طرق تحمل حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تحمل حدیث، اصطلاحی در علوم
حدیث، به معنای فراگرفتن و شنیدن
حدیث از راههای معیّن است. در منابع روایی راههایی برای تحمل
حدیث نقل شده است.
برای سلامت و محفوظ ماندن روایات
پیشوایان معصوم (علیهمالسّلام) هر راوی از طُرق و راههای خاصّی
حدیث معصوم (علیهالسّلام) را فرا میگرفته که به آنها «طُرق تحمّل
حدیث» میگویند و این روش تا قبل از تدوین جوامع
حدیثی و گسترش نسخههای آن، رایج بوده ولی اکنون رواج کمتری دارد. هدف از آگاهی از آنها، اطلاع بر چگونگی
[
روایت
]
راویان از یکدیگر و میزان ارزش و اعتبار آنها است؛ زیرا آنها، همه از نظر اعتبار یکسان و همسان نیستند و برخی بر بقیّه برتری دارد.
محدّثان بزرگوار برای آن که از طرق کاملتری در نقل روایات برخوردار باشند، بر خود زحمت فراوانی را هموار نموده و سفرهای متعدّد انجام میدادهاند تا آن که برای نسلهای بعد، دسترسی بر روایات
امامان معصوم (علیهمالسّلام) سهلتر و کاملتر باشد.
شرایط تحمل روایت در مرحلة تحمل تنها لازم است که راوی برخوردار از دو شرط
عقل و
تمییز باشد. مقصود از تمییز مرحلهای میان صباوت و
بلوغ و بلکه
مراهق است؛ یعنی راوی افزون بر عاقل بودن، قدرت میان
خیر و
شر را داشته باشد. و به عکس مراحل نقل و پذیرش
اسلام،
ایمان، بلوغ و
عدالت در مرحلة تحمل شرط نیست. بنابراین اگر
کافر، یا
منافق (= سایرفرق اسلامی غیر از
امامیه) یا غیر بالغ، یا
فاسق روایتی را به هر یک از طرق تحمل تلقی و دریافت کرده باشد.، مفهوم تحمل تحقق یافته است. هر چند در مرحلة اداء و نقل، زمانی از او پذیرفته میشود که دارای شرایط اسلام، ایمان، بلوغ و عدالت باشد.
دلیل مدعا وقوع این گونه تحمل در صدر اسلام است. به عنوان نمونه
جبیر بن مطعم به هنگام
کفر شنید که
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در
نماز مغرب سوره طور خواند و آنگاه که اسلام آورد این
حدیث (سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)) را نقل کرد و از او پذیرفته شد. یا گروهی از
صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، هم چون
حسن و
حسین (علیهماالسّلام)
عبدالله بن زبیر،
نعمان بن بشیر و... در حال خردسالی، یا نوجوانی- در هر حال پیش از بلوغ روایات زیادی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شنیده و پس از نقل مورد پذیرش
محدثان قرار گرفته است.
برخی از صاحب نظران
اهل سنت برای آغاز و تحمل
حدیث سنی خاص را پیشنهاد کردهاند مثلا گفتهاند: حداقل سن برای تحمل
حدیث، چهار، پنج، یا ده سال است. یا گفتهاند: حداکثر سن برای تحمل
حدیث ۵۰ یا ۸۰ سال است.
این آرا از نگاه عموم
محدثان مردود شده است. از نظر آنان ملاک تحمل برخورداری از قوه تمییز است و این قوه برای اشخاص مختلف بخاطر تفاوت سطح استعدادها متفاوت است. پایان سن تحمل زمانی است که شخص قدرت تشخیص را از کف داده و دچار فراموشی، یا کودنی شود.
گر چه این مبحث در شرایط کنونی که کار تحمل عملا پایان یافته و شیوهای، هم چون
اجازه صرفا جنبه تشریقات دارد، اما دانستن آن از دو جهت مفید فایده است:
۱. ما را با شیوهها وکوشش پیشینیان در انتقال میراث روایی و دقت آنان آشنا میسازد.
