• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شنیدن حاجات توسط اهل‌بیت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از شبهاتی که مطرح شده این است که در هر نقطه از جهان که هستیم و از پیامبران و امامان درخواست می‌کنیم آیا همان موقع می‌شنوند یا این حاجت‌ها به وسیله خداوند به آنها می‌رسد؟ مثلا در دو نقطه از این جهان و در یک زمان حاجت‌هایی درخواست می‌شود چطور می‌شود که امامان از این حاجت‌ها مطلع می‌شوند؟ چرا که این خداوند است که در همه‌جا است و نه کس دیگر. در ادامه به این شبهه پاسخ می‌دهیم.



آری، در هر زمان و مکانی که از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) طلب حاجت نماییم، درخواست ما را می‌شنوند و به آن پاسخ می‌دهند و این‌مطلب با دلایل ذیل قابل اثبات است:
الف: عرضه شدن اعمال امت بر پیامبر اکرم: اعمال امت همواره بر رسول خدا و بعد بر امام زمان (علیه‌السّلام) عرضه می‌شود و آن حضرت از تمامی اعمال ما آگاه است. تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.
ب: شاهد بودن پیامبر و ائمه بر امت: طبق آیات و روایات فروان، رسول خدا و ائمه (علیهم‌السّلام)، شاهد بر اعمال امت هستند و اعمال همه را زیر نظر دارند و در روز قیامت یکی از شاهدان خواهند بود و بر طبق آن‌چه دیده‌اند، شهادت خواهند داد. «یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً؛»
ج: سلام خطابی مسلمانان در نماز: تمامی مسلمانان در پایان نماز به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سلام می‌دهند، اگر پیامبر خدا سلام آن‌ها را نمی‌شنود، پس این‌کار همه مسلمانان لغو است و اگر می‌شنوند، پس قطعاً توسلات ما را نیز می‌شنوند و به آن‌ها پاسخ می‌دهند.
د: تسلط عزرائیل بر تمام جانداران: طبق روایات موجود، عزرائیل در آن واحد می‌تواند جان همه خلائق را بگیرد. طبق روایات دیگر هر روز به تمامی خانه‌های روی زمین سر می‌زند و تمام عالم همانند طشتی در برابر او است و .... ان اللّه حوی الدنیا لملک الموت حتی جعلها کالطست بین یدی احدکم فهل یفوته منها شئ.


