طبقه هفتم فلاسفه اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
طبقه هفتم فلاسفه اسلامی، به دو گروه شاگردان
ابنسینا و گروهی که نزد او شاگردی نکردهاند تقسیم میشوند.
این گروه شاگردان ابنسینا بودند.
ابوعبداللّه فقیه معصومی شیخ دربارهاش گفته است: او برای من مانند ارسطوست برای
افلاطون. شیخ
رساله عشق را به خواهش او و به نام او نوشته است و هم اوست که واسطه پرسش و پاسخهای
ابوریحان و
بوعلی بود و بعد از آنکه ابوریحان کلمات تندی نسبت به شیخ به کار برد و شیخ حاضر نشد دیگر چیزی بنویسد و فقیه معصومی را مامور این کار کرد، او ابوریحان را مورد ملامت قرار داد و به او نوشت: «اگر در مخاطبه با «حکیم» کلماتی جز این کلمات انتخاب کرده بودی، از نظر عقل و علم شایستهتر بود».
بیهقی مدعی است که وی کتابی درباره مفارقات و اعداد عقول و افلاک و ترتیب مبدعات نوشته که معشوق حکما بوده ولی از دست رفته است. تاریخ وفاتش دقیقاً معلوم نیست، احتمالاً در حدود ۴۵۰ بوده است
ابوالحسن
بهمنیار بن مرزبان آذربایجانی مجوس بود و
مسلمان شد. معروفترین شاگردان بوعلی است. شهرت بهمنیار یکی به واسطه سؤالات فراوانی است که از بوعلی کرده و بوعلی جواب داده است (بیشتر کتاب
المباحثات شیخ پاسخ به سؤالات بهمنیار است)، دیگر به واسطه کتاب معروف
التحصیل است که مکرر در کتب فلسفه از آن یاد میشود.
صدرالمتالهین در
اسفار چندین بار مطالبی از آن کتاب و دو نوبت از کتابی از او به نام البهجة و السعادة نقل کرده است. کتاب التحصیل اخیراً جزء نشریات دانشکده الهیات و معارف اسلامی با تصحیح و تعلیق اینجانب چاپ شد. بهمنیار در سال ۴۵۸ درگذشته است.
بزرگترین دستاورد بهمنیار تقریر جدید و منظم از دیدگاههای ابنسیناست که در کتاب التحصیل یافت میشود. التحصیل شامل سه بخش است: منطق، مابعدالطبیعه و اعیان موجودات. تقریر فشرده و جامع بهمنیار از حکمت مشاء در التحصیل موجب شده است این کتاب توجه فیلسوفان بعدی را به خود جلب کند؛ ازاینرو این کتاب یکی از منابع معتبر حکمت مشاء است.
امام خمینی به کتاب التحصیل بهمنیار توجه داشته و در آثار خود برخی مسائل اختلافی میان بهمنیار و ابنسینا نقل و بررسی کرده است و معتقد است ابنسینا در پاسخ به بعضی از پرسشهای بهمنیار عاجز مانده است.
برخی از این مسائل عبارتاند از:
۱- زمان: میان بهمنیار و ابنسینا در اینکه
زمان در وجود دخالت دارد یا خیر، اختلاف است. ابنسینا منکر آن است که زمان نقشی در وجود داشته باشد. امام خمینی بر این باور است که زمان در وجود دخالت دارد و سائل و مسئول عنه باقی است؛ زیرا وجود انسان یک وجود سیال و باقی است و وجود در زمان لاحق همان وجود در زمان سابق است که ناقص بود و کامل شد.
۲- حرکت جوهری: بهمنیار قائل به
حرکت جوهری شیء و تبدل جوهری است و با ابنسینا که منکر حرکت در جوهر شیء است اختلاف دارد.