۲. با توجه به این که میان این طرق از نظر ارزش و اعتبار تفاوت است، با آشنا شدن شیوهها در مییابیم که به عنوان مثال اگر روایتی از طرق
سماع نقل شده باشد، از درجه اعتبار بیشتری نسبت به شیوههای دیگر، هم چون
اجازه، یا
وجادة، برخوردار است، عموما برای تحمل
حدیث هشت طریق را برشمردهاند که عبارتند از:
سماع،
قرائت، اجازه،
مناوله،
کتابت،
اعلام،
وصیت و وجادة. و برخی با ادغام وصیت با اعلام، طرق تحمل
حدیث را بر هفت شیوه دانستهاند که عملا با هشت طریق تفاوت نخواهد داشت.
اینک به تبیین این طریق میپردازیم:
بهترین و نخستین طریق تحمّل، «
سماع» هر
راوی از دیگری، یعنی
سماع و شنیدن
روایت هر شاگردی از استاد خویش است.
سماع به معنای شنیدن است، یعنی راوی در حضور شیخ
حدیث، روایتی را که او از روی حافظه، یا نوشته میخواند استماع کند ودر صورتی که راوی گفتار روایی شیخ را کتابت کند به آن
املاء میگویند.
به اتفاق همگان
سماع، عالیترین نوع در میان طرق هشتگانة
حدیث است و طبعا
حدیثی که از این طریق تحمل و نقل شده باشد از اتقان و اعتبار بیشتری نسبت به سایر طرق برخوردار است؛ زیرا اولا دریافت
حدیث با این شیوه به صورت تدریجی و جزیی انجام میگیرد؛ یعنی راوی هر یک از روایات را به صورت علی حده از شیخ
استماع میکند.
به عکس شیوههایی مثل اجازه، اعلام، وصیت که به صورت دفعی و کلی انجام میگیرد، مثلا شیخ
حدیث، اجازه نقل تمام روایات یک کتاب را به راوی میدهد. و پیداست شیوه نخست از اتقان و دقت بیشتری برخوردار است. ثانیا:
سماع درمواردی تحقق میپذیرد که مجلسی برای
تحدیث و استماع
حدیث فراهم شده باشد، چنان که در گذشته مرسوم بوده، مشایخ
حدیثی در مساجد و مراکز علمی به صورت عمومی یا در منازل خود به شکل خصوصی و به طور رسمی به نقل
احادیث میپرداختند و طالبان
حدیث نیز به منظور شنیدن روایات و ثبت آنها در چنین مجالسی حاضر میشدند. اینگونه مجالس را میتوان شبیه جلسات دروس خارج حوزه دانست. و طبع چنین نشستها آن است که مطالب از سوی گوینده با دقت بیان شده و از سوی
مستمعان با دقت حفظ و ثبت میشود. بویژه که آنان نیک بدانند مطالب رد و بدل شده سرتاسر سخن معصوم و جزء متون دینی بوده و هر حرف و کلمه آن از حساسیت ویژهای برخوردار است. در روایاتی از
امام صادق (علیهالسّلام) نیز بر اهمیت
سماع راوی از شیخ تاکید شده است.
«
شهید ثانی» در این خصوص میگوید:
«الحقل الاوّل فی موقعیّة
السماع و هو، أی
السماع من الشیخ أرفع الطرق الواقعة فی التحمّل عند جمهور المحدّثین، لانّ الشیخ أعرف بوجوه ضبط
الحدیث و تأدیته».
شیخ کلینی در
کافی، در کتاب فضل العلم، در باب روایه الکتب و
الحدیث، روایاتی را ذکر میکند که از مفاد آنها، اهمیت
سماع حدیث، معلوم میگردد؛ از جمله در روایتی از
عبدالله بن سنان نقل شده که میگوید: خدمت امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم، مردم میآیند تا
حدیث شما را از من بشنوند ولی من چون مقداری می خوانم، خسته میشوم و دیگر نمیتوانم، حضرت میفرماید: به اندازه توان بخوان؛ آن روایت چنین است:
«عن عبدالله بن سنان قال: قلت لأبی عبدالله (علیهالسّلام) : یجیئنی القوم فیستمعون منّی حدیثکم فاَضجَرُ و لا أقوی، قال (علیهالسّلام): فاقرأ علیهم من أوّله
حدیثاً و من وسطه
حدیثاً و من آخره
حدیثاً.
سماع حدیث دارای مراتبی به شرح ذیل است:
۱.
سماع خصوصی شاگرد از استاد به شکلی که استاد از کتاب، یا از حفظ میخواند.
۲.
