عصمت امامان در قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عصمت امامان (علیهمالسّلام) از عقاید حقه
شیعه است؛ بدین معنا که از منظر شیعه ایشان در همه عمر خویش از هرگونه
گناه و خطا- کوچک و بزرگ و عمدی و سهوی- پاک و مبرّایند. بر این ادعا میتوان بر آیاتی در
قرآن استناد کرد. در این مقاله به بررسی دیدگاههای
اهلسنت در خصوص این آیات میپردازیم.
«اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛
خدا میخواهد آلودگی را فقط از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.»
یکی از آیاتی که در عظمت وبرتری خاندان
پیامبر نازل ومحدوده
اهلبیت (علیهمالسّلام) و خاندان رسول خدا را مشخص میکند همین
آیه از
قرآن کریم است که اندکی به شرح و توضیح آن میپردازیم؛ و چون روش ما در این مقاله بر خلاصهنویسی است و لذا برای توضیح و تشریح بقیه آیات به کتابهای مخصوص تدوین مباحث اعتقادی و نیز کتابهای تفسیری مراجعه نمائید.
در این آیه قرائن فراوانی وجود دارد که
عصمت ائمه از آن استفاده میشود که به چند قرینه به صورت خلاصه اشاره میکنیم:
یکی از قراینی که این آیه را اختصاص به
پنج تن آل عبا میدهد، نوع ارادهای است که در این آیه مراد است. بدون شک مراد از اراده در این آیه
اراده تکوینی است نه
اراده تشریعی؛ زیرا خداوند آیه را با کلمه «انما» که یکی از قویترین
ادات حصر است آغاز نموده است، و اذهاب
رجس را منحصر به پنج تن آل عبا کرده است. اگر مراد اراده تشریعی باشد، حصر آن به اهل بیت لغو خواهد بود؛ چرا که اراده تشریعی شامل تمامی افراد بشر میشود و اختصاص به اهل بیت ندارد؛ چنانچه خداوند کریم در
آیه وضو میفرماید:
«مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛
خدا نمیخواهد بر شما تنگ بگیرد، لیکن میخواهد شما را پاک، و نعمتش را بر شما تمام گرداند، باشد که سپاس (او) بدارید.»
واضح است که مراد از اراده در این آیه تشریعی و در باره همه مؤمنین است و اختصاص به افراد معین وخاصی ندارد؛ بنابراین، قطعاً اراده در
آیه تطهیر تکوینی است. وقتی اراده تکوینی شد، عصمت اهل البیت ثابت و بقیه افراد بشر؛ از جمله
همسران رسول خدا،
بنیهاشم و... از دایره آن خارج خواهند شد.
نکته دیگری که اهل سنت به آن توجه ندارند، این است که آیه:
اِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا
به صورت مستقل نازل شده نه به همراه آیات قبل و بعد خودش. این مطلب از حدود هفتاد روایتی که در این باب است به خوبی استفاده میشود. حتی در بین این هفتاد
روایت، یک روایت هم وجود ندارد که بگوید این آیه با آیاتی که مخاطب آنان همسران رسول خدا است، یکجا نازل شده است و حتی هیچ یک از مفسران هم این ادعا را نکرده است. حتی آنها هم که گفتهاند آیه مورد بحث مخصوص همسران رسول خدا است؛ همانند
عکرمه خارجی، نگفتهاند که این آیه در ضمن آیات قبلی نازل شده است.
وهیچ دلیلی هم وجود ندارد که اثبات کند این آیه به همراه آیات قبل و بعد خود نازل شده است.
اهلسنت اگر میخواهند ثابت کنند که زنان رسول خدا شامل «اهل البیت» میشود باید ثابت کنند که این آیه حتماً همراه آیات قبل و بعد و یک دفعه نازل شده است؛ در حالی که هیچ دلیلی برای این مطب ندارند.
پس آیه مورد بحث از جهت نزول جزو آیات مربوط به همسران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و متصل به آنان نیست. حال یا به دستور رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دنبال آن آیات قرار گرفته است و یا بعد از رحلت آن حضرت اصحاب در هنگام جمعآوری قرآن در آن جا نوشتهاند که بحث مفصلی را میطلبد.
علاوه بر این نکات، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یک همسر و یک خانه نداشتند؛ بلکه همسران متعدد داشتند که هر کدام از آنها دارای خانه مستقلی بوده است؛ بنابراین اگر مراد از «اهل البیت» در این آیه زنان پیامبر بود، باید به جای اهل البیت «اهل البیوت» میآمد. چنان چه در اول آیه آمده است:
وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ.
و همان طور که در آیه ۵۳
احزاب آمده است:
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا
لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، داخل خانههای پیامبر مشوید.»
