عزاداری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عزاداری یا سوگواری، واژهای آیینی است که در سوگ و عزای بزرگان دین، از جمله
معصومان (علیهمالسلام) و بهویژه
امام حسین (علیهالسلام) انجام میشود. عزاداری، با انگیزههای دینی مانند ابراز
محبت به معصومان و اظهار غم و
اندوه در مصیبت آنان و در قالب مجالس و مراسمی مشخص برگزار میشود.
با نظری به
آیات و
روایات روشن میشود که عزاداری و برپایی مجالس عزا نه تنها با
قرآن مخالفت و ناسازگاری با مبانی دینی ما ندارد، بلکه از مصادیق شعایر الهی،
مودّت و
محبّت به اهل بیت (علیهمالسّلام) و مبارزه با
ظلم و ستم میباشد که در قرآن به آنها سفارش شده است.
واژه عزاداری و سوگواری مانند واژههای
صلاة،
حج و
زکات، اصطلاحی شرعی نیست که شناخت آن نیاز به تعریف
شارع مقدس داشته باشد بلکه واژهای است آیینی که نشاندهنده رفتار و مراسم خاصی است که در مواقعی بخصوص توسط اقوام و ملل گوناگون انجام میشود.
البتّه در روایات و دیگر منابع تاریخی الفاظی وجود دارد که میتوان آنها را با معنای عزاداری برابر دانست ـمانند عزا، ماتم، نوحه و یا نائحه، تسلی، رثا و مرثیهـ و ما در ابتدا سعی خواهیم کرد آنها را با استفاده از
عرف و
لغت بررسی کنیم.
این واژه به معنای
صبر و شکیبایی در ماتم و به معنای سوگ و
مصیبت آمده است.
«تعزیه الرجل» از باب تفعیل به معنای تسلی و توصیه به صبر؛ «عزی بعضهم بعضاً» یعنی توصیه به صبر میکنند و میگویند: «أحسن
الله عزاءک»؛ خداوند به تو صبر و نیکی روزی فرماید.
خرسندی یافتن، آرام گرفتن و شخص عزادار و مصیبتزده را تسلی دادن.
گریه و زاری و شیون بر مردن؛ «ناحت المرأه علی المیت نوحاً من باب قال، ربما قیل النیاح هی نائحه»
النیاحه «بکت علیه بصیاح و عویل و جزع»؛
نیاحه، یعنی گریه با آواز، ناله و زاری و بیتابی. در لغتنامه دهخدا ذیل لغت نوحه آمده است «بیان
مصیبت، گریه کردن با آواز، آواز ماتم، شیون و زاری، مویهگری، زاری بر مرده، شعری که در ماتم و سوگواری با صوت حزین و ناله و زاری خوانند، اعم از سوگواری برای کسی که تازه مرده یا برای
امامان شیعه.
خود امامان بر
سیدالشهدا میگریستند و دستور به نوحهخوانی میدادند. بر
حمزه سیدالشهدا و بسیاری دیگر نوحهخوانی شد و مرثیهسرایی کردند و آنچه از
کراهت نوحه و ناپسند بودن شغل نوحهگری در روایت یاد شده، ناظر به نوحهگریهای جاهلی است که آمیخته به باطل و گاهی
حرام بوده که تفصیل آن در مباحث آینده بیان خواهد شد.
جمع: مَآتم، اسم مصدر یا اسم زمان و مکان، به معنای اجتماع گروهی از
مردان یا
زنان برای اندوه و عزا و یا سرور و شادی. این لغت در عرف عامه برای اجتماع بانوان به هنگام عزا به کار رفته است، چنانکه ابن منظور مینویسد: «اَلماتُم فی الاصل: مجتمع الرجال و النساء فی الغم و الفرح ثم خص به اجتماع النّساء للموت... و هو عند العامه المصیبه یقولون: کنا فی مَأتم فلان. و الصواب أن یقال کُنّا فی مناحه فلان»؛
ماتم عبارت است از اجتماع مردان و زنان در غم و شادی. این واژه به مرور زمان در اجتماع زنان در مرگ و اندوه به کار برده شده است. وی سپس مینویسد: «قال ابن بری: لا یمنع أن یقع المأتم بمعنی المناحه و الحزن و النوح و البکاء لان النساء لذلک اجتمعن و الحزن هو السبب الجامع. و علی ذلک قول التیمی فی منصور
بن زیاد: و الناس مأتمهم علیه واحدٌ فی کال دار رنه و زفیرٌ. و قال آخر: أضحی بنات النبی، اذقتلوا فی ماتمٍ و السباع فی عُرس؛ ابن بری گفته است: اشکالی ندارد که ماتم به معنای نوحهسرایی، اندوه و گریه باشد زیرا اجتماع زنان بدین جهات است؛ و اندوه، انگیزه جامعه و فراگیری است. از این رو تیمی در
مرگ منصور
بن زیاد گفت: مردم در یک مکان اجتماع کرده بودند و از هر خانهای فریاد و صدایی بلند بود و نیز شاعری سروده است: پیامبر و عزیزانشان در ماتم نشستند در حالی که درندگان در سرور و شادمانی بودند.»
فیومی گفته است: «المأتم: مجتمع الناس عموماً و قد غلب علی مجتمعهم فی حزن»؛
یعنی هر نوع اجتماع مردم را ماتم میگویند ولی به مرور زمان بر اجتماعی به کار برده شده که دارای حزن و اندوه میباشد.
بنابراین مأتم به معنای عزاداری و مصیبت و عزاست و برگزار کردن آیین سوگواری، ماتم گرفتن و به ماتم نشستن میگویند در
آداب اسلامی، اقامه عزا برای متوفی و رسیدگی به بازماندگان و تغذیه داغدیدگان آمده است.
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
سیدرضی در اشعارش «کانت مآتم بالعراق تعدّها أمویّه بالشام من أعیادها» از سوگواریهای سرزمین عراق یاد میکند که شامیان، همانها را
روز عید و
جشن میدانستند.
رثا به معنای گریستن بر مرده و بر شمردن نیکوییهای او و شعر گفتن درباره مرگ کسی با اظهار دلسوزی چنان که لغویون به آن اشاره کردهاند: «رثیت: المیت أرثیه از باب رمی، مرثیه، و رثیت له: ترحمت و رقت له» رثا: رَثواً المیّت: بکاه و عدّد محاسنه. نظم فیه شعراً. الرثایه: النواحه: المرثیه: ما یرثی به المیت من یشعر و سواه؛
یعنی مرثیه به معنای مهربانی و دلسوختن، گریستن بر مرده و بر شمردن نیکوییهای او همراه با شعر و غیر آن است.