سماع شاگرد از استاد در جمع دیگر شاگردان به شکلی که استاد از کتاب، یا از حفظ میخواند.
۳.
سماع راوی از
شیخ الحدیث به شکلی که استاد برای دیگران میخواند و او هم حاضر بوده است، اعم از آن که استاد از متن کتاب میخوانده، یا از حفظ.
در
سماع حدیث، گاهی راوی به بالاترین مرتبه آن اشاره میکند و میگوید: «
سمعت فلاناً یقول»، یا «
حدّثنا فلان یقول»؛ همچنان که لفظ «أخبر» و «قال» نیز از مراتب بعدی
سماع است و عبارت «عن فلان» هم، مخفّف «اخبر فلان عن فلان» میباشد که میتواند به
سماع حدیث هر یک از
راویان از دیگری، اشاره کند.
طریق تحمّل «
قرائت»، عبارت است از خواندن
حدیث نزد استاد و شیخ
الحدیث که از آن تعبیر به «عرض» شده است؛ زیرا
راوی حدیث، قرائت خود را از
حدیثی که شنیده، بر استاد خود عرضه، و او استماع میکند.
از این جهت که بر گفتار و شنیدار متکی است، شبیه طریق پیشین؛ یعنی
سماع است. با این تفاوت که در
سماع سخن از شیخ و شنیدن از سوی راوی انجام میگیرد، اما در قرائت بر شیخ، روایت از سوی راوی خوانده میشود و شیخ به
استماع آن میپردازد. به این گونه تحمل در اصطلاح
محدثان پیشین «عرض» گفته میشده است؛ زیرا راوی در حقیقت روایت را بر شیخ عرضه میکند و چنین شیوهای زمانی قابل اعتنا است که شیخ پس از شنیدن، صحت آن را مورد تایید قرار دهد.
درباره میزان اعتبار قرائت بر شیخ اختلاف وجود دارد: برخی آن را بالاتر از
سماع و برخی برابر با
سماع میدانند، ولی نظر اکثر
محدثان آن است که قرائت بر شیخ در درجهای پس از
سماع قرار دارد.
از سوی دیگر گفته اند: راوی میبایست روایتی را که از این طریق تحمل شده به هنگام نقل با عباراتی؛ هم چون «قرات علی فلان فاقر به» نوع
حدیث را روشن سازد.
شهید ثانی میگوید: فی القرائه علی الشیخ ... و یسمّی عند اکثر القدماء المحدّثین: العرض، لأنّ القاریء یعرضه علی الشیخ سواء کانت القرائه من حفظ الراوی أو من کتاب.
قرائت
حدیث نیز از نظر رتبه دارای مراحلی میباشد که مهمترین آنها چنین است:
۱. قرائت و خواندن
حدیث به واسطه راوی و شاگرد از متن کتاب برای استاد
حدیث، به شکلی که آن متن در اختیار استاد هم هست و ضمن خواندن، مقارنه و تطبیق انجام میشود و استاد متن و قرائت شاگرد را در پایان تأیید میکند.
۲. قرائت و خواندن
حدیث به واسطه راوی و شاگرد از متن کتاب برای استاد
حدیث، به شکلی که استاد آن متن را به حافظه دارد و آن را مرور و سپس تأیید میکند.
۳. قرائت
روایت به واسطه راوی از حفظ و استماع و تطبیق آن توسّط استاد از متن کتاب و تأیید آن.
۴. قرائت روایت به واسطه راوی از حفظ و استماع و تطبیق استاد نیز بر حافظه و تأیید آن توسّط استاد به جهت صحّت و درستی قرائت راوی.
در طریق تحمّل قرائت، غالباً از الفاظ ذیل استفاده میشود: «قرأت علی فلان» یا «قریء علیه و أنا
أسمع فأقرّ الشیخ به».
شهید ثانی میگوید:
«فی عبارات العرض و هی علی مراتب، الرتبه الأولی: و العباره عن هذه الطریق أن یقول الراوی إذا اراد روایه ذلک: قرأت علی فلان او قریء علیه و أنا
أسمع فاقرّ الشیخ به، أی لم یکتف بالقرائه علیه و لا بعدم انکاره و لا باشارته بل تلفّظ بما یقتضی الاقرار بکونه مروبه.