بنابراین مراد از آیه هرگز نمیتواند زنان پیامبر باشد.
جالب این است که هیچ یک از زنان رسول خدا ادعا نکرده است که این آیه اختصاص به آنها دارد و یا این که آنها مشمول این آیه میشوند. بیشترین روایات در این باب از قول ام المؤمنین
عایشه و ام المؤمنین
امسلمه وارد شده است که هر دوی آنها با اصرار فراوان این آیه را مختص به
اهل کساء میدانستهاند.
بسیاری از علمای اهل سنت که لجاجت و عناد را کنار گذاشته و با چشمان باز به آیه نگاه کردهاند، اعتراف کردهاند که مراد از این آیه کسانی جزء اهل کساء نیستند و این آیه هرگز شامل زنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نمیشود.
طحاوی از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب تحفة الاخیار بترتیب شرح مشکل الآثار
در باب «بیان مشکل ما روی عنه (علیهالسّلام) فی المراد بقول الله: (اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً) من هم؟» مینویسد:
عن عامر بن سعد، عن ابیه قال: لما نزلت هذه الآیة دعا رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) علیا و فاطمة و حسنا و حسینا (علیهمالسّلام) فقال: اللهم هؤلاء اهلی.
زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
علی،
فاطمه،
حسن و
حسین (علیهمالسّلام) را خواست و فرمود: " خدایا اینها خاندان من هستند".
بعد میگوید: ففی هذا الحدیث ان المرادین بما فی هذه الآیة هم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وعلی وفاطمة وحسن وحسین.
از این حدیث استفاده میشود که مراد از آن چه در این آیه نازل شده است، رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهمالسّلام) هستند.
و باز این حدیث را نقل میکند:
عنام سلمة قالت: نزلت هذه الآیة فی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وعلی وفاطمة وحسن وحسین: اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً.
این آیه در حق، رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین نازل شده است.
و بعد از آن میگوید: ففی هذا الحدیث مثل الذی فی الاول.
دلالت این حدیث نیز همانند حدیث اول است.
و نیز بعد از نقل روایاتی که از طریق ام المؤمنین امسلمه نقل شده است مینویسد:
فدل ما روینا فی هذه الآثار مما کان من رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الیام سلمة مما ذکر فیها لم یرد به انها کانت ممن ارید به ما فی الآیة المتلوة فی هذا الباب، وان المرادین فیها هم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی و فاطمة و حسن و حسین (علیهمالسّلام) دون من سواهم.
آنچه که از روایات در مورد اهلبیت و عترت در تفسیر و بیان آیه آمده است بدون شک مقصود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی و فاطمه و حسن و حسین هستند نه غیر آنان.
و نیز
ابوبکر حضرمی در کتاب
رشفة الصادی من بحر فضائل بنی النبی الهادی مینویسد:
والذی قال به الجماهیر من العلماء وقطع به اکابر الائمة وقامت به البراهین وتظافرت به الادلة ان اهل البیت المرادین فی الآیة هم سیدنا علی وفاطمة وابناهما، وما تخصیصهم بذلک منه (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) الا عن امر الهی ووحی سماوی.
آن چه که جمهور علما بر آنند و بزرگان ائمه بر آن یقین دارند و دلایل و براهین فراوانی در تایید آن وجود دارد، مراد از اهل بیت در این آیه، آقای ما علی، فاطمه، و فرزندان آنها هستند. و اگر پیامبر آنها را به این امر (اهل بیت) اختصاص داده است، به دستور خداوند و
وحی آسمانی بوده است.
و در ادامه میگوید: والاحادیث فی هذا الباب کثیرة وبما اوردته منها یعلم قطعا ان المراد باهل البیت هم علی وفاطمة وابناهما رضوان الله تعالی علیهم ولا التفات الی ما ذکره صاحب روح البیان من ان تخصیص الخمسة المذکورین (علیهمالسّلام) بکونهم من اهل البیت من اقوال الشیعة، لان ذلک محض تهوّر یقتضی بالعجب، وبما سبق من الاحادیث وما فی کتب اهل السنة السنیة یسفر الصبح لذی عینین.
روایات در این موضوع فراوان است و از آنچه نقل کردم قطعا اینچنین استفاده میشود که:
مقصود از اهل بیت علی و فاطمه و دو فرزندش حسن و حسین هستند، و به آنچه که نویسنده
روح البیان گفته است که اختصاص این آیه به علی و فاطمه و دو فرزندش از ساختههای شیعه است نباید اعتنا کرد، واگر کسی چشمش را باز کند و به نوشتههای کتابهای اهلسنت به درستی و دقت نگاه کند حقیقت بر وی آشکار خواهد شد.