پیامبران و ائمه اهل البیت (علیهم‌السّلام) به اذن خداوند و قدرتی که باری‌تعالی به آن‌ها عطا فرموده، حاجت مؤمنان را در هرجایی از عالم که درخواست کنند، در همان لحظه می‌شنوند و اجابت می‌کنند. این مطلب با چندین دلیل قابل اثبات است:
طبق روایات صحیح السندی که از طریق اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) وارد شده و در کتاب‌های اهل‌تسنن وجود دارد، اعمال امت اسلامی همواره بر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرضه می‌شود و آن حضرت از تمامی اعمال ما آگاه است؛ چنانچه نورالدین هیثمی در مجمع الزوائد می‌نویسد:
عن عبدالله بن مسعود عن النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) قال ان لله ملائکة سیاحین یبلغون عن امتی السلام قال وقال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) حیاتی خیر لکم تحدثون وتحدث لکم ووفاتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فما رایت من خیر حمدت الله علیه وما رایت من شر استغفرت الله لکم.
پیامبر فرمود: خداوند فرشتگانی دارد که همیشه در حال سیر و گردش هستند و سلام‌ها و درودهای امت مرا به من می‌رسانند و در حدیثی دیگر فرمود: زنده بودن من برای شما بهتر است. چون شما برای من سخن می‌گوئید و من برای شما سخن می‌گویم. مرگ من هم برای شما مفید است؛ چون اعمال شما بر من عرضه می‌شود پس اگر اعمال شما نیکو بود، خدا را شکر می‌گویم و اگر زشت بود، از خدا برای شما تقاضای آمرزش می‌کنم.
هیثمی بعد از نقل روایت می‌گوید: رواه البزار ورجاله رجال الصحیح.
و سیوطی بعد از نقل حدیث می‌گوید: واخرج البزار بسند صحیح من حدیث ابن مسعود مثله.
و نیز روایات صحیح السند فراوانی در کتاب‌های پیروان اهل‌بیت وجود دارد که ثابت می‌کند اعمال مسلمانان برای رسول خدا و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) عرضه می‌شود. به دو روایت از کتاب بصائر الدرجات اشاره می‌کنیم:
یعقوب بْنُ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ غَیْرِ وَاحِدٍ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لِاَصْحَابِهِ حَیَاتِی خَیْرٌ لَکُمْ وَ مَمَاتِی خَیْرٌ لَکُمْ قَالُوا اَمَّا حَیَاتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَدْ عَرَفْنَا فَمَا فِی وَفَاتِکَ قَالَ اَمَّا حَیَاتِی فَاِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ اَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ وَ اَمَّا وَفَاتِی فَتُعْرَضُ عَلَیَّ اَعْمَالُکُمْ فَاَسْتَغْفِرُ لَکُمْ.
امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: رسول خدا به یارانش فرمود: زندگی و مرگ من برای شما خیر است. گفتند: زنده بودنت را می‌دانیم برای ما خیر و برکت است؛ ولی مرگت را نمی‌فهمیم. فرمود: برکات حیات و زنده بودن من برای شما را خداوند ترسیم فرموده است آنجا که می‌فرماید: تا زمانی که تو در بین مردم هستی و طلب آمرزش می‌کنند آنان را عذاب نمی‌کنم. واما پس از مرگ من نیز اعمال شما بر من عرضه می‌شود برای شما تقاضای بخشش می‌کنم.
حدثنا السندی بن محمد عن عاصم بن حمید عن ابی بصیر عن ابی جعفر (علیه‌السّلام) قال قال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) لاصحابه حیاتی خیر لکم تحدثون و نحدث لکم و مماتی خیر لکم تعرض علی اعمالکم فان رایت حسنا جمیلا حمدت الله علی ذلک و ان رایت غیر ذلک استغفرت الله لکم.
زنده بودن من برای شما خوب است؛ چون برای شما حرف می‌زنم و مرگ من نیز چنین است چون پرونده اعمال شما را بر من عرضه کنند اگر در آن از اعمال نیک و شایسته خبری باشد، خدا را ستایش می‌کنم و اگر غرض از آن وجود داشت، برای شما از خدا طلب آمرزش می‌کنم.
پیامبری که از اعمال همه امت باخبر باشد، قطعاً از توسل آن‌ها نیز با خبر شده و جواب خواهد داد.


در قرآن کریم چندین آیه وجود دارد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را «شاهد» معرفی می‌کند.
«یا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِنَّا اَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً؛ ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارت دهنده و انذارکننده!»
«اِنَّا اَرْسَلْنا اِلَیْکُمْ رَسُولاً شاهِداً عَلَیْکُمْ کَما اَرْسَلْنا اِلی فِرْعَوْنَ رَسُولاً؛ ما پیامبری به سوی شما فرستادیم که گواه بر شماست، همان‌گونه که به سوی فرعون رسولی فرستادیم!»
عینی در شرح صحیح بخاری در این‌باره می‌نویسد:
فسمی شاهدا لمشاهدته الحال والحقیقة فکانه الناظر بما شاهد ویشهد علیهم ایضا بالتبلیغ وباعمالهم من طاعة ومعصیة، ویبین ما ارسل به الیهم، واصله الاخبار بما شوهد....
به رسولش لقب شاهد داده است؛ زیرا اوضاع و احوال افراد را می‌بیند؛ همانند کسی که حقیقتاً شاهد و ناظر کوچکترین اعمال افراد از اطاعت و تخلف است.
و مرحوم شیخ طوسی می‌نویسد:
(یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا ومبشرا ونذیرا) • ‌ای شاهدا علی امتک فی ما یفعلونه من طاعة الله او معصیته او ایمان به او کفر، لتشهد لهم یوم القیامة او علیهم، فاجازیهم بحسبه. یعنی تو را ناظر و آگاه بر اعمال امتت از بندگی و عصیان و ایمان و کفر قرار دادیم تا در قیامت به نفع و ضرر آنان گواه و شاهد باشی.