در قرائت بر شیخ اگر نسخه و متن اصلی، در دست فرد موثّق دیگری است و شیخ هم آن را حفظ دارد و به هنگام قرائت راوی برای شیخ، آن فرد
ثقه هم، قرائت آن راوی را استماع و سپس تأیید میکند، در این صورت، چنین طریقی از قرائت از اهمیّت بیشتری برخوردار است. در قرائت بر شیخ، رؤیت او شرط نیست، بلکه اطمینان به استماع و تأیید او کافی است.
«اجازه» مصدر افعال از ریشه «جواز الماء» (=عبور آب) به معنای عبور دادن آب است و از آنجا که بر علم از باب
استعاره آب اطلاق میشود، اجازه به معنای عبور دادن دانش بکار رفته است. گویا شیخ با اجازهدادن، زمینه عبور و جریانیافتن دانش را فراهم ساخته است.
اجازه در اصطلاح به این معناست که شیخ به راوی اجازه و
اذن دهد تا شنیده، یا کتاب روایی او را نقل میکند و از آنجا که چنین اجازهای به منزله آن است که شیخ تمام روایات خود، با روایات کتابش را برای راوی نقل کرده باشد. آن را از شیوههای تحمل
حدیث دانسته و بر جواز آن تاکید کردهاند.
اجازه میتواند گفتاری صریح، هم چون «اجزت لک روایة
الحدیث الفلانی»، یا گفتار غیر صریح، نظیر پاسخ آری دادن در پرسش این که آیا به فلانی اجازه دادی؟ یا با اشاره یا با کتابت انجام گیرد.
هم چنین اجازه را از نظر مشخصبودن، یا نبودن مخاطب، یا موضوع اجازه به اقسامی تقسیم کردهاند.
با توجه به آن که اجازه به صورت کلی انجام میگیرد به مراتب از اعتبار کمتری نسبت به
سماع و قرائت بر شیخ برخوردار است و به نظر میرسد که این شیوه بیشتر در میان متاخران و به ویژه در زمانی که فرصت کافی برای دریافت آحاد
احادیث نبوده، انجام میگرقته است.
از سوی دیگر دانستنی است که
سنت اجازه پس از تدوین در جوامع روایی به عنوان تیمن و تبرک استمرار یافته است. به عنوان مثال
علامه مجلسی از مشایخ
حدیثیای؛ هم چون
آقا حسین خوانساری،
شیخ حر عاملی اجازة روایت دریافت کرد، چنان که چهرههایی؛ هم چون
شیخ عباس قمی، یا شیخ
آقابزرگ تهرانی از اساتید
حدیث خود اجازه روایی گرفتهاند. چنین اجازاتی به معنای عدم اعتبار روایات نقل شده بدون اجازه نامهها و اعتبار آنها با وجود این اجازات نیست، بلکه از باب تیمن و تبرک هم چنان استمرار یافته است.
عدّهای معتقدند که اجازه نسبت به
سماع و قرائت و مراتب آنها، در رتبه بعد از آنها قرار دارد.
علاّمه
مامقانی میگوید:
«ففی ترجیح
السماع علیها أو العکس اقوال، فالأشهر ترجیحه علیها مطلقاً لکون
السماع ابعد عن الاشتباه من الاجازه ... و الاقوی عندی هو القول الأوّل ضروره بعد
السماع من الشیخ ثم القرائه علیه من الاشتباه بما لا یوجد مثله فی غیر المقروء و
المسموع منه کما هو ظاهر».
اجازه هم دارای مراتب و اقسامی است؛ زیرا گاهی با قول صریح و گاهی غیر صریح و گاهی برای فرد معیّنی و گاهی عام و گاهی اجازه برای کتاب خاصی و گاهی برای همه کتابهای استاد میباشد که نمونههایی از آن چنین است:
۱. اجازه برای فرد معیّن در کتاب معیّن با تعبیر: أجزتک فی کتاب خاصّ؛
۲. اجازه برای افراد معیّن در کتاب معیّن با تعبیر: أجزتکم فی کتاب خاصّ؛
۳. اجازه برای فرد معیّن در کتابهای متعدّد با تعبیر: أجزتک جمیع مسموعاتی؛
۴. اجازه برای افراد غیر معیّن در کتاب معیّن مانند: أجزت لکلّ المسلمین فی روایه کتابی.
۵. اجازه برای شخص مجهول در کتاب معیّن مانند: أجزت لمحمّد بن علی فی کتابی.