مرثیه: مردهستایی، عزاداری، شرح
محامد و اوصاف مرده، چکامهای که در عزای از دست رفتهای سرایند، در عزای کسی شعر سرودن، گریستن بر مرده و بر شمردن ذکر محاسن وی، سوگواری،
روضه، مراسم عزایی که با یاد شهیدان راه
دین و بخصوص ایام محرم و یا
واقعه کربلا برپا کنند، اشعاری که در ذکر مصایب و شرح
شهادت پیشوایان دین و بخصوص
شهیدان کربلا سرایند و خوانند.
نمونه عینی عزا و گریه در
قرآن کریم، درباره
حضرت یعقوب (علیهالسّلام) میخوانیم که در فراق
یوسف (علیهالسّلام)،
شب و
روز میگریست که بنابر نقل
زمخشری هفتاد سال گریه کرد و
پاداش آن گریهها برابر با پاداش هفتاد شهید میباشد. تا آنجا که بینائی خود را از دست داد «و ابیضت عیناه من الحزن»
و گفت «وااسفا بر یوسف! و چشمان او از گریه و اندوه سفید شد. در آیه ۸۶ میخوانیم «گفت من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم و
شکایت نزد او میبرم و از خدا چیزهای میدانم که شما نمیدانید» حتی خود برادرها به ظاهر گریه کردند، و حضرت یعقوب آنها را منع نکرد، «و جائوا اباهم عشاءً یبکون»
شب هنگام گریان به سراغ
پدر آمدند. بنابراین عزاداری و گریه در مصائب برگزیدگان الهی و
اهلبیت (علیهمالسّلام) مورد تایید روایات بوده و ممدوح قرآن کریم و در قرآن و
روایات هیچگونه
نهی و مذمتی از آن نشده است.
در حجم زیادی از روایات این مطلب آمده که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در سوگ مصائب آینده
حسین بن علی (علیهالسّلام)،
اشک ریختند، مانند گریه حضرت، هنگام
ولادت امام حسین (علیهالسّلام)، همچنین موارد بسیاری از عزاداری اصحاب در روایات نقل شده است، همچون گریه اصحاب بر خبر شهادت امام حسین (علیهالسّلام) و عزاداری صحابه در رحلت پیامبر اکرم (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) مرثیهسرایی و گریه فاطمه زهرا (سلام
اللهعلیها) در لحظه جان دادن پیامبر اکرم (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) و بعد از رحلت آن حضرت، و در مرگ مادرش
خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) و عموی بزرگوارش
حمزه، و گریستن خلیفه اول و دوم در سوگ پیامبر اکرم (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) همراه سخنان ام ایمن و گریه امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و ابن عباس در هنگام عبور از سرزمین کربلا و اقدام نمادین
عبدالله عمر پس از وفات رسول خدا (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) و... که از مسلمات
تاریخ اسلام میباشد.
آری گریه و خنده از عوارض وجودی انسان است، که بسیاری از حالات روحی و درونی انسان در این دو، بروز و ظهور پیدا میکنند و
فطرت انسان بر این نهاده شده که در هنگام از دست دادن محبوب، اندوهگین و در هنگام شادی آنها، خشنود میشود.
و غالباً این اندوه و شادی باعث بروز گریه و خنده میشوند و دین مبین اسلام که قوانین آن با فطرت مطابق «فطرت
الله التی فطر الناس علیها» قرآن کریم،
است؛ بر این امر صحّه گذارده و پیامبر اکرم (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) و صحابه ایشان به خاطر از دست دادن عزیزان خود غمگین میشدند و گریه میکردند که موارد متعددِ آن در متون شیعه و اهل سنت نقل شده، از جمله گریه پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) برای پسرش ابراهیم
یا برای
فاطمه بنت اسد.
حال اگر ما شیعیان در
مصیبت ائمه اطهار (علیهمالسلام) عزاداری و گریه میکنیم به این دلیل است که آنان محبوب ما هستند و تار و پود وجودمان، با
عشق و
محبّت آنان عجین شده و این اظهار محبت در حقیقت اداء حق رسالت است چرا که پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) در ازای
رسالت و هدایتگری خویش، فقط مودتِ ذی القربی را طلب نموده: (قل لا اسئلکم علیه اجراً الا الموده فی القربی) با توجه به این که خودِ اهل سنت گفتهاند که منظور از قربی
فاطمه (علیهالسّلام)، علی (علیهالسّلام) و فرزندان اوست.
و محبّ واقعی کسی است که در شادی آنان مسرور و در مصیبت آنان اندوهگین باشد و این اختصاص به زمان رسول
الله (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) ندارد، بلکه برای تمام ازمنه و کل مسلمانان ثابت است و هر مسلمانی در هر کجا و هر زمان موظّف به اداء حق رسالت است. و حتی در عزای امام حسین (علیهالسّلام) به خاطر ضایع شدن اجر رسالت و جاری شدن ظلم و جور در حق اهل بیت (علیهمالسّلام) و ذوی القربی پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم)
آسمان و
زمین گریستند و این مطلب را
مفسرین شیعه و
اهل سنّت در ذیل آیه (فما بکت علیهم السماء و الارض و ما کانوا منظرین) ذکر کردهاند.
همچنین از رسول گرامی اسلام (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده: الزموا مودتنا اهل البیت فانه من لقی
الله و هو یحبّنا دخل الجنّه بشفاعتنا
«همیشه با
مودت ما اهل بیت همراه باشید، پس کسی که در
روز قیامت،
خداوند را ملاقات کند در حالی که ما را دوست بدارد به واسطه
شفاعت ما داخل
بهشت خواهد شد.» و به قول شافعى: یا اهل بیت رسول
الله حبکم، فرض من
الله فی القرآن انزله
در اینجا به چند نکته اشاره مینمائیم:
عزاداری در مصائب ائمه اطهار (علیهمالسّلام) در واقع یک حرکت اجتماعی بر ضد
ظلم و جور و احیاء عدل و
سنّت پیامبر (صلی
اللهعلیهوآله) است چرا که
بنیامیّه، که به گفته خود اهل سنت، از طرف پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم)، شرالملوک نامیده شدند
و هم چنین
بنیعباس، با خیانتها و ستمهایی که در حق اهل بیت (علیهم السلام) روا داشتند اجر رسالت را ضایع نمودند و مسیر
اسلام را منحرف ساختند و عزاداری شیعیان در حقیقت اظهار برائت از ستمگران زمان و زنده کردن ارزشهاست و یکی از نمونههای بارز آن
انقلاب اسلامی ایران است که مردم با الهام از
مکتب عاشورا و
قیام امام حسین (علیه السلام) بر علیه حاکمان جور قیام نمودند و به ارزشهای اسلامی جان تازهای بخشیدند.
اوید روسی میگوید: در گریستن لذتی است زیرا اندوهها و تاثرات درونی که در اعماق روح و قلب انسان است با سیلاب و اشک بیرون آمده و نابود میشوند» و دیگری میگوید: قطرههای اشک بدون اینکه به کوشش ما برای جلوگیری از آن توجهی کند فرو ریخته و با افتادن خود روح پرشکنجه ما را آسوده میکنند.
