شیخبهاءالدینزکریا ملتانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهاءالدین زکریا (مشهور به بهاءالحق)،
عارف قرن ششم و هفتم، از مریدان شیخ
شهاب الدین سهروردی و مروج طریقت سهروردیّه در
هند است.
کنیه وی ابومحمد و لقبش بهاءالدین القریشی الاسدی است.
جدّ قریشی او، از
مکه معظمه به
خوارزم و سپس به مُلتان رفت.
بهاءالدین در کوت کَرُور (نزدیک ملتان) به دنیا آمد.
تاریخ ولادتش را غالباً ۵۶۶
و بعضاً ۵۷۸ نوشتهاند.
بهاءالدین پس از آنکه در زادگاهش قرآن را آموخت، برای ادامه تحصیل به خراسان رفت و مدت پانزده سال نیز در آنجا به تدریس پرداخت، سپس به
بخارا ، مکه و
مدینه رفت.
در مدینه
علم حدیث آموخت و
اجازه روایت یافت و بعد از آن به
بیت المقدس رفت و مقابر انبیا علیهمالسلام را
زیارت نمود و از آنجا راهی
بغداد شد و به جمع مریدان شیخ
شهاب الدین سهروردی پیوست.
سهروردی پس از هفده روز تعلیم، او را
خلیفه خود معرفی کرد و در برابر اعتراض مریدانش گفت که بهاءالدین به منزله هیزم خشک بود و
آتش در هیزم خشک بهتر اثر میکند.
پس از آن، بهاءالدین به دستور سهروردی به ملتان بازگشت.
مشایخ سایر فِرق در ملتان برای او کاسهای مملو از شیر فرستادند، کنایه از اینکه در این دیار گنجایش شیخ دیگری نیست.
بهاءالدین معنای هدیه را فهمید و گُلی بر کاسه نهاد و آن را بازپس فرستاد، یعنی که در این شهر جای او همچون گُل بر سر خواهد بود.
او برای مقیمان و مسافران در ملتان خانقاهی بزرگ و باشکوه ساخت و در آنجا به مدت نیم قرن به تربیت مریدان پرداخت.
در این مدت با ارشاد او بسیاری از مردم
هند به
دین اسلام مشرف شدند
بهاءالدین بسیاری از مریدانش را برای تبلیغ دین اسلام به سند و دهلی و افغانستان فرستاد و ایشان هر سال فعالیتهای خود را به او گزارش میدادند.
بدین ترتیب، طریقت سهروردیه در سند و پنجاب گسترش یافت و وی مریدانی از هرات و بخارا به خود جذب کرد.
از جمله مریدان او، دامادش، فخرالدین عراقی • است که در مدح و رثای بهاءالدین اشعار بسیاری سروده است.
از دیگر مریدان او، میرحسینی هروی است که در کنزالرموز، شیخ بهاءالدین و فرزند و جانشین او، صدرالدین • عارف، را ستوده است.
البته برخی منابع
او را مرید رکن الدین عالم، نواده بهاءالدین، دانستهاند.
شیخ عثمان مرندی معروف به لعل شهباز قلندر، سیدجلال الدین بخاری ـ که طریقه جلالیه بدو منسوب است ـ و حسن افغان (متوفی ۶۸۹) که به دستور بهاءالدین، مأمور تبلیغ در میان افاغنه شد از دیگر مریدان او بودند.
بهاءالدین بر سیاست آن روز هند نیز تأثیر بسیاری نهاد.
او ایلتُتْمِش (۶۰۷ـ۶۳۳) را در تحکیم حکومتش در ملتان یاری کرد و عنوان افتخاری شیخ الاسلام از او گرفت.
همچنین در ۶۴۴ که
مغولان ، ملتان را محاصره کردند و
حاکم هرات نیز به آنها پیوست، بهاءالدین مبلغ صدهزار دینار به مهاجمان داد و آنان را واداشت تا از محاصره شهر دست بردارند.