۳.۱ - آیات شهادت پیامبر بر اعمال

و مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۱۴۳ سوره بقره «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ، وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدا)» می‌نویسد:
"شهادتی که در آیه آمده، خود یکی از حقایق قرآنی است که منحصرا در اینجا ذکر نشده، بلکه در کلام خدای سبحان مکرر نامش برده شده، و از مواردی که ذکر شده برمی‌آید که معنایی غیر از این معنا دارد، اینک موارد قرآنی آن.
«فَکَیْفَ اِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ بِشَهِیدٍ، وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً؛ پس چگونه‌اند، وقتی که ما از هر امتی شهیدی بیاوریم، و تو را هم شهید بر اینان بیاوریم؟»
«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ اُمَّةٍ شَهِیداً، ثُمَّ لا یُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا، وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ؛ و روزی که از هر امتی شهیدی مبعوث کنیم و دیگر به آنان که کافر شدند اجازه داده نشود و عذرشان پذیرفته نشود.»
«وَ وُضِعَ الْکِتابُ وَ جِی ءَ بِالنَّبِیِّینَ، وَ الشُّهَداءِ؛ و کتاب را می‌گذارند، و انبیاء و شهداء را می‌آورند.»
به‌طوری که ملاحظه می‌کنید، در این آیات شهادت مطلق آمده، و از ظاهر همه مواردش بر می‌آید که منظور از شهادت، شهادت بر اعمال امت‌ها، و نیز بر تبلیغ رسالت است، هم‌چنان که آیه:
«فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ، وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ؛ سوگند که از مردمی که فرستادگان بسوی‌شان گسیل شدند، و نیز از فرستادگان پرسش خواهیم کرد.»
نیز به‌این معنا اشاره می‌کند، چون هرچند که این پرسش در آخرت و در قیامت صورت می‌گیرد، ولی تحمل این شهادت در دنیا خواهد بود، هم‌چنان که این آیه از زبان عیسی (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: «وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً ما دُمْتُ فِیهِمْ، فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی، کُنْتَ اَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ، وَ اَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ؛ من تا در میانه آنان بودم، شاهد بر آنان بودم، ولی همین که مرا می‌راندی، دیگر خودت مراقب آنان بودی، و تو بر هر چیزی شهید و مراقبی.»
و نیز آیه: «وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً؛ روز قیامت عیسی بر مردم خود گواه است.»
همین معنا را بدست می‌دهد.

۳.۲ - مفهوم شهید بودن بر امت

واضح است که حواس عادی و معمولی ما و نیز قوای متعلق به آن حواس، تنها و تنها می‌تواند شکل ظاهری اعمال را ببیند، و گیرم که ما شاهد بر اعمال سایر امت‌ها باشیم در صورتی که بسیاری از اعمال آنها در خلوت انجام می‌شود و تحمل شهادت ما از اعمال آنها تنها مربوط به ظاهر و موجود آن اعمال می‌شود، نه آنچه که برای حس ما معدوم، و غایب است، و حقایق و باطن اعمال، و معانی نفسانی از کفر و ایمان و فوز و خسران و بالاخره هر آنچه که از حس آدمی پنهان است، که راهی برای درک و احساس آن نیست احوالی درونی است، که مدار حساب و جزای رب العالمین در قیامت و روز بروز سریره‌ها بر آنست، هم‌چنان که خودش فرمود: «وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ؛ خدا شما را به‌آنچه در دلهای‌تان پیدا شده مؤاخذه می‌کند.»
پس این احوال چیزی نیست که انسان بتواند آن را درک نموده، و بشمارد، و از انسان‌های معاصر تشخیص دهد، تا چه رسد به انسان‌های غایب، مگر کسی که خدا متولی امر او باشد، و به‌دست خود اینگونه اسرار را برای او کشف کند، که وجود چنین فردی از آیه «وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفاعَةَ، اِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛ این خدایان دروغین که مشرکین بجای خدا می‌خوانند، مالک شفاعت نیستند، تنها مالک شفاعت کسی است که به حق شاهد باشد، و هم علم داشته باشند» استفاده می‌شود که عیسی (علیه‌السّلام) به‌طور قطع از این افراد است، که خدای تعالی درباره‌اش فرموده که از شهیدان است هم‌چنان‌که در دو آیه قبل گذشت، پس او شهید بحق است، و عالم به حقیقت.
و خلاصه کلام این شد که شهادت مورد نظر آیه، این نیست که بقول آن مفسر، امت دارای دینی کامل و جامع حوائج جسمانی و روحانی باشد، چون علاوه بر اینکه معنایی است خلاف ظاهر کلمه شهادت، خلاف ظاهر آیات شریفه قرآن نیز هست. بلکه عبارتست از تحمل، دیدن، حقایق اعمال، که مردم در دنیا انجام می‌دهند، چه آن حقیقت سعادت باشد چه شقاوت چه رد، و چه قبول، چه انقیاد، و چه تمرد.
و سپس در روز قیامت بر طبق آنچه دیده شهادت دهد، روزی که خدای تعالی از هر چیز استشهاد می‌کند، حتی از اعضاء بدن انسان شهادت می‌گیرد، روزی که رسول می‌گوید: «یا رَبِّ اِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً؛ پروردگارا امت من این قرآن را متروک گذاشتند.»
و معلوم است که چنین مقام کریمی شان همه امت نیست، چون کرامت خاصه ایست برای اولیاء طاهرین از ایشان، و اما صاحبان مرتبه پائین‌تر از اولیاء که مرتبه افراد عادی و مؤمنین متوسط در سعادت است، چنین شهادتی ندارند، تا چه رسد به افراد جلف و تو خالی، و از آن پائین‌تر، فرعون‌های طاغی این امت، (که هیچ عاقلی جرات نمی‌کند بگوید این طبقه از امت نیز مقام شهادت بر باطن اعمال مردم را دارا هستند).