آنچه از گفتار
ائمه (علیهمالسّلام) در دست ما میباشد تشویق به عزاداری نمودهاند، و پاداشهای زیادی برای آن بیان نمودهاند، که به بعضی از آنها اشاره میشود.
الف)
امام صادق (علیهالسّلام) رئیس مکتب جعفری میفرماید: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولا یتنا، یحزنون لحزننا و یفرحون لفرحنا» پیروان ما که از طنیت ما ساخته شدهاند و با آب ولایت ما خمیر مایه آنها سرشته شده است در
حزن و اندوه ما ناراحتند و در شادیهای ما خشنودند.
این روایت چه میگوید؟ آیا اگر
شیعه در
مصیبت اهلبیت (علیهمالسّلام) اشک ریخت و عزادار بود و در روز ولادت آنها شاد بود و این شادی را ابراز داشت، این روایت شامل آن نمیشود؟ آری بهترین مصداق برای روایت فوق همین است.
ب) امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «من دمعت عیناه فینا دمعه لدم سفک منا، او حق لنا نقصناه او عرض انتهک لنا اولا حَد من شیعتنا بواه
الله تعالی بها فی الجنه حقباً»
کسی که قطره اشکی درباره ما بریزد، بخاطر خونی که از ما ریخته شده و یا حقی که از ما
غصب شده است و یا آبرویی که از ما هتک شده است و... خداوند در قبال این اشک سالیان دراز او را در
بهشت جای میهد.
مودت و
محبت اهلبیت را همه فرقههای اسلامی فرض و لازم میدانند چون قرآن بر آن تصریح دارد
اگر انسان بخواهد به این فریضه عمل کند، جز این است که در روزهای شادمانی آنان شادمان و در ایام غم و اندوه آنان اندوهناک گردد. امثال
محمد حامد فقیها باید جواب دهند که این محبتها چگونه باید ابراز شود؟ خوب است پرسشگر محترم لحظهای تصور کند، آیا انسان در مرگ عزیزترین بستگانش اشک نمیریزد؟ و بستگان دور هم جمع نمیشوند اظهار تاسف و ناراحتی نمیکنند؟ و آیا در تولد فرزندی که مدتها در انتظارش بوده (مخصوصاً اگر
پسر باشد، برای آنها که بر اثر فکر جاهلی از نوزاد
دختر،
نفرت دارند) شاد نمیشود؟
عزاداریها خود نوعی از شعائر اسلامی است که در قرآن بر آن سفارش شده است (من یعظم شعائر
الله فانها من تقوی القلوب
، همچنین ائمه اطهار (علیهمالسلام) سفارش کردهاند، که در شادی ما شاد باشید.
چنانچه
کاخ کسری و... در مقابل
ولادت پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) عکسالعمل نشان دادند و پدرش عبدالله خوشحال شد،
خداوند متعال میفرماید: «فالذین آمنوا و عَزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذی انزل معه اولئک هم المفلحون»
آنان که به پیامبر
ایمان آورده و او را گرامی داشته و او را
یاری کردهاند، و از نوری که (قرآن) به او فرستاده شده است پیروی کنند رستگارانند. جمله «غزّروه» «النصرة مع التعظیم» که به معنای تعظیم و تکریم است
به زمان پیامبر (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) اختصاص ندارد و برپائی مراسم جشن در روزهای بعثت، و ولادت آن حضرت و ائمه اطهار (علیهمالسلام) و ایراد سخنرانی و قرائت شعار سازنده، مصداق روشن تعظیم و تکریم آن حضرت و اهل بیت است. مودتی را که همه فرقههای اسلامی نسبت به اهلبیت فرض و لازم میدانند، یکی از راههای اظهار آن، برپائی مجالس عزاداری در ایام سوگواری آن عزیزان و مجالس جشن و شادی در ایام شادی و میلاد آن ذوات مقدسه است که در آن، تاریخ زندگی، شجاعتها و فداکاریهای آنها بازگو میشود.
قرآن کریم میفرماید: «و رفعنالک ذکرک»
آوازه تو را در جهان بلند کردیم، آیا ترتیب مجالس عزاداری و جشن سوگ یا شادی ائمه اطهار (علیهمالسلام) جز بالابردن نام و نشان آنها نتیجهای دیگر دارد؟
عزاداریها پیوند قلبی و ارتباط باطنی با حجتهای الهی و ائمه معصومین (علیهمالسّلام) را در پی دارد، چرا که شیعیان و محبّین اهلبیت با تمام احساس و عواطف و با همه وجود، در مجالس امام حسین (علیهالسّلام) شرکت، میکنند به گونهای که بین خود و آن حضرت یک پیوند معنوی برقرار ساختهاند و همین امر به طور محسوس در رفتار و اخلاق ایشان تاثیر گذاشته و آنان را به
صراط مستقیم، هدایت کرده و کمالجویی و
فضیلت را در آنها ایجاد میکند.
در مراسم عزاداری، مقام و شخصیت ائمه معصومین (علیهمالسّلام) تکریم شده و به مردم معرفی میشوند و به همه ارزشها و خوبیهایی که در شخصیت معصومین (علیهمالسّلام) ظهور و بروز داشته است احترام گزارده شده و مورد تمجید قرار میگیرند. همین امر باعث تقویت این خصائص نیک در اخلاق و کردار مردم میگردد.
رشد فضائل و کرامتهای انسانی و الهی و پرورش روحیّه شهادتطلبی؛ هر قطره اشک کلامی است که شهادت را چون پیامی به مردم ابلاغ میکند و گریه نشانه آن است که فاجعهای روی داده و ظلمی صورت گرفته، است عزاداری نه یک روز، نه ده روز، نه یک ماه، بلکه در تمام سال، برای این است که ملتی که در شهادت زندگی میکند باید عزادار باشد و در مجالس عزا با بیان
فلسفه شهادت و با یادآوری از شهیدانش، روحیه شهادتطلبی را همچنان تازه نگه دارد. بیشک به خاطر نشر فلسفه شهادت و
ایثار و کرامتهای انسانی است که
شیعه به بهانه
مرگ برادر،
عمو،
دایی و... جلسه برگزار میکند و یکباره به کربلا گریز میزند و از حسین (علیهالسّلام) سخن میگوید.
عزاداری، اسلام را زنده کرد و اگر امام حسین (علیهالسّلام) قیام نمیکرد، اثری از اسلام باقی نمیماند. اساس شکلگیری انقلاب اسلامی ایران نیز از نهضت امام حسین (علیهالسّلام) است.