بهاءالدین به
کشاورزی و
تجارت نیز اهتمام میورزید.
برخی از نواحی ملتان را با احداث
چاه و
قنات آباد کرد و به کمک مریدان خود از راههای زمینی و دریایی محصولات کشور را به ممالک دیگر صادر میکرد.
او تجارت را بدان حد توسعه داد که کشتیهای تجاریش به
عربستان ،
روم و
چین میرفتند و عده زیادی از این راه امرار معاش میکردند.
او همچنین مرکز خیریّهای دایر کرد که روزانه به مردم
فقیر غذا میداد.
بهاءالدین با مشایخ
سلسله چِشْتیه • در ملتان میانه خوبی داشت و از احترام آنها برخوردار بود، ولی بین تعالیم او و تعلیمات مشایخ
سلسله چشتیه تفاوتهایی به چشم میخورد:
۱) بهاءالدین ازدحام عوام را به گرد خود دوست نمیداشت و از او
نقل کردهاند که مرا با عامه کاری نیست. بخصوص از ملاقات با قلندران اجتناب میکرد. با اینهمه، لعل شهباز قلندر را به مریدی پذیرفت؛
۲) شیخ بهاءالدین برخلاف
چشتیه، متمول بود و خانقاه او انبار و خزانه داشت.
۳) او به پیروی از شهاب الدین سهروردی روزه مستحبی کم میگرفت ولی سایر عباداتش بسیار بود و برای پیروانش نیز روزه ماه رمضان را کافی میدانست
۴)برخلاف
چشتیان که در میانشان
سجده و زمین بوسی مرسوم بود، به هیچکس اجازه نمیداد که حتی در برابرش خم شود و مریدانش هنگام ملاقات با او بدون هیچ آدابی عرض
سلام میکردند
۵) بهاءالدین به جهت تقیّد به آداب شریعت در
سماع زیاده روی نمیکرد و بیشتر
ذکر ،
نماز و خواندن
قرآن را توصیه مینمود؛
۶) او برخلاف صوفیان
چشتیه با امرا و حکّام روابط نزدیک داشت و معتقد بود که از این دوستی باید به نفع مردم بهره جست.
به همین دلیل،
سلسله سهروردیه هند تا قرن هشتم به عنوان سفیر در دربارهای خارجی حضور داشتند و همچنین در اداره امور داخلی فعّال بودند.
شرح مفصّل احوال، افکار و
کرامات بهاءالدین، اول بار در خلاصه العارفین از زبان عرفای معاصرش ـ شیخ جلال الدین بخاری (متوفی ۶۹۰)، خواجه فریدالدین گنج شکر و خواجه نظام الدین اولیا ـ نقل شده است.
در این
کتاب و همچنین برخی منابع دیگر تاریخ وفات او ۶۶۶ ثبت شده است.
اما در منابع دیگر ۶۶۱ آمده و همین تاریخ نیز بر
مقبره شیخ حک شده است.
گفتهاند بر جنازه شیخ درویشی نماز خواند که به قولی،
شیخ مصلح الدین سعدی (متوفی ۶۹۱) بوده است.
مقبره باشکوه بهاءالدین در ملتان، از بیرون به شکل شش ضلعی است و گنبدی مدور دارد.
خانقاه این مقبره محل اقامت
زائران است.
برروی دیوارهای سمت چپ و راست داخل مقبره، اشعاری فارسی از سعدی و دیگر شعرا نوشته شده است.
با اینکه درباره او گفتهاند که کتابهای زیادی در علم سلوک داشته است، تنها رساله الاوراد و رساله بهاءالدین زکریا ـ که هر دو به زبان فارسی است ـ از او به ما رسیده است.
الاوراد مشتمل بر ۱۱۰ فصل است درباره نمازهای
واجب و
مستحب ، آداب
طهارت ظاهری و باطنی و مراسم دینی همراه با اذکار و اوراد آنها.