پس مراد از شهید بودن امت، این است که شهداء نامبرده و دارای آن خصوصیات، در این امت هستند، هم‌چنان که در قضیه تفضیل بنی اسرائیل بر عالمیان معنایش اینست که افرادی که بر همه عالمیان برتری دارند، در این امت‌اند، نه اینکه تک تک بنی اسرائیلیان بر عالمیان برترند، بلکه وصف بعض را به کل نسبت داده، برای اینکه این بعض در آن کل هستند، و از آن جمعیت‌اند، پس شهید بودن امت اسلام به‌همین معناست، که در این امت کسانی هستند که شاهد بر مردم باشند، و رسول، شاهد بر آنان باشد".

و مرحوم کلینی (رضوان‌الله‌علیه) در کتاب کافی می‌نویسد:
عِدَّةٌ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ یَحْیَی الْحَلَبِیِّ عَنْ عَبْدِ الْحَمِیدِ الطَّائِیِّ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ شُعَیْبٍ قَالَ سَاَلْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُمُ الْاَئِمَّةُ.
یعقوب بن شعیب گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) راجع به سخن خداوند عزوجل که فرمود: «عمل کنید که خدا و پیغمبر و مؤمنین کردار شما را می‌بینند» پرسیدم، فرمود: مؤمنین ائمه (علیهم‌السّلام) هستند.
و در روایت دیگری نقل می‌کند:
عَنْ اَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السّلام) اَنَّهُ ذَکَرَ هَذِهِ الْآیَةَ، فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ اَبِی طَالِبٍ (علیه‌السّلام).
امام باقر (علیه‌السّلام) این آیه را: «فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» را تلاوت کرد و فرمود: به خدا سوگند که آن مؤمن علی بن ابی طالب بود.
بنابراین، وقتی رسول خدا و ائمه صلوات الله علیهم اجمعین شاهد بر اعمال ما هستند، قطعاً توسل مردم را نیز می‌شنوند و به آن‌ها پاسخ می‌دهند.


یکی از واجبات نماز، سلام دادن در پایان آن است. هر نمازگذاری در پایان آن می‌گوید: السلام علیک ایها النبی ورحمةالله وبرکاته.
ابن قدامه مقدسی حنبلی در این‌باره می‌نویسد:
ویتشهد فیقول: التحیات للّه، والصلوات والطیبات، السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته، السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین، اشهد ان لا اله الا الله، واشهد ان محمدا عبده ورسوله، وهو التشهد الذی علمه النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) لعبدالله بن مسعود رضی الله عنه) هذا التشهد هو المختار عند امامنا وعلیه اکثر اهل العلم من اصحاب النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) ومن بعدهم من التابعین قاله الترمذی وبه یقول الثوری واسحاق وابو ثور واصحاب الرای وکثیر من اهل المشرق.
در تشهد باید گفت: التحیات لله... السلام علیک ایها النبی و رحمت الله و برکاته... این تشهدی است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عبدالله بن مسعود آموزش داده است که پیشوای ما نیز آن را برگزیده است و بیشتر علما و بزرگان از اصحاب و تابعان نیز اینگونه تشهد خوانده و نقل کرده‌اند و به تبع آنان افرادی از قبیل ترمذی و ثوری و اسحاق و ابوثور و دیگران نیز آن را پذیرفته‌اند.