و از همه مهمتر این که علامه شوکانی یکی از فحول اهل سنت در جواب کسانی که میگفتند این آیه درباره زنان پیامبر نازل شده است، مینویسد:
ویجاب عن هذا بانه ورد بالدلیل الصحیح انها نزلت فی علی وفاطمة والحسنین.
دلیل ومدرک صحیح داریم که این آیه در شان علی و فاطمه وحسنین نازل شده است.
سمهودی یکی دیگر از بزرگان اهل سنت مینویسد:
وهؤلاء هم اهل الکساء فهم المراد من الآیتین (آیة المباهلة وآیة التطهیر).
اینان (علی و فاطمه وحسنین) اهل کسا هستند که از دو
آیه مباهله و تطهیر استفاده میشود و خداوند آنان را مورد عنایت قرار داده است.
آیات دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارد که برای اثبات عصمت پیامبر اسلام و ائمه معصومین میتوان به آن استناد کرد که برای اطلاع از نحوه استدلال به این آیات به کتابهای تفسیری شیعه؛ از جمله
تفسیر المیزان علامه طباطبائی مراجعه فرمایید.
«یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا اَطِیعُوا اللَّهَ وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاُولِی الْاَمْرِ مِنْکُمْ؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را اطاعت کنید.»
یکی از آیاتی که عصمت پیامبر اسلام و ائمه (علیهمالسّلام) را ثابت میکند، همین آیه است؛ چرا که خداوند در این آیه، اطاعت از رسول گرامی اسلام و «اولی الامر» را به صورت
مطلق واجب کرده است؛ یعنی هر دستوری که آنها در هر زمینهای دادند، باید بدون چون و چرا پذیرفته شود.
اگر «اولی الامر» معصوم نباشد ممکن است عمداً و یا سهواً دستوری بدهد که مخالف دستور خداوند و یا رسول گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد که در این صورت اگر از دستور خدا و رسول او اطاعت شود، از دستور «اولی الامر» سر پیچی شده است، و این مخالف با صریح آیه است؛ چوندر این آیه، اطاعت از آنها به صورت مطلق واجب شده است. و اگر از دستور «اولی الامر» اطاعت شود، از دستور خداوند سر پیچی شده است.
این تناقض در صورتی حل میشود که «اولی الامر»
معصوم از هر گونه خطا و اشتباه باشد.
====استدلال ملا محمد حسن هردنگی در اثبات عصمت حضرت علی ====
پنجم: بودن او علیه¬السّلام نفس نبی صلّی الله علیه و آله و سلّم در آیه شریفه: «فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جاءَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أبناءَنا وَ أبناءَکُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُم و اَنفُسنَا و اَنفُسَکُم...» تا آخر آیه. بیان استدلال این است که چون آیه مزبوره نازل شد بعد از محاجّه نصارای نجران با رسول؛ حضرت رسول، علی و فاطمه و حسنین را با خود بیرون بردند جهت مباهله، و «نِساءَنا» حضرت فاطمه علیهاالسّلام است؛ و «اَبناءَنا» حسنین علیهاالسّلام؛ باقی ماند «اَنفُسَنا» و علی علیه¬السّلام؛ پس باید مراد او بزرگوار باشد.
شبهه که مولانا شمس¬الدین هروی به تبعیت اسلاف خود کرده که لازم می¬آید به این طور مساوات، نبوّت علی، مندفع است؛ چه، از افراد ظاهر نیست. گذشته از اینکه اگر نمی¬بود که به
ضرورت محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم خاتم¬الانبیاء است، به مفاد این آیه قائل می¬شدیم. بعد از قیام دلیل بر تخصیص و تقیید، باید به مقتضای آن راه یافت. سخن مولانا که نبوّت علی ممتنع لذاته نیست، اگرچه حق است، ولی ممتنع لغیره هم که باشد کافی است در اینکه خارج باشد از تحت این عموم. برفرض که تنزّل کرده قائل به عموم شویم والّا مسلّم نداریم عموم را بلکه اطلاق است، چنان¬چه در اصول مبین شده.
شبهه دیگر که مولانای مذکور کرده که مراد از «اَنفُسَنا»، علی تنها نیست، چرا جایز نباشد که جمیع خدم با علی معاً مراد باشند؟ که آنها عرفاً به منزله نفس پیغمبر می¬باشند. یا مراد به «اَنفُسَنا» همان انباء و نساء و غیر آنها از کبار رجال مراد باشند و تأکید للشمول واقع شده باشد، اوضح در فساد است از شبهه اولی؛ چنان¬چه از تقریبی که از تفسیر بیضاوی نقل شد فهمیدی که حضرت چهار نفر را با خود بردند. اگر مراد همه می¬بودند پس باید تمام بنی-هاشم را با خود می¬بردند؛ و چون نبردند پس لازم شد که نبی صلّی الله علیه و آله و سلّم مخالفت امر خدای تعالی کرده باشد. گذشته که دوازده حدیث از طرق برادران وارد است که علی خود نبی صلّی الله علیه و آله و سلّمن است. چنان¬چه صدرالائمه از موفّق بن احمد، به سند خود از امّ¬المؤمنین عایشه روایت کرده که رسول خدا فرمود: علی خود من است.
