با عقل و اصحابش؛
ج) مناظره سمع و بصر؛
د) مناظره و مقابله عاشق و معشوق.
۴. تعلیقات و توضیحات.
رساله عقل و عشق همچون دیگر آثار صائن الدین، به سبکی منشیانه همراه با انواع صور
خیال از
تشبیه ،
استعاره ،
کنایه و مجاز و صنایع مختلف ادبی مانند جناس، تناسب،
تضاد ، تلمیح، ترصیع، سجع و موازنه نگارش یافته است. آوردن آیات، احادیث، اشعار و امثال به گونهای که مکمل سخن باشند- نه فقط شاهد مثال- از دیگر خصوصیات سبکی صائن الدین است. ویژگی اخیر، موجب نوعی اطناب در سخن میشود که در همه آثار صائن الدین وجود دارد و متاثر از سنت ادبی رایج در نثر قرن هشتم و نهم هجری است.
صائن الدین دارای نثری آهنگین و موزون است. از آنجا که در
نثر - برخلاف نظم- قالبهای معین و بحور قانون مند برای رعایت وزن وجود ندارد، نثر موزون ارزش ادبی والایی پیدا میکند و لذا آثار صائن الدین از این دیدگاه نیز شایان توجه و بررسی است.
قبل از هر چیز باید گفت: سبک رمزی- تمثیلی رساله و شخصیت انسانی بخشیدن به قوای بشری و انتخاب قالب روایی در بیان مطالب، امتیاز خاصی به این اثر میبخشد و آن را در زمره آثار شایان توجه ادب فارسی قرار میدهد.
صائن الدین، رساله عقل و عشق را در قالب داستانی دل نشین و متاثر از داستانهای رمزی
ابن سینا (حی بن یقظان، رساله الطیر و سلامان و ابسال) و به خصوص آثار
سهروردی (همچون مونس العشاق، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ و قصه الغربة الغربیة)، نگاشته است.
در این گونه داستانهای حکمی و عرفانی، صور
خیال و آرایههای ادبی، نقش ویژهای در انتقال مفاهیم فلسفی و عرفانی بر عهده میگیرند و از حد زینت و زیبایی کلام فراتر رفته، جزء ذاتی بیان در اثر ادبی میشوند؛ چنان که بدون آنها مقصود نویسنده مکتوم میماند و حق مطلب گزارده نمیآید.
مؤلف، در مقدمه ادبی و منشیانه، با ابراز محبت و عشق به معشوق ازلی و ابدی و مدح و ثنای او، عاشقانه گفته و نوشته است که سخن دلش را میخواهد بگوید؛ نه کلام این و آن را و به تعبیر خودش:
عاریت کس نپذیرفتهام آنچه دلم گفت بگو گفتهام
خوان تو را این دو نواله سخن دست ندیده ست به او دست کن
گر نمکش هست بخور نوش باد ورنه ز یاد تو فراموش باد.
بنابراین، مقدمه نویسنده، علمی نیست و بیشتر ذوقی است، پس در آن، روش و اهداف و زمینههای پیدایش کتاب و نیز زمان و مکان و مشخصات آن، به صورت روشن تبیین نشده است.
مؤلف، پس از مقدمه زیبا و ادیبانه خویش، وارد اصل بحث شده است. مباحث او در این رساله، بیش از هر رساله دیگر وی، شامل ارزیابیهای او درباره
عقل و خرد آدمی است. در این رساله میبینیم که عقل از طرف غربی قدس آمده و در وسط اقلیم چهارم که منسوب به حیوان است، رخت اقامت افکنده و همه را به ربقه طاعت و انقیاد خود کشیده است.
«عقل»، در تربیت اصحاب خویش، به سه شیوه متوسل میشود: گاهی با
آیات ،
احادیث و مظاهر شرعی که یادآور شیوه متشرعان است، به زدودن آلایش ادراکات ایشان میپردازد و گاهی به روش مشائیان، آنها را متوجه تنزیه میکند و زمانی به پیروی از اشراقیان، تقدیس را مد نظر قرار میدهد. هرچند اینها راههای متداول شناخت و شیوههای مصون سازی آن از خطاست، اما از دیدگاه صائن الدین، کافی و وافی به مقصود نیست، لذا میبینیم در این داستان دل انگیز، لشکر عشق را میآراید تا مملکت عقل را فروگیرد و نقود معرفتش را به محک زند.