و هیات افتاء عربستان سعودی در پاسخی پیرامون تشهد این چنین فتوی داده است:
صفة التشهد الذی کان یقوله رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی صلاته ویامر اصحابه بها هی ما اخرجه الشیخان فی الصحیحین عن عبد اللّه بن مسعود رضی الله عنه قال: علمنی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کفی بین کفیه کما یعلمنی السورة من القرآن التحیات لله والصلوات والطیبات السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته السلام علینا وعلی عباد الله الصالحین اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمدا عبده ورسوله.
وهذا هو الاصح لان النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علمه اصحابه ولم یقل اذا مت فقولوا السلام علی النبی. . وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم.
تشهد در نماز آنگونه که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌گفته و یارانش را به آن دستور داده است به نقل بخاری و مسلم از عبدالله بن مسعود چنین است که گفت: دستم در دست رسول خدا بود همانگونه که سوره‌های قرآن را به من می‌آموخت تشهد را نیز به من آموخت: التحیات لله و الصلوات و الطیبات السلام علیک ایها النبی ورحمة الله و برکاته.... .
و سخن درست هم همین است؛ زیرا رسول خدا به یارانش همان‌گونه تعلیم داد و نفرمود: که پس از مرگ من «السلام علی النبی» بگوئید.

جالب این است که هیات افتاء، در پاسخ به سؤالی در همین رابطه «السلام علی النبی» را مجزی ندانسته و سلام صحیح را سلام خطابی و به صورت «السلام علیک ایها النبی» لازم دانسته است:
فی التشهد، هل یقول الانسان السلام علیک ایها النبی‌ام یقول السلام علی النبی؟ لانّ عبدالله بن مسعود رضی الله عنه قال کنا نقول قبل وفاة النبی (، ص) السلام علیک ایها النبی وبعد موته (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) کنا نقول السلام علی النبی؟
در تشهد آیا گفتن السلام علی النبی کافی است؟ زیرا عبدالله بن مسعود گفته است که قبل از وفات پیامبر می‌گفتیم: السلام علیک ایها النبی و بعد از مرگ آن حضرت می‌گفتیم: السلام علی النبی.

در پاسخ این چنین فتوی داده‌اند:
الصحیح ان یقول المصلی فی التشهد السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته، لان هذا هو الثابت فی الاحادیث واما ما روی عن ابن مسعود رضی الله عنه فی ذلک ان صحّ عنه، فهو اجتهاد من فاعله لا یعارض به الاحادیث الثابتة، ولو کان الحکم یختلف بعد وفاته عنه فی حیاته لبیّنه لهم (، ص). وبالله التوفیق وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم.
در تشهد درست آن است که نمازگذار بگوید: السلام علیک ایها النبی ورحمه الله وبرکاته زیرا در احادیث این چنین است. و آنچه که از ابن مسعود نقل شده است اگر درست هم باشد یک نوع اجتهاد است که با احادیث تعارض نخواهد داشت. و اگر بنا بود کلمات تشهد در زمان حیات و پس از حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با هم فرق داشته باشند باید شخص رسول بیان می‌کرد.

حال با توجه به توضیحات بالا، اگر بگوییم که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در همان لحظه سلام آن‌ها را نمی‌شنود و جواب نمی‌دهد، لازمه‌اش این است که سلام دادن لغو و عبث خواهد بود. قطعاً کسی چنین مطلبی را نخواهد پذیرفت. پس قطعاً رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، سلام میلیون‌ها نمازگذار را از هر نقطه از جهان شنیده و در همان لحظه جواب آن‌ها را نیز خواهد داد. پیامبری که چنین قدرتی داشته باشد که در یک لحظه سلام میلیون‌ها نفر را شنیده و در همان لحظه جواب آن‌ها را بدهد، قطعاً توسلات مردم را نیز از هر نقطه‌ای از جهان باشد، شنیده و در همان لحظه اجابت خواهد کرد.