امروزه نیز بین
محدّثان برای
نقل روایت معیّن یا کتاب معیّن، اجازاتی صادر میشود که میتواند بیانگر چگونگی روایت و شخصیّت فرد مورد اجازه و اجازه دهنده باشد. در اجازه
حدیث، قبول از طرف فردی که به او اجازه داده شده، شرط نیست.
کتابهایی که اجازات
محدّثان در آن وجود دارد به شرح ذیل است:
۱)
بحارالانوار، که
علاّمه مجلسی در پایان آن و در جلد ۱۰۴ تا ۱۰۷ به مواردی از آنها پرداخته است.
۲)
وسائلالشیعه که
شیخ حر عاملی در پایان آن ضمن بیان طرق خویش به مواردی از آنها پرداخته است.
۳)
المسلسلات فی الاجازات از
سید محمود مرعشی که بیانگر اجازات
مشایخ حضرت آیتالله نجفی مرعشی میباشد.
۴)
الذریعه الی تصانیف الشیعه از
علاّمه آقابزرگ تهرانی که در ردیف و ترتیب کتابها، در معرّفی اجازات، دهها کتاب اجازات را گزارش میکند.
آن است که شیخ کتاب
حدیثی را در اختیار راوی قرار دهد. گفتهاند: این شیوه از سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) برگرفته است؛
زیرا آن حضرت نوشتهای را به فرمانده یکی از سریهها داد و فرمود: آن را نمیخوانی تا به فلان منطقه برسی، او وقتی به آن منطقه رسید نامه را گشود و برای مردم خواند.
گروهی از علمای
درایه؛ همچون
خطیب بغدادی مناوله را از اقسام اجازه بر شمرده و آن را بالاترین نوع اجازه دانستهاند، اما مشهور صاحبنظران آن را به عنوان قسمی جداگانه دانستهاند.
مناوله میتواند به دو صورت ذیل انجام گیرد:
۱. مناوله همراه با اجازه؛ یعنی افزون بر آن که شیخ کتاب روایی را در اختیار راوی بگذارد به او اجازه نقل آن را نیز بدهد، که در این صورت مناوله از اعتبار روایی بیشتری برخوردار خواهد بود.
۲. مناوله بدون اجازه، و آن مطلق مناوله است؛ یعنی شیخ تنها کتاب را در اختیار راوی قرار دهد و بگوید: هذا
سماعی، یا روایتی. برخی این قسم از مناوله را کافی نمیدانند و معتقدند: نقل روایت بر اساس آن نادر بوده و ناکافی است، اما مشهور
محدثان آن را صحیح و کافی میدانند.
شاهد مدعا روایتی از
امام رضا (علیهالسّلام) است که در آن چنین آمده است:
احمد بن عمر حلال میگوید: به امام رضا (علیهالسّلام) عرض کردم، شخصی از اصحاب ما کتابی به من میدهد و نمیگوید آن را از طرف من روایت کن، آیا برای ما روایت از آن
جائز است؟ امام (علیهالسّلام) فرمود: «اگر میدانی که کتاب از آن اوست روایاتش را از او نقل کن».
کتابت آن است که شیخ روایات خود را برای مخاطب حاضر، یا غائب بنگارد، یا به شخص موثق فرمان دهد تا آن روایات را برای آن مخاطب بنگارد و خود در پایان تصریح کند که این کتابت به فرمان او انجام گرفته است. برخی به جای کتابت، اصطلاح
مکاتبه را بکار بردهاند، در حالی که در مکاتبه سؤال و جواب به مکتوب است، اما در کتابت بی آنکه پرسشی مکتوب در کار باشد روایات نگاشته میشود.
کتابت بر دو قسم است:
۱. کتابت همراه با اجازه، و آن بدین صورت است که شیخ پس از نگارش
حدیث در پایان آن بگوید یا بنگارد: «اجزت لک ما کتیبه لک». این نوع از کتابت از نظر گروهی از
محدثان در مرتبه مناوله و همراه با اجازه است.
۲. کتابت بدون اجازه، کافی و نافذ است؛ زیرا اگرچه شیخ تصریح به اجازه نکرده است، اما همین که روایت را برای شخصی معین نگاشته و آن را برای او فرستاده، یا در اختیارش گذاشته عملا به معنای اجازه است.