حتی
فخر رازی، مفسر معروف اهل سنت نیز از این آیه عصمت «اولی الامر» را فهمیده است. وذیل همین آیه میگوید:
فثبت ان الله تعالی امر بطاعة اولی الامر علی سبیل الجزم، وثبت ان کل من امر الله بطاعته علی سبیل الجزم وجب ان
یکون معصوما عن الخطا، فثبت قطعا ان اولی الامر المذکور فی هذه الآیة
لا بد وان
یکون معصوما.
بنابراین ثابت شد که فرمان خدا به اطاعت از اولیالامر حتمی و قطعی است (چون خداوند با کسی شوخی ندارد) و نیز ثابت شد که هر کس خداوند پیروی و اطاعتش را واجب بداند باید معصوم از خطا و اشتباه باشد وقتی این چنین بود اولی الامر در این آیه به ناچار و قطعا باید معصوم باشند.
«وَاِذِ ابْتَلَی اِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قَالَ اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ
لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛
و چون
ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود، و وی آن همه را به انجام رسانید، (خدا به او) فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. (ابراهیم) پرسید: از دودمانم (چطور)؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمیرسد.»
این آیه از آیاتی است که الهی بودن مقام امامت، برتری مقام
امامت بر مقام
نبوت و نیز عصمت امام را ثابت میکند؛ چرا که حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) با این که پیامبر بود، وقتی به مقام امامت رسید و عظمت و بزرگی این مقام را دید، از خداوند کریم این مقام را برای ذریه و فرزندانش نیز درخواست کرد؛ اما خداوند در جواب خلیل خود به صورت مطلق فرمود: عهد من ظالمان نخواهد رسید.
یعنی این مقام مخصوص کسانی است که در تمام عمرشان لحظهای
ظلم نکرده باشند. و همان طور که میدانید، یکی از ظلمها، ظلم به نفس است و گناه خود مصداقاتم ظلم به نفس به شمار میآید؛
خداوند در قرآن میفرماید:
«وَمَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛
هر کس حدود خدا را تجاوز کند، به نفسش ظلم کرده است.»
حداقل مرتبه گناه، ظلم به نفس خویش است. یعنی اگر کسی در تمام عمرش حتی یک بار گناه بکند، مصداق ظالم میشود. و عهد الهی که امامت باشد به ظالم نمیرسد؛ از این رو، امام باید معصوم باشد.
بسیاری از مفسران و علمای اهل سنت اعتراف کردهاند که مراد از «عهدی» همان مقام امامت است.
از جمله فخر رازی در تفسیر خود میگوید:
(
لاَ یَنَالُ عَهْدِی) جواباً لقوله (وَمِن ذُرِّیَّتِی) وقوله (وَمِن ذُرِّیَّتِی) طلب للامامة التی ذکرها الله تعالی فوجب ان
یکون المراد بهذا العهد هو الامامة لیکون الجواب مطابقاً للسؤال.
و
بیضاوی، یکی دیگر از مفسران اهل سنت در تفسیر «
لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» میگوید:
اجابة الی ملتمسه وتنبیهه علی انه قد
یکون من ذریته ظلمه وانهم
لا ینالون الامامة لانها امانة من الله تعالی وعهداً والظالم
لا یصلح لها.
و
ابنکثیر دمشقی سلفی نیز در تفسیر آیه میگوید:
لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ یقول تعالی منبهاً علی شرف ابراهیم خلیله (علیهالسّلام) وان الله جعله اماما للناس.
و
طبری در تفسیر
جامع البیان در تفسیر «
لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» مینویسد:
حدثنی محمد بن عمرو قال ثنا ابوعاصم قال ثنا عیسی عن ابن ابینجیح عن مجاهد قال:
لا ینال عهدی الظالمین قال:
لا یکون اماماً ظالماً.
و روایات بسیاری که از طریق اهل سنت با این مضامین: «
لا یکون اماما ظالماً» و «
لا اجعل اماما ظالماً
یقتدی به» وارد شده است.
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا آیهای در خصوص عصمت امامان (علیهمالسّلام) در قرآن آمده است؟»