تمامی مسلمین اتفاق دارند که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برترین مخلوق خداوند و حتی از جبرئیل، عزرائیل و دیگر ملائکه نیز برتر است. از طرف دیگر می‌دانیم که عزرائیل که همان ملک الموت باشد، در هر آن می‌تواند با اجازه خداوند جان همه مردم را بگیرد، فرقی نمی‌کند که در شرق باشد یا در غرب.

عزرائیل برشرق و غرب عالم احاطه دارد: سیوطی در تفسیرش می‌نویسد:
اخرج ابن ابی الدنیا فی ذکر الموت و ابن ابی حاتم و ابو الشیخ فی العظمة عن ابن عباس رضی اللّه عنهما انه سئل عن نفسین اتفق موتهما فی طرفة عین واحد فی المشرق وواحد فی المغرب کیف قدرة ملک الموت علیهما قال ما قدرة ملک الموت علی اهل المشارق والمغارب والظلمات والهواء والبحور الّا کرجل بین یدیه مائدة یتناول من ایها شاء.
از ابن عباس از مرگ دو نفر همزمان در شرق و غرب عالم سؤال شد که چگونه این توانائی را ملک الموت دارد؟ در پاسخ گفت: قدرت و تسلط ملک الموت بر شرق و غرب عالم همانند تسلط کسی است که بر سفره‌ای نشسته باشد و از هر جای این سفره که بخواهد برمی‌دارد.

جهان، همچون طشتی در منظر ملک الموت: همچنین سیوطی در تفسیرش می‌نویسد:
واخرج ابن ابی حاتم عن زهیر بن محمد رضی اللّه عنه قال قیل یا رسول اللّه ملک الموت واحد والزحفان یلتقیان من المشرق والمغرب وما بینهما من السقط والهلاک فقال ان اللّه حوی الدنیا لملک الموت حتی جعلها کالطست بین یدی احدکم فهل یفوته منها شئ.
از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سؤال شد: ملک الموت یک نفر بیشتر نیست و از طرفی امکان دارد گروه‌هایی در شرق و غرب عالم با یکدیگر بجنگند و افرادی از طرفین هلاک و نابود شوند آیا امکان دارد عزرائیل در آن واحد همه‌جا باشد؟ فرمود: خداوند دنیا را برای ملک الموت به‌اندازه طشتی قرار داده است، آیا با این حساب چیزی از نگاهش مخفی می‌ماند؟

خانه‌ای در جهان نیست که ملک الموت هر روز به آن سر نزند: ابن کثیر دمشقی در تفسرش می‌نویسد:
عن جعفر بن محمد قال سمعت ابی یقول: نظر رسول اللّه (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) الی ملک الموت عند راس رجل من الانصار فقال له النبی (صلی‌الله‌علیه‌وسلم) یا ملک الموت ارفق بصاحبی فانه مؤمن. فقال ملک الموت: یا محمد طب نفسا وقر عینا فانی بکل مؤمن رفیق واعلم ان ما فی الارض بیت مدر ولا شعر فی بر ولا بحر الا وانا اتصفحهم فی کلّ یوم خمس مرات حتی انی اعرف بصغیرهم وکبیرهم منهم بانفسهم واللّه یا محمد لو انّی اردت ان اقبض روح بعوضة ما قدرت علی ذلک حتی یکون اللّه هو الآمر بقبضها.
امام صادق از پدرش امام باقر (علیهما‌السّلام) نقل می‌کند که فرمود: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عزرائیل را بالای سر یکی از انصار مشاهده نمود فرمود: ‌ای ملک الموت با دوست و یاور من مهربان باش.
ملک الموت گفت: ‌ای محمد خیالت راحت باشد که من با همه مومنان مهربانم. و بدان که من هر روز پنج مرتبه همه خانه‌ها را جستجو می‌کنم. کوچک و بزرگ را می‌شناسم. و بدان که من بر قبض روح پشه‌ای بدون اذن و اراده خداوند قدرت ندارم.