در آغاز، «نغمه» از سوی عشق، به دیار عقل گسیل میشود تا ضمن شناسایی آن دیار، پیام عشق را مبنی بر انذار متمردان و دعوت به انقیاد، بدیشان ابلاغ کند. «
خیال» از جانب عقل، مامور پاسخ گویی میگردد. او ضمن ستایش از عقل که در واقع ستایش خردگرایان و حکما از آن است،
استدلال میکند که چون مقام خلیفة اللهی و نفخه الهی از آن شیخ عقل است، او لایق سجود است و گستاخی و بی حرمتی به آستانش روا نیست.
عشق، دیگر بار کلام را در ملابس کتابی، به سوی عقل میفرستد و او با بیان سمبلیک، ضمن معرفی خود و قوم خود، به تفصیل از میراث
نبوت و ختم
ولایت سخن میگوید که بدیشان سپرده شده است و عقل را پند میدهد که از سر مخالفت برخیزد و به آستان بوسی عشق شتابد تا مورد قهر او واقع نشود. وزیر
خیال به اشاره عقل پاسخ میدهد که در مجلس عقل، علوم طبیعی و الهی و استدلالات دور از برهان و یقین ارزشی ندارد. اگر عشق بخواهد با علوم ادبی و خطابی و به تسلط و اجبار پیش آید، به مقابله برخواهیم خاست.
بار دیگر، «الهام»، از سوی عشق و «قوه نظری»، از سوی عقل، به رسولی به سرزمین مقابل میروند و گفت وگوهای رمزی صورت میگیرد. سرانجام عقل و اصحابش به استحکام قلاع که رمز طاعات،
عبادات و تزهد است، میپردازند و آماده نبرد میشوند و عشق، لشکر معشوق را روانه مملکت عقل میکند.
«حسن»، دروازه نظر را و «نغمه»، سرحد صماخ را میگیرد.
جنگ پیش میرود و «
خیال» مقاومت میکند. عقل درمی یابد که تاب مقاومت نیست، لکن امیدوار است که به نیروی زهد و صبر بر آنان غلبه یابد. سرانجام مقاومتها فرومی ریزد. عقل با اصحاب مشورت میکند.
خیال، هم چنان بر تقبیح اعمال پیروان عشق و پایداری در برابر آنان اصرار میورزد. «وهم»، معتقد است که پایداری بیهوده است و به شکست میانجامد و باید به استقبال لشکر عشق رفت. عقل، سخت میرنجد و او را سرزنش میکند و به خلوت خویش رفته، با «حدس» که از مقربان اوست، به مشورت میپردازد. «حدس» میگوید: چنین مینماید که
سلطنت عشق، بی توفیق ربانی و تایید الهی نیست.
ناگهان از سرحد صماخ، آوازه برمی آید که یکی از پیشروان قوشون نغمه، وهم را به نیرنگ و افسون جذب کرده و برده است. وهم از طرف عشق نواخته میشود.
«وجد» و «درد»، مامور حمله به سرحدات عقل میشوند و اوضاع مملکت او را از هم میپاشند. عقل چون لشکر خود را شکست خورده میبیند،
شمشیر و
کفن در دست، به آستان عشق پناه میبرد و عذر تقصیر میخواهد. آفتاب طلعت معشوقی از برج
خیال عاشق طالع میگردد. عقل، معزول و قضای جزئیات امور به وهم واگذار میشود و همه اعیان و وجوه، در تحت حکم او درمی آیند. وهم، منصب و جاه مییابد، لکن قواعد مملکت وجود عاشق، روزبه روز، به انحطاط میرود و نظم امور از هم میپاشد. «کرم»، مامور میشود که بر جرایم عقل قلم عفو کشد و بدو وزارت بخشد. عقل به رتق و فتق امور میپردازد.
اهالی مملکت وجود عاشق، همگی در رضایت و شادی به سر میبرند. «
خیال»، «وهم»، «نظر»، «ذاکره»، «حس»، «بصر»، «سمع»، «لسان»، «شم» و «لمس»، هر یک به امور دل خواه خویش میپردازند.