امام خمینی (رحمة
اللهعلیه) درباره تجدید و تکرار عزاداریها میفرماید: «... اصلاً نمیفهمند مکتب سیدالشهداء چه بوده و نمیدانند این منبرها، گریهها و سینهزنیها حدود ۱۴۰۰ سال است که ما و مکتب را
حفظ کرده و تا حالا اسلام را آورده. این عده از جوانها اینطور نیست که
سوء نیت داشته باشند آنها خیال میکنند که ما باید حرف روز بزنیم، حرف سیدالشهداء حرف روز، و همیشه حرف روز است. اصلاً حرف روز را سیدالشهداء آورده و دست ما داده است و سیدالشهداء را این گریهها و مکتب وی را این مصیبتها و داد و قالها و این سینهزنیها و این دستجات
حفظ کرده است. اگر فقط مقدسی بوده و توی اتاق و توی خانه مینشست و برای خودش هی
زیارت عاشورا میخواند و
تسبیح میگفت چیزی نمانده بود... همینهاست که این
نهضت را پیش برده. اگر سیدالشهداء نبود این نهضت را کسی پیش نمیبرد.»
بنابراین عزاداری حسین
بن علی (علیهالسّلام) یک حرکت است یک موج است، یک مبارزه اجتماعی است. همین عزاداریها سبب میشود که شور و عاطفه، از شعور و شناخت برخوردار گردد و
ایمان را در ذهن جامعه هوادار، زنده نگه دارد و مکتب عاشورا به عنوان یک فکر سازنده و حادثه الهامبخش، همواره تاثیر خود را
حفظ کند.
خون و شهادت و عزاداری احیای خط رساندن صدای مظلومیت اهلبیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) به گوش تاریخ است.... هم بر مظلومیت امام گریه میشود و هم در سایه آن، هدف امام حسین (علیهالسّلام) از نهضت و حرکت شناخته میشود، جلسات سخنرانی و
موعظه، روضههای خانگی و دستههای عزاداری و هیاتهای زنجیرزنی، پوشیدن لباس مشکی و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در بر پایی مجالس و عزاداریها، با آن شورو و عشق و صفای باطن، و هر یک به نوعی سربازگیری جبهه حسینی است و این پیوند قلبی را عمق و غنا میبخشد.
در اینکه آیات و
روایات معصومین (علیهمالسّلام) به
صبر و استقامت توصیه کردهاند، هیچ جای تردید نیست مراد از آن توصیهها این است که در عزاداریها جزع و فزع و اظهار نارضایتی نسبت به
قضا و قدر الهی، و گفتن سخنان بیهوده و باطل در هنگام مصیبت صورت نگیرد، در حالی که هیچ یک از مصادیق عزاداری (گریه، تسلیت گقتن، گرامی داشت خاطرات شهدا و...) که شیعیان دارند، چنان حالتی نداشته و منافاتی با سفارشات صبر ندارد.
عزاداری برای
اهلبیت (علیهمالسلام) در روایات توصیه شده است و برای گریه کننده در عزای ائمه پاداش دنیوی و اخروی در روایات بیان شده است که در ادامه به چند نمونه از این روایات از این باب اشاره میکنم.
وَارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا
شیخ صدوق (رحمة
اللهعلیه) در کتاب شریف
ثواب الاعمال روایتی را نقل میکند که سند آن صحیح اعلایی است و ثابت میکند که گریه کردن و حتی فریاد زدن در مصیبت
اهل البیت (علیهمالسّلام) پاداش عظیمی دارد:
اَبِی ره قَالَ حَدَّثَنِی سَعْدُ
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ
بْنِ یَزِیدَ عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ
بْنِ وَهْبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَی
اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) وَهُوَ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ حَتَّی قَضَی صَلَاتَهُ فَسَمِعْتُهُ وَهُوَ یُنَاجِی رَبَّهُ فَیَقُولُ:
یَا مَنْ خَصَّنَا بِالْکَرَامَةِ وَوَعَدَنَا الشَّفَاعَةَ وَحَمَّلَنَا الرِّسَالَةَ وَجَعَلَنَا وَرَثَةَ الْاَنْبِیَاءِ وَخَتَمَ بِنَا الْاُمَمَ السَّالِفَةَ وَخَصَّنَا بِالْوَصِیَّةِ وَاَعْطَانَا عِلْمَ مَا مَضَی وَعِلْمَ مَا بَقِیَ وَجَعَلَ اَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی اِلَیْنَا اغْفِرْ لِی وَلِاِخْوَانِی وَزُوَّارِ قَبْرِ
اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ
بْنِ عَلِیٍّ' الَّذِینَ اَنْفَقُوا اَمْوَالَهُمْ وَاَشْخَصُوا اَبْدَانَهُمْ رَغْبَةً فِی بِرِّنَا وَرَجَاءً لِمَا عِنْدَکَ فِی صِلَتِنَا وَسُرُوراً اَدْخَلُوهُ عَلَی نَبِیِّکَ
مُحَمَّدٍ(صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) وَاِجَابَةً مِنْهُمْ لِاَمْرِنَا وَغَیْظاً اَدْخَلُوهُ عَلَی عَدُوِّنَا اَرَادُوا بِذَلِکَ رِضْوَانَکَ فَکَافِهِمْ عَنَّا بِالرِّضْوَانِ وَاکْلَاْهُمْ بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَاخْلُفْ عَلَی اَهَالِیهِمْ وَاَوْلَادِهِمُ الَّذِینَ خُلِّفُوا بِاَحْسَنِ الْخَلَفِ وَاصْحَبْهُمْ وَاکْفِهِمْ شَرَّ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَکُلِّ ضَعِیفٍ مِنْ خَلْقِکَ وَشَدِیدٍ وَشَرَّ شَیَاطِینِ الْاِنْسِ وَالْجِنِّ وَاَعْطِهِمْ اَفْضَلَ مَا اَمَّلُوا مِنْکَ فِی غُرْبَتِهِمْ عَنْ اَوْطَانِهِمْ وَمَا آثَرُوا عَلَی اَبْنَائِهِمْ وَاَبْدَانِهِمْ وَاَهَالِیهِمْ وَقَرَابَاتِهِمْ.
اللَّهُمَّ اِنَّ اَعْدَاءَنَا اَعَابُوا عَلَیْهِمْ خُرُوجَهُمْ فَلَمْ یَنْهَهُمْ ذَلِکَ عَنِ النُّهُوضِ وَالشُّخُوصِ اِلَیْنَا خِلَافاً عَلَیْهِمْ فَارْحَمْ تِلْکَ الْوُجُوهَ الَّتِی غَیَّرَتْهَا الشَّمْسُ وَارْحَمْ تِلْکَ الْخُدُودَ الَّتِی تَقَلَّبَتْ عَلَی قَبْرِ
اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنِ (علیهالسّلام) وَارْحَمْ تِلْکَ الْعُیُونَ الَّتِی جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَارْحَمْ تِلْکَ الْقُلُوبَ الَّتِی جَزِعَتْ وَاحْتَرَقَتْ لَنَا وَارْحَمْ تِلْکَ الصَّرْخَةَ الَّتِی کَانَتْ لَنَا اللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ تِلْکَ الْاَنْفُسَ وَتِلْکَ الْاَبْدَانَ حَتَّی تُرَوِّیَهُمْ مِنَ الْحَوْضِ یَوْمَ الْعَطَشِ. فَمَا زَالَ یَدْعُو بِهَذَا الدُّعَاءِ وَهُوَ سَاجِد....