کتابت را از نظر درجه اعتبار پس از
سماع دانسته و گفتهاند: لازم است راوی با آوردن عباراتی؛ هم چون «کتب الی فلان» نوع تحمل با کتابت را از سایر شیوهها متمایز سازد.
آن است که شیخ به شخصی با گفتار صریح، یا غیر صریح، یا کتابت اعلام کند که این کتاب، یا
حدیث، روایت یا
سماع او از فلان شخص است و از اجازه روایت آن سخنی با میان نیاورد. برخی نقل روایت با استناد به اعلام را جائز نمیدانند، اما مشهور
محدثان معتقدند:
اعلام به منزله قرائت بر شیخ بوده و برای نقل
حدیث کفایت میکند.
وصیت آن است که شیخ به هنگام
مرگ، یا مسافرت به شخصی وصیت کند که کتاب روایی اورا روایت کند. گروهی از
محدثان وصیت را جائز دانستهاند؛ زیرا وصیت و واگذارکردن کتاب به معنای اجازه نقل و کاری شبیه مناوله، یا اعلام است، اما اکثر
محدثان آن را کافی نمیدانند.
وجاده بر وزن کتابت از ریشه وجد (یافتن) به این معناست که
راوی، کتاب یا روایاتی به خط شیخ را بیابد و ـ بی آن که معاصر او باشد، یا اگر معاصر است او را ملاقات کرده باشد ـ از روی
یقین به خط شیخ بودن آن را روایت کند. وجاده نیز بسان کتابت میتواند همراه با اجازه، یا بدون اجازه باشد. همراه بودن وجاده با اجازه بدین صورت است که کتاب استاد را در زمان
حیات پیدا کند، آنگاه از او اجازه نقل آن را بگیرد. یا شیخی دیگر که از اصحاب کتاب اجازه نقل کتابهای او را دارد، نقل کتاب پیدا شده به خط شیخ را اجازه دهد. وجاده همراه با اجازه از نظر همه
محدثان نافذ است. در وجادة عاری از اجازه دو دیدگاه است: گروهی آن را ناکافی دانستهاند و معتقدند: نقل روایات به استناد وجادة ـ در صورتی که نسبت به خط شیخ یقین باشد ـ جائز است. آن دسته از روایات
اهل بیت (علیهالسّلام) که به کتابت
حدیث فرمان داده، یا به نقل و روایت کتب بنی فضال، یا نقل روایات از کتبی که صاحبانش بخاطر تقیحه شدید از نقل آنها اجتناب کردهاند، اجازه دادهاند همگی دلالت بر جواز وجاده دارند.
کتاب
فقه الرضا (علیهالسّلام) که منصوب به
امام علی بن موسی الرضا (علیهالسّلام) است، از طریق وجاده نقل شده است؛ زیرا این کتاب را قاضی امیرحسین نزد گروهی از
شیعیان قم که وارد
مکه مکرمه شده بودند، یافت.
از میان شیوههای هشتگانه، آنچه که بیشتر در تاریخ
حدیث و
تحدیث اتفاق افتاده و راویان براساس این گونه تحمل، روایات را نقل کردهاند، سه طریق نخست؛ یعنی
سماع، قرائت و اجازه است. و از میان این سه طریق بیشترین نقش از آن
سماع است.
اقسام «تحمّل
حدیث» که بیان گردید، در مورد نقل از امام معصوم (علیهالسّلام) نیز میتواند صادق باشد و
راویان صحابه معصومان (علیهمالسّلام) در اغلب موارد از آنها
سماع حدیثی داشتهاند و عبارت «قال الصادق (علیهالسّلام)»، یا «عن الصادق (علیهالسّلام)»، یا «
سمعت الرضا (علیهالسّلام)»، یا «کنت عند أبی عبدالله (علیهالسّلام)»، یا «سألت أبا جعفر (علیهالسّلام)»، یا «قلت لأبی عبدالله (علیهالسّلام)»، یا «أخبرنی عن أبی الحسن الأوّل (علیهالسّلام)» و ... میتواند بیانگر «
سماع» آنها باشد.
طرق تحمل حدیث؛
اصطلاحات رایج محدثان؛
اصطلاحات حدیثی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «اصطلاحات حدیثی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۷. سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تحمل حدیث، شرایط و طرق آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۱/۲۷