پس از چندی، میان قوای مختلف وجود عاشق، مناظره درمی گیرد. وهم، با عقل و قوه نظر و
خیال درمی افتد و سامعه، با باصره به جدال برمی خیزد. هر یک از آنان در صدد اثبات فضل خویشند و دلایلی که میآورند در
حقیقت بیان مسائل و مباحث مطروحه در
عرفان است که صورت تمثیلی یافته است.
چون بارگاه حضرت معشوقی آلوده به مناظرات و مجادلات میشود، فرمان میآید که فراشان عزت، گرد اکوان و تعینات را از بارگاه کبریا بروبند. درد، حزن و اشتیاق لشکر میکشند و
آتش در مملکت وجود عاشق و تعینات کونی او میزنند و همگی را بر خاک خواری مینشانند تا موانع کمال انسانی از میان برداشته شود. پس از این فقر و فنا، همگی عنان اختیار به خدمت معشوق میسپارند.
در آن میان، عقل که در گذشته نیز با تنزه و تقدس نسبتی داشت، از دیگران ممتاز میشود و در خلوت معشوق راه مییابد. وقتی که آوازه این امتیاز در عالم میافتد، غمازی واشیان و ملامت لاحیان در میان میآید و موجب ناز معشوقی و نیاز عاشقی میگردد.
غیرت معشوقی، بقیهای را که از وجود عاشق مانده است، غارت و به کلی متلاشی میسازد؛ در نتیجه، عاشق از درکات بعد و غیبت، به درجات مقاربت و مخاطبت ترقی میکند و معشوق،
صبر و اصحابش را مانند قناعت، توکل، ورع، شکر و رضا، به یاری او میفرستد.
عاشق در اثر سکر توجه و خطاب معشوق، از مبادی آداب عدول میکند و در مناظرات دل پذیری که صورت میگیرد، گاهی به شکر و زمانی به شکایت زبان میگشاید تا آنکه معشوق به جور و عتاب و عاشق کشی برمی خیزد که: «آیا هنوز در طلب تعین خود هستی که از خرابی آن شکایت میکنی؟! حال آنکه باید قلندرانه از سر خواسته هایت برخیزی». عاشق، نادمانه تضرع میکند که من از آغاز راضی به هلاکت بودم، لکن چاوشان کبریا مرا بدان هدیه ناچیز ملامت میکردند و حال اگر جانم مورد قبول معشوق باشد، نهایت نیک نامی من است. معشوق، وی را به سبب جسارتی که نشان داده است، از خود میراند و دیگر بار، به خاک خواری اش مینشاند.
چون معشوق از وجود عاشق رخت برمی بندد و التفات خود را از او برمی گیرد، دچار تفرقه اش میکند؛ در نتیجه، قوای مملکت عاشق در صدد اظهار وجود برمی آیند و عقل و اصحابش دوباره به محافظت مملکت مشغول میشوند. عاشق از مشاهده اوضاع، در حیرت و سرگشتگی میافتد و با زبان حال و اشتیاق، به حضرت معشوق مینالد تا سرانجام عزت معشوقی با شمشیر
غیرت به منع عمال مملکت عاشق میپردازد. برخی از این عمال مانند سمع و پیروانش که همیشه در طاعت معشوق بودند، به تضرع و شفاعت پیش میروند و از خزانه وهب معشوق به انواع نوازش، محسود دیگران واقع میشوند.
والی کرم، به تحقیق و تفتیش درباره مفسدان مملکت میپردازد و علت فساد را در
حسد مفسدان بر مقتولان جفای معشوق مییابد. با التفات کرم، همه قوای مخالف متحد و مؤتلف میشوند و فضای باصفا حاصل میگردد؛ در نتیجه، رایات فتح معشوق متوجه مملکت وجود عاشق میشود و از تعینات تفرقه احوال، نه عین میماند و نه اثر. آفتاب حقیقت، طالع میشود، احکام عاشقی و معشوقی از میان میرود و سلطان عشق مطلق به ظهور میرسد.