«
معاویة بن وهب گوید: بر
امام صادق (علیهالسّلام) وارد و آن حضرت مشغول
نماز بود؛ منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند، شنیدم که در نمازش با پروردگار راز و نیاز میکرد و میگفت:
ای خدائی که ما را احترام ویژه عطا کردی، به ما وعده
شفاعت دادی، پیام
رسالت را برعهده ما نهادی، ما را وارثان پیامبران قرار دادی، پیامبری امّتهای پیشین را با ما به پایان بردی، ما را برای جانشینی و
وصایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) انتخاب کردی، دانش پیشینیان و دانش و آیندگان را به ما ارزانی فرمودی، دلهای مردمان را شیفته ما ساختی؛ من و برادرانم و زائران
امام حسین (علیهالسّلام) را ببخش، همانها که به خاطر اشتیاق در نیکی به ما و امید به پاداشهایی که در دوستی و پیوند با ما نزد توست و برای شادمان نمودن پیامبر تو
محمّد (صلی
اللهعلیهوآلهوسلّم) و پذیرفتن فرمان ما و خشمگین ساختن دشمنان ما دارایی خویش را
انفاق نموده و به سوی ما رهسپار شدهاند و از این انفاقگری و راهسپاری، خشنودی تو را میجویند.
خداوندا! به راستی دشمنان ما بر درآمدن آنان از وطن خرده میگیرند و این خردهگیری آنان را از راهسپاری به سوی ما باز نداشته است. پس بر رخسارهایی که آفتاب رنگش را دگرگون ساخته رحم آور و بر این گونهها که بر روی مزار امام حسین (علیهالسّلام) نهاده شده رحم آور و چشمها را که به خاطر
محبت به ما اشک از آن جاری شده رحمت کن و این دلهای را که برای ما بی قراری میکنند و شعله میکشند رحمت کن. خدایا این نالههای را که برای ما سر میدهند رحمت کن. خداوندا! این جانها و پیکرها را به تو سپردم تا در روز تشنگی از
حوض کوثر سیرابشان نمایی، راوی گوید: امام (علیهالسّلام) پیوسته در
سجده این دعا را زمزمه میفرمود...».
در ادامه سند روایت فوق را مورد بررسی قرار میدهیم:
قال النجاشی: شیخ القمیین فی عصره ومتقدمهم، وفقیههم، وثقتهم... وقال الشیخ: کان فقیها، جلیلا، ثقة.
«
نجاشی میگوید: او بزرگ و پیش کسوت مردم
قم و
فقیه آنها در عصر خود بود و مورد
اعتماد آنان بهشمار میرفت.
شیخ طوسی میگوید: وی فقیه، گرانقدر و مورد اعتماد بود».
قال النجاشی: شیخ هذه الطائفة وفقیهها ووجهها... وقال الشیخ: جلیل القدر، ثقة.
«نجاشی میگوید: بزرگ، فقیه و چهره سرشناس
شیعه بود. نجاشی میگوید: گرانقدر و مورد اعتماد بود».
قال النجاشی: وکان ثقة صدوقا... وقال الشیخ: کثیر الروایة، ثقة.
«نجاشی درباره وی میگوید: مورد اعتماد و بسیار راستگو بود. شیخ میگوید: روایات زیادی از وی نقل شده و مورد اعتماد است».
قال النجاشی: جلیل القدر، عظیم المنزلة فینا وعند المخالفین... و قال الشیخ: وکان من اوثق الناس عند الخاصة والعامة، وانسکهم نسکا، واورعهم واعبدهم.
«نجاشی میگوید: وی بسیار گرانقدر است و نزد ما و حتی مخالفانش از جایگاه بلند مرتبهای برخوردار است. شیخ طوسی میگوید: او در میان شیعه و
سنی مورد اعتمادترین، عابدترین، باتقواترین و زاهدترین مردم است».
قال النجاشی: معاویة
بن وهب البجلی، ابوالحسن: عربی، صمیم، ثقة، حسن الطریقة.
«نجاشی گفته:
معاویه بن وهب، از نژاد عربی خالص، مورد اعتماد و نیک کردار بود».
وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّی بِهِمْ.
شیخ محمد بن المشهدی در کتاب شریف
المزار کبیر روایتی را با
سند صحیح اینچنین نقل کرده است:
اَخْبَرَنَا الشَّیْخُ الْفَقِیهُ الْعَالِمُ عِمَادُ الدِّینِ
مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ قِرَاءَةً عَلَیْهِ وَاَنَا اَسْمَعُ فِی شُهُورِ سَنَةِ ثَلَاثٍ وَخَمْسِینَ وَخَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ
اللَّهِ عَلَیْهِ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ
اَبِی عَلِیٍّ الْحَسَنِ
بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ وَالِدِهِ الشَّیْخِ
اَبِی جَعْفَرٍ رَضِیَ
اللَّهُ عَنْهُ، عَنِ الشَّیْخِ الْمُفِیدِ
اَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ، عَنِ ابْنِ قُولَوَیْهِ وَاَبِی جَعْفَرِ
بْنِ بَابَوَیْهِ، عَنْ
مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ، عَنْ عَلِیِّ
بْنِ اِبْرَاهِیمَ، عَنْ اَبِیهِ، عَنِ ابْنِ
اَبِی عُمَیْرٍ، عَنْ
عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَی سَیِّدِی
اَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ
بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ فِی یَوْمِ عَاشُورَاءَ، فَاَلْفَیْتُهُ کَاسِفَ اللَّوْنِ، ظَاهِرَ الْحُزْنِ، وَدُمُوعُهُ تَنْحَدِرُ مِنْ عَیْنَیْهِ کَاللُّؤْلُؤِ الْمُتَسَاقِطِ، فَقُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ
اللَّهِ مِمَّ بُکَاؤُکَ لَا اَبْکَی
اللَّهُ عَیْنَیْکَ، فَقَالَ لِی: اَ وَ فِی غَفْلَةٍ اَنْتَ، اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْحُسَیْنَ
بْنَ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) قُتِلَ فِی مِثْلِ هَذَا الْیَوْمِ...
فَاِنَّهُ فِی مِثْلِ ذَلِکَ الْوَقْتِ مِنْ ذَلِکَ الْیَوْمِ تَجَلَّتِ الْهَیْجَاءُ عَنْ آلِ رَسُولِ
اللَّهِ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، وَانْکَشَفَتِ الْمَلْحَمَةُ عَنْهُمْ، وَمِنْهُمْ فِی الْاَرْضِ ثَلَاثُونَ صَرِیعاً فِی مَوَالِیهِمْ، یَعِزُّ عَلَی رَسُولِ
اللَّهِ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَصْرَعُهُمْ، وَلَوْ کَانَ فِی الدُّنْیَا یَوْمَئِذٍ حَیّاً لَکَانَ صَلَّی
اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ هُوَ الْمُعَزَّی بِهِمْ قَالَ: وَبَکَی اَبُو
عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسّلام) حَتَّی اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ بِدُمُوعِهِ.