ارواح همه عالمیان در میان دو انگشت عزرائیل: سیوطی در تفسیرش می‌نویسد:
واخرج ابن ابی الدنیا وابو الشیخ فی العظمة عن اشعث بن شعیب رضی اللّه عنه قال سال ابراهیم (علیه‌السّلام) ملک الموت واسمه عزرائیل وله عینان فی وجهه وعین فی قفاه فقال یا ملک الموت ما تصنع اذا کانت نفس بالمشرق ونفس بالمغرب ووضع الوباء بارض والتقی الزحفان کیف تصنع قال ادعو الارواح باذن اللّه فتکون بین اصبعی‌هاتین.
ابراهیم پیامبر از عزرائیل پرسید: اگر فرمان قبض روح انسانی در شرق و از دیگری در غرب عالم در یک لحظه صادر شود و گروه‌هایی با یکدیگر وارد جنگ شوند و بیماری وبا سرزمینی را فرا گرفته باشد تو چکار می‌کنی؟ گفت: به اذن پروردگار روح همه را فرا می‌خوانم تا بین دو انگشت من قرار بگیرند.


خداوندی که تمام جهان و جهانیان را با همه وسعت و عظمت و بزرگی که دارد در منظر و مقابل چشم عزرائیل قرار می‌دهد و این توانائی را به وی داده است، به پیامبران و ائمه (علیهم‌السّلام) نیز می‌تواند همان قدرت را بدهد.
و نیز وقتی عزرائیل چنین قدرتی داشته باشد، رسول خدا که برتر از او است، قطعاً قدرت دارد که توسلات مؤمنان را بشنود و در همان‌حال به آن‌ها پاسخ دهد. و ائمه اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) هم که جانشینان آن گرامی هستند، قطعاً دارای چنین قدرتی هستند.


۱. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۴.    
۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵.    
۳. سیوطی، جلال‌الدّین بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۵۴۱.    
۴. ثعالبی، عبدالرحمان بن محمد، تفسیر الثعالبی، ج۴، ص۳۲۸.    
۵. ابن کثیر، اسماعیل‌ بن‌ عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۶۶.    
۶. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۹، ص۲۴.    
۷. سیوطی، جلال‌الدّین بن ابی‌بکر، الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۸۲.    
۸. سیوطی، جلال‌الدّین بن ابی‌بکر، الخصائص الکبری، ج۲، ص۴۹۱.    
۹. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۶۴-۴۶۵.    
۱۰. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۶۴.    
۱۱. احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵.    
۱۲. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۵.    
۱۳. عینی، بدرالدین، عمدة القاری، ج۱۹، ص۱۷۷.    
۱۴. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۸، ص۳۴۹.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۱۴۳.    
۱۶. نساء/سوره۴، آیه۴۱.    
۱۷. نحل/سوره۱۶، آیه۸۴.    
۱۸. زمر/سوره۳۹، آیه۶۹.    
۱۹. اعراف/سوره۷، آیه۶.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۱۱۷.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۵۹.    
۲۲. بقره/سوره۲، آیه۲۲۵.    
۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۶.    
۲۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰.    
۲۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۵.    
۲۶. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۱۹.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۲۰.    
۲۸. ابن قدامه، عبدالله بن احمد، المغنی، ج۱، ص۳۸۳-۳۸۴.    
۲۹. فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والافتاء، ج۷، ص۱۰، الفتوی رقم ۶۰۳۵.    
۳۰. فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والافتاء، ج۷، ص۱۰، الفتوی رقم ۸۵۷۱.    
۳۱. سیوطی، جلال‌الدّین بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۵۴۰.    
۳۲. سیوطی، جلال‌الدّین بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۵۴۰.    
۳۳. ثعالبی، عبدالرحمان بن محمد، تفسیر الثعالبی، ج۴، ص۳۲۸.    
۳۴. ابن کثیر، اسماعیل‌ بن‌ عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۶۶.    
۳۵. ابن کثیر، اسماعیل‌ بن‌ عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۳، ص۴۶۶.    
۳۶. سیوطی، جلال‌الدّین بن ابی‌بکر، الدر المنثور، ج۶، ص۵۴۲.    



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «آیا هر حاجتی را از هر نقطه از جهان از اهل بیت (ع ) درخواست کنیم، همان موقع می شنوند؟».    






جعبه ابزار