این کتاب در میان
سلسله سهروردیه و سایر فرق
صوفیه شهرت دارد.
بر این کتاب علی بن احمد غوری از مریدان شاه رکن الدین عالم ملتانی (متوفی ۷۳۵) شرحی نوشته است به نام کنزالعباد فی شرح الاوراد.
نسخه خطی رساله بهاءالدین زکریا نیز کامل نیست و فقط سیزده صفحه دارد.
در این اثر، بهاءالدین دوستی دنیا را مهمترین عامل تباهی دل و تنها راه ترک آن را خلوت و عزلت دانسته است.
مؤلف انوار غوثیه، مخدوم حسن بخش، بخشهایی از کتابی به نام شروط اربعین فی جلوس المعتکفین را در کتابش آورده و آن را به بهاءالدین نسبت داده است، ولی نسخهای از شروط اربعین در دست نیست.
آنگونه که از مآخذ برمی آید، او اشعار بسیاری سروده بوده که به مرور زمان از بین رفته است.
اشعاری نیز که بیشتر در قالب
رباعی است، به بهاءالدین نسبت دادهاند، از اشعاری که تذکره نویسان در انتسابش به بهاءالدین تردید ندارند و غالباً در تذکره عرفا ذکر شده، دو بیت است :
صفای دل ز فیض پیر کامل میشود پیدا/ چو دل آیینه میگردد، مقابل میشود پیدا// اگر تو کعبه میجویی، بیا تعمیر دلها کن/ که از طرف (طوف) دلی، صد حج کامل میشود پیدا.
(۱) محمد اکرام، آب کوثر، لاهور ۱۹۹۰.
(۲) بهاءالدین زکریا ملتانی، الاوراد، چاپ محمد میان صدیقی، اسلام آباد ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۳) بهاءالدین زکریا ملتانی، خلاصه العارفین، در شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی، راولپندی ۱۳۵۳ ش.
(۴) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۵) محمد اختر چیمه، «شمّهای از احوال و آثار امیر حسینی هروی»، معارف، دوره ۱۴، ش ۱ (فروردین ـ تیر ۱۳۷۶).
(۶) عبدالحی حسنی، نزهه الخواطر و بهجه المسامع و النواظر، حیدرآباد دکن ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
(۷) امیرحسین بن امیر عالم حسینی هروی، مثنویهای عرفانی امیر حسینی هروی: کنز الرموز، زادالمسافرین، سی نامه، چاپ محمد ترابی، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۸) داراشکوه بابری، سفینه الاولیا، کانپور ۱۳۱۸.
(۹) حسن دهلوی، فوائدالفواد، لکهنو ۱۳۰۲.
(۱۰) رحمان علی، تذکره علمای هند، لکهنو ۱۹۱۴.
(۱۱) عبدالحسین زرین کوب، دنباله جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۲) شمیم محمود زیدی، احوال و آثار شیخ بهاءالدین زکریا ملتانی، راولپندی ۱۳۵۳ ش.
(۱۳) عبدالحق بن سیف الدین عبدالحق دهلوی، اخبارالاخیار فی اسرارالابرار، دهلی، ۱۱۱۱.
(۱۴) عبدالرشید، تذکره شعرای پنجاب، لاهور ۱۹۸۱.
(۱۵) ابراهیم بن بزرگمهر عراقی، کلیات، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۶) غلام سرور لاهوری، خزینه الاصفیاء، کانپور ۱۳۳۲.
(۱۷) محمد قاسم بن غلامعلی فرشته، تاریخ فرشته، یا، گلشن ابراهیمی، لکهنو ۱۲۸۱.
(۱۸) عالم فقری، تذکره اولیائی پاکستان، لاهور ۱۳۰۷/۱۹۸۷.
(۱۹) عارف نوشاهی، فهرست نسخههای خطی فارسی موزه ملی پاکستان: کراچی، اسلام آباد ۱۳۶۲ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهاءالدین زکریا»، شماره۲۱۴۹.