«
عبدالله بن سنان گوید: من در
روز عاشورا خدمت
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) رسیدم و دیدم که رنگش تغییر نموده و اشکهایش همانند دانههای مروارید از چشمان مقدسش فرو میریزد، عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! برای چه گریانی؟ خدا چشمان تو را گریان نکند!
فرمود: مگر تو غافلی، آیا نمیدانی که حسین
بن علی در چنین روزی به
شهادت رسیده است؟ ... در چنین ساعتی بود که
جنگ و جدال از آل رسول دست برداشت و ابتلاء آنان خاتمه یافت. با اینکه سی جنازه از مردان اهل بیت روی زمین افتاده بود و این مصیبت برای
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خیلی ناگوار بود. اگر آن روز رسول خدا در دنیا زنده میبود شخصا در عزای آنان مینشست.
راوی میگوید: امام جعفر صادق (علیهالسّلام) بهاندازهای گریه کرد که محاسن شریفش به وسیله اشگهایش تر شد».
البته همین روایت در کتاب
مصباح المتهجد شیخ طوسی (رحمة
اللهعلیه) نیز نقل شده است.
اما از آن جایی که این شیخ بزگوار سلسله سند خود را ذکر نکرده، ما آن را از کتاب المزار الکبیر نقل کردیم که تمام سلسله سند را نیز آورده است.
نویسنده کتاب در مقدمه آن مینویسد:
اما بعد، فانی قد جمعت فی کتابی هذا من فنون الزیارات للمشاهد المشرفات... مما اتصلت به من ثقات الرواة الی السادات.
مُحَمَّدُ بْنُ اَبِی الْقَاسِمِ الطَّبَرِیُّ: الشیخ الامام عماد الدین
محمد بن ابی القاسم
بن محمد بن علی الطبری الاملی الکجی.
فقیه، ثقة، قرا علی الشیخ
ابی علی
بن الشیخ
ابی جعفر الطوسی رحمهم
الله، وله تصانیف منها کتاب " الفرج فی الاوقات " و " المخرج بالبینات " " شرح مسائل الذریعة " قرا علیه الشیخ الامام قطب الدین ابو الحسین الراوندی و روی لنا عنه.
الْحَسَنِ
بْنِ مُحَمَّدٍ المفید الطوسی: الشیخ الجلیل ابوعلی الحسن
بن الشیخ الجلیل الموفق
ابی جعفر
محمد بن الحسن الطوسی. فقیه، ثقة، عین، قرء علی والده جمیع تصانیفه، اخبرنا الوالد عنه رحمهم
الله.
علی بن ابراهیم بن هاشم: او از اساتید
شیخ کلینی است،
نجاشی درباره او میگوید: «علی
بن ابراهیم قمی، در
نقل حدیث مطمئن و مورد اعتماد است و مذهب صحیحی دارد».
القمی، ثقة فی الحدیث، ثبت، معتمد، صحیح المذهب.
ابراهیم بن هاشم:
آیتالله العظمی خوئی ایشان را توثیق کرده و مینویسد:
اقول: لا ینبغی الشک فی وثاقة ابراهیم
بنهاشم، ویدل علی ذلک عدة امور:
۱. انه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی اول کتابه بان ما یذکره فیه قد انتهی الیه بواسطة الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمة الثالثة.
۲. ان السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته، حیث قال عند ذکره روایة عن امالی الصدوق فی سندها ابراهیم
بنهاشم: " ورواة الحدیث ثقات بالاتفاق ".
۳. انه اول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی امر الحدیث، فلو کان فیه
شائبة الغمز لم یکن یتسالم علی اخذ الروایة عنه، وقبول قوله.
«به اعتقاد من: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم
بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل وجود دارد:
۱. علی
بن ابراهیم فرزند وی در تفسیر خود روایات زیادی از پدر نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود عهد کرده هرچه در این کتاب میآورده، از طریق افراد مورد اعتماد باشد. شرح این موضوع در کتاب «المدخل» مقدمه سوم گذشت.
۲.
سید بن طاوس ادعا میکند که بین عالمان درباره
وثاقت او
اجماع و اتفاقنظر است؛ وی هنگام ذکر روایتی که در سندش ابراهیم
بن هاشم وجود دارد میگوید: تمام راویان این حدیث به اتفاق علماء مورد اعتماد هستند.
۳. او نخستین کسی است که حدیث مردم
کوفه را در
قم منتشر کرد. قمیها نیز به روایات او اعتماد کردهاند درحالی که میان قمیها کسانی بودند که درباره روایت سختگیر بودند، اگر در مطمئن بودن وی اندکی شک وجود داشت، تمام قمیها در پذیرش روایت از او اتفاقنظر نداشتند».
محمد بن ابی عمیر از برترین
راویان شیعه و از
اصحاب اجماع بهشمار میرود؛ یعنی از افرادی است که هر روایتی که با
سند صحیح به آنها برسد،
شیعیان اتفاق بر قبول آن دارند.
نجاشی درباره او میگوید: وی از نظر ما و حتی مخالفان، عالمی گرانقدر و والامقام است: جلیلالقدر، عظیمالمنزلة فینا وعند المخالفین...
و
شیخ طوسی میگوید: وی مطمئنترین، زاهدترین، باتقواترین و عابدترین شخص نزد شیعه و
سنی است: وکان من اوثق الناس عند الخاصة و العامة، وانسکهم نسکا، واورعهم واعبدهم.
نجاشی درباره او میگوید: وی اهل
کوفه و از علمای مورد اطمینان ما شیعیان و بسیار گرامی است و هیچ عیبی از آن نمیتوان جست ... بسیاری از علمای ما از وی روایاتی نقل کردهاند؛ زیرا نزد بزرگان شیعه، مردی بزرگ و مورد اطمینان بهشمار میرود:
کوفی، ثقة، من اصحابنا، جلیل لا یطعن علیه فی شئ.... روی هذه الکتب عنه جماعات من اصحابنا لعظمه فی الطائفة، وثقته وجلالته.
شیخ طوسی میگوید: عبدالله
بن سنان مردی مورد اعتماد است. عبدالله
بن سنان، ثقة له کتاب.
و در ادامه این دو روایات، روایات دیگری که با
سند صحیح آمده است بدون بررسی سندی بیان میکنیم:
کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع والبکاء علی الحسین
(۳۶۵۷) ۹ - وعنه، عن ابیه، عن المفید، عن ابن قولویه، عن ابیه، عن سعد، عن
احمد بن محمد، عن الحسن
بن محبوب، عن
ابی محمد الانصاری، عن معاویة
بن وهب، عن
ابی عبدالله (علیهالسّلام) فی حدیث - قال: کل الجزع والبکاء مکروه سوی الجزع والبکاء علی الحسین (علیهالسّلام).