۳- قوای نفس: ازجمله اختلافات میان بهمنیار و ابنسینا آن است که چگونه برخی
قوای نفس، مدرک و برخی دیگر غیر مدرکاند با اینکه ذات همه قوا واحد است. ابنسینا طبق مسلکی که درباره تجرد نفس در آغاز خلقت داشته (روحانیه الحدوث) نتوانسته آن را جواب دهد. امام خمینی درباره این اختلاف باتوجهبه حرکت جوهری، معتقد است برای نفس یکگونه وجود طبیعی است که بهتدریج ترقی کمالی پیدا میکند، بنابراین ممکن است قوایی که در اول حاصل شده مدرک نباشند؛ ولی قوایی که پس از رسیدن نفس به مقام تجرد حاصل میشوند، مدرک باشند.
ابوعبید عبدالواحد جوزجانی شاگرد و مرید و وملازم بیست ساله یا بیست و پنج ساله بوعلی همان کسی است که گزارش زندگی بوعلی را تکمیل کرد. بوعلی به حفظ و نگهداری آثار خود همت نمیگماشت؛ در پیشامدهای مختلف رسالههای مختصر یا طولانی مینوشت و به کسی میداد بدون آنکه نسخهای از آن نگهداری کند. شاید محفوظ ماندن قسمتی از آثار شیخ مرهون همت ابوعبید است. بخش ریاضی کتاب
النجاة و کتاب
دانشنامه علایی وسیله او تکمیل گردیده است.
از زندگی ابوعبید بیش از این اطلاعی نداریم.
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی بنا بر نقل
تتمه صوان الحکمه، شفای شیخ را مختصر کرد و
رساله حی بن یقظان او را شرح کرد و کتابی در موسیقی تالیف نمود و در فن موسیقی بی نظیر بود و بعد از بیست و دو سال که از وفات استادش میگذشت (یعنی در سال ۴۵۰) درگذشت.
ابنزیله از کسانی است که احیاناً مانند بهمنیار از شیخ سؤالاتی کرده و شیخ جواب داده است. گویند: «کتاب مباحثات در اصل سؤالاتی بوده از بهمنیار و کمی از ابنزیله و کمتری از دیگران»
بوعلی شاگردان دیگر نیز داشته است که ما از ذکر آنها خودداری میکنیم.
اما افراد دیگر این طبقه که شاگرد شیخ نبودهاند:
علی بن رضوان مصری هم طبیب بوده و هم حکیم. از کسانی است که بر نظریه
محمد بن زکریای رازی رد نوشته است. مردی کریم اما بدقیافه و کریهالمنظر بوده است. مطابق آنچه در نامه دانشوران آمده کتابی در اثبات نبوت خاتم الانبیاء از روی
تورات و
انجیل و قواعد فلسفی نوشته و در سال ۴۵۳ درگذشته است. از اساتید و شاگردان او اطلاعی نداریم.
ابوالحسن مختار
بن حسن
بن عبدان
بن سعدان
بن بطلان بغدادی نصرانی، معروف به
ابنبطلان. شاگرد
ابوالفرج بن طیب نصرانی است. مانند استادش هم طبیب است و هم فیلسوف، ولی بیشتر طبیب است تا فیلسوف. با علی
بن رضوان سابق الذکر تعارض و تنافس داشته و او را به قباحت منظر سرزنش میکرده و «تمساح الجن» میخوانده است.
یک نوبت هم به
مصر رفته و با وی ملاقات کرده و عاقبة الامر با ناراحتی از او جدا شده است. به
حلب و
قسطنطنیه نیز مسافرت کرده و تا آخر عمر مجرد میزیسته است. وفاتش در سال ۴۴۴ واقع شده است.
فعلاً از احوال او اطلاع زیادی نداریم. همین قدر میدانیم که مطابق آنچه در تتمه صوان الحکمه
آمده است، هم فیلسوف بوده و هم ریاضیدان ولی ریاضیات غلبه داشته است و
خیام ریاضیات را از محضر او استفاده میکرده است.
•
مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، ج۱، ص۵۵۲-۵۵۴. •
دانشنامه امام خمینی ، تهران،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۴۰۰ شمسی.