صائن الدین در چند جای داستان عقل و عشق، فرصت مناسب تری مییابد تا قلم توانای خویش را در عرصه رمز و سمبل جولان دهد؛ از آن جمله است زمانی که نغمه در مجلس عقل، به معرفی نژاد خود، صوت میپردازد و با بیانی کاملا رمزی، از کیفیات مسموع، اعراض نه گانه و مقولات عشر که از موضوعات
فلسفه و منطق است سخن میگوید. دیگر، هنگامی که کلام قوم خود را به عقل و اصحابش معرفی میکند، در واقع عقاید حروفی و احصایی صائن الدین را باز مینماید. هم چنین پس از بازگشت از دیار عقل، در مجلس عشق به توصیف ساختمان و دستگاه چشم میپردازد. قوه نظری هم در مجلس عشق، ساختمان بدن
انسان ، حواس ظاهری و باطنی و جایگاه هر یک را به طور رمزی و مفصل وصف میکند.
تقابل عقل و
عشق که از شایعترین مضامین و شیرینترین درون مایههای ادبیات عرفانی است، در رساله «شرح نظم الدر» نیز مورد توجه صائن الدین بوده است. رساله مزبور و رساله «عقل و عشق» تقریبا به طور هم زمان نوشته شدهاند. «عقل و عشق»، در
سال ۸۰۸ ق و دو سال پس از پایان «
شرح نظم الدر » به اتمام رسیده است، لکن صائن الدین در وصل نهم «شرح نظم الدر»، خواننده را به مطلبی در کتاب «مناظرات» (عقل و عشق)، ارجاع میدهد. این نکته، نشان گر آن است که لااقل بخشهایی از «عقل و عشق»، هم زمان با تالیف مقدمه «شرح نظم الدر» نگارش یافته بوده است. مطالب مشترک در این دو رساله، قابل توجه است و از دیدگاهی میتوان گفت که آنها مکمل یک دیگرند، البته رساله «عقل و عشق» از استقلال بیشتری برخوردار است، زیرا «شرح نظم الدر» بر اساس متن قصیده تائیه
ابن فارض نوشته شده و این امر، نوعی محدودیت برای شارح ایجاد میکرده است.
صائن الدین، از اندیشمندانی است که در نزدیک ساختن اشراق، عرفان، فلسفه و
شریعت به یک دیگر کوشیده است و از زمینه سازان ظهور
حکمت متعالیه ملا صدرا به شمار میرود...
وی آرای مذاهب مختلف اسلامی را به خوبی میدانست و در موارد مقتضی به بازگویی آنها میپرداخت.
وی در بیشتر دانشهای روزگار خود، از جمله در حکمت و عرفان و
فقه و
کلام و
شعر و حروف و نقطه و اعداد و
جفر ، تبحر داشته و در هر یک از آنها تالیفاتی دارد. اندیشهها و آرای وی، یکی از مراحل مهم تکامل و پیشرفت حکمت و عرفان اسلامی به شمار میآید.
برخلاف این عقیده شایع که حکمت اسلامی در
قرن ششم با ابن رشد به پایان رسیده، آثار صائن الدین، نشان دهنده تداوم آن در ایران است. صائن الدین مهمترین حلقه رابط میان ابن سینا و غزالی و سهروردی و
ابن عربی و
خواجه نصیر الدین طوسی از یک سو و حوزه فلسفی
اصفهان و حکمت متعالیه صدر المتالهین شیرازی از سوی دیگر است. وی یکی از شخصیتهای مؤثر و بانفوذی بود که قبل از ملا صدرا در صدد تلفیق حکمت اشراقی و مشائی و عرفانی برآمد.
او، نواده ابو حامد صدر الدین است و کتاب جدش به نام «قواعد التوحید» را شرح کرده و اسم شرحش را «
تمهید القواعد » گذاشته است. «تمهید القواعد»، از مهمترین کتابهای درسی عرفان نظری به شمار میرود که شروح و تعلیقات بسیاری نیز بر آن نوشته شده است. صائن الدین در کتاب حاضر، تفصیل بحث «تطبیق بین عالم کبیر و عالم صغیر» را به کتاب «تمهید القواعد» ارجاع داده است.