امام صادق (علیهالسّلام) فرمودند: هرگونه بی تابی (یا گریه با صدای بلند) و گریه مکروه است مگر برای
حسین (علیهالسّلام).
من انشد فی الحسین بیتا فبکی واظنه قال: او تباکی فله الجنة.
(۱۹۸۸۹) ۵ - وعن
محمد بن موسی
بن المتوکل، عن
محمد بن یحیی، عن
محمد بن احمد، عن
محمد بن الحسین، عن
محمد بن اسماعیل، عن صالح
بن عقبة، عن
ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: من انشد فی الحسین بیتا من الشعر فبکی وابکی عشرة فله ولهم الجنة، ومن انشد فی الحسین بیتا فبکی وابکی تسعة فله ولهم الجنة، فلم یزل حتی قال: من انشد فی الحسین بیتا فبکی واظنه قال: او تباکی فله الجنة.
جعفر
بن محمد بن قولویه فی (المزار) عن
محمد بن جعفر، عن
محمد بن الحسین مثله، وعن
ابی العباس، عن
محمد بن الحسین وذکر الحدیثین اللذین قبله. وعن
محمد بن الحسن، عن الصفار، عن
محمد بن الحسین وذکر حدیث
ابیهارون ایضا مثله.
از امام صادق (علیهالسّلام) روایت شده است که فرمود: هرکسی که در راه حسین بیت شعری بگوید، و ده نفر را بگریاند جای همه آنها
بهشت است! و اگر بیت شعری بگوید و ۹ نفر را بگریاند جایگاه همه آنها بهشت است، و آنقدر گفت تا اینکه فرمود: و اگر کسی در مورد حسین بیت شعری را بگوید و خود بگرید، (و به گمانم فرمود یا خود را به گریه بزند) جایگاه او بهشت است!
من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر
الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر
(۱۹۶۹۰) ۱ -
احمد بن محمد البرقی فی (المحاسن) عن یعقوب
بن یزید، عن
محمد بن ابی عمیر، عن بکر
بن محمد، عن فضیل
بن یسار، عن
ابی عبدالله (علیهالسّلام) قال: من ذکرنا عنده ففاضت عیناه ولو مثل جناح الذباب غفر
الله له ذنوبه ولو کانت مثل زبد البحر.
امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: اگر یاد ما در نزد شخصی شد و از چشمان او بهاندازه بال مگسی اشک بیرون آمد خدا تمام
گناهان او را میبخشد حتی اگر بهاندازه کف دریاها باشد!
در
روایات سفارش به
عزاداری و
گریه در مصیبت
اهلبیت (علیهمالسلام) مخصوصا
امام حسین (علیهالسلام) شده است و از آنجایی که
معصوم انسان را بهکار بیهوده دعوت و امر نمیکند مسلما عزداری بر حضرات معصومین دارای فلسفههای سازنده و تربیتی متعددی میباشد، که در ادامه به چند نمونه از فلسفه عزاداری اشاره میکنیم.
===
حفظ مکتب و شریعت====
زنده داشتن یاد و تاریخ پرشکوه نهضت حسینی، که الهامبخش روح انقلابی و ستم ستیزی است. یعنی احیا و زنده داشتن
نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترویج دائمی مکتب قیام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربیت کننده و پرورش دهنده روح
حماسه و
ایثار است.
عزاداری برای
اهل بیت (علیهمالسلام) موجب احیای یاد و نام آنها و در کنار آن فرهنگ و مکتب و هدف آنان است. بهعبارت دیگر در شکل یک پیوند روحی راه آنان به جامعه الهام گشته و پیوستگی پایداری بین پیروان مکتب و رهبران آن برقرار میسازد و دیگر گذشت قرون و اعصار نمیتواند بین آنان جدایی افکند. همین مساله موجب نفوذ ناپذیری
امت از تاثیرات و انحرافات دشمنان میگردد و مکتب را همچنان سالم نگه میدارد و یا تحریفات و اعوجاجات را به حداقل میرساند. از همین روست که استعمارگران برای نابودی ملل اسلامی میکوشند رابطه آنان را با تاریخ پر افتخار صدر اسلامی قطع نمایند تا با ایجاد این خلاء زمینه القای فرهنگ خود را فراهم آورند. اینها از آثار اجتماعی عزاداری است و آثار روانی و تربیتی دیگری نیز دارد.
امام خمینی (قدسسره) میفرماید:
روضه سیّدالشهداء (علیهالسّلام) برای
حفظ مکتب سیّدالشهداء (علیهالسّلام) است، حرف سیّدالشهداء (علیهالسّلام) حرف روز است، همیشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سیّدالشهداء (علیهالسّلام) آورده است و سیّدالشهداء (علیهالسّلام) را این گریه
حفظ کرده است، مکتبش را این مصیبتها و داد و قالها
حفظ کرده است.
و در جای دیگر میفرماید: شاید غرب زدهها به ما میگویند که ملت گریه! و شاید خودیها نمیتوانند تحمل کنند که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است، این گریه است که یک ملت را بسیج میکند برای یک مقصد اسلامی، مجلس عزا نه برای این است که گریه بکنند برای سیّدالشهداء (علیهالسّلام) و اَجر ببرند (البته که هست) و دیگران را از اجر فردی نصیب کند؛ بلکه مهم آن قضیّه سیاسی است که ائمه ما در
صدر اسلام نقشهاش کشیدهاند که تا آخر باشد.
عزاداری نوعی پیوند محکم عاطفی با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبیر
استاد مطهری: «گریه بر شهید شرکت در حماسه اوست. یعنی این تحول روحانی که در جلسات عزاداری ایجاد میشود، زمینه را برای تحولات اجتماعی فراهم ساخته. و در واقع زمینه را برای
حفظ آرمانهای آن حضرت و پیاده کردن آن فراهم میسازد؛ چنانکه امام راحل میفرمود: ما هرچه داریم از
محرم و
عاشورا داریم.
انقلاب اسلامی ایران و هشت سال دفاع سر فرازانه و پیروزمند ارتباط مستقیمی با مجالس سوگواری و عزاداری دارد. و در طول تاریخ نیز
شیعیان با همین مجالس عزاداری، توانستهاند هویت جمعی خود را
حفظ و در برابر ظالمان و فاسدان ایستادگی کنند.
اقامه مجالس دینی و عزاداری در سطح وسیع جامعه و ملتهای اسلامی سبب آشنا شدن تودهها با معارف دینی میشود.
گریه بر
امام حسین (علیهالسّلام) و
حزن و
اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونی گشته و بهدنبال آن عامل رشد روحانی
انسان میگردد و پس از آن مقدمات
تقوا و نزدیکی آدمی را به خدا فراهم میسازد.
اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با
ظالم: در مجالس عزاداری با توجه به شعار حماسه آفرین امام حسین (علیهالسّلام) در
روز عاشورا که فرمود: فانّی لا اری الموت الا سعادة ولا الحیاة مع الظالمین الا برماً.
مردم از طرفی با انعقاد پیمان ناگسستنی با مظلومی که مرگ در راه عقیده را
سعادت و سازش با ستمگر را مایه ننگ میداند وفاداری خود را در عدم سازش با ظالمان و مبارزه بی امان با هرگونه مظاهر
استبداد اعلام میکنند. و همین وفاداریها است که ملتها را در برابر طمع استعمارگران بیمه میکند و راه نفوذ استثماری را برای همیشه مسدود میسازد.
و از طرف دیگر نفرت خود را با سیاست اسلامزدایی دودمان ننگین
بنی امیه که با نسبت دروغ به پیامبر گرامی احادیثی را در راستای سرکوبی نهضتها و قیام مردم در برابر حکومت ستمگران، جعل و در میان مردم منتشر ساختهاند، ابراز میدارند.
و حدیثی را که از قول
خلیفه دوم نقل میکنند که گفته است: فاطع الامام وان کان
عبداً حبشیّاً، ان ضربک فاصبر، وان امرک بامر فاصبر، وان حرَمَک فاصبر، وان ظلمک فاصبر، وان امرک بامر ینقص دینک فقل: سمع وطاعة، دمی دون دینی.
در برابر رهبر جامعه اگر چه اجنبی هم باشد، فرمانبردار باش، اگر در حق شما ستم روا داشت
صبر کنید، اگر دستور ناروا صادر کرد، تحمل نمایید، و اگر شما را از حق مسلم خود محروم ساخت بردباری کنید، و اگر فرمان ضد دینی داد بدون چون و چرا اجرا نمایید، و دین خود را فدای جان خویش گردانید.
و از همه مهمتر اینکه در روایتی به دروغ و افتراء، از قول
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند که فرموده است: یکون بعدی ائمة لا یهتدون بهدای ولا یستنون بسنتی، وسیقوم فیهم رجال قلوبهم قلوب الشیاطین فی جُثمان انس. قلت: کیف اصنع یا رسول
الله! ان ادرکت ذلک؟ قال: تسمع وتطیع للامیر وان ضرب ظهرک واخذ مالک فاسمع واطع.
پیشوایانی بعد از من خواهند آمد که نه از هدایتهای من بهرهای بردهاند و نه به سنت من عمل میکنند، و قلوب آنان همانا قلوب شیاطینی است که در درون جسم آدمی قرار گرفته باشد.
راوی میپرسد: اگر چنین عصری را درک نمودیم وظیفه ما چیست؟ حضرت فرمود: تکلیف شما پیروی از این چنین حاکمان جور است، اگر شما را مورد ضرب و شتم قرار دهند، و اموال شما را غارت نمایند، وظیفه شما اطاعت و فرمان بردن است.
و با توجه به این چنین روایات ساختگی است که فقهاء اهلسنت هرگونه قیام در برابر حاکم جائر را محکوم نموده و جایز نمیشمارند.
نووی عالم بلند آوازه
اهل سنت میگوید:
وامّا الخروج علیهم وقتالهم فحرام باجماع المسلمین وان کانوا فسقة ظالمین، وقد تظاهرت الاحادیث بمعنی ما ذکرته، واجمع اهل السنة انه لا ینعزل السلطان بالفسق.
قیام و مبارزه با حاکمان (اگرچه این حاکمان فاسق و ستمگر باشند) به اجماع مسلمین (البته مسلمین فریب خورده دستگاه جور)
حرام است. و حاکم جامعه با ارتکاب ستم از منصب خویش عزل نخواهد شد.
وهکذا عن التفتازانی فی شرح المقاصد و القاضی الایجی فی المواقف.
همین سخن را
تفتازانی و
ایجی از بنیانگذاران مکتب کلامی اهل سنت گفتهاند.
چقدر فرق است میان پیشوای یک ملتی که میگوید: فاطع الامام... ان ضربک فاصبر، وان امرک بامر فاصبر، وان حرَمَک فاصبر، وان ظلمک فاصبر، وان امرک بامر ینقص دینک فقل: سمع وطاعة، دمی دون دینی.
و میان رهبر جامعهای که فریاد میکند: من رای سلطانا جائرا... یعمل فی
عباد الله بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیّر بقول ولا فعل، کان حقیقاً علی
الله ان یدخله مدخله.
هرکس سلطان ستمگری را دید... در میان مسلمین با
گناه و دشمنی و مخالفت با حق حکمرانی میکند و به هیچ شیوهای (اعم از گفتار و عمل) قابل تغییر و اصلاح نیست، بر
خداوند سزاوار است که او را در جایگاه واقعیش (
جهنم) وارد کند.
و لذا امروز میبینیم که دشمنان اسلام بهویژه
امریکا با تمام توان و امکانات به مبارزه با این فرهنگ شورش و قیام در برابر استبداد در آمده ولی سیاستهای اسلام کشورهای دیگر را که روحیه سازش با
استبداد را از رهبران خویش به ارث بردهاند، تایید میکند.
یکی از برکات پربار
عزاداری و گریه برای حضرت سیّدالشهداء (علیهالسّلام)،
وحدت و هماهنگی میان اقشار مختلف اسلامی است که در سایه گردهم آیی مردم در ایام سوگواری حضرت در مساجد و تکایا و در سینهزنیهای خیابانها است.
و این گردهم آییها، نالهها و سینه زنیهای هماهنگ، قلبهای مردم را با یکدیگر نزدیک نموده و کدورتها را مرتفع ساخته و باعث یکپارچگی ملت اسلامی میشود و از جمعیت پراکنده قدرت بزرگ میسازد و ملت اسلامی را در برابر نفوذ دشمنان بیمه میکند.
امام خمینی (قدسسره) میفرماید: ما ملّتِ گریه سیاسی هستیم که با همین اشک، سیل جریان میدهیم و خرد میکنیم سدهایی که در مقابل
اسلام ایستاده است.
همین گریه است که کارها را پیش برده است، همین اجتماعات است که مردم را بیدار میکنند.
همه
روضه بخوانند، همه گریه بکنند، از این هماهنگتر چه؟ شما در کجا سراغ دارید که یک ملّتی اینطور هماهنگ بشود؟ کِی اینها را هماهنگ کرده؟ اینها را سیّدالشهداء (علیهالسّلام) هماهنگ کرده است ... در کجای
عالم سراغ دارید مردم اینطور هماهنگ باشند ... این هماهنگی را از دست ندهید.
موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، برگرفته از مقاله «فلسفه عزاداری برای امام حسین (علیهالسلام) چیست؟». موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف)، برگرفته از مقاله «مدارک عزاداری شیعیان از اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چیست؟». سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عزاداری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۲/۳۱. سایت اندیشه قم