مصحح محترم، در باره سند روایت «الفقر فخری» که مؤلف به آن استناد کرده
و صوفیان نیز آن را به وفور نقل کرده و به
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم منسوب میدارند، توضیحی ارائه داده و با ذکر این مطلب که محدث ارموی، آن را مجعول شمرده
و سخن مزبور را فاقد ارزش حدیثی دانسته، یادآوری کرده که حاج
شیخ عباس قمی ، در «
سفینة البحار »، جمله «الفقر فخری و به افتخر علی سائر الانبیاء» را همانند عبارت «اللهم احینی مسکینا و امتنی مسکینا و احشرنی فی زمرة المساکین»، حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دانسته و توضیح میدهد که گرچه این احادیث با آنچه
اهل سنت در نکوهش فقر روایت کردهاند، مانند: «کاد الفقر ان یکون کفرا»، «الفقر سواد الوجه فی الدارین» و «تعوذ من الفقر» منافات دارد، اما میان این دو دسته
احادیث را میتوان جمع کرد، زیرا آن فقری که مستلزم اجتناب است و باید از آن به خدا پناه برد، فقری است که انسان به خاطر آن نتواند نیازهای اولیه را هم برآورده کند و در نتیجه محتاج مردم شود، اما آنچه که موجب فخر پیامبر است، فقر و نیاز او به خداوند است، زیرا هیچ یک از پیامبران نتوانستهاند به اندازه پیامبر اسلام از دنیا منقطع شوند و به حضرت الوهیت تقرب جویند؛ ازاین رو، فقر او از فقر همه انبیا کامل تر بوده است. شیخ عباس قمی اشاره میکند که غزالی، راوندی و مجلسی هم به این مفاهیم توجه داشتهاند.
درباره محتوای رسالههای شیرین و خواندنی مناظره عقل و عشق و سرانجام این مناظرات در ادبیات فارسی و عربی، نظر استاد
شهید مطهری بسیار راه گشا و سرنوشت ساز و تامل برانگیز است: «چون کسانی که وارد این بحث شدهاند اغلب خودشان اهل عرفان بودهاند، همیشه عشق را بر عقل پیروز کردهاند.».
منظور استاد این است که هیچ یک از این دو، برتری مطلق بر دیگری ندارد، بلکه هر یک از جهت خاصی ترجیح دارد؛ بنابراین، عقل و عشق مانند
زن و مردند که مکمل یکدیگرند و تفضیل هر کدام بر دیگری، نسبی است و نمیتوان هیچ کدام را از همه جهات برتر شمرد و در نتیجه، نظر عارفانه ترجیح عشق بر عقل، یک سویه نگری و برخلاف اعتدال است و قابل دفاع نیست.
سرکار خانم، دکتر اکرم جودی نعمتی، کتاب «عقل و عشق یا مناظرات خمس» را بر اساس ده نسخه خطی مربوط به سدههای مختلف، تصحیح و همراه با مقدمهای سودمند و افزودن واژه نامه و فهارس فنی منتشر کرده است.
وی در مقدمه، توضیحات سودمندی را درباره شرح حال و منزلت علمی صائن الدین،
علی بن محمد ترکه اصفهانی و چگونگی تصحیح کتاب «عقل و عشق یا مناظرات خمس» و نسخههای مورد استفاده و هم چنین گزارش جامع و گویایی از مباحث مطرح در کتاب ذکر کرده است.
ایشان، بخش «تعلیقات و توضیحات» را به آخر کتاب افزوده است که شامل مواردی مانند ترجمه
آیات و
روایات و عبارات عربی و توضیح معانی لغات و شرح حوادث تاریخی و تعیین نام شاعران ابیات مورد استفاده مؤلف است. موارد انتقادی در این تعلیقات و توضیحات نادر است، مانند انتقاد مصحح بر نظر مؤلف درباره تاثیر ظهور
اسلام در افزایش تعداد حروف الفبای عربی.
لازم به ذکر است که یک نسخه قدیمی از رساله «عقل و عشق»، به تاریخ کتابت ۸۵۸ ق، در موزه بریتانیا و نسخه دیگر به تاریخ ۸۶۳ ق، در دار الکتب قاهره و دو نسخه به تاریخ ۸۷۸ ق و ۸۹۴ ق، در کتاب خانه مغنیسای ترکیه وجود دارد که تلاش مصحح محترم برای به دست آوردن آنها به نتیجه نرسیده است.
نسخههای متعدد و فراوان رساله «عقل و عشق یا مناظرات خمس» که در مناطق مختلف جغرافیایی، کتابت شده و در کتاب خانههای ایران و
جهان وجود دارد، نمایان گر آن است که این رساله در قرون متمادی، پسندیده خاطر ادیبان و ادب دوستان بوده و ارمغان ارزندهای برای کتاب خانهها به شمار میرفته است.
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.